تهیه و تنظیم: حمیرا جانفدا
برگرفته از کتاب تربیت آسیبزا/دکترعبدالعظیم کریمی
به نام آنکه جان را نور دین داد
خرد را در خدادانی یقین داد
واژه تربیت را باید از فطرت انسان که آفرینش خداوند متعال است آغاز کرد و آنچه به عنوان عامل یا روش تربیت جسم و روح انسان را متأثّر میسازد، هنگامی میتواند موجب رشد و تعالی شود که با این زمینههای فطری تناسب و تطابق داشته باشد.
یکی از کار کردهای اصلی روانشناسی و علوم تربیتی در زمان حاضر نیز این است که به والدین معلمان و مربیان مشتاق و تشنهی راه سعادت فرزندان خود هشدار دهد تا مراقب باشند چگونه با فرزندان رفتار نکنند و چگونه آنان را تعلیم ندهند و تربیت نکنند.
هر مربی نیز باید همواره به یاد داشته باشد که چگونه از تربیت کردن پرهیز کند. کمتر کسی میتواند «هنر تربیت نکردن» را برای پیشگیری از آسیبهای تربیتی در موقع مناسب جانشین «تکنیک تربیت کردن» کند. موقعیتشناسی در تربیت و پرهیز از دستکاری زودرس و پیشرس، هنر پنهان تربیت پایدار است. و اغلب آسیبهای تربیتی ناشی از شتابزدگیهای لجامگسیخته است. بخش دیگری از آسیبها در آن سوی منحنی یعنی دیررسیها و تأخیرهای پیش از حد و واگذاریهای غیر مسئولانه است. از این رو تربیت آسیبزا ترجمان خروج از اعتدال در فروگذاری قانون طبیعت و ورود نا به هنگام به تربیت طبیعی است.
از این مقاله که برگرفته از کتاب «اثرات پنهان تربیت آسیبزا» است سعی شده است تا حساسیت برنامهریزان و دستاندکاران صادق و تلاشگر در امر تعلیم و تربیت اندکی بر انگیخته شود و به پیامدهای منفی برخی تربیتهای معمول و مرسوم پی ببرند؛ به این امید که از آسیبهای غالباً ناآگاهانه و ناخواسته اما دلسوزانه و خیرخواهانه و عواقب آن تاحدودی کاسته شود.
«این هنرها جمله بدبختی فزود- مولانا»
یکی از اشتباهات مکرری که امروزه از روی غفلت و عادت انجام میشود ملازمهای است که میان «منش دینی» یا به عبارتی «حس مذهبی» و «دانش دینی» قائل میشوند و میپندارند که شرط قطعی دین، دارا بودن و دینی شدن تراکم اطلاعات و اندوختههای حفظی و صوری دانش دینی است. در حالی که اگر آموزش دینی به همراه پرورش حس دینی نباشد، نه تنها به تقویت تمایلات فطری کمک نمیکند بلکه خود مانع و حجاب بزرگی در برابر این تمایل خود انگیخته میشود. در عصر حاضر که اطلاعات و یا به عبارتی «جنون اطلاعات جای معرفت حقیقی را گرفته است» علاوه بر حجابها و موانع مختلفی که در برابر شکوفایی فطرت انسان ایجاد میشود علم و دانش بیحاصل از همهی آن حجابها عمیقتر است و اگرتهذیب نباشد علم توحید هم به درد نمیخورد.
همین سواد و کسب علم موقعی مؤثر است که به کمک تقویت حس معرفتیابی و حقیقتجویی بیاید. فراموش نکنیم که پایهگذار فرهنگ اسلامی پیامبر اکرم (ص) خود فاقد سواد به معنای امروزی بود و فردی امی (و درس ناخوانده) محسوب میشده است. آن حضرت بیآنکه از قدرت خواندن و نوشتن برخوردار باشد با برخورداری از عنایت الهی و خودیابی و خودسازی و تأمل و تعمق در آیات هستی به بالاترین درجهی کمال دست یافته است.
معرفت دینی، حس دینی و رغبت دینی نه در انباشت اطلاعات دینی و نه صرفاً در مدارج علم حاصل شده و اکتسابی است و نه با چشم سر که با چشم دل، نه با گوش سر که با گوش جان نه با صورت ظاهر که با سیرت باطن به دست میآید.
چیزی که امروزه باید به آن توجه داشت این است که برای پرورش تفکر شهودی و گسترش ارزشهای دینی و اخلاقی باید به پایگاه عاطفی که مرکز آن قلب است توجه شود اما سؤالی که در باب تربیت دینی مطرح میشود این است که آیا لزوماً رابطهی معناداری بین انتقال کالبد کلمات و آموزش واژههای دینی و فهم و عشق به دین و جود دارد؟
هنر یک مربی موفق در پرورش حس دینی متربی در این است که شوق کنجکاوی و حس حقیقتجویی او را نسبت به زیباییهای دین و حلاوت دینداری افزایش دهد و از هرگونه آموزش تحمیلی و انتقالی مستقیم مطالب و مفاهیم دینی بدون آمادگی قبلی بپرهیزد. او باید فرصتی را فراهم آورد که مخاطب دین را نه کسب بلکه کشف کند چرا که تربیت دینی فرایندی اکتشافی است نه اکتسابی و تحمیلی و جوهرهی دین فرایندی درونی و فطری است نه یک فرآورده بیرونی.
مربی باید حس نقصان را برای دستیابی به کمال در متربی ایجاد کند، زیرا همین حس است که به انسان حرکت و پویایی لذتبخش میدهد چون به قول مولانا «پس زیادتها درون نقصهاست» هنر یک مربی و معلم برای پرورش حس دینی کودک در ایجاد دانستهها و معلومات و دانش صوری و حفظی دینی نیست؛ بلکه ایجاد نیاز و خلأ است تا از ابن طریق خود در رفع تشنگی به جست وجوی آب بپردازند.
حس دینی اساساً در طبیعت و فطرت بشر به ودیعت نهاده شده است تنها زمینهیابی و آمادهسازی روانی و عاطفی لازم است تا خود فرد بدون تلقین تحمیلی و تقلید عادی از عادت و اجبار بیرونی به کشف و شکوفایی آن حس دست یابد.
در تربیت دینی از این که فرد را به خاطر انجام اعمال و افعال اخلاقی و دینی صرفاً به منابع تشویقی و تنبیه بیرونی وابسته کنیم باید شدیداً پرهیز نمود. اگر چنین روشهایی در نظام تربیتی تقویت شود منجر به تضعیف تربیت دینی میگردد و هیچگاه شوق دینی لذت دینباوری ایمان قلبی تقویت نمیشود. احتمالاً چنین اقدامی خود حجاب فریبنده و مانع عمدهای در مقابل پرورش حس دینی میشود. بر عکس اگر آموزشها به ایجاد شوق درونی و برای لذت ایمان درونی و نه به امید پاداش بیرونی منجر شود خود به خود به حس دینی و حقیقتجویی انسان کمک مینماید.
«ذوقی که زخلق آید، زو هستی تن زاید ذوقی که زحق آید، زاید دل و جان ای جان»
پس وظیفهی مربی به منزله تسهیلکننده و نه تحمیلکننده در تربیت دینی چیزی جز زمینهسازی غیرمستقیم و فعال برای اینکه کودک بتواند از آن طریق به حس دینجویی فطری و حقیقتیابی دست یابد نیست.
فرایند تأمل و تعمق خود یک عامل خلاقیت و کمالزا است و به تعبیر ابراهیم ادهم، «تأمل، حج عقل » است. باید بگذاریم کودک به آهستگی با کنجکاویهای خود به خودی و با قدرت عقل خود به فطرت خویش دست یابد. از ارائه دانستههای از پیشتعیین شدهی دینی پرهیز نماییم و ذهن او را در برابر نادانستهها، مجهولات و ابهامات و تردیدها تحریک و تحریض نماییم. اگر عقل طبیعی که همان «خرد دینبنیاد» است پرورش یابد به دین فطری که همان دینیابی درونزا است نایل میشود، در سیرهی انبیاء و سخنان و اندرزهای بزرگان دین و عرفان بسیار آمده است که برای تربیت دینی و پرورش نیروی عشقورزی و معرفت عمیق نبست به خالق هستی حتی باید به شیوههای غیر کلامی «کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم» و به صورت عملی«کونوا دعاة الناس بأعمالکم» متوسل گردید. و از طریق دل به جای ذهن و از طریق عمل به جای گفتار اقدام نمود. (چون علمی که به عمل نینجامد را نمیتوان به عنوان علم نورانی و دانش روشناییبخش شناخت. دانش آدمها پس از عمل به آن معنادار میشود.) تربیت دینی باید با زبان عاطفی، شوق قلبی، اشتیاق باطنی و الگوهای عملی تبلیغ کنیم تا خود منجر به عمل شود.
نظرات