در اعتراضات گذشته و جاری، اولین موردی که در مورد کردها و کردستان بکار گرفته شد، موضوع تجزیهطلبی بود. استفاده از نیروی نظامی و سلاحهای جنگی، ایجاد رعب و ترس، ورود به منازل مردم، تخریب و دستگیر کردن جوانان و در نهایت برقراری حکومت نظامی بنا بر آنچه در بیانیههای صادر شده از سوی ماموستایان دینی و دیگر بخشهای جامعه و مردم کردستان آمده است، روش برخورد با کردها بوده است. شهرهای سنندج، سقز، جوانرود، مهاباد، بوکان و.... همگی شدیدترین وضعیت نظامی را تجربه کردند، افراد بسیاری کشته شدند، بسیاری زخمی شدند در حالیکه از خدمات پزشکی لازم برخوردار نیستند و عدهی بیشتری هم روانه زندان شدند. اکنون هم بر این اتّهام پای فشرده میشود و حتی یکی از مقامات عالیرتبهی نظامی از انجام عملیات «مرصاد دیگری» سخن به میان آورده است.
سابقهی تجزیهطلب خواندن کردها در ایران از تأسیس دولت مدرن در اوایل قرن گذشتهی خورشیدی آغاز شده است و تاکنون تداوم داشته است. بعد از رضا شاه پهلوی، محمد رضاشاه هم بر این روش بود تا اینکه بعد از انقلاب 1357، انتظار میرفت که این امر مورد تجدید نظر قرار گیرد و از توهم توطئهی تجزیهطلبی کردها، جلوگیری شود. شروع بحران سیاسی و نظامی در کردستان در آن سالها، این تصور را بیشتر از گذشته دامن زد که کردها قصد جدایی و تجزیه از ایران را دارند. این در حالی است که کردها از دیر باز در این سرزمین زندگی کرده و با توجه به نوع قدرت سیاسی حاکم بر ایران، از دولتهای محلی قدرتمندی هم برخوردار بوده است. یکی از تجربههای معاصر کردها در ایران بعد از شهریور 1320، تشکیل دولت خودمختار کردستان در مهاباد و منطقهی موکریان است که با رهبری قاضی محمد شناخته میشود. در این تجربه کوتاه، کردها در ایران نشان دادند که خودمختاری خود را در چارچوب سیاسی ایران برپا کردهاند. این سخن را دولت مرکزی به هیچ وجه نشنید و در نهایت با مصالحه با قدرتهای جهانی به سرکوب نظامی کردها دست یازید، در نتیجه آن دولت خودمختار کردستان فروپاشید و قاضیها و عدهای دیگر را اعدام کردند.
بعد از انقلاب نیز، هر چند در ابتدا نه ولی با گسترش بحرانهای سیاسی و اجتماعی در کردستان، این رویه دنبال شد و ابعاد بیشتری پیدا کرد. علیرغم اینکه هم مسؤولان عالی دولتی دوران پادشاهی پهلوی و در دولت جمهوری اسلامی همگی میدانند که هیچ ادعایی مبنی بر تجزیهطلبی در کردستان موضوعیت ندارد، با وصف وجود چنین وضعیتی اصرار ورزیده که کردستان و کردها درصدد تجزیهی ایران هستند. حتی هنگامیکه کردها از باب فهم متقابل در متون خود از واژهی «کورد» استفاده میکنند، این را به عنوان نشانه ای برای تجزیهطلب بودن کردها میدانند. برای اینکه در زبان فارسی اگر واژهی «کرد» به معنای قوم کُرد بکار برده شود تفاوتی با «کَرد» از مصدر کردن و به معنای «انجام داد» در زبان فارسی نخواهد داشت. چون در زبان فارسی مانند زبان عربی، از فتحه، کسره و ضمّه استفاده میشود، امّا در زبان کُردی مانند زبان ترکی، بجای این حرکات از حروف استفاده میشود. از این رو است که بجای کرد، کورد نوشته میشود. اما در واکنش به این امر بسیار عادی، برخی معتقدند که هر کس از این شیوه استفاده کند، تجزیهطلب است. این امر نشان میدهد که این اتّهام چه دامنهی وسیعی را در بر میگیرد.
از سوی دیگر، اتّهام تجزیهطلبی محدود به کردها نشده و دیگر اقوام هم در برابر آن قرار گرفتهاند. مانند بلوچها، ترکها، عربها و.... چنین به ذهن میرسد که اصرار بر این اتّهام از سوی برخی از مقامات نظامی و امنیتی و حتی سیاسی، به سمت و سویی برود که تلاش نمایند به زور هم که شده نوعی از درخواست استقلال و تجزیه را به کردها تحمیل نمایند تا با توسل به اقدام نظامی، پیروزمندانه کردستان را از دست تجزیهطلبان خارج و به مام میهن برگردانند. از کنار هم قراردادن اتّهام تجزیهطلبی به عنوان اتّهامی برای تمام فصول و احتمال انجام عملیات «مرصادی دیگر»، میتوان خطر را جدّی گرفت و درک کرد.
نظرات
عبدالاحد محمدزاده قشمی
08 آذر 1401 - 19:55درود بر صاحب این قلم، مرحبا به حقیقتطلبی!