تعریف جنگ نرم: هر گونه اقدام نرمافزارانه اعم از: روانی، تبلیغاتی، رسانهای، سایبری، دیجیتالی، اطلاعاتی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و علمی است که جامعه یا گروه هدف را نشانه میگیرد و بدون درگیری نظامی با بهرهگیری از روشهای اقناعسازی و یا مدیریت احساسات و بهرهگیری از روشهای جذب، رقیب را به انفعال یا شکست وا میدارد.
جنگ نرم در چشماندازی تاریخی
۱- جنگ سخت (اقدام نظامی و خشونتآمیز): تا پایان جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) و مبتنی بر تهدیدات سخت و قدرت سخت نظامی-امنیتی. مانند: حمله نظامی و اشغال کشورها، ایجاد جنگهای داخلی و ایجاد جنگ مذهبی و قومی در کشورها.
۲- جنگ سرد یا نیمهسخت (سیاسی. امنیتی. اقتصادی): تا فروپاشی شوروی (۱۹۹۱) و مبتنی بر تهدیدات نیمهسخت. مانند: مبارزه سیاسی، تحریمهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی.
۳- جنگ نرم (فرهنگی، تبلیغی، رسانهای): از فروپاشی شوروی تاکنون و مبتنی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی. مانند: ترویج فساد و فحشاء و بیبند باری و تهاجم فرهنگی و تحقیر فرهنگ و ارزشهای اسلامی.
پس از پایان جنگ سرد سه نظریهپرداز مشهور به نامهای الوین تافلر، که بیشتر با کتاب «موج سوم» خویش معروف گشته، فرانسیس فوکویاما پژوهشگر و تاریخنگار ژاپنیتبار آمریکایی که عمدهی نظراتش در کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» انعکاس یافته است، و ساموئل هانتینگتون متخصص علوم سیاسی در امریکا با اصالتی انگلیسی، در خلال سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۲ میلادی با سه رویکرد «تاریخی، صنعتی و تمدنی» به پیش بینی و تبیین رابطهی دولتها با یکدیگر و نحوهی برخورد و تقابل آنها در حال و آینده پرداختند. وجه اشتراک هر سه نظریهی به ظاهر متفاوت از هم این است که آنها درنهایت به دنبال «طراحی جامعهای واحد با فرهنگ واحد و با حاکمیت واحد» بودند و در نسخهای مشابه، «غرب و فرهنگ حاکم بر آن را مناسبترین» میپنداشتند. آنچه فوکویاما، تافلر و هانتینگتون به عنوان نظریاتی علمی – تحقیقی تبیین کردند در حقیقت شاکلهی چگونگی اجرای پروژهی نظم نوین جهانی و ایجاد ساختار حکومت بر «دهکدهی جهانی» مورد نظر «مارشال مکلوهان» است. (استراتژی جنگ تمدنها: http://shahd2.persianblog.ir).
ساموئل هانتینگتون ابتدا با انتشار مقالهای در سال ۱۳۹۹۳در مجله فارین افیزر سپس با انتشار کتابی در سال۱۹۹۶ تحت عنوان «برخورد تمدنها و تغییر جهان» تئوری خود را مبنی بر اینکه فرهنگ و هویت مذهبی سرچشمه همه در گیریها خواهد بود، بیان و گسترش داد. این اصطلاح اولین بار توسط برنارد لوئیس در مقاله با نام بنیان خشم مسلمانان مطرح شد. هانتینگتون در تئوری خود تمدنهای جهان را به هشت تمدن تقسیم میکند که شامل تمدن غرب، تمدن اسلامی، ارتدوکسها، تمدن شرق آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، تمدن بودایی و هندوئیسم میشود.
تئوری برخورد تمدنها هانتینگتون در ارائه فرضیهاش به برخورد تمدنها میپردازد و پس از تبیین «سرشت تمدنها» و احتمال درگیرى بین همه تمدنها، با ظرافت خاصی، آشتی ناپذیری جهان اسلام و غرب را یک اصل مسلم و بدیهی در روابط «اسلام» و «غرب» دانسته و سعی دارد، تضاد بین دو فرهنگ را تضادی ماهوی و برطرف نشدنی و ناشی از جبر تاریخی قلمداد نماید. هانتینگتون همگونی و برتری فرهنگ غرب را امری مسلم دانسته و با تأکید بر این اصل که «آمریکا ناگزیر است رهبری جهان نو را به دست گیرد» به بررسی موانع موجود در مسیر «رهبری آمریکا بر جهان» میپردازد.
هانتینگتون با نفی ایدهای که معتقد بود پایان جنگ سرد را میتوان اتمام مناقشات سیاسی استراتژیک و ایدئولوژیک دانست، نظریهی «رویارویی تمدنها» را که به جنجالیترین نظریهی پایان هزاره دوم میلادی تبدیل شد مطرح ساخت. اکنون، فرضیه برخورد تمدنها، سیاست خارجی آمریکا را جهتدهی میکند، و تبدیل به یک نظریه و دکترین براى سیاستمداران آمریکایى شده و به صورت یک استراتژی اجرایی متبلور شده و با توجه به قدرت سیاسى و نظامى و اقتصادى آمریکا هر روز ممکن است جهان به سمت این تز کشیده شود. (http://shahd2.persianblog.ir)
در نهایت به قول آلویت تافلر، نویسنده و منتقد اجتماعی:
«تکنولوژی ملاهوارهای و دیگر رسانههای جدید، فرهنگهای ملی را از هم میپاشند و این ارتباط متقاطع، به هر حال تهدیدی است برای هویت ملی که حکومتها برای مقاصد شخصی خود، سعی در حفظ و انتشار آن دارند». (آلوین تافلر، جابهجایی در قدرت، ترجمه شهیندخت خوارزمی، ج۲، ص۶۵۳٫).
دو تغییر اساسی در دو دهه گذشته یعنی ۱- جهانی شدن، ۲- انقلاب تکنولوژیک (اطلاعات و ارتباطات) زمینه استفاده از قدرت نرم را بیش از پیش برای همه از جمله آمریکا مهیا کرده است. (جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران: بصیری، محمد علی: مطالعات قدرت نرم، سال دوم شماره پنچم، بهار ۱۳۹۱ص ۱۵۴)
اهداف جنگ نرم
1.جهانی سازی اقتصاد: (اقتصاد جهانی واحد)
2.جهانی سازی فرهنگی: (فرهنگ جهانی واحد)
3.جهانی سازی سیاسی: (سیاست جهانی واحد)
جهانی کردن فرهنگ غربی و امریکایی، طرح، نظریه دهکده جهانی توسط مک لو هان و امثال آن، با صراحت سعی بر آن دارد که زمینه رابرای پذیرش فرهنگ غربی مساعد کرده واز حساسیتهایی که ممکن است در مقابل آن ابراز شود، بکاهد. دراثر این حمله فرهنگی دشمن، مردم نخست دچار شک وتردید در مثبت بودن فرهنگ ملی ودینی خود شده و باورهایشان را نسبت به کارایی فرهنگ خویش از دست میدهند و سپس، به تدریج، آماده تمایل وجذب فرهنگ بیگانه دست کم جنبههایی ازآن میشوند وهمه اینها حاصل برنامههای حساب شده ماهواره است. (تاثیر ماهواره بر فرهنگ اجتماعی (زنان)، الناز نجفی مجید: مرکز مطالعات خانواده: http://motaleatekhanevadeh.ir)
بر همین مبنا، غرب و در رأس آن امریکا با سعی و تلاش مستمر خود در صدد است، از طریق جنگ نرم و سلطه فرهنگی، وبا توسل به وسایل ارتباط جمعی همچون رسانه، ماهواره و اینترنت، سبک زندگی، نوع تفکر، بینش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشورها را دچار استحاله کند و سبک زندگی ونمودهای جامعه غربی را جایگزین آن کند.
«بر اساس نظم نوین جهانی، تهاجم فرهنگی غرب به ویژه آمریکا علیه سایر فرهنگها در حال انجام است و این امر با گسترش تکنولوژی ارتباطات، شدت، سرعت و پیچیدگی بیشتری پیدا کرده است. آمریکا که داعیهی سرپرستی جهان را در سر میپروراند و خواستار نظامی تکقطبی است، هیچ فرهنگ رقیبی را که مخالف این سیاست باشد، تحمل نخواهد کرد». (تاثیر ماهواره بر فرهنگ اجتماعی (زنان)، الناز نجفی مجید: مرکز مطالعات خانواده: http://motaleatekhanevadeh.ir)
روشهای عملی جنگ نرم را میتوان به چهار نوع جنگ تقسیم نمود:
۱- جنگ رسانهای
۲- جنگ اطلاعاتی – روانی
۳- تهاجم فرهنگی (ناتوی فرهنگی)
۴- براندازی نرم (جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران: بصیری، محمد علی، همان ص ۱۶۰).
در جهان امروز رسانههای بین المللی، یکی از مؤثرترین ابزار تحکیم هژمونی نظام سلطه جهانی، به ویژه آمریکا، میباشند. این رسانهها، وابسته به شرکتهای قدرتمند و با نفوذ فراملیتیاند و در جهت تأمین منافع کشورهایی سلطهگر، نقشی اساسی دارند. (نقش رسانه در ناتوی فرهنگی: خبرگزاری فارس: ١۲/۱١/1392).
از جمله ابزارهای فرهنگی که دشمنان از آنها در ناتوی برای مبارزه با کشورهای مختلف استفاده میکنند، عبارتند از:
شبکههای ماهوارهای، اینترنت، بازیهای رایانهای، مطبوعات و …، به گونهای که امروز حدود ۳۵۰۰ کانال ماهوارهای و ۴۵ هزار سایت اینترنتی به زبان فارسی مستقیم و غیر مستقیم علیه ج. ا. ایران فعالیت میکند. (آرین منش، جواد «آخرین آمار دیشهای ماهوارهای در ایران»، چهارم آذر۱۳۸۷، www.asiran.com). که در ادامه به بررسی شبکههای ماهوارهای خواهیم پرداخت.
ماهواره به عنوان ابر رسانه:
کارشناسان سیاسی، هزاره سوم میلادی را قرن ماهوارهها نامیدهاند. این ابزار، یکی از رسانههای قدرتمند ارتباط جمعی به شمار میرود. به دلیل ویژگیهای خاص و منحصر به فرد خود، میتواند جریان عظیم اطلاعات و پیامهای فرهنگی و سیاسی غرب را در گستره وسیعی به دورترین نقاط جهان انتقال دهد و تعداد بیشماری از افراد را در سراسر کره زمین مورد خطاب قرار دهد.
این رسانه در هوشیار کردن، و اطلاعرسانی نقش چشمگیری دارد، قادر است مردم را با فرهنگهای مختلف آشنا سازد و به سهولت آنان رادر جریان فرهنگها وتمدنهای گوناگون قراردهد، از طریق اخبار و گزارشات و فیلمهای مستند، میتواند دانش و اطلاعات جدید را در اختیار مردم قرار دهد.
اما در کنار محاسن و مزایای فراوانش چون کنترل آن دست بیگانه است از مهمترین عوامل تشدید کننده بحران در میان خانوادهها تلقی میشود. این رسانه به عنوان نافزترین ابزار در خدمت جنگ نرم قرار دارد لذا به منظور تحکیم و تثبیت سلطه و استیلایی تمدن غربی بر سایر تمدنها بویژه تمدن اسلام در تضاد با ارزشهای ایرانی – اسلامی وهنجارهای عمومی جامعه به پخش برنامه میپردازد و در این راستا با ترویج فرهنگ و ارزشهای غربی و سبک زندگی آنان در جامعه وخانوادههای ایرانی، سعی در نابودی ارزشهای اسلامی و ایرانی دارد.
بنابر این ضرورت دارد برای مصونیت نهاد خانواده و جامعه ایرانی از برنامههای تخریبی و مضرات آن از سوی جامعهشناسان و کارشناسان فرهنگی چارهاندیشیهای لازم انجام شود. زیرا این رسانه میتواند در درازمدت از طریق تغییر نگرش مردم و افکار عمومی ساختارهای ارزشی جامعه را دگرگون کند. واقعیت این است که جامعه ما یک جامعه در حال گذار است و نمیتوان مانع ارسال امواج ماهوارهها را به درون خانهها شد. اما باید برای حفظ فرهنگ ملی و بومی راهکارهای اصولی ارائه شوند.
نظرات