اعلام نام محمد مرسی به عنوان اولین رئیس جمهور منتخب مردم مصر بعد از جنبش موسوم به بهار عربی، درحالی صورت گرفت که از یک سو آگاهان سیاسی و بخشی از افکار عمومی‌ جهان نسبت به «پدیده‌ی بهار عربی» دچار تردید شده بودند و از سوی دیگر تصور می‌شد که انتخاب کاندیدای مورد حمایت اخوان المسلمین نوعی بازگشت به استبداد از نوع دینی آن خواهد بود. به همین علت برخی برآن بودند که با حمایت از احمد شفیق از تبعات منفی آن این حرکت بکاهند.


 بالا آمدن خبر پیروزی محمد مرسی به سطح خبر اول رسانه‌‌‌ها و متعاقب آن فرستادن پیام‌‌‌های تبریک کشورها و احزاب مختلف به وی، حتی رقیب وی احمد شفیق و شورای نظامیان حاکم نشاندهنده‌ی آن است که در تحلیلهای صورت گرفته از وقایع مصر، ناظران خویشتنداری لازمه را نداشتند. پیام محمد مرسی بعد از اعلام پیروزی وی نیز مزید بر علت شد و نشان داد فرهنگ سیاسی مردم مصر بالاتر از چهارچوبهای تصورشده است.


 اگرچه در ابتدای امر اخوان المسلمین مصر نسبت به آینده‌ی جنبش مردمی ‌مصر از مواضع روشنی برخوردار نبود و حتی در مورد کاندیداتوری کسانی از آن حزب برای انتخابات ریاست جمهوری بدون تأمل گفتند که کاندیدایی نخواهند داشت، اما تغییر این رویه و اعلام کاندیدای اخوان برای شرکت در رقابتها، شوک دیگری بود که به جامعه و مردم مصر وارد شد و سوءظن‌‌‌هایی را در مورد رفتار سیاسی این حزب برانگیخت و در میان برخی از اعضا شکاف ایجاد کرد. به نظر می‌رسد که هم اخوان و احزاب دیگر تا مقطع پیروزی مردم در جنبش، دنباله‌رو جنبش بودند و نمی‌توانستند آنرا اداره و رهبری کنند. اما چون جامعه و مردم مصر نظامی ‌مبتنی بر احزاب سیاسی را در بدترین شرایط ممکن هم تجربه کرده بودند، بعید به نظر می‌رسید که در این روند افراد – مستقل از احزاب سیاسی – بتوانند نقش جدی ایفا بکنند یا مورد اعتماد مردم قرارگیرند. نمونه‌ی بارز آن محمد البرادعی به عنوان فعال سیاسی و البته احمد شفیق به عنوان بازمانده‌ی نظام پیشین بود.


 اقبال مردم مصر به کاندیدای اخوان المسلمین را نه می‌توان به عنوان پذیرش رادیکالیسم اسلامی‌ از نوع طالبانگری یا اقتدارگرایی‌‌‌های دینی و مذهبی در منطقه از سوی مردم و اخوان تلقی کرد و نه به معنای آن است که اخوان المسلمین دچار دگردیسی در روش و منش خود شده است. در واقع به نظر می‌رسد که به قدرت رسیدن رسمی ‌اخوان بعد از 8 دهه تلاش در مصر و داشتن تجربیات متعدد در منطقه از نظر ناکامی ‌دولتهای مذهبی در تحقق حداقل اهداف خود، آنها را از چنان تحلیل واقعبینانه‌ای برخوردار کرده باشد که نخواهند از قدرت بدست آمده استفاده نامشروع نمایند یا روند روبه رشد نوعی از دموکراسی را در مصر به استبداد بکشانند. چنانکه محمد مرسی در سخنان خود به صراحت پایبندی خود را به اصول دموکراتیک و حفظ منافع ملی و همبستگی سیاسی مصر اعلام داشت. در واقع می‌توان گفت جامعه و مردم مصر فرصتی طلایی را در اختیار اخوان قرار داده است تا توان خود را در اداره‌ی جامعه در حال تحول مصر بیازماید و دیدگاه‌‌‌های خود را در این زمینه به محک آزمون گذارد.


این امر دارای پیامدهای دیگری هم خواهد بود. از جمله ترسی که کشورهای قدرتمند از آینده‌ی سوریه دارند را کاملاً از بین خواهد برد. چرا که کشورهای قدرتمند از ترس اینکه سوریه بعد از اسد به دست اخوان المسلمین خواهد رسید، در حال حاضر با اسد و حامیان وی در سوریه مماشات می‌کنند. اما اگر تجربه‌ی مصر با اخوان نتیجه‌ی مورد نظر را که رادیکالیزه شدن قدرت به سود بنیادگرایی دینی است، ندهد به نظر می‌رسد کشورهای قدرتمند به راحتی از فروپاشی نظم – در واقع بی‌نظمی‌– موجود در سوریه حمایت خواهند کرد و یکی دیگر از نظامهای اقتدارگرای منطقه نیز سقوط خواهد کرد. از سوی دیگر می‌تواند در کشورهای دیگر منطقه هم اثر مثبت داشته باشد. به عنوان مثال روند موجود در عراق را زیر فشار قرار می‌دهد تا دولت اقتدارگرای مالکی و احزاب حامی ‌آن نتوانند به همین روش اعمال قدرت نمایند.
 تجربه‌ی جدید مصر را من به عنوان مرحله‌ی دیگری از گسترش دموکراسی و حکومت قانون در مصر و راهگشای تغییرات مسالمت‌آمیز دیگر در منطقه تلقی می‌کنم. بهار عرب در حال به نتیجه رسیدن است، نتیجه‌ای که ضرورتاً به سمت اقتدارگرایی و استبداد نیست. در غیر این صورت اخوان المسلمین می‌دانند که با مقاومت جدّی مردم روبرو خواهند شد.