نمیدانم چرا اگر میخواهم بنویسم واژهها را گم میکنم یا من قلم را تند گرفتهام که واژهها در فرارند یا کلمات فقط در ذهنم میگذرند.
پدرم سلام:
سلامی به بلندای زمان همه تقدیم تو باد. پدر عزیزم قلم و اندیشهای را بهانه کردم برای درد و دل کردن با تو و باز کردن آنچه که بر سینه من گرانی می کرد. پدر عزیزم خواستم که برایت بنویسم که چقدر دوستت دارم و دنیا بدون تو برایم تیره و تار خواهد شد و با نبود تو قطرههایی ازخون قلبم سرازیر خواهد شد. پدرعزیزم به اندازه ی ماه و ستارههای آسمان و به اندازهی خورشید و به اندازهی قلبم دوستت دارم.
به اندازهی ماه و ستارههای آسمان، چون دنیای پر از عشق و دوستی را زیباتر می کنند و به اندازهی خورشید زیرا اگر خورشید نبود ما هرگز نمی نتوانستیم چشمانمان را بر گل رخهای هم باز کنیم و هیچ چیزی در دنیا به اندازهی خورشید بزرگ نیست و به اندازه ی قلبم چون اگر قلبم نبود من هرگز نمی توانستم زنده بمانم.
پدرم امروز روزی است که من بزرگ شدهام و می توانم پروانههای رنگی وجودم را تا افقهای دوربفرستم. پدرم میدانم که از همان آغاز کودکی یا لحظههای متولد شدنم وقتی که دانستی که منم و آمدهام به دنیای شما، چقدر گریه کردی و خدایی را که شایستهی همهی حمد و ستایش دنیاست سپاس گفتی و قطرههای مروارید گونهی چشمانت را که اشک شوق و شکر خدا بود بر روی گونههای سرد و بی روح من زدی. مهربانی تو مرا مجذوب خود کرد و قلبم را برای همیشه دلباخته و شیدای خود کرد. به هرحال، پدرعزیزم متشکرم به خاطر مهربانیهای وجودت و به خاطر آن لبخندهای مهربانانهات. من هنوز هم از یاد نمی برم آن صدای گرم و دلنشین تو را که به من می گفتی که را از همه بیشتر دوست داری؟ ومن با همان لبخندهای معصومانهی کودکی گفتم که پدر مادر را. اما تو گفتی که نه و من همچنان گفتم و پاسخ غلط دادم تا که تو گفتی خدا! واین کلمهای بود که بسیار مرا به شگفتی واداشت اما به خاطر همین کلمه از تو سپاس فراوان دارم شاید این کلمه خود ورقی از تقدیر مرا تغییر داد. پدرم می خواهم بدانی که می خواهم با همان صدای معصومانهی کودکی بگویم دوستت دارم. و بدانی که تو تنها پروانهی رنگی وجودم هستی که تنها و تنها تا افقهای دور پرواز کردی و تو همان استاد معمار دنیای رنگی من هستی که من میتوانم او را در خوابهای کودکانهی دوران کودکیام ببینم و امیدوارم که در زیر سایه ی پروردگار مهربان با خوشی زندگی کنی. روزگارت خوش باد همان گونه که با لبخندهایت دنیای مرا زیباتر کردی.
نظرات
بدوننام
19 دی 1391 - 02:30ای ماشالله سارا جان