انسان این موجود دوپا، خلقتی در آفرینش خداوندی است که به زعم کلام وحی، برآیندی است از دو سر یک طیف، که اولی تا «اعلی علیین» و دیگری تا «اسفل السافلین» یا بالعکس، امتداد افول تا رشد دارد!
در ابتدای خلقت، این موجود دوپا، شاه جنّیان، قربانی یک نافرمانی میشود و همان نیز به تقاص آن هزینهی تحمیلی، در امتداد طیف زندگی آن موجود دوپا کمین کرده و هرازگاهی در چشمبرهمزدنی «اشرف مخلوقات» را به موقعیّت «اضلّ موجودات» سوق میدهد و کُرسی انسانیّت را با قبای توحّش میپوشاند!
در این بین همواره آن موجود دوپا، در برزخ «این» یا «آن» در نوسان بوده و گاه و بسیار پیش میآید که «این» و «آن» چنان درهم تنیده میشوند که تشخیص و شناسایی و تفکیک آن دو بسیار مشکل میشود!
در بازی روزگار تغییررنگ آن قربانی، علل و دلایل بسیار و نیز فاکتورهای متعدّد را در بازیگری آن موجود دوپا، در میدان «این» یا «آن» دخیل میدارد که اگر بخواهیم به کنکاش و واکاوی آنها بپردازیم، شاید این مقال هفتاد من کاغذ طلبد؛ ولی نکتهی اصلی در این وادی، بروز رفتاری است که منشأ آن، دوپایی است که «این» شدن و «آن» شدنش، دستاوردهایی برای خود و جامعه و محیط پیرامونی، یا هزینههایی بر خود و محیط و جامعهی پیرامونیاش تحمیل میکند!
در تاریخ بشری، نمونههای بسیاری از نقشآفرینان اسوهای در میدان «این» یا بازیگران مقهوری در میدان «آن» میتوان مصداق آورد که در یکی از دو سر طیف منزل گزیده و مشهور و ماندگار شدهاند و عاملان بسیاری نیز که جز رنج، گنجی نصیب نبرده و در هیچ یک از دو سر طیف، مجال منزلگزینی نیافتهاند!
گاه پیشروی مقهوران تاریخ بشری، چنان دامن سوزانده است که شخصیّتهای بزرگی چون «ویکتور هوگو» را بر آن داشته با نگاهی بدبینانه، چنین جملهی ماندگاری یادگار گذارد تا نسل حاضر، به استناد آن یک جمله، خوداقناعیاش را پرورش دهد: «درمیان موجودات زنده، هیچ موجودی که برای کبوترشدن آفریده شده است، به غیر خود تبدیل نمیشود؛ جز آدم که گاهی کرکس میشود!»
به استناد همان جملهنگاری ویکتور هوگو، مصادیقی چون «القاعده»، «طالبان» و «داعش»، «صهیونیست»ها، «صرب»ها، «پینوشه»ها، «صدام»ها و «سیسی»های عصر حاضر و جاهلان عصر جاهلیّت، «هیتلر»ها، نازیان و رومیان دیروزی را میتوانیم شاهد آوریم!
اما آنچه در نزدیکیهای ما در حال اتّفاق است و خطاب دوستداران زیستمحیط قرار میگیرند و در جغرافیای «اسفل السافلین» و « کرکس» قرار دارند، همانهاییاند که روندگی آب میگیرند، جان درختان بلوط میستانند یا با افتخار و سبُعیتی مثالزدنی، حیوانی را آزار میدهند، بار خارج از توان بار میکنند و یا جان گرفته یا مثله میکنند! و...
خوشبختانه امروزه از سر مهربانی یا نامهربانی رسانهها و نیز مسئولیّتنشناسی برخی مسئولان، یادگیری از مقهوریت بازیگران در میدان«آن»، سهلالوصولتر شده و گاهگاهی به تصاویر و کلیپهای دلخراشی در شبکههای مجازی از خشونتورزی و قهرآفرینی شاگردان بازیگران مقهور تاریخ، برخورد میکنیم که در فاصله اندکی، تصاویر و کلیپهای به سلّاخی کشاندن یک قلاّده سگ، روباه، گُراز و نیز کشتن یک سگ مادر و بیپناه کردن تولههایش و آخربار مثلهکردن روباهی در روستای شختان مخابره گردید و دست به دست شد و واکنشهایی را نیز برمیانگیزد!
فارغ از واکنشهای بسیار شکلگرفته و امیدآفرینی در این باب که مجالی برای توزین شعور زیستمحیطی و انسانی شهروندان و نیز بستری برای حسّاسیّتزاییِ مردمی در این حوزه میآفریند، آسیبی که در پی آن نیز شکل میگیرد درخور تأمّل و تعمّق است که نیاز است از تمرکز لحظهای بر یک حادثه، به تحلیل میدانی در یک بستر زمانی و نیز وسعت جغرافیایی و نژادی با فراوانی آن، مورد امعاننظر قرار گیرد!
آنچه که در هفتهی جاری، دل هر دوستدار محیط زیست و انسان صاحب وجدانی را جریحهدار کرد، نمایش صحنههایی از جنایت روی داده توسط «رسول» نامی از روستای شهختان پیرانشهر، متأسّفانه در ایّام زادروز رسولی بود که جهان متحیّر در حرمت نام و وزن اجتماعی و توان الگوییاش بود!
بله، در ایّام زادروز ولادت محمّد -صلّی الله علیه وسلّم- آن اسوهی حسنه در مهربانی، صلح و آشتی، «رسول» نامی ملبّس به لباس محلّی، جنایتی خلق کرد که رسولان تاریخ را دردمند کرد!
همه آنچه در فاجعه مُثلهکردن روباه، توسط آن رسول خزیده در میدان «آن» رخ داد، نشان از روی داعشگون آدمی بود که ویکتور هوگو کرکسش خوانده است و کلام وحی «اضل موجودات»!
و همه نیز بر آن باوریم، ولی ناخوشایند و تأسّفزا آن موضعگیریهایی است که اهتمامشان به جای تمرکز بر نوع رفتار با منشأهای بسیار، بر جغرافیای رفتار و قبیله «رسول» نارسول و انحراف در تحلیل رفتار است!
شکّی نیست که رفتار آن «رسول» زننده و نابخشودنی است و حتّی بربام ایستادگان و تماشاگران و هوراکشان کنار آن نارسول نیز مستوجب عقوبتی کمتر از گناهکار ردیف اول نیستند؛ ولی آنچه در این لحظات نادیدنی است و نیاز به دیدن و بازخوانی تصویری دارد و رسالت فعّالان زیستمحیط و رسانههای بومی، استانی، منطقهای و ملّی است، بازکاوی و بازآوری داستان نقشآفرینان اُسوهای چون:
- امیر ارسلان پیروتی و قربانی کردن خود در راستای نجات جان یک لکلک بر بالای تیربرقی در روستای گابازله مهاباد
- شریف باجور و اعتراض مدنی به کشتن یک قلاّده سگ
- آزاد عبّاسی و پخشان قلندری، دریافتکنندگان نشان خرس قهوهای به دلیل حمایت از حیوانات
- دکتر سیدمختار هاشمی و مدیریّت علمیِ اعتراض مدنی به تخریب کانی بل و سدسازی داریان
- دکتر محیالدّین محمّدخانی و فعّالیّتهای فرهنگسازیاش در حوزهی زیستمحیط
- دکتر برهان ولدبیگی و تلاشهای ثمربخشش در آموزش مفاهیم بهداشت زیستمحیطی و مقایسهی تطبیقی این حوزه
- زوج مریوانی تیمارگر حیوانات در منزل خود
و دهها شخصیت مستقل دوستدار زیستمحیط دیگر این قبیله و نژاد و جغرافیا و نیز فعالیت ان.جی.اوهایی چون چیا، ژینگهپاریزان، ژیانهوهی ژینگه، شنهی نهوژین، پاژین، سبز، بالویزانی ژینگه، ژینگهیار و کانی برازان و... ونیز پروژههایی چون شکستن تفنگ شکاری و قفس پرندگان در مریوان، شناسایی مرغ چیرگ بوکان، پردهبرداری از سنجاب در بانه، نمایشگاه پرندهنگری مریوان، چالش جهانی بلوط در جوانرود و سردشت، لاستیک دودزای دیروز، گلدان زیبای امروز در سردشت، خانه مهربانی و کمپین مهربانیهای کوچک و نیز جایگزینی دوربین بهجای تفنگ شکار پیرانشهر،احیای تالاب در نقده و مقابله با آتشسوزیهای مکرّر، کمپین زاب و نیز حامیان لکلک پیرانشهر و دهها پروژهی دیگر است که نشاید از آنها گذشت و ملّتی و قومی و قبیلهای را با آن همه شایستگان، در فاز سبعیت آن «نارسول» شختان غلتاند و از آن فاجعه، بهانهای برای تهدید قوم یا قبیله یا حتی روستایی چون شختان آفرید!
چه اینکه در همان جغرافیای پیرانشهر و حتی شختان نیز بزرگانی سربرآوردهاند که افتخار تاریخ ملّی ما، حتّی در این برهه هستند؛ ولی با کمال تأسّف در آن زمان در محلّ نبوده یا به دلایلی که مجال این مقال نیست، به عمد حضورشان و نقششان کمرنگ شده است و کماثر!
مسلّماً با دیدن فجایعی چون شختان باید تأسف خورد، واکنش نشان داد،کمپین به راه انداخت و تا سزای عاملان و حتی تا تعریف دهها پروژه و اقدام دیگر آگاهسازی و پیشگیری از تکرار، رفت و دنبال کرد؛ امّا باید تأسّف بيشتر خورد که میتوان شبیه این جنایت هولناک در هرکجای جغرافیای زیست بشر سراغ گرفت کما اینکه در همین چهارچوبِ جغرافیایی ایران نیز کم نیستند تصاویر و کلیپهایی که تعرّض و سبُعیت را به نسبت حیوانات و پرندگان و محیط زیست و حتی همنوع نیز در لباس و نژاد و زبانی متفاوت با آنچه در شختان دیدیم، نشان میدهند!
به زعم اینجانب، در چنین مواقعی سوای اقداماتی که اشاره شد، بر فعّالان مدنی بهویژه حوزه زیستمحیط و نیز متولّیان و مسئولان واجب است از تهدید پیش آمده، فرصتی آفرینند برای:
١- ریشهیابی و علّتیابی و آسیبشناسیهای دامنگیر جوامع پیرامونی و تلاش در راستای کاهش و رفع نواقص و اصلاح رویهها، بهویژه در حوزهی قانونگذاری و اجرای مقتدرانه قوانین و ورود به موقع مجریان قانون.
٢- ورود بیشتر به متن و بطن جوامع و از عرش بر زمین آمدن و دیدن و فهمیدن مردم و درک و استنباط دردها و مشکلات روحی و روانی و عقدههای فروخورده رسولهای نوعی و تعریف پروژههای آگاهسازی، مشاورهای، آموزشی و فرهنگی و...
٣- همدلی و همگامی در حمایت از ایدهپردازان این حوزه و تشویق و ترغیب به سرمایهگذاری در حوزهی حفاظت و احیای زیستمحیط، که مقدّمهاش ایجاد عِرق سرزمینی، با ارایه خدمات محسوس و نهادینهکردن حسّ تعلّق و نیز تسهیلگری و تقویت سمنها و انجمنها ان.جی.اوهای زیستمحیطی و فرهنگی است.
٤- پرهیز از سیاستزدگی، تبعیض و تعصّبزایی و تمرکز و تأکید بر شخصیّتزایی و احترام به شایستگان و دادن فرصت نقشآفرینی به فرهیختگان در راستای ارج نهادن سجایای اخلاقی و...
باشد که نگاهمان و نگرشمان به زیستمحیط، تفاوت معنادار آنچه در گابازلههای نوعی روی داده، با آنچه موردی در شختان به وقوع پیوست، دریابد که محیط زیست، نگاهی و نگرشی فراملّیّتی و فراسرزمینی و جهانی میطلبد و باید چنین دید و معنا کرد و دریافت و جهان را چو جان خود دید و پاس داشت؛ تا پاسمان دارد جهان...!
نظرات
فاروق اعظم
02 دی 1395 - 05:12سلام علیکم و رحمته الله وبرکاته یکی از فرقهای انسان با خدوند متعال این هست که اگر هزار بار گناه را انجام دهد با یک خوبی خداوند متعال از آن گناهها را میبخشد. مشکلات تمام شده است که بر این موضوع تحلیل انجام میدهید اگر راست میفرمایید که اهل حق هستید و راست میفرمایید چرا روزانه در [...] روزانه چند صد تن کودک کشته میشوند هیچ تحلیلی نمیکنید. برادران شما هم مرتکب گناه شدید به والله گناه شما بیشتر از اون هستش چون آبروی وی را بردهاید!