سالهاست که غربی‌ها از اسم اسلام به لرزه افتاده‌اند. وهمیشه در صدد از بین بردن آن بوده‌اند. جنگ‌ها کردند ولی دولتهای غربی فهمیدند که جنگ‌های صلیبی بی‌فایده بود؛ مغول‌ها هم نتوانستند ریشه‌ی اسلام را برافکنند زیرا کاری بدون فکر و برنامه‌ریزی انجام دادند. عملیات نظامی که ظاهری تجاوزکارانه داشت؛ به همین دلیل آنان به سرعت ناتوان شدند. اما اکنون اندیشه‌ی رهبران حکومتهای غرب این است که با یک برنامه‌ریزی حساب شده وبردباری بی‌پایان، اسلام را ازدرون ویران کنند. البته آن‌ها به یک ضربه نظامی کوبنده هم نیاز دارند، اما این ضربه آخرین اقدام است، پیش از آن باید کشورهای اسلامی را تضعیف کنند و از هر سو به اسلام ضربه بزنند به گونه‌ای که آنان نتوانند نیرو‌هایشان را گرد آورند و به جنگ بپردازند. تمام حوادث و پدیده‌های اجتماعی تحت تأثیر اوضاع خاص جامعه به وجود می‌آیند پدیده‌ها معمولاً یا معلول فرهنگ جامعه و اوضاع اجتماعی هستند یا نتیجه‌ی موقعیت‌ها و بسترهای مناسب سیاسی‌اند. پدیده‌ی فرهنگ (عقاید مذهبی)، قدرت، حکومت، حاکمان مردم، عناصر مهم این رویداد‌ها هستند. دین، عقاید و ایدئولوژی جامعه نیز در شکل‌گیری فرهنگ و تحول آن نقش سازنده‌ای دارند. ارزش‌ها و باورهای دینی اگر به درستی به جامعه عرضه نشود، فرهنگ جامعه و ارزش‌های آن در معرض آسیب‌های جدی قرار خواهند گرفت. 

دولت‌های استعماری برای مقابله با نفوذ و گسترش اسلام و جلوگیری از بسط قلمرو حکومت اسلام و اجرای طرح‌های استعماری خود در خاورمیانه و آسیا به اقدامات مختلف روی آوردند؛ طرح‌های استعماری در کشورهای اسلامی روز به روز شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد مسأله‌ی تکنولوژی و پیشرفت نیز برای استعمارگران ابزاری است که عقب‌ماندگی کشورهای اسلامی را که نتیجه‌ی شوم اقدامات قبلی آنهاست، در پی داشته و این کشور‌ها برای رسیدن به آن باید هزینه‌ی گزافی را بپردازند. حضور استعمار در این کشور‌ها روز به روز پیچیده‌تر می‌شود. امروز برخی از نخبگان سیاسی در کشورهای اسلامی و ... ، با طرح توسعه و پیشرفت به تقلید از غرب و جهان سرمایه‌داری توجیه‌پذیر شده و تاکنون هیچگونه نتیجه‌ای از این شعار‌ها برای جهان اسلام و کشورهای عقب‌مانده به دست نیامده است و این کشور‌ها به کشورهای جهان سومی و توسعه‌نیافته موسوم شده‌اند و بحران‌های جدیدتری در انتظار آنهاست. طرح مسائل اختلاف برانگیز بین ادیان و تمدن‌های بزرگ جهان در مناطق اسلامی نیز به طور اساسی پایه‌ریزی شده است. ایجاد کشور مستقل یهود و فراخوان یهودیان از نقاط مختلف جهان به حساسترین منطقه‌ی کشورهای اسلامی و قلب خاورمیانه (فلسطین)، بالقوه اختلاف بین پیروان سه دین مهم اسلام، مسیح و یهود را در پی داشته که این بحران تا کنون ضربات مهلکی بر پیکره‌ی کشورهای اسلامی وارد نموده است. این توطئه‌ی دیرین، امروزه با طرح برخورد تمدن‌ها عنوان می‌گردد. استعمارگران برای رویارویی با گسترش عقیدتی اسلام و ایدئولوژی اسلامی نیز قطب‌های مقابله و طرح‌های ایدئولوژیک در پیش گرفته‌اند که زمینه‌ی آن از دو علت سرچشمه می‌گیرد: مقابله با اسلام و رقابت بین خودشان. گسترش اسلام در جهان رو به فزونی نهاده بود که کشیشان و رهبران مذهبی کلیسا‌ها با تبلیغات و روش‌های سنتی از عهده‌ی مقابله با آن بر نیامدند. بلوک شرق و غرب، با نو کردن این اندیشه‌ها و آوردن مکاتب جدید فکری آمیخته با اندیشه‌های اقتصادی برای مبارزه با اسلام مهیا شدند و نتیجه‌ی آن پیدایش مکاتب فکری و اقتصادی مختلف بود که رقابت بین آن‌ها نیز به رویارویی با اسلام انجامید. اندیشه‌ی امپریالیسمی و سرمایه‌داری غرب، بر محور ماتریالیستی و سودجویی و غارت ثروت دیگران شکل گرفت که استمرار استعمار کهنه بود، لذا لیبرالیسم و سکولاریسم از این تفکر در غرب زاییده شد. اندیشه‌ی صهیونیستی که از شاخه‌های نو سرمایه‌داری است و در یکی از مناطق مهم کشورهای اسلامی با طرح اختلاف‌برانگیز دولت اسرائیل نماد و عینیت یافت که مهم‌ترین حامیان شکل‌گیری آن دولت‌های غربی از جمله انگلیس و امریکا بودند. اندیشه‌ی الحادی کمونیستی که بر اساس مکتب فکری سوسیالیستی بنیانگذاری شد، در جهت مقابله با سرمایه‌داری و امپریالیسم بود و در کشورهای اسلامی نیز از جهات فکری آسیب‌های بزرگی وارد نمود و بسیاری از نخبگان کشورهای اسلامی را به سوی خود جذب و عقاید مذهبی مسلمانان را متزلزل کرد و تا حدود زیادی فرهنگ و برخی ارزش‌های اجتماعی جوامع اسلامی را به انحراف کشید و سبب نابسامانی اجتماعی و آشوب‌ها گردید. و آشکارا جای پای روس و انگلیس در دامن‌زدن به فرقه‌گرایی در جهان اسلام دیده می‌شود. 

 (الف) طرح‌های استراتژیک

۱-تجزیه‌ی خاک عثمانی و تقسیم مناطق اسلامی و تضعیف قدرت کشورهای اسلامی؛ 

۲- ایجاد مرزهای مصنوعی بین کشورهای اسلامی و فراهم نمودن زمینه‌ی تنش مستمر میان ملل اسلامی و فراهم آوردن دخالت‌های استعماری خود. چنانکه می‌بینیم، پس از تجزیه‌ی خاک عثمانی و اختلافات مرزی، جنگ‌های منطقه‌ای در کشورهای اسلامی به راه انداختند؛ جنگ عراق با ایران، اختلافات عربستان با یمن، تهاجم عراق به کویت، اختلافات ایران با امارات بر سر جزایر سه‌گانه، اختلاف ترکیه با عراق و سوریه، ایجاد اختلاف در کشورهای استقلال‌یافته‌ی آسیای میانه که در گذشته جزو خاک ایران بودند، مثل ارمنستان، آذربایجان، داغستان، چچن و مانند آن... 

 (ب) طرح مسائل نژادی، قومی و فرهنگی

آن‌ها علاوه بر اهداف و طرح‌های استراتژیکی و جغرافیایی، از اختلاف فرهنگی، قومی و نژادی نیز برای پایدار کردن بحران و اختلاف، برای تجزیه‌ی جهان اسلام سود جستند و با طرح مسائلی مانند، پان ترکیسم و پان عربیسم، احساسات ناسیونالیستی مردم را در کشورهای اسلامی برانگیختند. آن‌گاه شورش‌ها و اختلافات داخلی در قلمرو عثمانی برای رهایی از سیطره‌ی ترک‌ها آغاز شد و همین مسائل بهانه گردید تا غربیان خود را منجی ملت‌ها معرفی کنند، قوای نظامی خود را به کشورهای اسلامی گسیل دارند، مناطقی از کشورهای عربی و اسلامی را تصرف کنند و به تقسیمات جغرافیایی بپردازند. در مقابل، به فکر وحدت و یکپاچگی اروپا و اتحادیه‌ی اروپایی بودند که در راستای آن سازمان‌های نظامی، دفاعی، مثل «ناتو» را تشکیل دادند، تا جایی که ترکیه، مرکز خلافت جهان اسلام در آن زمان، به دنبال عضو شدن در اتحادیه‌ی اروپا از تمام ارزش‌های فرهنگی و ملی کناره گرفت و هنوز نیز پس از سال‌ها در انتظار عضویت به سر می‌برد. یا در نظام اشتراکیت شرق اتحادیه‌ی «ورشو» تشکیل دادند. اختلاف‌های فرهنگی، مذهبی و ایدئولوژیکی نیز از مهم‌ترین عوامل آسیب‌پذیری جهان اسلام به شمار می‌رود که به راحتی بهانه‌های درگیری‌های داخلی را پرورانده است. وجود فرقه‌های مذهبی در جهان اسلام (شیعه و سنی) دستاویزی برای اختلافات بیشتر بوده و غربیان با حمایت از فرقه‌های جدید و ایجاد مسائل خرافات و اسرائیلیات بر تنش‌های مذهبی افزوده‌اند. آن‌ها با این اهداف، اساس و اصول اسلامی را نیز می‌توانستند هدف قرار دهند، اسلام را به نابودی کشانند و کتاب آسمانی مسلمانان و ارزش‌های مهم عقیدتی آنان را مخدوش نمایند. از جمله این اقدامات، تحریف کتاب آسمانی بوده است. مدعیان دروغین مذاهب جدید، حتی ادعای خدایی کرده‌اند. 

 پیامدهای اقدامات آن‌ها در راستای اجرای این طرح 

1-پیدایش جنگ‌های مذهبی و ایجاد جنگ داخلی میان مسلمانان؛ 

2-از بین رفتن هم بستگی فرهنگی و انسجام جهان اسلام؛ 

3-از بین رفتن امنیت عمومی در جهان اسلام و دامن گیر شدن آشوب‌ها و بسیاری از فجایع ملی؛ 

4-زیر سؤال رفتن ارزش‌های عقیدتی و دینی و ایجاد شبهات گوناگون فکری در میان مردم و به چالش کشیدن اصول ارزشی و ایدئولوژی در جهان اسلام؛ 

5-پیدایش هرج و مرج عمومی و به وجود آمدن زمینه‌های ضعف و سیطره آن به تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و درنتیجه آسیب‌پذیر بودن یکپاچگی جهان اسلام؛ 

6-حضور نیروهای استعمارگر در کشورهای اسلامی و از هم گسیختن وحدت و انسجام مسلمین پیامدهای این طرح‌ها اکنون در کشورهای اسلامی به طور مستمر وجود دارد؛ اختلافات مذهبی، هزاران قربانی در کشورهای افغانستان، عراق، پاکستان و سایر کشورهای اسلامی می‌گیرد و روزی نیست که چندین نفر از فرقه‌های مختلف مسلمان کشته نشوند، مثل انفجارهایی که در حال حاضر عوامل استعمار در مساجد مختلف عراق، پاکستان، افغانستان و دیگر کشورهای اسلامی انجام می‌دهند. 

ولی خوشبختانه در این دو سال گذشته بیداری اسلامی سرتاسر کشورهای اسلامی را فرا گرفته است که گویی یک معجزه‌ی الهی رخ داده است. خورشید بیداری اسلامی از پس هاله‌های سیاه جهل و استبداد سر زد و افق‌های تازه‌ای را نه تنها به مسلمانان خسته از سلطه‌ی استعمار و امپریالیسم بلکه به تمام مردم جهان که کاسه‌ی صبرشان از نفاق لیبرال دموکراسی غرب و دیکتاتوری کمونیسم به سر آمده نوید داد. منظر بیداری اسلامی به فعالیت‌های آزادیخواهانه‌ی بیدارکننده‌ی شرق سید جمال الدین افغانی و پیروانش محمد عبده، اقبال لاهوری و پسان‌تر به مبارزان راه بازگشت به اسلام و تجدید حیات اسلامی چون ابوالاعلی مودودی، حسن البناء، سید قطب و ده‌ها و بلکه صد‌ها رهبران آگاه و فداکار جهان اسلام برمی‌گردد. آسیای میانه که زمانی مهد اندیشه‌ی اسلامی پنداشته می‌شد در عمل تحت اشغال بلوک شرق کمونیستی قرار داشت و حتی در مساجد نیز از اسلام خبری نبود. 

ترکیه‌ی عثمانی فروپاشیده بود و مصطفی کمال اتاترک سکولاریسم را در ترکیه‌ی جوان و لائیک نهادینه کرده و سخن از حکومت اسلامی جرم پنداشته می‌شد. 

اسلام در جهان عرب نیز که تازه سر از استعمار نظامی بلند کرده بود، تحت قیمومیت سلاطین عیاش و مفت‌خور و اکثر مجهول الهویه‌ به خرافات و تاریخ سپرده شده بود. چند کشور عربی که به ظاهر هوای دموکراتیک شدن را به سر می‌پرورانیدند در دام کمونیسم افتاده و احزاب بعثی با شعارهای داغ سوسیالیستی بازارهای قاهره، دمشق و بغداد را گرم کرده بودند. مخصوصاً که اژدهای اسرائیل تازه دهن باز کرده و سرزمین‌های عربی را می‌بلعید و سرطان صهیونیسم در رگ و خون منطقه متاستاز می‌داد. در افغانستان هم شعارهای تند و داغ احزاب سوسیالیست بازار پرزرق و برق داشت و جوانان مسلمان‌تبار را هر روز بیشتر از دیروز به دام می‌افکند. جوانان به دام افتاده در محافل خصوصی اعتراف می‌کردند که ما گرچه مسلمان و مسلمان زاده‌ایم اما چه سود، که اسلام نظام سیاسی و اقتصادی ندارد و دنیای امروز دنیای اقتصاد است و دین را با سیاست و حکومت چه کار؟ اما گویی واقعاً این معجزه‌ی الهی رخ داده است، آری‌‌ همان بیداری اسلامی؛ 

کمونیسم یکی از بانیان اصلی فتنه و آشوب در جوامع اسلامی را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد. و در قطب دیگر ساموئل هانتینگتون استراتژیست و نظریه‌پرداز بر‌تر ایالات متحده می‌گوید: «ایالات متحده آنگونه که ما آن را شناخته‌ایم که دم از آزادی برای خاورمیانه می‌زند باقی نخواهد ماند و به دنبال سایر ابر قدرتهایی که صرفاً از طریق ایدئولوژی تعریف شده بودند، در مقبره‌ی تاریخ دفن خواهد شد.» امروز نظریه‌پردازان مشهور و اغلب صهیونیست و دشمن اسلام بر پوچی تمدن‌نمای صنعتی غرب و لذت‌جویی افراطی و مصرف‌گرایی وحشتناک و انسان‌ستیزی لجام‌گسیخته‌ی آن اذعان می‌کنند و از جایگزین شدن تمدن اسلامی بر ویرانه‌های قابل پیش‌بینی آن هشدار می‌دهند. 

امروزه نظریه‌پردازان غربی انحطاط سکولاریسم غربی را جدی‌تر تصور می‌کنند. سکولاریسم غربی هیچ وقت ملاک برای حقوق بشر نبوده است، چون سکولاریسم اساساً یک موج فرهنگی غربی است که در آن لذت‌گرایی، خوشگذرانی و مصرف‌گرایی مفاهیم اصلی را تشکیل می‌دهد. در چنین خلأ اخلاقی و معنوی دفاع از انسان چندان معنی نمی‌دهد. سکولاریسم عنان‌گسیخته که بخش اعظمی از غرب را فرا گرفته است در درون خویش نطفه‌ی خود ویرانی فرهنگی پرورش می‌دهد. بیداری اسلامی در سالهای گذشته کشورهای جدید اسلامی را در آسیای میانه و قفقاز به وجود آورد و مردم بار دیگر به آغوش مساجد و عقاید اسلامی بازگشتند و فرهنگ عزیز از دست رفته‌شان را دوباره احیا کردند. و امروز هم خوشختانه ادامه‌ی بیداری اسلامی به بهار عرب موسوم شده. و کشورهایی را می‌بینیم که مردمش چگونه از طرحهای پوچ غربی‌ها که سالهاست برای آنان مرسوم کرده‌اند آگاه می‌شوند و همه ندای اسلام سر می‌زنند. 

به امید روزی که مردم جوامع اسلامی به دور قرآن گرد هم آیند، و به آیه‌ی «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا» تمسک کنند. و ندای اسلام سرتاسر جوامع اسلام را فرا گیرد.