«اتفاقی در جهان اسلام رخ داده است که از یکسال پیش به نام» عصر حضور اخوان در خاورمیانه «یا» عصر هویت اخوانی «نامگذاری شده است. انتظار می‌رود در دهه دوم قرن بیست و یکم نیز همین نام در صدر تحولات خاورمیانه کم و بیش حفظ شود. 

من در ابتدا چند سوال را طرح می‌کنم تا گفت‌و‌گوهای لازم در این مورد شکل بگیرد؛ چرا اخوان به چنین وضعی رسیده است؟ 

اخوان از کجا به این نقطه رسیده است؟ 

و اخوان به چه سمت و سویی می‌رود؟ 

هم اکنون دوجریان عمده در جهان سنی مطرح است؛ جریان سلفی و اخوان المسلمین. رقابتی بین این دو جریان هم دیده می‌شود که امروزه تحت عنوان افراط گرایی و آتش افشانی سلفی‌ها از یک سوی، و عمل تشکیلاتی و اصلاح تدریجی اخوان از سوی دیگر، نامگذاری کرده‌اند. فرق اخوان با سلفی‌ها در این است که اخوان تشکیلات دارد و شعار مهمی را در کارهای خودش بکار می‌گیرد؛» الصبر و التدریج «. یعنی اساسا جنبشی نیست که با عجله کار کند و شعار دیگری با عنوان» حقایق الیوم، احلام الامس و احلام الیوم، حقایق الغد «نیز دارند. یعنی آنچه دیروز رؤیا دیده می‌شد امروز تحقق می‌یابد و آنچه امروز رویاست، فردا به واقعیت خواهد پیوست. پس آنچه که در باب اخوان ارزش مطالعه دارد، تشکیلات آن است. در این فرصت کوتاه مجال مقایسه تفصیلی بین دو جریان عمده سلفی و اخوانی نیست. بنا براین، سعی می‌کنم فقط بر پدیده اخوان تمرکز کنم. تاریخچه کوتاهی را از آن عرض می‌کنم و سپس بیشتر تلاش می‌کنم که روی تشکیلات و فکر اخوان که مانند جوهر و ماده آن هستند، صحبت کنم. 

 

اخوان المسلمین چگونه شکل گرفت؟ 

اخوان المسلمین نتیجه بحران خلافت و فروپاشی خلافت عثمانی است؛ در سال ۱۹۳۴ میلادی اتفاقی در ترکیه امروز به نام جدایی دولت از خلافت رخ داد و در سال ۱۹۲۶ خلافت عثمانی به عنوان آخرین خلافت اسلامی رخت بربست و روی خرابه این تحولات سه جنبش شکل گرفت؛ یکی جنبشی که امروز به نام سلفی می‌شناسیم و در مقابل تجدد موضع گرفت. هرچند که سلفی‌گری از قرون قبل وجود داشت و وهابیت آن را شارژ کرده بود. دومین جریان جریانی بود که امروز به سکولاریسم خاورمیانه‌ای مشهور است و امتداد یک نوع تجدد گرایی غربی در آن است. جریان سوم هم جریان اخوانی است که از سال ۱۹۲۶ در ذهن‌ها بود اما رسما از دو سال بعد (۱۹۲۸) در مصر تاسیس شد و مشابه آن هم دو سال بعد (۱۹۳۰) در سوریه تاسیس شد و به مرور در اغلب کشورهای اسلامی و حتی ایالات متحده آمریکا، اکثر کشورهای اروپایی و آسیایی شکل گرفت. بنابراین اخوان یک تشکیلات جهانی است و هنر آن هم عبارت است از آشتی دادن میان حرکتهای ملی و سازمان بزرگ جهانی. 

معروف است که اخوان نام خود را جنبش» وسطیه اسلامی «یعنی یک جنبش اعتدال گرای اسلامی نام نهاده‌اند. یعنی نه سکولار هستند و نه رادیکال؛ نه ضد علم است و نه علمگرای محض. حتی خود را معتزله محض هم نمی‌نامند. یعنی از لحاظ کلامی میان معتزله و اشاعره موضع گرفتند و بنابراین خود را در بند منازعه اشعری و معتزله قرار ندادند. به لحاظ فقهی خود را در چارچوب یکی از مکاتب فقه مالکی، حنبلی و شافعی و حنفی قرار نداددند. اصلی با عنوان اشتراک در اصول و قبول اختلاف در فروع را پذیرفتند که در واقع تسامح سنگینی کردند. بدلیل همین وضع در چارچوب هیچ کدام از این گروههای فقهی قرار نگرفتند. لذا معتقدند اخوان یک هویت جدید است که شناخت آن از دو جهت برای جامعه ما مهم است؛ یکی از این حیث که اخوان دیر یا زود دور و بر ما را احاطه خواهد کرد؛ چه بخواهیم و جه نخواهیم. این استراتژی آنهاست. دلیل دوم اینکه اخوان یک راه حلی را در دنیای پرتحرک امروز بین غرب گرایی و رادیکالیسم، و استبداد و لیبرالیسم، انتخاب کرده است. 

 

حدود سی سال قبل چون اهل تسنن از یافتن یک راه حل مایوس بودند می‌گفتند باید دنبال راه حلی بیرون از سنت و شاید در میان شیعیان پیدا کنند. اما امروز آن‌ها این راه حل را پیدا کرده‌اند که برای جامعه ما هم بسیار جالب است که تجربه آن‌ها را درک کند. 

یکی از هنرهای اخوان تشکیلات آن است و هنر دیگر، اصلاح فکر خودش است. یعنی اخوان هرگز در بند دیروز نمی‌ماند. به عنوان مثال همین که می‌بینیم بحرانی در قانون اساسی مصر شکل گرفت برای اخوان تونس تجربه شد که بندهایی از قانون اساسی خود را رقیق کند؛ یعنی اخوان اصول را‌‌ رها نمی‌کند اما شیوه‌های عمل خود را تعدیل می‌کند. یکی از رهبران آن به نام شیخ محمدالغزالی (متوفی ۱۹۹۶) هنرش این بود که روی دیدگاه‌هایش تصلب نداشت و هر چیزی جدیدی را وارد آن می‌کرد. 

اخوان از دورن جنبش‌های خیریه حرکت کرد؛ یعنی از اجتماع بسوی سیاست رفت، نه برعکس. اخوان شروع به ساختن درمانگاه، کارگاههای کوچک، صندوقهای تعاونی کوچک، مشاغل کوچک و.. کرد و با کارهایی مانند ساماندهی زکات فطره گفته می‌شود بانک ثروتمندی به نام» برکه «یا» آسیا فاینانس «را در ترکیه تاسیس کرد که بزرگ‌ترین بانک بدون ربا در جهان است و از این زاویه به سمت سیاست آمد. مثلا زلزله در دهه ۱۹۹۰ در قاهره آمد و اخوان زود‌تر از ارتش به یاری زلزله زدگان به یاری آنان شتافت. امروز هم بزرگ‌ترین سرمایه‌های مالی را اخوان از طریق زکات و خیراتی که بدست آورده، کسب کرده است. اما اخوان خیلی زود در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ مغرور شد و حتی ارتش مستقل با عنوان» جهار الخاص «(ارتش سری) تشکیل داد که در انقلاب ناصری به نیروهای جمال عبدالناصر کمک کرد و حتی در جنگ با اسرائیل حضور یافته و چند تپه را هم تصرف کرد که بازمانده آن فعالیت‌ها» حماس «است و بخش زیادی از فلسطین را در دست دارد. اخوان سپس به سمت دیدگاههای افراطی مانند سیدقطب رفت که دیدگاه سلفی سنگینی است. اما از دهه ۸۰ میلادی اخوان متوجه شد که راه را اشتباه می‌رود و لذا خود را تعدیل کرد؛ مثلا ارتش خود را تعطیل کرد و وارد دموکراسی و رقابت شد وبه تدریج از دهه ۹۰ تجربه مهم را در حوزه دموکراسی و حزب بدست آورد. پس اخوان دو کار مهم انجام داد؛ اصلاح در تئوری دین‌شناسی خودش و دیگر، اخوان دانش اجرایی پیدا کرد. مثلا فقه و مهندسی فقه را راه انداختند (مانند شیمی و مهندسی شیمی). بعد از این تحولات، اخوان در تمام کشورهای اسلامی –به استثنای لیبی و سوریه/ وارد منازعات پارلمانی شده بودند. حتی در سوریه هم تا قبل از ۱۹۶۲ چند کرسی داشتند. پس دانش اجرایی کردن ایده‌های خود را پیدا کردند و سرانجام در ۲۰۱۱ احزاب مختلفی را در کشورهای گوناگون تاسیس کردند. اخوان منتظر نماند تا قوانین کشور‌ها عوض شود تا فضا برای خودش آماده شود، بلکه اخوان کاری کرد تا تمام قوانین موجود به نفع او عمل کردند. 

الان در چند کشور مانند مصر، تونس، ترکیه و... اخوان حضور دارد. در چنین شرایطی، آن‌ها در زندگی و پیش بردن ایده‌هایشان در چارچوب قوانین کشورهای سکولار مهارت‌هایی پیدا کرده‌اند و در این زمینه مهارت دارند. لذا خیلی‌ها می‌گویند که اخوان مانند آب است که آنقدر صبر می‌کند که سنگ یا آب شود یا اینکه اجازه عبور به آن‌ها بدهد. لذا اخوان هر روز دچار تغییر در شیوه عمل به اعتبار زمان و مکان متفاوت است. 

ثمرات کار اخوان

اخوان به جز تشکیلات، سه» آورده «مهم برای جهان اسلام دارد؛ الف) دموکراسی اخوانی. تاکنون خیلی از تئوری‌ها (در اهل سنت) مبتنی بر این بود که یا اسلام یا دموکراسی! اما اخوان دموکراسی اسلامی یا دموکراسی در جامعه اسلامی را مطرح کرد. یعنی اخوان هیچ وقت روشنفکری دینی را پارادوکسیکال نمی‌داند. ب) آورده دوم، استقلال نهاد دین از دولت و نهادهای دولتی از دین است. یعنی با وجود آنکه اخوان یک دولت دینی است نهادهای روحانی در آن حضور ندارند. ج) آورده سوم، تفکیک ارتش از سیاست است. درست به دلیل همین آورده‌ها است که اخوانی‌ها هنوز برنده هستند و امروز جهان سنی را عصر اخوان نام گذاشته‌اند. این آورده‌ها چگونه بدست آمده‌اند؟ اخوان چه فکری را تولید کرد تا به این‌ها رسید؟ 

اخوان ترکیبی از فکر و تشکیلات است و هر دو این اجزاء با یکدیگر هماهنگ هستند و اخوان حدود ۸۵ سال روی این اجزاء خود کار کرده است. باید در ابتدا گرایش‌های کلامی اخوان و سپس سازمان تئوری فقهی و نظریه دولت اخوان را مورد اشاره قرار خواهم داد. 

اخوانی‌ها کل تفکر موجود در جهان را به ۵ قسمت تقسیم می‌کنند؛ نص گرایان (بنیادگرایان تمام ادیان)، باطنی (که در جهان اسلام به تصوف ختم شده است)، تجدد غربی (که در جهان اسلام هم امتداد دارد)، مابعد تجدد (پست مدرن‌ها)، وسطیه الاسلامیه که اخوانی‌ها خود را این گروه پنجم می‌دانند و نوعی عقلانیت مومنانه را در نظر گرفته‌اند. از رهبران اخوان یکی از آن‌ها شیخ یوسف قرضاوی است که در جنوب خلیح فارس زندگی می‌کند. وی با حذف جریان متأثر از تفکرات غربی، اندیشه‌های جهان اسلام را اینگونه تقسیم کرده است: وسطیه اسلامیه، نص گرایان (سلفی‌ها)، عقل گرایان (که گرایشات شبه تجدد دارند). اخوان وقتی در مصر پیروز شد اولین کتابی که چاپ کرد، کتاب» موقف الاسلام من العقل و العلم «. این کتاب به درخواست وزارت اوقاف مصر چاپ شد و اصل آن در سایت اینرنتی قرضاوی قابل دسترسی است. این کتاب تلاش کرده است تا نشان دهد که خداوند عقل را از تمام قیود آزاد کرده است و سه دسته ذکر شده از جریان‌های اسلامی را در این کتاب هم بیان کرده است. اخوانی‌ها معتقدند عقل گرایان یا فلاسفه هستند یا معتزله؛ عقل گرایی فلاسفه آزاد از نص است، اما معتزله به نص معتقد هستند، ولی در صورت تعارض، عقل را مقدم می‌دارند. به نظراخوانی‌ها اشاعره ضد آن دو دسته عقل گراین هستند، و اخوان با توجه به اندیشه وسطیه، خود را در میانه آنان و اشاعره آن‌ها قرار داده‌اند. این، دیدگاه کلامی اخوان است. 

از نظر فقهی نیز، اخوان دیدگاه خاصی دارد؛ در دنیای سنی سه گونه دستگاه فقهی وجود دارد؛ سنتی، سلفی و مقاصدی. یک دستگاه، سنتی است که سلفی‌ها هم شبیه آن هستند و اساسا بین مسائل زندگی و نص هیچ فاصله‌ای ایجاد نمی‌کنند و بدون تئوری عمل می‌کنند. در حالی که اخوان تئوری دارد و تنها جریان اسلامی است که تئوری داشته و می‌داند مسائل را چگونه تبیین کند. نظریه‌های سلفی و سنتی تئوری ندارند و مسائل را به ادله آن‌ها متصل می‌کنند. اما اخوانی‌ها برعکس هستند؛ معتقدند از نص تئوری استخراج می‌شود که تئوری فقه مقاصد است. اخوانی‌ها مبتکر این تئوری نیستند و فقه مقاصد از زمان امام محمد غزالی (قرن ششم) شروع شده بود. اما اخوانی‌ها از دهه ۹۰ آن را برداشتند، توسعه داده و خودی کردند. در واقع الان هرکس با دیدن فقه مقاصد، فکر می‌کند که فقه اخوان است و برای توسعه آن یک سازمان جهانی به نام» الاتحاد العالمی لعلماء المسلمین «در سال ۲۰۱۰ تأسیس کردند و اخوان را تغذیه فکری می‌کنند. بنابراین اخوان یک تشکیلات منزوی نیست که مجبور باشد برای خود تئوری بسازد؛ بلکه خیلی‌ها برایش تئوری سازی می‌کنند. 

در واقع اخوان دو دانش تأسیس کرده است؛ یکی دانش بنیادی دین‌شناسی (فقه مقاصدی) است و دوم، دانش اجرایی است. دانش بنیادی، کاملا فقهی است و تلاش می‌کند تئوری خود را از نص بگیرد؛ نه از فلسفه‌ها و.... یعنی در اخوان اصولا التقاط وجود ندارد و تماما نوآوری درون دینی است. تئوری مقاصدی پنج حوزه دارد، حفظ جان، مال، نسل، عقل و دین. اخوان و البته فقه مقاصد معتقد است تمام هدف دین و شریعت حفظ همین موارد است. اخوان همین پنج مورد را دسته بندی کرده است: ضروری، ثانوی و رفاهی و توسعه‌ای. یعنی اخوان حتی تئوری توسعه اسلامی را هم ایجاد کرده است که هم دولت اخوان و هم جمعیت آن، بدان پایبند هستند. در این قسمت‌ها، اخوان کاملا چهره فقهی دارد و از فقهیان روشن اندیشی چون غزالی، قرضاوی و سلیم العوّاء استفاده کرده است. 

قسمت دوم کار اخوان، کاملا تکنیکی است. یعنی کارگزاران سیاسی در آن بخش فعالیت می‌کنند که افرادی چون مرسی، محمد بدیع (مرشد فعلی اخوان) و... در آن حضور دارند. این بخش اخوان کاملا عرفی و عقل گراست و علوم انسانی را به استخدام خود در می‌آورد؛ بنابراین در اخوان، علوم انسانی در مقابل فقه قرار ندارد، بلکه بازوی آن است. درست به همین دلیل حکومت و تمام نهادهای آن را مدنی تلقی کرده و آن‌ها را به فقه وصل نمی‌کند. یعنی فقیه در مقابل یک دانشمند و دانشگاهی نیست، بلکه در کنار هم هستند و به یکدیگر اطلاعات می‌دهند. 

اخوان وقتی برنامه ریزی می‌کند و در برنامه جدید اقتصادی خود که پیش نویس آن در حال انتشار است، عدالت سوسیالیستی را مدنظر ندارد؛ گرچه کلمه عدالت در عنوان احزابشان در کشورهای مختلف وجود دارد. یعنی در عین حال که ثروت و سرمایه و کارآفرینی هست، اما در تخصیص بودجه به طبقات محروم نظر دارد. 

از آنجا که اخوان بر اساس تئوری و تشکیلات عمل می‌کند و تشکیلات آن هم از دهه ۱۹۹۰ دموکراتیک شده است، امکان ظهور دیکتاتوری در آن بشدت کم است. زیرا عمل جمعی و صبر و تدریج دارند؛ یک اخوانی بسیار با حوصله است. لذا اخوانی‌ها هیچ‌گاه انتخابات را تحریم نکرده‌اند و می‌بینیم که در آخرین انتخابات دوره مبارک ۸۸ کرسی و ۴۳ هوادار را به مجلس فرستادند. اما همزمان اخونی‌ها نزدیک ۸۰ تا ۹۰ نفر زندانی سر‌شناس داشتند که خیرات الشاطر با ۱۶ سال، محمد بدیع با ۱۴ سال سابقه زندان و محمد مرسی با مجموعا حدود ۹ سال، از اصلیترین آن‌ها بودند. آن‌ها حتی در میان پزشکان هم افراد را جذب می‌کردند و اگر یک پزشک از دولت آسیب می‌دید، او را جذب بیمارستانهای اخوان می‌کردند. 

در حالی که سلفی‌ها اینگونه نیستند. طبق نظر آن‌ها نص مستقیما وارد زندگی می‌شود و از آنجایی که فقهیان اهل کار اجرایی نبودند و فقط استباط احکام می‌دانستند، اگر حاکمی میان فقه و زندگی ارتباط ایجاد کند اقتدارگرا می‌شود. زیرا حاکم سلفی هیچ تئوری مدونی برای کار خود ندارد و مجبور است با تشخیص‌های شخصی، میان مسائل خرد شخصی و تئوری‌های سیاسی ارتباط قائل شود. لذا دانش اجرایی اصولا در سلفی‌ها شکل نگرفته است، اما در اخوان یک روحانی مانند شیخ محمدالغزالی هست و در کنار او افراد کراواتی و تکنوکرات هم هست که هیچ کدام ناقض هم نیستند. چنین چیزی در سلفی‌ها وجود ندارد و همانطور که گفته شد معمولا حاکمان سلفی به اقتدارگرایی کشیده می‌شوند و در نظام‌های آن‌ها برنامه نیست و فشار و خشونت همواره وجود دارد. در نظام‌هایی که دانش کاربردی وجود دارد، مدالیته هست؛ اما در نظام‌هایی که فاقد آن هستند برنامه‌ها هر روز عوض می‌شود. 

شیوه عمل فقه مقاصدی

اخوان تئوری خود را از داخل شریعت می‌گیرد و لذا می‌گوید مقاصد فقه را از سه منبع می‌توان بدست آورد: تصریحات شریعت (عدالت، تعقل، حسن خلق، مسئولیت و...)، اشارات (چگونگی ویرانی تمدن‌ها و نقل و اشاره به علل زایش و زوال تمدن‌ها) و نگاه کلی به مقاصد احکام. اخوان تمام بخش سوم را به عهده علوم انسانی می‌گذارند و اینکه در فلان کشور کدام حکم مهم‌تر است به عهده این علوم است. 

کار بسیار مهمی هم اخوان دارد که در پایان به آن اشاره می‌کنم؛ اخوان ابتدا مقصد خود را انتخاب می‌کند و سپس دانش اجرایی خود را پیدا می‌کند که شامل این بخش هاست: 

الف) علل احکام- اندیشه اخوانی سعی می‌کند علل احکام را استخراج کند؛ مثلا اگر حکمی به نام ولایت داریم، هدف پیدایش آن چیست؟ سپس توضیح می‌دهند که هدف آن اجرایی کردن یک حکم است و اگر اجرا نکند، چه اتفاقی می‌افتد. فقه مقاصد این فروض را بررسی و اجرایی می‌کند. 

ب) فقه واقع- علم به واقع زندگی تاریخی بشر مسلمان از جمله تلاش‌های علاقمندان به فقه مقاصد است. آنان سعی می‌کنند با واقعیت‌ها گفت‌و‌گو کنند؛ اخوان تلاش نمی‌کند مانند پوزیتیوست‌ها واقعیت را کاملا قبول کند، اما مانند سلفی‌ها کاملا هم رد نمی‌کند و از این حیث فقه مقاصدی نیازمند به علوم انسانی است. بنابراین، به نظر می‌رسد، صبر و تدریج و تحقیق وتحمل در ذات اخوان شکل گرفته است. 

سبک تشکیلاتی اخوان

تشکیلات اخوان ویژگی خاصی دارد؛ نوعی دموکراسی در آن نهفته است؛ تشکیلات از استان‌ها یارگیری خود را آغاز می‌کند که این یاران از طبقه متوسط هستند. الان اگر یک اخوانی از ایران به مصر و هرجای دنیا برود، کسی هست که از او استقبال کند و راهنمایی کند. اخوان ظاهرا در هر استان مصر یک مجلس شورا دارد و یک» مجلس الشوری «هم در قاهره دارد که شورای مرکزی اخوان مصر است. همین مجلس شورا گروه کوچکی به نام» مکتب ارشاد «و» مرشد عام «یا دبیرکل اخوان را برای مدت معینی انتخاب می‌کند. درون همین تشکیلات، بازرس، قاضی و... دارد. لذا ناصر وقتی به آن‌ها اعتراض کرد و گفت» اخوان یک دولت در دولت و بلکه دولت‌ها در دولت است «. 

مرشد وقتی رای آورد، حقوق و تکالیف، مزایا و محدودیت‌های خاصی دارد. از معامله محروم می‌شود، حق ورود به تشکیلات دولتی را ندارد و تمام هزینه‌های زندگی‌اش را اخوان می‌پردازد و در تمام کشورهایی که اخوان وجود دارد این سازمان هم هست. 

اخوان یک سیستم» بیعت «هم دارد و وقتی مرشد انتخاب شد، تمام اعضا در کشور با او بیعت می‌کنند. لذا وقتی مرسی انتخاب شد، محمدالبدیع نامه‌ای به او نوشت که بیعت اخوانی‌ها با شما برداشته شد. این سیستم نیز در سایر کشور‌ها که اخوان وجود دارد، دیده می‌شود. 

اخوان تمام کشور‌ها می‌توانند تا حدودی مستقل از اخوان بین المللی عمل کنند، اما نمی‌توانند اصول مسلم اخوانی را نقض کنند. 

پول تشکیلات اخوان هم از حق عضویت، عطایا، زکات، کمکهای خیرین، مدرسه سازان، تولید اشتغال و... تأمین می‌کند. اخوان در ترکیه در سه شاخه با موفقیت عمل کرده است: اشتغال، دانشگاه‌ها و شکل گیری سرمایه داری اسلامی نوین (پوشاک، مواد غذایی، گوشت و...). این موفقیت آنقدر است که دیگر کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد و ما مشابه همین تشکیلات را در قطر و امارات و... می‌بینیم. دولت امارات تمام معلمین اخوانی را اخراج کرد، اما اخوان یک آبستراکسیون سنگین انجام داد تا اینکه دولت تسلیم شد و فقط درخواست کرد تا اخوان تضاد میان بیعت با امیر و بیعت با مرشد را حل کنند تا تنش‌ها کم شود. 

به طور کلی، اخوان امروز از نتایج تلاش‌های خود راضی به نطر می‌رسد. اخوان در تمام عمر خود، سعی کرده است رویاهای امروز را به واقعیتهای فردا تبدیل کند و تاحدود قابل توجهی هم در این مسیر موفق بوده است و لذا جوانان آن‌ها بسیار امیدوار هستند و مانند دیروز مأیوس نیستند».