اخوان المسلمین بیش از۶۰ سال است که در زیر تازیانهی جلادان خونآشام قرار دارد و در این مدت هیچگاه مرتکب دروغ یا خیانت نشده و از دعوت شانه خالی نکرده است؛ بلکه توانسته است دعوت اسلامی را در دوردستها منتشر کند. آنان دهها سال است که سختی زندان ظالمان و مجرمان را به جان خریدهاند و این امر به ثبات بیشترشان منجر شده است. در طول دهههای گذشته بارها به خارج از کشور تبعید شدهاند اما گاهی از خود ضعف و سستی نشان ندادهاند و در مقابل زندان و تهمت همان شیوه یوسف صدیق را در پیش گرفتهاند؛ یوسف زمانی که وارد زندان شد دعوت را سرلوحه کارش قرار داد:
« يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّـهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده (و گوناگونی که انسان باید پیرو هر یک از آنها شود) بهترند یا خدای یگانهی چیره (بر همه چیز و کس؟).
آنان در زندان هم دعوتشان را به گوش زندانیان رساندهاند؛ اموالشان مصادره شد و شرکتهایشان بسته شد اما همه این مصائب را تحمل کردند و ناامید نشدند و هر بار کارشان را از نو آغاز کردند این بود که به کسی نیازمند نشدند، بلکه به داراییشان افزوده شد. دوری زن و فرزند را به جان خریدند و از لذتها دست شستند اما سستی و تنبلی به خود راه ندادند. بهتان و دروغ پردازیها و جفای رسانهها و فتنه انگیزهای آن در طول هشت دهه نتوانست آنان را از رویکردی که در پیش داشتند منحرف کند. طعم تلخ انواع مختلف آزار و شکنجههای وحشیانه از دست طغیان گران را بر خود آسان کردند بدون اینکه رنگ عوض کنند و تغییری به خود راه دهند؛ بلکه در زندان هم برای مصر طرح و برنامه ریزی کردند و پروژه نهضت مصر را با خود برای جامعه مصر به ارمغان آوردند. امیدشان تنها به خدا بود و به همین خاطر آزارها و شکنجهها به کامشان گوارا میآمد زیرا هدف در نزدشان واضح و آشکار بود؛ الله مقصدشان، رسول رهبرشان، قرآن قانون اساسیشان و مرگ در راه خدا بالاترین آرزویشان بود.
تاریخ از گذشته تا امروز همواره نفع آنان شهادت داده است؛ ببینید ملک فیصل چگونه در یک جمله پرده از حقیقت اخوان المسلمین برمی دارد: او میگوید: اخوان المسلمین دعوتی است که میخواهد مسلمانان را به حقیقت ایمان و اصل معتقداتشان باز گرداند و اسلام را از آلودگیهایی که به آن چسبیده است پاکیزه کند. هنگامی که نظر او را درباره جهاد اخوان در فلسطین جویا شدند اظهار داشت: برادرم از من میخواهی درباره قهرمانانی که با جان و مالشان در راه خدا جهاد میکنند چه بگویم؟ آیا این وعده خداوند در حق آنان تو را قانع نمیکند که فرموده است: « وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّـهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» ﴿العنكبوت: ٦٩﴾
کسانی که برای (رضایت) ما به تلاش ایستند و در راه (پیروزی دین) ما جهاد کنند، آنان را در راههای منتهی به خود رهنمود (و مشمول حمایت و هدایت خویش) میگردانیم، و قطعاً خدا با نیکوکاران است (و کسانی که خدا در صف ایشان باشد پیروز و بهروزند).
درباره جهاد و قهرمانیهای آنان حقایقی شنیدهایم که تنها در مسلمانان دورانهای اولیه اسلام میتوان نمونهای از آن را پیدا کرد. دکتر عزیز صدقی نخست وزیر پیشین مصر درباره حوادث پیش آمده برای اخوان از جمله به حاشیه راندن و محرومیت کردن آنان از جامعه و واقعیت مردم مصر میگوید: ما از مردم مصر عذرخواهی میکنیم چا که ما سالها آنان را از تلاشهای اخوان المسلمین محروم کردهایم.
این هم شهادت یکی دیگر از همان افراد است که میگوید: در زمان استعمار انگلستان به امام بنا پیشنهاد شد که به یک شرط میتواند در رأس صحنه سیاسی مصر قرار گیرد و آن اینکه نباید از فلسطین سخنی به میان آورد و باید به کلی آن را فراموش کند در این صورت وزارت خانهها و کرسیهای زیادی در اختیار اخوان قرار خواهد گرفت. امام بنا نزد یکی از کارکنان سفارت انگلستان که در آن زمان مصر را تحت اشغال خود داشت و بر تأسیس رژیم صهیونیستی نظارت میکرد رفت. او یک ملیون جنیه مصری معادل دست کم نیم ملیارد دلار در اختیار امام قرار داد، اما امام از کوتاه آمدن در مقابل مسأله فلسطین سرباز زد و اظهار داشت: تا زمانی که شما گمان میکنید ما بندگان زمین گیری هستیم که دستمان را به سوی غیر خدا دراز میکنیم حقا که اخوان المسلمین را نشناختهاید. آن نماینده عالی رتبه اظهار داشت: تمام احزاب مصری این سهم را گرفتهاند شما هم مانند دیگران میتوانید برای فعالیتهای خود از این مبلغ استفاده کنید! امام فرمود: ما دستمان را به سوی دشمن خود دراز نمیکنیم ما تنها خود را نیازمند خدا میدانیم. نماینده انگلیسی دست خالی باز گشت و بعدها در خاطراتش نوشت: «مبلغی که طمع آن دهان بسیاری از رهبران مصری را آب انداخت، دهان اخوان را هم آب انداخت، اما نه برای گرفتن آن بلکه به قصد تف کردن بر آن.»
-فرد دیگری میگوید: در گذشته نه چندان دور زمانی که انور سادات دوران استراحتش را در قناطر میگذراند به عمر تلمسانی سومین مرشد عام اخوان المسلمین پیشنهاد داد که در مقابل برخی امتیازات اساسی ریاست مجلس شورا را بپذیرد. استاد تلمسانی پاسخ داد: من میپذیرم که در خیابانهای مصر اسلامی رفتگری کنم و حقوق شهروندان در دستیابی به آزادی و عدالت و کرامت محفوظ بماند اما نه رئیس کشوری باشم که بر اساس شریعت اسلامی حکم نمیکند. گفتنی که استاد تلسمانی پیش از پیوستن به اخوان از بزرگترین ثروتمندان مصر به شمار میآمد اما تمام مال و دارارییاش را در راه میهن و امت و دعوتش خرج کرد و در حالی از دنیا رفت که با دستمزد اندکی که از اتحادیه وکلا میگرفت امرار معاش میکرد. در برابر این عزت و نجابت اخلاقی و ملی نخست سادات و سپس نیروهای سیاسی و مخالف به اخوان حمله ور شدند و همگی را زندانی کردند و همین امر – والله اعلم - آن سرانجام وخیم را برای سادات رقم زد. در زمان حاضر نیز سخنان یکی از کارکنان منصف پارلمان مصر شاهدی حقیقی بر عملکرد اخوان است؛ علا علی عفیفی که کارمند کمیته پیشنهادات وشکایات مجلس نمایندگان است از عملکرد پارلمان انقلاب و اسبابی که به انحلال آن انجامید سخن میگوید و از تریبون پارلمان از بزرگ مردان آن دفاع میکند که هر خوانندهای میتواند مفاد آن را در اینترنت مطالعه کند.
این جملات باعث شد پارلمان بر فضاسازی رسانهای نظام فاسد و تبلیغ علیه آن پیروز شود و در دوران تحریف و دروغپردازی نظام این سخنان دلیلی بر دستاوردهای مبارک پارلمان بود و گوینده خود نیز تصور نمیکرد بتواند در آن فرصت اندک این گونه حق سخن را ادا کند اما با وجود آن پارلمان منحل شد. کسانی که در طول چندین دهه از هیچ بغض و دشمنی نسبت به اخوان دریغ نکردهاند امروز به حق شهادت میدهند که حاملان اصلی انقلاب و کسانی که آن را به ساحل امن هدایت کردند اخوانیها بودند به ویژه موضع شجاعانه آنان در روز ۲۸ ژانویه ۲۰۱۱ یعنی روز حمله شترسواران به مردم که حقا به یادماندنی است. در حقیقت شهادت دشمنان و افراد بسیاری مانند بلال فضل و غیره که با اخوان اختلاف فکری داشتهاند در این زمینه بینظیر است.
کتاتنی اخوانی یکی از این افراد برجسته است
یکی از کارکنان مطرح مجلس که او را به عنوان بازماندههای نظام پیشین میشناختند میگوید: زمانی که دکتر محمد سعد کتاتنی به همراه هیئتی از پارلمان مصر برای شرکت در همایش اتحادیه بین المجالس به اوگاندا سفر کرد، استقبال نمایندگان حاضر در همایش از هیئت مصری ما را شگفت زده کرد؛ به طوری که در طول بیست سال گذشته کاملا بیسابقه بود و بخش مهمتر این سفر دیدار با «یوری موسیفینی» رئیس جمهور اوگاندا بود. موسیفینی شخصیت مغروری است و روابط مصر در دوران مبارک با کشورهای حوزه نیل نامناسب بود با وجود اینکه این روابط در خصوص رود نیل برای مصر از اهمیت شایانی برخوردار است. موسیفینی یک ربع وقت برای دیدار با کتاتنی اختصاص داد و با سردی و غرور با ما برخورد کرد. وی در آغاز دیدار به اخوان حمله ور شد و به شدت از آنان انتقاد کرد، اما کتاتنی با خونسردی و لبخند برخورد کرد و هنگامی که صحبتش را آغاز کرد موسیفنی را کاملا شگفت زده کرد تا جایی که این دیدار را دو ساعت تمدید کرد و به خاطر اصرار وی بر گوش دادن به سخنان کتاتنی که به صداقت از احساسات مردم مصر سخن میگفت و به آرامی به انتقادات موسیفنی پاسخ میداد، پرواز هواپیمای هیئت مصری دو ساعت به تأخیر افتاد. وی ادامه میدهد: در خصوص حقوق و دریافتی کتاتنی گفته میشد که حقوقی همسان فتح سرور یعنی چیزی در حدود ۷۵۰ جنیه در ماه دریافت خواهد کرد؛ اما او از روز اول این مبلغ را نپذیرفت و پیشنهاد داد که حقوق او نیز مانند سایر نمایندگان مجلس باشد و تمایزی در بین نباشد. به همین خاطر روزنامه الاهرام در سرتیتر خود در اول ژوئن به نقل از یک منبع رسمی در مجلس نوشت که مجموع دریافتی رئیس مجلس و دو معاون و اعضا در عوض جلسات و کمیتهها، ماهیانه از ۱۲ تا ۱۳ هزار جنیه برای هر کدام فراتر نمیرود؛ بنابراین رئیس مجلس از نظر دریافتی با سایر نمایندگان تفاوتی ندارد و این نمونهای است که شایعه پردازان و دروغ گویان باید بر آن تمرکز کنند و از مسئولان مصری بخواهند چنین شیوهای در پیش گیرند.
هنگامی که از دکتر کتاتنی سؤال شد چرا این حقایق را برای مردم توضیح نمیدهید تا جلوی اکاذیبی را که بر ضد شما پخش میشود و باعث گمراهی افکار عمومی میشود بگیرد پاسخ داد: رسانهها در مجلس نمایندگانی دارند اما آنها تنها به نقاط منفی و دروغپردازی کفایت میکنند و من بر کار و موفقیت تمرکز میکنم و نام و شهرت برایم مهم نیست.
دکتر محمد مرسی نمونه دیگری این افراد است
مدرسه و خاستگاه اخوان یکی است؛ دکتر محمد مرسی یکی از بارزترین مثالها در این زمینه است که مصر پیش از این چنین شخصیتی را به خاطر ندارد. تواضع، بردباری، دلسوزی و محبت او برای مصر و تمام طبقات مردم مصر مثال زدنی است با اینکه هنوز چند صباحی از دوران زمامداری وی نمیگذرد، به شهادت کسانی که از نزدیک با او ارتباط دارند هر روز که میگذرد بر محبت او در دلهای مردم مصری افزوده میشود. میبینیم که وی چگونه با مردم و با محافظان ویژهاش نماز میگزارد و از ترس و دلهره آنان میکاهد کسانی که پیش از این از سایه حاکمان خود میهراسیدند. وی در قصر اقامت نمیکند در حالی که این حق اوست بلکه خود را قانع کرده است که در آپارتمان سادهاش در خیابان پنجم زندگی کند. باری به دیدار یکی از نزدیکانش در زقازیق میرود و میبیند که خواهرش مریض است. مرسی او را به فرانسه یا آمریکا اعزام نمیکند بلکه او را به بیمارستان دانشگاه زقازیق که روزی خود استاد آنجا بود منتقل و در آنجا بستری میکند. همسرش در سفر به عربستان سعودی برای ادای عمره همراهش بود اما او با هزینه شخصی برای همسرش بلیط میخرد و او را سوار هواپیمای دیگری غیر از هواپیمای ریاست جمهوری میکند. خبرنگار مشهوری برای مصاحبه با او در برنامه «سؤال از رئیس جمهور» در وقت غذا به قصر ریاست جمهوری میرسد و رئیس خبرنگار و تیمش را به صرف غذا دعوت میکند تا با او بر سر سفر بنشیند. وقتی خبرنگار میبیند که آشپز و خدمتکاران و تمام کسانی که در قصر کار میکردند با رئیس بر سر یک سفره مینشینند شگفت زده میشود و ناگهان میگوید: «من یک انسان لیبرال و سکولار هستم اما اگر اسلام این است دوست دارم بر تمام دنیا حکومت کند.»
این محمد مرسی است که پس از اینکه از زندان آزاد و به عنوان رئیس انتخاب میشود اکنون با این روحیه عالی و احساس ترس از خداوند بر مصر حکومت میکند؛ خداوند تمام امورش را مهیا کرد و کار او را از بالای هفت آسمان برای مصر سامان داد تا مصر سرزمین امنی باشد. این اراده خداوند است و بالاتر از اراده و مشیت او چیزی وجود ندارد. پیش از اینکه مردم انتخاب کنند خداوند این مرد را برای مصر انتخاب کرد تا اولین رئیس جمهور غیر نظامی و مردمی مصر باشد و چه انتخاب مبارکی بود! خداوند اراده کرده است که نورش را کامل کند اگر چه منافقان و کوردلان ابا داشته باشند. دکتر مرسی در مدرسه اخوان المسلمین تربیت یافت و از سال ۱۹۷۹ همواره با آنان بوده است؛ او بهترین ثمره این دعوت بود و مصر به امید خداوند این گونه به پیش خواهد رفت.
آیا هم اکنون و پس از انقلابی که تمام مصریها را از ترس و اندوه و خواری آزاد ساخت معقول است که اخوان را متهم کنند که به ناگاه دروغگو، خائن، منافق و چاپلوس از آب درآمدهاند و به قاتلان شهدای انقلاب و شیفتگان منصب و مقام تبدیل شدهاند؟ به خدا قسم در طول انقلاب مصر پس از فضل خدا اگر حضور جماعت «اخوان المسلمین» در صحنه سیاست و حضور «ارتش متوازن» به لحاظ نظامی نبود خواب آشفتهای را که غربها برای مصر دیده بودند تعبیر میشد و هرج و مرج خاورمیانه جدید را فرا میگرفت و تمام منطقه را در گرداب خود فرو میبرد اما خداوند مصر را نجات داد.
پسای دعوتگران اخوانی مصر به صراحت بگویید خداوند مصر را نجات داد؛ ای کسانی که سنگ سکولاریسم را به سینه میزنید آیا در روزگاری که دروغگویی شجاعت و خیانت شرافت محسوب میشد و تملق و نفاق عین دوستی و محبت بود، برای اخوان آسانتر نبود که در راستای منافعشان دروغ بگویند و خیانت و چاپلوسی کنند؟ آیا نمیتوانستند با این شیوه به پست و مقام دست یابند؟ آیا در دوران شما و رئیس مخلوع به این وسیله به مقام و درجات آنان افزوده نمیشد؟. اما شهادت تاریخ و انسانهای منصف در حق اخوان باقی خواهد ماند و خداوند خود گواه است و کافی است که خداوند گواه و شاهد باشد. جزا و پاداش آنان با خداست و از شما جزا و پاداشی نمیخواهیم.
نظرات