مقدمه
 «چگونه انفال را به دیگران بشناسانیم؟» این سؤال بسیاری از افراد است. سؤالی که به‌‌ همان اندازه که ‌زاده‌ی دلسوزی شخص پرسشگر است، ناشی از عدم آگاهی و شناخت او از مطالبی است که در مراکز تحقیقات قانونی و بین المللی درباره «انفال» نوشته شده‌اند.

امروز به جز افرادی که به شیوه‌ای مستقیم و یا غیرمستقیم در «انفال» دست داشته‌اند، کسی نمی‌تواند ادعا کند «انفال»، «ژینوساید» (نسل کُشی) نیست. زیرا هیچ حاکمیّتی همانند حاکمیّت بعث به مستندسازی و حفظ سوابق و مدارک اعمال وحشتناک ودهشت انگیز خود حریص و علاقه‌مند نبوده ونیست. این مسأله نه تنها مدارک لازم درباره‌ی «انفال» و عاملانش را در اختیار ما قرار می‌دهد، بلکه دروازه‌ای به روی افرادی که قصد دارند درباره‌ی «انفال» تحقیق و بررسی نمایند، می‌گشاید.
کم نیستند افرادی که درباره‌ی «انفال» تحقیقات مستقلی انجام داده‌اند. کتاب حاضر یکی از این تحقیقات با ارزشی است که در دانشگاه‌های جهان درباره‌ی «انفال» انجام شده است.
تقاضا دارم خواننده فکر نکند قصد ما بی‌توجهی به «انفال» بسان «ژینوساید» (نسل کُشی) است؛ برعکس هدف ما تلاش برای جلوگیری از مشغول شدن به شناساندن مسأله‌ای است که به خوبی شناسانیده شده است. «انفال» شناخته شده‌تر از آن است که بخواهیم آن را به جهانیان بشناسانیم.
در این صورت، چه باید کرد؟!
بدون شک بسیارند دولت‌ها و جناح‌هایی که لازم است همانند وظیفه‌ای اخلاقی آن‌ها را وادار به شناسانیدن «انفال» به عنوان «ژینوسایدی» (نسل کُشی) بی‌سابقه وبی مانند در قرن بیستم بنماییم. دولت‌هایی که به صورت غیر مستقیم در آن دخیل بوده و یا به هنگام «نسل کُشی کورد‌ها»، سکوت اختیار کردند.
شایسته است که آن‌ها را وادار به إقرار وتأیید «انفال» به عنوان «ژینوساید» و نیز محکوم نمودن آن نموده تا هم خود از «ژینوساید» جلوگیری کنیم و هم بتوانیم ابرقدرت‌ها را وادار به جلوگیری از نسل کُشی و ژینوسایدهایی کنیم که بشریّت در آینده با آن مواجه خواهد شد... و این شدنی نیست مگر با‌شناختی کامل وعمیق از نسل کُشی‌هایی که در جهان معاصر روی داده، و یادگیری و آموختن از قربانیان بازمانده از این نسل کُشی‌ها و ملّت‌هایشان، که چگونه تبدیل به نیرویی از نیروهایی شویم که همیشه در صف مقدم به نسل کُشی و ژینوساید «نه» می‌گویند.
هم زمان باید دولت‌های مهمی را که به نحوی در «انفال» شرکت داشته‌اند، وادار نمود به این نسل کُشی اعتراف نمایند.
بهترین راه برای این کار محکوم نمودن این کشورهاست که بارتند از «ایالات متحده آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، مصر، ترکیه و...»
مهم این است که خوش خیال نباشیم به اینکه، این کار چندنفر شهرت طلب و کوتاه بین، یا نه کار افرادی است که با صدور بیانیه جهان را تغییر می‌دهند. این کار تنها زمانی به موفقیّت می‌رسد که به صورت سیستماتیک و بی‌وقفه بدان پرداخته شود. این وظیفه‌ی افرادی است که با از خودگذشتگی، با نیروهایی که سال هاست در این میدان مبارزه می‌کنند، همکاری نمایند. برای این کار می‌بایست «انفال» را در سطح آموزش عمومی، به پروژه و برنامه‌ی روزانه‌ی خود تبدیل کنیم. یعنی نباید تنها به آنچه در ماره چهارم (مارس) می‌گذرد، اکتفا کنیم؛ بلکه باید آن را تبدیل به بخشی از کار وفعالیت‌هایی نمود که روزانه در جامعه‌ی کوردی در جریان است.
هرچند در بالا اشاره شد که نیازی به شناسانیدن «انفال» به جهانیان نداریم، در اینجا تأکید می‌کنم که، آنچه لازم و ضروری است، شناسانیدن «انفال» است به خود. به دیگر سخن آشنا نمودن خود است با «انفال».
اغراق نکرده‌ام اگر بیان دارم لازم است «انفال» را تبدیل به بخشی از تفکرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی خود نماییم. حتّی لازم است وقتی کمپانی وشرکتی بین المللی قدم به کشور ما می‌نهد، تحقیقاتی کافی و وافی درباره همکاری این شرکت با دولت عراق و دخالت یا عدم دخالت آن در پروسه «انفال» صورت گیرد. نوشته‌ی حاضر ترجمه‌ی نوشته‌ی «زنی» است که به معنای واقعی کلمه، شایسته ارزش واحترام است. نوشته‌ی زنی است که آمریکا را در حساسترین لحظات به لرزه درآورده و تمامی دروغ‌هایی را که آمریکا را به عنوان دوست و فریادرس قربانیان معرفی می‌کرد، برملا می‌سازد.
 «سَمَنتا پاور» (نویسنده این کتاب) ا کتاب مشهور خود به نام (مشکلی از دوزخ: آمریکا و دوره‌ی نسل کُشی)، وجدان بیمار آمریکا را نه یک بار، بلکه هشت بار به لرزه درآوُرد. هشت نسل کُشی قرن بیستم که سَمَنتا آن را تحت عنوان «قرن نسل کَشی» نام می‌برد، با یاد آمریکا و آمریکائیان می‌آوَرَد که در هر هشت مورد سکوت اختیار کرده و عملی انجام نداده‌اند.
با وجود تخصصی بودن کتاب «سَمَنتا پاور»، بخشی از آن به «ژینوساید ونسل کُشی کورد‌ها» از سوی دولت عراق اختصاص دارد، بخشی که نه سیاسیون ما جرأت بیان آن را دارند و نه روشنفکران ما دانش و توان کافی برای بحث از آن را دارند و آن مسأله أنفال و آمریکاست، که لازم دیدیم آن را در اختیار خوانندگان کورد قرار دهیم. بدون شک بخش‌های دیگر کتاب سَمَنتا برای نویسندگانی که قصد دارند درباره ژینوساید تحقیق کنند، و یا خوانندگانی که قصد آشنایی با ژینوسایدهای قرن بیستم و سیاست خارجی آمریکا را دارند، گنجینه‌ی باارزشی است.
عنوان اصلی کتاب عبارت است از: «عراق: حقوق بشر و بی‌پروایی در بکارگیری سلاح‌های شیمیایی».
خوانندگان و خانواده‌های «انفال شدگان» عذر ما را به خاطر اشتباهات احتمالی موجود در متن.
بپذیرند.



***


سرآغاز

در مارس (۱۹۸۷)، یک سال پس از تصویب بیانیه‌ی ژینوساید (Genocide) = نسل کُشی، از سوی سنای آمریکا، صدام حسین رئیس جمهور عراق، پسر عموی خود «علی حسن المجید» را به عنوان دبیرکل دفتر شمال حزب بعث، یکی از استان‌های پنجگانه‌ی عراق، منصوب نمود.
دیکتاتور عراق اختیارات تامی به علی حسن المجید تفویض نموده و بیان داشت: «دستورات علی حسن المجید برای تمامی دستگاه‌های نظامی – غیر نظامی و امنیتی، فصل الخطاب و لازم الإجرا می‌باشد.»
مسؤل جدید دفتر شمال تصمیم گرفت اختیارات تام خود را بکار گرفته، تا به قول خود «مسأله‌ی کورد را حل کرده و گردن یاغیان را قطع نماید.» صدام حسین از‌‌ همان آغاز جنگ عراق علیه ایران در سال (۱۹۸۰)، با «مسأله‌ی کورد دست به گریبان و نگران آن بود.»
کورد‌ها بیش از چهار میلیون از جمعیت هجده میلیونی عراق را تشکیل می‌دادند. گرچه نیروهای امنیتی صدام قادر به کنترل کوردهای ساکن در شهر‌ها بودند، اما به سختی می‌توانست مناطق روستایی را که کورد‌ها در آن ساکن بودند، کنترل نماید. کوردهای مسلح برای مقابله با نیروهای عراق، از کوه‌ها به عنوان جان پناه استفاده می‌کردند.
گروهی از آن‌ها با ایران [علیه عراق] هم پیمان شدند. صدام تصمیم گرفت برای از بین بردن «طغیان و یاغی‌گری» از میان برداشتن «حیات کوردی» است.
علی حسن المجید دستور داد تا کورد‌ها محل سکونت خود را که صد‌ها سال بود در آن سکونت داشتند، ترک نموده و به اُردوگاه‌های اجباری‌ای که دولت قادر به کنترل ونظارت بر آن‌ها بود، انتقال داده شوند.
کوردهایی که در این مناطق که به مناطق محرمة (مناطق حرام شده) نامیده می‌شدند، می‌ماند و راضی به رفتن به أُردوگاه نمی‌شد، خیانتکار نامیده شده و می‌بایست کُشته می‌شد. پلیس عادی و ویژه‌ی عراق طرح ونقشه‌ی حسن المجید را یعنی؛ قتل و عام، بمباران شیمیایی و کشتن با دقّتی بروکراتیک را اجرایی نمودند.
عملیات عراق، که «انفال» به معنی «غنائم»، نامیده شد، در سال (۱۹۸۷) آغاز شده و در ماه‌های دوم ونهم (۱۹۸۸) به اوج رسید.
 «انفال» کلمه‌ای عربی بوده و از سوره هشتم قرآن «ألأنفال» أخذ شده است، که از تصرف کاروان گروهی از کافران، به سال ۶۲۴ هجری قمری از سوی [پیامبر اسلام حضرت] «محمد» [صلی الله علیه وسلم] سخن می‌گوید.
این سوره بیان می‌دارد: [آیات ۱۳ و ۱۴ سوره انفال]... این بدان خاطر است که کافران با خدا و پیامبرش به ستیز برخاستند و هر که با خدا و پیامبرش بستیزد، (درخورِ عذاب بوده و به زودی خدا او را گرفتار مجازاتی دردناک در دنیا و آخرت خواهد کرد) چه خدا دارای عِقاب شدید است. این را بچشید و عذاب دوزخ برای کافران است.
صدام اعلام کرده بود که کوردهای عراق با آتشی سهمگین و سوزنده‌ی نیروهای عراق روبرو خواهند شد.
طبق خواسته‌ی صدام حسین و تحت فرمان آشکار حسن المجید، روستاهای کوردی با ساکنانش به موضوع «غنیمت» و «راهزنی» برای لشکرکشی‌های سپاه عراق تبدیل شدند. سربازان عراقی هر آنچه را که در دسترس بود، یا غارت کرده و یا نابود می‌نمودند. در هشت عملیات پیاپی، آگاهانه و برنامه ریزی شده «انفال»، زندگی روستانشینی کورد‌ها نابود و «صدامیزه» شد.
گرچه این حملات هم چون حملاتی دغاعی توجیه شدند، امّا به هیچ وجه کوردهای مسلح تنها اهداف این حملات نبودند. صدام حسین حملاتش را متوجه هر زن ومرد و کودکی که در مناطق حرام شده ساکن بودند، می‌نمود. مردان کوردی که دستگیر و کشته می‌شدند، نه در میدان جنگ بودند و نه خطری را متوجه نیروهای نظامی عراق می‌نمودند. همه‌ی آن‌ها را سوار ماشین کرده و به مناطق دور فرستاده می‌شدند و در آنجا به شیوه‌ای مدون و برنامه ریزی شده، به صورت جمعی قتل و عام و تیرباران شده می‌شدند.
صدام نه مانند هیتلرکه تمام یهودیان را ا زبین می‌برد، تلاش کرد که تمام کورد‌ها را از بین ببرد و نه مانند پول پوت تصمیم به قتل و عام تمام افراد باسواد گرفت. در حقیقت کوردهای ساکن شهرهای عراق به هیچ وجه بیشتر از سایر شهروندان عراقی با مرگ روبرو نمی‌شدند. شاید دراوایل هدف اصلی صدام، «نسل کُشی و ژینوساید» کورد‌ها نبوده باشد، هدف اصلی و اساسی صدام از بین بردن ونابود کردن کوردهای یاغی بوده. امّا از‌‌ همان ابتدا آشکار بود و بعد‌ها نیز واضح‌تر شد که راه رسیدن به این هدف از میان بردن ساکنین روستاهای کوردنشین است.
آن‌ها مردم غیرنظامی کورد را جمع کرده، کشته و یا بمباران شیمیایی می‌شدند و این کار نه به خاطر کار و عملی بود که از آن‌ها به عنوان یک فرد سرزده باشد، بلکه این کار تنها به خاطر «کورد بودن» آن‌ها بود.
در میانه‌ی سال‌های ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸، نیروهای صدام حسین چند هزار روستای بزرگ وکوچک کوردی را ویران نموده و حدود صدهزار نفر از کورد‌ها را به قتل رساندند. اکثریت کشته شدگان افراد غیرنظامی و بیشتر آن‌ها زن و بچه بودند.
درمیانه‌ی سال‌های ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ نیرو‌ها صدام حسین چندهزار روستای بزرک و کوچک کردستان را ویران و نزدیک به صدهزار نفر از کورد‌ها را کُشتند. اکثریت کشته شدگان افراد غیرنظامی و بیش ترشان هم زنان و بچه‌ها بودند. هرچند درباره‌ی وحشی گری‌های عراق علیه کورد‌ها، گزارش‌های خبری و رسانه‌ای پخش شدند، امّا تصمیم گیران ایالات متحده آمریکا و روزنامه نگاران غربی، با جنایات و خشونت‌هایی که در عراق در جریان بود، به عنوان مسأله‌ای قابل فهم برخورد می‌کردند و آن را تلاشی در جهت خاموش نمودن طغیانی و یا نتیجه ترکش‌های جنگ عراق- ایران، می‌دیدند.
آمریکا که در این جنگ تصمیم به همکاری و پشتیبانی از عراق گرفته بود، از سرزنش و نکوهش عراق در این مورد خودداری کرده و وجود اسناد بکارگیری سلاح‌های شیمیایی از سوی عراق را انکار می‌کرد، برعکس عنوانن می‌داشت، صدام حسین در آینده رفتار و عملکرد خود را تغییر خواهد داد.
قبل از ماه نهم سال ۱۹۸۸ میلادی، آن هنگام که ده‌ها هزار نفر از کورد‌ها به سوی ترکیه فرار کردند، ایالات متحده آمریکا از سرزنش ونکوهش رژیم عراق به سبب بکارگیری سلاح‌های سمی علیه شهروندانش، خودداری کرده، حتی هنگامی که آمریکا بکارگیری سلاح‌های سمی را نکوهش کرد، کشتار وقتل وعام کورد‌ها را - همانند کشتار پولپوت در دهه قبل و کشتار ارامنه در سال ۱۹۱۵ از سوی ترکیه-، «مسأله‌ای داخلی» قلمداد نمود.
در میانه سال‌های ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۸، ایالات متحده آمریکا، سالانه بیشتر از ۵۰۰ میلیون دلار جهت خرید محصولات کشاورزی، به عراق کمک می‌کرد. پس از حملات ماه نهم سال ۱۹۸۸ میلادی، سناتور کلیبورن پیل به عنوان تنبیه و سزای صدام حسین در برابر قتل وعام هم میهنان غیرنظامی‌اش، قانون تحریمی را به کنگره تقدیم نمود که باعث توقف این کمک‌ها به صدام حسین جهت خرید گندم می‌شد.
پیل تحت تأثیر همکارش پیترگالبریس، تأکید می‌کرد که حتی نباید بمباران شیمیایی شهروندان یک کشور هم پیمان آمریکا توسط خود آن کشور هم نادیده گرفته شود. امّا دولت بوش به جای توقف این کمک‌ها و دیگر کمک‌هایش، در سال ۱۹۸۹ کمک‌هایش به عراق را دوبرابر نمود؛ به طوری که مقدار آن به بیش از یک میلیون دلار رسید. و قانون [پیشنهادی] پیل به نام (قانون پیشگیری از ژینوساید) که قرار بود صدام را تنبیه وسزا دهد، به خاک سپرده شد.
 [آمریکا] با وصف اینکه به تازگی اعلامیه ژینوساید را تصویب نموده بود، وقتی فرصتی دست داد تا به تندی پیامی مبنی بر ممنوع بودن و عدم اجازه انجام ژینوساید ولزوم توقف کُشتار کورد‌ها به عراق ارسال دارد، منافع ویژه و دستاوردهای اقتصادی ونیز اهمیّت ژئوپلتیک عراق، پرده‌ای بر نگرانی‌های انسانی پوشاند. دولت ریگان روی ژینوساید کورد قمار نمود و کورد‌ها (و بعد‌ها خود آمریکا) سنگینی بار ان را تحمل کردند.