‹‹بیدارباش››

پیشینه: دوستی نداریم به جز کوه‌ها

کُرد‌ها ملّتی بدون دولت بوده که میان ترکیه، سوریه، ایران و عراق پراکنده شده‌اند. بیشتر از ۲۵ میلیون کُرد در منطقه‌ای به وسعت 500 هزار کیلومتر مربع ساکن هستند. آنان میان دو فُرم اسلام، پنج مرز و سه لهجه و رسم‌الخط تقسیم شده‌اند. 

در سال ۱۹۲۲ ابرقدرت‌ها وعده‌ی یک دولت مستقل بدیشان دادند، امّا وقتی ترکیه از امضای معاهده «سِور» خودداری کرد، این وعده نیز به فراموشی سپرده شد. (پیمان سِور‌‌ همان پیمان‌نامه‌ای است که جهان در آن خواستار دادگاهی ترک‌هایی بود که در قتل و عام ارامنه شرکت داشتند.) 

کُردهای عراق در طول قرن بیستم به طور مدام در حال قیام و جنبش بوده‌اند، بدین امید که حقِ خودمختاری (خودگردانی) به دست آورند. در حالی که جمعیت نگران شیعی نیمی از جمعیت عراق را تشکیل می‌دهند، صدام حسین تصمیمی قاطع اتخاذ کرده بود تا خواست اتونومی (خودگردانی) کُرد‌ها را ریشه کن سازد. 

جنگاوران کُرد نام «پیشمرگ»، به معنی کسی که با مرگ روبرو می‌شود را بر خود نهادند؛ منظورشان این است که به تنهایی با مرگ روبرو می‌شوند. 

دولت‌های اروپایی‌ای که با کُرد‌ها هم‌پیمان می‌شدند، با پیش آمدن فرصتی استراتژیک و پرسود، به آنان خیانت می‌کردند؛ به همین خاطر کُرد‌ها دوست دارند بگویند: «به جز کوه‌ها دوستی نداریم.» 

تصمیم گیرندگان آمریکایی کُرد‌ها را به عنوان گروهی مزاحم معرفی می‌کردند. کُرد‌ها در گزندرساندن به ملت عراق کاملاً بی‌گناه بودند، امّا همانند آلبانیایی تبارهای کوزوو در دهه‌ی نود میلادی، به علّت درخواست اُتونومی (خودگردانی) گناهکار بودند. 

هیوود رانکین متخصص خاورمیانه در سفارت آمریکا در بغداد، پس از چند بار بازدید مناطق کُردستان اینگونه اظهار نظر می‌کند: کُرد‌ها بی‌اندازه ملوزم= ترسناک/دیگران را ترساندن/ مزاحم دیگران شدن و کلّه شق‌اند. کاری به دیگران نداشته باش، آن‌ها میان خود ناسازگارند، با هم نمی‌سازند، به راستی که سخت و دشوارند. در معامله کابوسی واقعی‌اند. 

کُردهای عراق در طول ده‌ها سال جنگ و دردسر، تنها نگران حاکمیت ظالم وستمگر و هم پیمانی نبودند، بلکه می‌بایست بر همدیگر نیز نظارت می‌کردند، آن‌ها با هم در رقابت و مبارزه بودند و چه بسا به‌‌ همان اندازه که با دشمنانشان مبارزه می‌کردند و تلاش می‌نمودند خود را از چنگ بغداد‌‌ رها سازند، به‌‌ همان اندازه با هم به جنگ می‌پرداختند. 

سخت‌ترین و خصمانه‌ترین حملات عراق علیه روستانشینان کُرد که در سال ۱۹۸۷ شروع و در سال ۱۹۸۸ به انفال انجامید، از نظر دقت و وسعت مسأله‌ی جدیدی بود. هم چنین خصمانه‌ترین نوع برجسته نمودن تلاش‌های طولانی مدت دولت عراق برای سرکوبی کُرد‌ها بود. 

در سال ۱۹۷۰ در بخشی از مناطق کُردستان که تنها نیمی از مناطق مورد ادعای کُرد‌ها را در بر می‌گرفت، و مناطق نفت‌خیز را شامل نمی‌شد، خودمختاری مهمی به کُرد‌ها بخشید. پس از مخالفت کُرد‌ها با آن، صدام در سال ۱۹۷۴ به طور یکجانبه نقشه‌ای بر آن‌ها تحمیل نمود. کُرد‌ها بر این گمان بودند که از طریق ایران، اسرائیل و آمریکا (که نگران هم‌پیمانی میان اتحادجماهیر شوروی و عراق بود) اطلاعات دریافت می‌دارند، لذا به رهبری ملامصطفی بارزانی، پدر مسعود بارزانی قیام کردند. اما عراق با پشتیبانی آمریکا، معاهده‌ی الجزایر را - که برای مدتی اختلافات مرزی‌اش با ایران را حل می‌نمود- با ایران منعقد نمود. عراق به ایرانی بودن شط العرب (اروند رود) اعتراف کرد و شاه ایران وآمریکا در قبال آن از کمک و پشتیبانی کُرد‌ها دست کشیدند. در نتیجه‌ی این خیانت، شورش (قیام) بارزانی شکست خورد. 

هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه‌ی وقت آمریکا، درباره وارونه شدن سیاست خارجی آمریکا و بخت و اقبال کرد‌ها می‌گوید: «عملیات پنهانی با کار هیأت‌های تبلیغی فرق داد». صدام نیز تهدید کرد: کسانی که خود را به بیگانگان فروخته‌اند، راه فراری از مجازات ندارند و آن‌گاه با شکیبایی دست به انتقام زد. 

صدام دستور داد که 4 هزار میل از خاک کُردستان تعریب (عرب نمودن) شود. برای این کار ترکیب جمعیتی مناطقی را که ساکنینش کُرد و عرب بودند، با اسکان تعداد زیادی عرب و راندن و کوچ اجباری کُرد‌ها از آنجا، تغییر داد. از ۱۹۷۵ تا اواخر دهه‌ی هفتاد، عراق در مجاورت مرز ایران دوازده میل «منطقه ممنوع شده» (مناطق محرمه) ایجاد نمود. نیروهای عراقی تمامی روستاهایی را که در این محدوده ممنوع شده قرار می‌گرفتند، ویران نموده و کُردهای ساکن آن‌ها را به اُردوگاه‌های اجباری‌ای که تحت کنترل و نظارت ارتش و نزدیک راه‌های اصلی ایجاد شده بود، منتقل کردند. صد‌ها هزار نفر دیگر از کُرد‌ها به مناطق جنوبی عراق کوچ اجباری داده شدند. 

در مقایسه با خشونت‌های بعدی صدام با ملّت کُرد، جنایات و ظلم و ستم‌های این برهه با خشونت کمتری همراه بود و خسارت‌های آن‌ها را جبران کرد!!! 

رهبران دینی و سیاسی کُرد که قبل از نیروهای نظامی و سلاح و بولدوزر‌ها می‌رسیدند، شرایط لازم برای کوچ اجباری را فراهم نموده و این کار را تسهیل می‌کردند. 

همزمان بسیاری از مردانی که به بیابان‌های جنوب عراق تبعید شده بودند، پس از چند سال زنده برگشتند، امّا تبعیدشدگان تعدادشان خیلی زیاد بود. به گفته‌ی روزنامه‌ی الثورة، 28 هزار خانواده یعنی نزدیک به 200 هزار نفر از مناطق مرزی کوچانیده شدند. منابع کُردی عنوان می‌دارند که در طول دهه‌ی هفتاد نیم میلیون نفر کوچانیده شده‌اند. 

هنگامی که در سال ۱۹۸۰ عراق جنگ علیه ایران را آغاز نمود، وضعیت کُرد‌ها بد‌تر شد. این جنگ پس از پشیمان شدن عراق از معاهده‌ی الجزایر و پا فشاری بر مالکیت شط العرب شعله‌ور شد. 

عراق قصد داشت به حکومت جدید ایران نشان دهد که ابرقدرت منطقه بوده و اعتراض و نگرانی خود را از کمک و پشتیبانی ایران از کُردهای یاغی را به گوش ایرانی‌ها برساند. ایران [آیت الله] خمینی به جبران آن شیعیان عراق را به قیام علیه صدام حسین تشویق و ترغیب می‌کرد. عراق نیز با کمک و پشتیبانی اپوزسیون ایرانی، آن را تلافی می‌نمود... و بدینسان اختلافات مرزی آغاز شد. 

عراق در آوریل (ماه چهارم) ۱۹۷۹ یکی از رهبران شیعه (آیت الله محمدباقر صدر) اعدام نمود. ایران در مورخه ۴/۹/۱۹۸۰ توپ باران شهرهای مرزی عراق را آغاز نمود. عراقی‌ها امروز هم هنگام سخن از این جنگ، ۴/۹/۱۹۸۰ را سرآغاز جنگ می‌دانند؛ امّا جنگ تا ۲۲/۹ که عراق به خوزستان نفت خیز هجوم بُرد، آغاز نشده بود. 

عراق بر این گمان بود که مقاومت ایران بزودی شکسته خواهد شد، امّا این اولین و آخرین اشتباه دیکتاتور عراق نبود. هرچند هنوز زخم‌های انقلاب اسلامی التیام نیافته بود، امّا ایران به ناگاه با تجاوز به مقابله برخاست. ایران در ابتدا دچار شکست شد، زیرا آیت الله خمینی، ارتش شاهنشاهی را انحلال نموده بود. امّا با این وصف ایران در جنگی که خونین‌ترین و بیهوده‌ترین جنگ قرن بیستم بود، ایستادگی و مقاومت نمود. جنگی که عذر و بهانه و پرده‌پوشی لازم را در اختیار صدام قرار داد تا کُرد‌ها را هدف قرار دهد.