پس از جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب، ابرقدرتهای جهان تمام توان اقتصادی، سیاسی، نظامی و اطلاعاتی خود را علیه مبارزه با تروریسم بسیج کردهاند. تروریسمی که هنوز تعریف مشخصی از آن نشده است تا هر کس و هر جهتی در راستای سیاستهای آنان گام برندارد، به راحتی مهر تروریسم بخورد.
بالأخره در آغاز هزارهی دوم، مبارزه با تروریسم، بهانهی خوبی بود تا استعمارگران حضور نظامی خویش را در منطقهی خاورمیانه توجیه کنند. بهار عربی که در سال ۲۰۱۱م از تونس آغاز شد، پس از مدت کوتاهی، کشورهای مصر، لیبی، یمن و... را نیز در بر گرفت. صندوقهای رأی، پیام پیروزی جریانات اسلامی میانه رو را به گوش جهانیان رساندند. و حتی در مراکش که شورش و انقلابی نیز به وقوع نپیوست، طی یک فضای رقابتی سالم، اسلامگرایان حکومت را بدست گرفتند.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باور بودند که استراتژی آمریکا و کشورهای اروپایی تغییر کرده و بیش از این حاضر نخواهند بود بخاطر برخی حکام دیکتاتور، حیثیت خود را در بین تودهی مردم مسلمان زیر سٶال برند و از سوی دیگر میخواهند با دادن فرصت به جریانات اسلام گرای میانهرو، عرصه را بر جریانات تندرو تنگ کنند. ولی دیری نپایید که اوضاع دگرگون شد و معادلات به گونهای دیگر تغییر کرد. آنچه اکنون بیش از هرزمان دیگری بدان معتقدم این است که ابرقدرتها، تنها خواستند چهرهی دیکتاتوران را عوض کنند و نفس تازهای به بقای دیکتاتوری ببخشند. و نه اینکه نخواهند فرصتی به اسلام گرایان میانه رو بدهند، بلکه مایلند آنان را نیز وادار به واکنشهای خشونت آمیز کنند. و لذا اگر پیش از این «القاعده» و فروع آن رمز تندروی دینی بودهاند، اینک قصد دارند با پدیدههای جدید تندروی، «القاعده» را هم قورت دهند.
در هرصورت، جهان اسلام نخستین و اصلیترین متضرر پدیدهی تندروی است. به همین جهت میخواهیم بدون متهم کردن یک جهت یا جریان مشخص، عوامل تندروی دینی را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
خداوند در قرآن کریم، امّت اسلام را بدین شیوه توصیف میکند: «وَ کَذلِکَ جَعَلنَاکُم أمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسولُ عَلَیکُم شَهِیداً» [بقره/۱۴۳]. پروردگار به این دلیل امّت اسلام را امّتی میانه رو قرار داده است که «لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ». تا گواهانی بر مردم دیگر باشند. لازمهی چنین گواهی و شهادتی، «عدل» است. شخصی «عادل» خوانده میشود که دارای شخصیتی متوازن و متعادل باشد. به همین شیوه، امّتی که در آن سرا، به اقامهی حجت بر امّتهای غیر خود شهادت میدهد، باید امّتی متوازن، متعادل و به دور از افراط و تفریط باشد.
شهادت امت اسلامی بر سایر امتها هنگامی پذیرفته میشود که توانسته باشد در این جهان از دو طریق اقامهی حجت کند:
۱.گفتمان: بدین معنا که بکوشد با برنامههای دعوی مناسب و با بهرهگیری از وسایل و امکانات موجود، پیام وسطیت اسلام را از طریق گفتمان صحیح و منطقی و در قالب بهترین ادبیات معاصر به جهانیان عرضه نماید.
۲.تعامل: تحقق این شهادت آنگاه صورت میپذیرد که حاملان رسالت اسلام بکوشند در میدان عمل، وسطیت اسلام را در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به نمایش بگذارند و از هرگونه عملکردی که وسطیت را در بخشهای مختلف زیر سئوال میبرد، به شدت پرهیز کنند.
در اینصورت است که امت اسلامی قادر خواهد بود از این عنوان که خداوند متعال به وی ارزانی داشته، دفاع نماید و شایستگیهایش را با شهادت بر امّتهای دیگر به اثبات برساند. همانگونه که پیامبر (ص) در قبال امّت اسلام، اقامهی حجّت نموده است و روز آخرت شهادت میدهد که اسلام حنیف و پاک را بدون دخالت و دستکاریِ محتوی و مضمون، به مسلمانان ابلاغ نموده است.
ناگفته نماند که هرگونه افراط و تفریط در دو حوزهی «گفتمان» و «تعامل»، ناگزیر از ارتکاب یکی از این دو گناه بزرگ خواهد بود:
۱.شهادت زور: هر مسلمانی که از طریق گفتمان و یا تعامل باعث ایجاد شک و تردید در مفهوم وسطیت اسلام شود، به منزلهی این است که مرتکب شهادت زور شده باشد.
۲.کتمان شهادت: و اگر پیروان اسلام از رساندن پیام وسطیت اسلام دریغ کنند، در واقع دچار کتمان شهادت شدهاند. «و مَن أظلمُ ممن کَتَمَ شهادة الله» [۱۴۰/بقره]. این آیه به یهود و نصاری اشاره دارد که هم پیام پیامبران پیشین و هم بشارت آمدن پیامبر اسلام (ص) را که در کتابهای ایشان موجود بود، کتمان کردند.
وسطیتی که در آیهی ۱۴۳ سورهی بقره امت اسلامی بدان متصف شده، لازم است ابعاد مختلف زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی مسلمانان را تحت الشعاع قرار دهد. از جمله:
•وسطیت در باور و اعتقاد فرد مسلمان
•وسطیت در اندیشه و تفکّر
•وسطیت در گفتمان و ادبیات
•وسطیت در تعامل با مخالفان و موافقان اعم از حکومتها، اقوام و ملیتهای مختلف، ادیان و مذاهب گوناگون، سازمان و جنبشهای متنوع اعم از اسلامی، ناسیونالیستی، کمونیستی و...
•وسطیت در عبادت: مسیحیت و یهودیت به ترتیب ابعاد مادی و معنوی را اهمال کرده و از آن فاصلهی زیادی گرفته بودند. و لیکن اسلام با ظهور خود، میان این دو توازن برقرار کرد [و نه چون مسیحیت، لذت معیشت را بر خود منع نمود و نه چون یهودیت، معنویات را انکار و کنار نهاد]. ساعاتی از شبانه روز را برای عبادت و مابقی آن را جهت امرار معاش تعیین نمود. چنانچه مدتی که برای عبادت در نظر گرفته است، در مقایسه با مدت زمانی که یک مسلمان به عنوان جانشین به عمارت و آبادانی زمین و سایر امور دنیوی میپردازد، مقداری ناچیز و به مراتب کمتر است.
•وسطیت در اخلاق: انسان از دیدگاه اسلام، نه فرشته است که از وی انتظار عصمت داشت و نه حیوان است که خارج از قید و بندهای اخلاقی، هرچه آرزو داشت انجام دهد.
با اوصاف و ویژگیهای ذکرشده، امروزه اگر گفته نشود که امت اسلامی کاملاً از صحنهی معادلات جهانی غایب است، با قاطعیت میتوان گفت که نه بازیگر، بلکه تماشاگری بیش نیست. به عبارت دیگر «وجود» دارد نه «حضور»!
انتظار «حضور» از امت اسلامی، بدین معناست که در تغییر و تحولات جهانی اعم از پیشرفت علم و صنعت، توسعهی اقتصادی، استقرار امنیت، رعایت مبانی دموکراسی و... نقش فعال و تعیین کننده داشته باشد. این ایفای نقش جز با انتقال پیام اسلام راستین و کوشش جهت تطبیق و تثبیت مفاهیم وسطیت ممکن نمیشود.
عوامل تندروی دینی در جهان اسلام
در سخن گفتن از موضوع «تندروی»، لازم است روشن سازیم که این واژه جایز نیست تنها در توصیف عملکرد برخی جریانات اسلامی به کار گرفته شود. بلکه سایر مکاتب و احزاب و ادیان هم به شیوههای گوناگون، دچار این پدیدهی همه گیر هستند و در پیش آمدهای حال حاضر دنیا دخالت و سهم زیادی دارند. ولی در این مقوله قصد نداریم به نقش این جریانات در ایجاد خشونت و تندروی معاصر بپردازیم. بلکه ترکیز ما بر تندروی برخی جریانات اسلامی است.
عوامل برون دینی
الف) عوامل خارجی
•اشغال نظامی کشورهای اسلامی تحت عناوین مختلف
•غارت اموال و ثروت و سامان مسلمانان و تسلط بر اوضاع اقتصادی و حکمرانی در بازارهای مسلمانان، گسترش فقر و بیکاری
•حمایت از جنایتهای رژیم غاصب صهیونیستی علیه ملت مظلوم فلسطین و توافق دوطرفهی استعمارگران و صهیونیسم جهانی برای مبارزه با اسلام
•توهین به مقدسات مسلمانان به بهانهی آزادی بیان
•دخالت در تعیین سرنوشت مسلمانان از طریق حکام دستنشانده
•همکاری با حکام دیکتاتور منطقه جهت سرکوب جنبشهای اسلامی
•تقویت کردن و حمایت از جریانات سکولاریستی علیه اسلامگرایان و تحریک احساسات ناسیونالیستی جهت ایجاد تفرقه و پراکندگی میان مسلمانان
•گسترش فعالیتهای تبشیری در جهان اسلام از طریق تأسیس مدارس، ارسال معلم، اعزام هیأتهای تبلیغاتی، تأسیس بیمارستان و درمانگاهها، انتشار کتب و مجلات و...
•تأسیس مذهبها و مکتبهای ویران کنندهای از قبیل فراماسونی، بهاییگری و قادیانیگری و نظایر آن
•ترویج فساد و بیبندوباری اخلاقی به نام فرهنگ آزادی و دموکراسی
ب) عوامل داخلی
•استبداد حکام کشورهای مسلمان
متأسفانه بعد از ف?
نظرات