انسان

خداوند پروردگار مخلوقات عالم شهاده و غیب را خلق نمود. در این آفرینش، هر موجودی را با هدف و حکمتی خاص به صحنه وجود آورد و زمانی فرا رسید که پروردگار هستی اراده کرد مخلوقی متفاوت و جدید باشد. بنابراین، در ملاء اعلی اعلام شد که مخلوقی بدیع و بی‌مانند و بی‌بدیل با هویتی متفاوت از سایر موجودات پا به عرصه وجود می‌گذارد و خطاب به ملائکه فرمود:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا...
(ای پیغمبر! بیان کن) آن زمان را که پروردگارت به فرشتگان گفت: "انسانی را می‌آفرینم." (سوره حجر/۲۸)
در اینجا منظور از آفریدن، بیان خلقت از جنبه هویت معنوی و کارکردی اوست، نه ساختار جنس و مواد و شیوه آفرینش. ما به این موارد نمی‌پردازیم. چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید:
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت: "من در زمین جانشینی بیافرینم." (سوره بقره/۳۰)
ارزش این موجود، یعنی انسان، آنقدر والا است که خداوند همه موجودات و نعمت‌ها و پدیده‌های روی زمین را به خاطر و برای او آفرید، چنان‌که می‌فرماید:
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا
خدا آن کسی است که همه‌ی موجودات و پدیده‌های روی زمین را برای شما آفرید. (سوره بقره/۲۹)
آنچه خداوند برای انسان در نظر گرفته، هویتی است که او را از سایر موجودات متمایز می‌کند. منظور از هویت در این مقاله، مقوله‌ای است که این موجود دارای ویژگی‌ها، کیفیت‌ها و ارزش‌هایی است که موجب تمایز و شناسایی او از سایر موجودات می‌گردد.
به عبارت دیگر، پروردگار متعال در شناسنامه هستی‌بخشی انسان برای تمایز و تفاوتش از سایر موجودات، یعنی برای کسب آن هویت خاص، یک سری نیازهای فکری، درونی و جسمی متمایز مقرر فرموده است تا انسان در جهت رشد فکری، اعتقادی، اجتماعی و فرهنگی، دارای آنها باشد و صاحب و شایسته هویتی دینی گردد. بدین ترتیب، انسان با تکوین این هویت، احساس تعهد و مسئولیت در قبال باورها و ارزش‌های آن دین را بنماید. بنابراین، برای احراز این هویت، خداوند در خلق انسان، در پاره‌ای از مسائل به او اختیار داده است تا در مقابل حمل بار مسئولیت و تعهدی که خداوند خواستار آن است، سر تعظیم و فرمانبرداری فرود بیاورد. تعهد و مسئولیتی که سایر موجودات از قبول آن سر باز زدند، ولی انسان مامور مخلوق الله جل جلاله آن را پذیرفت. خداوند در این باره می‌فرماید:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ ۖ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا
ما امانت (اختیار و اراده) را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه داشتیم (و انجام وظیفه اختیاری همراه با مسئولیت، و انجام وظیفه اجباری بدون مسئولیت را به ایشان پیشنهاد کردیم. جملگی آنها اجبار را بر اختیار برتری دادند) و از پذیرش امانت خودداری کردند و از آن ترسیدند، و حال آنکه انسان (این اعجوبه جهان) زیر بار آن رفت. (سوره احزاب/۷۲)
خداوند در این آیه قرآن، در پذیرش امانت و ارزش وجودی و هویت توانمند انسان در انجام وظیفه، جایگاه او را ممتاز برشمرده است و از او خواسته است تا حرکت مطلوبی در مسیر هدایت و وفا به تعهد و حمل بار مسئولیت داشته باشد. او انسان را مکلف به انجام دو وظیفه مهم و گسترده می‌سازد که عمل به این وظایف، مشخص‌کننده ارزش و جایگاه هویت انسان مؤمن است. این دو وظیفه عبارتند از:
الف) تحقق عبودیت و بندگی خداوند
ب) تحقق و تلاش برای عمارت و آبادانی زمین

 تحقق عبودیت و بندگی خداوند
در تعریف عبودیت و بندگی خداوند می‌توان گفت: به طور کلی مفهوم عبودیت و عبادت شامل هر عمل صالح، نیکو، انسانی و مفیدی است که انسان از روی اخلاص و مطابق شریعت، به خاطر وفای به تعهد و جلب رضایت خداوند انجام می‌دهد.
قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
بگو: "نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است." (سوره انعام/۱۶۲)
پس در یک مفهوم و تعریف گسترده، خداوند انسان و جن را برای عبادت و اطاعت و فرمانبرداری خود آفریده است.

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ
من پری‌ها و انسان‌ها را جز برای پرستش خود نیافریده‌ام. (سوره ذاریات/۵۶)

 تحقق و تلاش برای آبادانی زمین
خداوند عبادت را تنها در انجام شعائر تعبدی محصور نفرموده است، بلکه هر عمل مفید و نیکی را که باعث سعادت فرد و جامعه و مورد رضایت خداوند باشد، عبادت محسوب نموده است و برای انجام وظیفه جانشینی، امکاناتی را نیز در اختیار انسان قرار داده است تا با به کارگیری امکانات و استعدادهایش، وظیفه عمارت و آبادانی زمین را به سرانجام برساند. و این نیز عبادت به حساب آورده شده است.
هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ
او است که شما را از زمین آفریده است و آبادانی آن را به شما واگذار نموده است (و نیروی بهره‌وری و بهره‌برداری از آن را به شما عطاء و در شما پدید آورده است). پس، از او طلب آمرزش (گناهان خویش) را بنمائید و به سوی او برگردید. (سوره هود/۶۱)

خداوند هستی برای این اعجوبه عالم خلقت و اداره آن وظایف خاصی مشخص فرموده است و به اقتضای تکالیفی که معین نموده است، امکانات و قابلیت‌های خاص و لازم را در اختیار انسان قرار داده است تا با استفاده از توان و نیرویش، به بهره‌وری و بهره‌برداری از نعمت‌ها و ذخایر خدا دادی نهفته در زمین بپردازد و همیشه در جهت ارتقاء و حفظ زندگی مؤمنانه بکوشد و به عبادت پروردگارش مشغول باشد. همراه با امور بیان‌شده، وظیفه و تعهد شکوفایی و آبادانی زمین را نیز به سرانجام برساند.

(۲)

تفکر و تعقل

قابلیت‌ها، امکانات و پشتوانه‌های لازم انسان برای عبودیت و آبادانی زمین:

  1. تفکر و تعقل
  2. وحی و پیامبران
  3. کتاب و قرآن
  4. علما و جماعت اسلامی

۱- تفکر و تعقل

فکر، نیرویی است که علم و آگاهی نسبت به معلوم را تسهیل و فراهم می‌کند؛ به‌عبارت‌دیگر، علم به معلوم را ممکن می‌سازد. تفکر، جولان این نیرو (فکر) بر وفق رهنمود و دیدگاه عقل است. این نعمت خاص انسان بوده و به سایر موجودات تعلق نگرفته است. حتی در به‌کارگیری فکر و تفکر، انسان‌ها متفاوت عمل می‌کنند، اما این دو، جزئی از هویت و صفات مؤمنین به شمار می‌آیند:

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىٰ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَٰذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.

"کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان افتاده (و در همه‌ی اوضاع و احوال خود) یاد می‌کنند و درباره‌ی آفرینش (شگفت‌انگیز و دلهره‌آور و اسرارآمیز) آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند (و نقشه‌ی دلربا و ساختار حیرتزای آن شور و غوغایی در آنان برمی‌انگیزد و به زبان حال و قال می‌گویند:) پروردگارا! این (دستگاه شگفت‌انگیز کائنات) را بیهوده و عبث نیافریده‌ای؛ تو منزّه و پاکی (از دست یازیدن به کار باطل!)، پس ما را (با توفیق بر انجام کارهای شایسته و بایسته) از عذاب آتش (دوزخ) محفوظ دار." (آل عمران: ۱۹۱)

تعقل

اصل کلمه "عقل" به معنای خودداری و نگه‌داشتن است، مانند بستن شتر با پایبند (عِقال). این نیرو، انسان را برای پذیرش علم و آگاهی آماده می‌سازد و به علمی که با این نیرو به دست می‌آید و برای انسان سودمند است، "تعقل" گفته می‌شود.

کلمه "فکر" در قرآن یک بار آمده است، اما "عقل" به‌عنوان یک واژه مستقل در قرآن نیامده، بلکه مشتقات آن بسیار ذکر شده است.

پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم فرموده‌اند:

"هیچ احدی چیزی را با فضیلت‌تر از عقلی که او را به‌سوی خوبی هدایت کرده و از بدی بازمی‌دارد، کسب نکرده است."

و نیز فرموده‌اند:

"خداوند هیچ آفریده‌ای را گرامی‌تر از عقل نیافریده است."

بنابراین، خداوند در قرآن انسان را به تفکر و تعقل دعوت کرده است تا این دو، وسیله رشد و کمال او باشند:

وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

"و خدا شب و روز و خورشید و ماه را برای (مصالح و منافع) شما مسخر کرد و ستارگان به فرمان او مسخر (و برای راهیابی شما در دل تاریکی‌ها، در چرخش و گردش) هستند. مسلماً در این کار (آفریدن و مسخر کردن) دلائل روشن و نشانه‌های بزرگی (بر قدرت و عظمت خدا) است برای کسانی که تعقل می‌ورزند (و در پرتو خرد به کارها می‌نگرند)." (نحل: ۱۲)

يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.

"خداوند به‌وسیله‌ی آن (آب)، زراعت و (درختان) زیتون و خرما و انگور و همه‌ي میوه‌ها را برای شما می‌رویاند. بی‌گمان در این (کار آفرینش میوه‌های رنگارنگ و محصولات کشاورزی گوناگون) نشانه‌ی روشنی است (از خدا) برای کسانی که (درباره‌ی نیروی آفریننده‌ی آنها) بیندیشند (و با چشم بینش و خرد به جهان گیاهان بنگرند)." (نحل: ۱۱)

خداوند، تفکر و تعقل را راهنمای زندگی انسان قرار داد تا به‌واسطه آن‌ها، خالق خود را بشناسد و سپس موجبات سعادت خویش را در دنیا فراهم کند. این دو ازجمله ابزارهای تربیت و رشد انسان مسلمان هستند. پس از خلق انسان و آراسته شدن او به زینت تفکر و تعقل، آموزش نیز به او داده شد تا در سایه اندیشه و دانش، صلاحیت خلافت را به دست آورده و به وظیفه جانشینی خود عمل کند. از همین رو، خداوند نام‌ها و اسرار اموری را که نوع انسان از نظر پیشرفت مادی و معنوی آمادگی فراگیری آن‌ها را داشت، به حضرت آدم علیه‌السلام عرضه نمود و او نیز آن‌ها را آموخت:

وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا.

"سپس به آدم نام‌های (اشیا و خواص و اسرار چیزهایی را که نوع انسان ازلحاظ پیشرفت مادی و معنوی آمادگی فراگیری آن‌ها را داشت، به دل او الهام کرد و بدو) همه را آموخت." (بقره: ۳۱)

در همان دوران نخستین خلقت آدم (ع)، هرآنچه لازم بود به او و فرزندانش آموزش داده می‌شد. هنگامی‌که هابیل به دست قابیل کشته شد، کلاغی مأمور شد تا به او بیاموزد که با جسد برادرش چه کند:

فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ.

"پس خداوند زاغی را فرستاد (که زاغ دیگری را کشته بود) تا زمین را بکاود و بدو نشان دهد چگونه جسد برادرش را دفن کند." (مائده: ۳۱)

ادامه دارد…