«بررسی تحولات سیاسی اخیر مصر» با حضور صلاح قاسمیانی، کار‌شناس ارشد حقوق و علوم سیاسی و دکتر رشید احمدرش دانش‌آموخته‌ی دکتری جامعه‌شناسی از دانشگاه‌ تهران  

- با سپاس از شما بخاطر قبول این گفتگو، برای ورود به این مبحث بفرمایید چرا انقلاب دو سال اخیر مصر اکنون به چنین نقطه‌ی مجهول و بحرانی رسیده است؟ به نظر می‌رسد «دموکراسی» در خاورمیانه یکبار دیگر به ضرر اسلامگرایان «قربانی» می‌گردد. برداشت شما از این مسأله چیست؟ 

قاسمیانی:  ظهور دموکراسی در جهان امروز، ریشه در استقرار یک نظام توسعه‌یافته دارد که طبیعتاً برای جوانه زدن نیاز به لوازم، ابزار و شرایط خاص خود دارد و به آسانی فراهم نمی‌گردد. به قول نلسون ماندلا راه دشوار آزادی پس از سقوط رژیم آپارتاید آغاز می‌گردد و طی این مسیر به مراتب سخت‌تر از نابودی آن رژیم است، چرا که فرهنگ آن ریشه دوانیده است. مصر که یک کشور توسعه‌نیافته است و وراث مرض مزمن استبداد و دیکتاتوری است، مسلماً یک‌شبه به دموکراسی دست نمی‌یابد. بهای دموکراسی طولانی و پرهزینه است و به نظر من شرایط بحرانی کنونی یک حالت طبیعی برای رسیدن به آن است. اگر در انتخابات ریاست جمهوری، مصر خود احمد شفیق- رقیب محمد مرسی- نیز به پیروزی می‌رسید، باز هم شاهد نوع دیگری از بحران بودیم و وی هم به نحو دیگری قربانی می‌گردید. در دوران انتقالی و گذار، شرایط کاملاً شکننده است و خارج از کنترل است، همانطور که مرحوم مهندس بازرگان در دوره‌ی موقت گرفتار گردید و از صحنه خارج گردانیده شد و البته این امر یک قاعده‌ی کلی در همه‌ی انقلابات است. 

 احمدرش: به نظر می‌رسد مسأله به ارتباط اسلامگرایی و به خصوص اسلام سیاسی با «قدرت» پیوند داشته باشد تا خود مسأله‌ی دموکراسی. در این راستا لازم است تا تئورسین‌های اسلامگرا با وضوح و شفافیت بیشتری به نسبت دو عنصر اسلامیت و ملیت با توجه به ویِژگیهای تاریخی، ‌فرهنگی، ‌اجتماعی و سیاسی کشور تابعه‌ی خود بپردازند. این امر تابعی از جریان کلان فرامنطقه‌ای است و احزاب و جنبش‌های اسلامی نمی‌توانند خلاف جریان مذبور حرکت نمایند. هرچند بیشتر حرکتهای مذبور ماهیتی اپوزیسیونی داشته و هرگاه در حالت اپوزیسیون قرار گرفته‌اند به علت ابهام فوق‌الذکر در اتخاذ موضعی شفاف در ارتباط با دوگانه‌ی دین و سیاست، ‌معمولاً قرائتی ایدئولوژیک از دموکراسی ارایه داده و در عمل با مسایل مختلفی روبرو شده و حاکمیت سیاسی آن‌ها را با چالش مواجه نموده است. قرائتی که کسب رأی اکثریت را مجوزی برای دست‌اندازی به حقوق اقلیت می‌انگارد. اخوان و سایر احزاب می‌بایست و باید اهتمام بیشتری به بسط و فربه‌ترکردن سنتهای معقول جامعه‌ی مدنی و سیاستهای مدارا نمایند. مورد حزب عدالت و توسعه و بحران اخیر آن در ترکیه قابل توجه است. 

-آیا این شکاف اجتماعی در مصر ناشی از شرایط سیاسی کنونی مصر است یا اینکه این بحران، ریشه‌های عمیق‌تر تاریخی مانند جدال اسلامگرایان و سکولار‌ها را هم نمایندگی می‌نماید؟ 

قاسمیانی: جوامع نیمه سنتی- نیمه مدرن همچون مصر دارای شمار پیچیده‌ای از شکاف‌های اجتماعی هستند و شکاف آن‌ها تنها در جدال اسلامگرایان و سکولار‌ها خلاصه نمی‌شود؛ از یکسو شکاف‌های قبیله‌ای، قومی و فرهنگی مربوط به جامعه‌ی سنتی و کم و بیش فعال‌اند و از سوی دیگر شکاف‌های جامعه‌ی مدرن مثل شکاف طبقات و شکاف نسل‌ها نمـودار می‌شوند و نمی‌توان سیاست و حکومت را بدون فهم این شکاف‌ها و تأثیر آن‌ها دریافت. به نظر می‌رسد در مصر اگرچه شکاف دینی میان اسلامگرایان و سکولار‌ها مهّم و فعال است اما مهّم‌تر از آن شکاف میان ملت و ارتش باشد. ارتشی که برای دهه‌های متوالی قدرت را قبضه کرده است، چهل درصد کل اقتصاد کشور را در اختیار دارد و هنوز هم در چارچوب نظم سابق زندگی می‌کند و پیوند ارگانیک با کانون‌های قدرت بین‌المللی دارد و کمک‌های میلیاردی آمریکا نیز به جیب آن‌ها می‌رود. آنان علاوه بر ضدیت تاریخی با اخوان، از تداوم تحولات حتی با حضور سکولار‌ها نیز بیشترین ضربه را به عنوان حافظان وضع سابق خورده و بیش از پیش متضرر می‌شوند و طبیعی است که در این شرایط با ایجاد تفرقه و اختلاف در میان نیروهای تحول‌خواه از آب گل‌آلود بهره‌برداری نمایند. 

احمد رش: هرچند وضع کنونی خاورمیانه با تمام ویژگیهای منحصر به فرد خود در تعمیق شکاف مورد اشاره تأثیر بسزایی داشته است، ولی ریشه‌های بحران به سالهای دور‌تر بر می‌گردد. به نظر می‌رسد تجدید نظر در ارتباط دوگانه مورد اشاره در سؤال اول و تعویق اندیشه‌ورزی در این زمینه بر تعمیق شکاف مورد اشاره افزوده است. مایلم در اینجا به مسأله وجود سنت نسبتاً ریشه‌دار و عمیق نهادهای جامعه‌ی مدنی در مصر اشاره نمایم که مرسی پس از به قدرت رسیدن همدلی چندانی با آن‌ها نداشت و این امر خود را د ر به تصویب رساندن سراسیمه قانون اساسی مصر بیشتر نشان داد. 

-شما «استراتژی ورود اخوان المسلمین» به اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از عهد «مبارک» را چگونه ارزیابی می‌نمایید؟ آیا عقلانیتی سیاسی در پشت این استراتژی وجود داشته یا آن را ناشی از یک نوع شتابزدگی سیاسی تلقی می‌نمایید؟ لازم به یادآوری است که اوایل، اخوان اعلام نمود که در انتخابات نامزدی را معرفی نخواهد کرد، اما در عمل «خیرت شاطر» و در ‌‌نهایت «محمد مرسی» را وارد این جدال سیاسی نمود؟ 

احمدرش: اصولاً اخوان به عنوان متشکل‌ترین حزب حاضر در صحنه‌ی سیاسی بعد از مبارک در مقایسه با احزاب متفرق و عمدتاً نامتشکل سکولار از‌‌ همان ابتدا از شانس بیشتری نسبت به رقبای سیاسی خود برخوردار بود. در سایه‌بودگی حدوداً نزدیک به یک قرن می‌بایست اخوان را نسبت به حضور شتابزده برای فتح همه‌جانبه‌ی قدرت در ان شرایط خاص جامعه‌ی مصر پس از انقلاب بر حذر می‌داشت. صبوری بیشتر امکان فراهم نمودن باب دیالوگ و مسامحه‌ی سیاسی و اجتماعی را فراهم ساخته، ‌نوید آینده‌ی بهتری هم برای اخوان و هم برای جامعه‌ی مصر می‌داد. البته اگر باور و اعتقادی عملی و پراگماتیک به مسأله‌ی مسامحه و دیالوگ ملی نزد اخوان در این شرایط خاص وجود می‌داشت و او را در فایق آمدن بر اشتهای چندین ساله دربرگرفتن قدرت سیاسی کمک می‌نمود. اخوان اگر چه در مشق تئوریک اندیشه‌های خود گروه پیشتازی بوده است ولی اندیشه‌ورزی محض با الزامات تجربه‌ی پراکتیک قدرت و سیاست‌ورزی عملی فاصله قابل تأملی دارد. از همین روست که می‌شود شتاب‌آلودگی به دست گرفتن قدرت سیاسی را در کیفیت و حتی کمیت به تصویب رساندن قانون اساسی، کم‌توجهی به امور اقتصادی و از همه مهم‌تر کم محلی و تضعیف نهاد قضاوت و مواردی دیگری از این دست نمونه‌هایی هستند از شتاب‌آلودگی مورد اشاره. 

قاسمیانی: هر فعالیت سیاسی طبعاً هزینه – فایده‌ی خاص خود رادارد، اگر اخوان در انتخابات ریاست جمهوری نامزد معرفی نمی‌کرد، می‌بایست تبعات رئیس جمهور شدن سایر کاندیدا‌ها از قبیل احمد شفیق یا عمر سلیمان و... را می‌پذیرفت و این به معنای نابودی انقلاب ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ بود و آیا اخوان می‌توانست به این راحتی از حضور در صحنه کنار کشد، در حالی که پیروزی اخوان تضمینی و قطعی بود. تله‌ی اقتدارگرایان برای اخوان رد صلاحیت خیرت شاطر – کاندیدای اصلی- و تأیید صلاحیت محمد مرسی- کاندیدای احتیاطی- بود. در شرایطی که در دوران انتقالی و گذار به دلیل غلبه‌ی شدید احساسات نیاز به یک چهره‌ی کاریزما وجود دارد؛ مرسی از چنین ظرفیتی برخوردار نبود و چه بسا اخوان با حمایت از یک کاندیدای مستقل و نزدیک به خود همچون عبدالمنعم ابوالفتوح می‌توانست بهره‌برداری بهتری از این شرایط نماید و سپس در دوران تثبیت با اقتدار لازم به معرفی کاندیدای مطلوب خود و عملی کردن برنامه‌هایش می‌پرداخت. 

- کارنامه‌ی یکساله‌ی دولت «محمد مرسی» در ابعاد داخلی و بین‌المللی را چگونه ارزیابی می‌نمایید؟ آیا اعتراضات مخالفین «مرسی» که با اولین ساعات سرکارآمدن ایشان استارت خورد، انگیزه‌ای سیاسی را در پشت داشت یا این اعتراضات به «بی‌تجربگی و ناکارآمدی» محمد مرسی و اخوان المسلمین در اولین تجربه‌ی کشورداری پس از ۸۰ سال مبارزه‌ی سیاسی در مصر بر می‌گردد؟ 

قاسمیانی: مرسی هنوز سرکار نیامده با چالش‌های عدیده‌ای مواجه شده بود: از قبیل عدم اعلام نتایج و تأخیر فراوان آن، بیانیه‌های ارتش، خط و نشان کشیدن‌های نیروهای لیبرال و سکولار و البته پس از به دست گرفتن قدرت با مداخلات سیاسی قوه‌ی قضائیه، انحلال پارلمان، سهم‌خواهی‌ها، جنگ غزه، کارشکنی نهادهای بین‌المللی در ارائه‌ی تسهیلات و از همه مهم‌تر با ده‌ها راهپیمایی و تظاهرات مخالفان مواجه شد که البته با خط‌دهی کانون‌های قدرت داخلی و بین‌المللی از هرگونه مذاکره و آشتی ملی روی برتافتند. گرچه در این میان محمد مرسی و اخوان محروم از تجربه‌ی کشورداری بودند و دچار خطا و اشتباه هم شدند و البته خود مرسی هم در بیانیه‌ی اخیر خود به این اشتباهات اعتراف می‌کند، ولی سهم این خطا و اشتباهات به چه میزان بود؟ به نظر می‌رسد اگر مرسی اشتباه هم نمی‌کرد وضع از این بهتر نمی‌شد. در جنگ قدرت بین مرسی و کانون قدرت (بخوانید ارتش) اساساً وجود مرسی به رسمیت شناخته نشد که با اجتناب از بی‌تجربگی و ناکارآمدی این معما حل شود. بالاخره با بهانه‌یابی بهانه‌ی ارتش به تلافی آنچه که بر سر آنان آمده بود بر می‌آمدند ولی از اعتراضات مخالفان به بهترین نحو ممکن موج سواری کردند و جبران مافات کردند. تضعیف نقش ارتش و حذف آن از صحنه‌ی سیاسی کشور مصر، امری نیست که به سادگی امکان‌پذیر باشد و طبیعتاً بدون هزینه نخواهد بود. 

احمدرش: نمی‌توان از کم تجربگی اخوان سخنی گفت ولی نحوه و چگونگی تصویب قانون اساسی بهانه‌های نسبتاً معقولی را برای اعتراض و مخالفت با سیاستهای اخوانی در اختیار سکولار‌ها و گروههای جامعه‌ی مدنی قرار داد. 

-همانگونه که شاهد هستیم با مداخله‌ی «ارتش»، «محمد مرسی» رئیس جمهور منتخب و قانونی مصر از منصب ریاست جمهوری برکنار و «عدلی منصور» رئیس دادگاه عالی قانون اساسی مصر بجای ایشان منصوب شد. مخالفان مرسی آن را تلاش در جهت تصحیح مسیر انقلاب تلقی می‌نمایند اما هواداران «مرسی و اخوان المسلمین» آن را «کودتای نظامی» علیه رئیس جمهوری قانونی می‌دانند. از نظر شما کدام ادعا به واقعیت نزدیک‌تر است؟ تصحیح یا کودتا؟ 

قاسمیانی: قاعده یا اصل ممنوعیت جنگ و توسل به زور در حقوق بین‌الملل به رسمیت شناخته شده و مشروعیت بین‌المللی یافته است. کودتا نیز در نظام بین‌الملل همچون جنگ نامشروع تلقی می‌گردد. کودتا مداخله‌ی نظامی مستقیم در حوزه‌ی سیاسی است که توسط نیروهای مسلح انجام می‌گیرد؛ و در موارد افراطی به برقراری فرمانروای نظامی می‌انجامد و یا اینکه به برکناری رژیم با جابجایی نخبگان حاکم منجر می‌گردد، آنچه که در مصر اتفاق افتاد دقیقاً یک کودتا بود چرا که: 

۱- بعـد از راهپیمایی و اعتراضات خیابانی معترضان، ارتش یک اولتیماتوم ۴۸ ساعته به دولت مرسی می‌دهد. 

۲- بعد از این اولتیماتوم ۴۸ ساعته. از نقشه‌ی راه ارتش با حضور نمایندگان احزاب مخالف مرسی و نمایندگان الازهر و کلیسا رونمایی می‌شود. 

۳- حمد مرسی بازداشت می‌شود. 

۴- رئیس جمهور موقت توسط ارتش منصوب می‌شود. 

۵- قانون اساسی لغو می‌شود. 

۶- کابینه‌ی انتقالی با دیکته‌ی ارتش توسط رئیس جمهور موقت منصوب می‌شود و وزیر دفاع معاون نخست‌وزیر موقت می‌شود. 

۷-ارتش و نیروهای امنیتی به راهپیمایی مسالمت‌آمیز اخوان حمله و ده‌ها نفر را کشتار می‌کنند و البته تهدید به کشتار بیشتر هم می‌کنند. 

۸-وزیر دفاع و فرمانده‌ی کل نیروهای مسلح دعوت به راهپیمایی مخالفان مرسی نموده تا با آشوب بیشتر، کشتار فراوانتری انجام گیرد. 

۹- اتحادیه‌ی آفریقا اعلام می‌کند به دلیل وقوع کودتا عضویت مصر را به حالت تعلیق درآورده است 

۱۰- پس از تردید چند روزه، همه حتی غرب و آمریکا نیز از این واقعه به نام کودتا یاد می‌کنند، صرف نظر از بهانه‌ی ارتش در تمسک به اعتراضات و راهپیمایی مخالفان مرسی در میدان تحریر، آنچه که اتفاق افتاد یک کودتای نظامی بود و نمی‌توان چشم بر این واقعیت عیان بست و آن را انکار کرد. بزرگ‌ترین خطا این است که از این واقعه به نام انقلاب دوم یاد شود چرا که دموکراسی با کودتا پایمال می‌شود و هرگز از طریق کودتا نمی‌توان به دموکراسی رسید و از هم اکنون نگرانی‌ها از سوی خود جبهه‌ی نجات ملی مصر نیز ابراز شده و حتی تقاضای تحقیقات مستقل درباره‌ی کشتارهای راهپیمایان موافق مرسی از سوی آنان درخواست شده است. 

احمدرش: من شخصاً با هرگونه مداخله‌ی نظامی در اداره‌ی جامعه و به خصوص برکناری رئیس جمهور منتخب، مشروع و قانونی مصر مخالفم؛ چه اینکه این امر کمکی به بسط و نشر دموکراسی نخواهد نمود. ولی توجه به مسأله‌ی حضور گسترده و میلیونی توده‌های مردم در خیابانهای قاهره و دیگر شهرهای مصر را نمی‌توان و نبایست نادیده انگاشت. 

-آیا «ردپایی» از «دخالت قدرتهای منطقه‌ای و بین‌المللی در تحولات اخیر مصر مشاهده می‌گردد؟ اگر پاسخ مثبت است شما انگیزه‌ی این مداخلات را در چه می‌بینید؟ در صورت استقرار این جو سیاسی ناپایدار در مصر، شما برندگان و بازندگان تحولات اخیر مصر را کدامیک از بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی می‌دانید؟ 

قاسمیانی:  دخالت قدرتهای منطقه‌ای و بین‌المللی در مصر بنا به این دلایل کاملاً آشکار شده است: 

۱- کمک ۱۴ میلیارد دلاری عربستان، امارات و کویت به دولت کودتا و رشوه‌ی یک میلیارد ریالی به شخص عبدالفتاح سیسی. 

۲- تداوم کمک‌های امریکا به مصر علیرغم مخالفت با کودتا توسط بعضی از سناتورهای جمهوریخواه همچون جان مک مکین. 

۳-اعلام هماهنگی با اسرائیل سه روز قبل از انجام کودتا و اولین سفر محرمانه‌ی البرادعی به اسرائیل پس از آن. 

۴- تحریکات تشکیلات خودگردان فلسطین در اعلام نقش حماس در جریانات مصر و اعلام اتهام دادستانی مبنی بر جاسوسی مرسی برای حماس. 

قطعاً مرسی گزینه‌ی مطلوب بیگانگان در مصر انقلابی نبود. مرسی بر خلاف ارتش و نیروهای امنیتی در راستای سیاستهای امریکا و اسرائیل حرکت نمی‌کرد چراکه حماس در فلسطین خود اخوان است و حمایت از حماس در دستور کار جدی مرسی بود و همه‌ی تلاش او در جهت آشتی ملی در فلسطین بود و نقش مرسی در جنگ هشت روزه نیز به عنوان یک میانجی حامی مقاومت فلسطینیان فراموش شدنی نیست و برای اولین بار در ظرف ۳۰ سال اخیر حمایت از مقاومت فلسطین را وارد ادبیات دولت مصر کرد. 

علاوه بر حمایت و چراغ سبز امریکا و اسرائیل به ارتش در انجام کودتا کشورهای منطقه بویژه عربستان و سایر خلیج نشینان که از تثبیت و تعمیق دموکراسی در مصر در نگرانی و هراس بودند همراه با اعلام شادباش و تبریک‌ها، دلارهای نفتی را به ارتش هدیه کردند و بــدیهی است خواست دموکراسی خواهی مردم با همدلی‌های مرسی و غنوشی و اردوغان در منطقه پایه‌های دربار شاهان منطقه را به لرزه در می‌آورد. 

به نظر می‌رسد برنده‌ی این جو سیاسی ناپایدار دولت سوریه باشد که از قطع روابط مصر سرخورده شده بود و حالا با سرایت ناامنی به کل منطقه درصدد تثبیت موقعیت خویش باشد و از این اوضاع برای ضرورت تداوم خود بهانه و توجیه به دست آورد و از سوی دیگر اسرائیل بازنده‌ی این تحولات است، چرا که علاوه بر تهدیدات ایران و لبنان، ناامنی مصر می‌تواند زمینه‌های تهاجم گروه‌های جهادی به اسرائیل را هموار‌تر سازد و به همین دلیل در شرایط فعلی امریکا و اروپا و سازمان ملل متحد بیش از پیش در پی آزادی مرسی برآمده و بر آشتی ملی و مشارکت دادن اخوان در صحنه‌ی سیاسی مصر تأکید دارند.

احمدرش: اینکه مسایل سیاسی اجتماعی پدیده‌هایی متلون، متکثرالاضلاع، چندبعدی و متکثرالعله‌اند ولی در این شرایط خاص نسبت دادن مسایل داخلی مصر به قدرتهای فرامنطقه‌ای ممکن است هر تحلیگر سیاسی را وسوسه کند تا برای توجیه کاستی‌ها به نظریه‌ی مرسوم توطئه متوسل شود. در هر حال برندگان واقعی را مردم دموکراسی خواه مصر و سایر ملل آگاه شده منطقه می‌دانم و بازندگان را نیز نیروهای نامترقی، متحجر و محافظه‌ کار و تمامیت‌خواه از یک طرف و از دیگر سو زورمندان و تمامیت خواهانی می‌دانم که مصمم‌اند به عبث از خاورمیانه دوزخی برای آزادی، عدالت و دموکراسی بسازند. در هر حال نسیم بیداری مردمان وزیدن گرفته و ایستادن در برابر این نیروی عمدتاً پرنشاط مردمی سیلی بر باد زدن است! 

-عدلی منصور رئیس جمهور منصوب شده‌ی نظامیان، اخوان المسلمین را به مشارکت در مصالحه‌ی ملی و سیاسی دعوت اما اخوان با قطعیت این دعوت را رد نمود. در این وضعیت بحرانی به نظر شما از میان گزینه‌های پیش روی جنبش اسلامگرای اخوان المسلمین اتخاذ کدام گزینه به مصلحت بیشتر آنان است؟ مقاومت تا «بازگرداندن رئیس جمهور منتخب به قدرت»، «استجابت دعوت ارتش و سایر نیروهای سیاسی به شرکت در آینده‌ی سیاسی مصر، تحریم مشارکت در عرصه‌ی سیاسی کنونی و یا...؟ 

قاسمیانی: تاکنون دعوت عدلی منصور و حازم الببلاوی دعوت واقعی نبوده است، فراخوان اخوان به حضور طرفداران مرسی در خیابان‌ها تا زمان اعلام نظر مکتب ارشاد، نشان دهنده‌ی انتظار اخوان به یک دعوت راسیتن است. اخوان با مشی اعتدالی خود چاره‌ای جز اجابت به مصالحه‌ی سیاسی ندارد اما در شرایط فعلی کار از مرحله‌ی تهدید و خونریزی به مرحله‌ی سازش و مصالحه نرسیده است. واقعیت آن است که اخوان و حامیان ۵۲ درصدی آن حذف شدنی نیستند و تهدیدات و خونریزیهای کودتاگران هم باعث عقب‌نشینی اخوان نشده است، لذا چاره‌ای نمی‌ماند جز آنکه این انسداد با تدبیر و مصالحه حل گردد و کودتاگران هم با میانجی گیری کا‌ترین اشتون در پی راهی برای حل این معضل برآمده‌اند. البته قبلاً این راه توسط اخوان در دولت‌های کودتایی قبلی آزموده شده است. 

احمدرش: به نظر می‌رسد که امکان بازگشت مرسی به قدرت نه ممکن است و نه مقدور. گزینه‌ی مشارکت در قدرت سیاسی و بازسازی و البته بازاندیشی در دوگانه‌ی «دین و سیاست» ‌ هم به نفع اخوان و هم جامعه‌ی مصر خواهد بود. درکل در این مقطع خاص از تاریخ مصر مصالحه و آشتی ملی هم به نفع مصریان و هم کل خاورمیانه خواهد بود. هیچکس از آشوب و خونریزی سودی نخواهد برد. تحریم مشارکت بد‌ترین گزینه خواهد بود. 

-چالشهای پیش روی «اخوان المسلمین مصر» بعنوان بزرگ‌ترین جنبش اسلامگرای معاصر، چه تأثیراتی روی آینده‌ی «بیداری اسلامی» و «اسلام سیاسی» می‌تواند داشته باشد؟ بعبارت دیگر آیا شکست اخوانی‌ها در مصر را می‌توان شکست بیداری اسلامی و اسلام سیاسی در عرصه‌ی بین‌المللی ترجمه نمود؟ 

قاسمیانی: آیا کودتاهای قبلی در الجزایر و ترکیه در دهه‌ی ۹۰ میلادی موجبات شکست بیداری اسلامی و نابودی میانه‌روهای اسلامی را فراهم آورده است که کودتای مصر در شرایط کنونی بتواند چنین کارکردی داشته باشد. قطعاً کودتا بر پختگی جریان اسلامی می‌افزاید. (بخوانید ابتلاء و آزمون الهی) خیزش دوباره اخوان همچون حضور دوباره روح اربکان در حزب عدالت و توسعه پرصلابت‌تر خواهد بود. اگر اخوان روش مسالمت‌آمیز، اعتدالی و حکیمانه‌ی خود را تداوم بخشد، هرگز شکستی در کار نخواهد بود. 

اگر حزب دموکرات مسیحی آلمان در چارچوب یک نظم دموکراتیک می‌تواند عهده‌دار قدرت سیاسی باشد چرا حزب عدالت و توسعه در ترکیه، یا حزب عدالت و آزادی در مصر و یا حزب النهضه در تونس نتواند چنین نقشی داشته باشد؟ بدون شک در آینده، قوت جریان بیداری اسلامی و اسلام سیاسی دموکراتیک را بیش از پیش در پاسخ به نیاز فطری انسان‌ها شاهد خواهیم بود. 

احمدرش: من با کلمه‌ی شکست زیاد موافق نیستم. چون گاهی برخی شکست‌ها در جهت نفع و خیر عمومی است و ممکن است نوید بخش آینده‌ای روشن برای جامعه و نیز آن گروه یا حزب خاص باشد. اعتراض به اخوان و شکست مقطعی آن در جهت منافع ملی مصریان تفسیر می‌شود. البته این مسأله هم اکنون نیز بر جنبش‌های اسلامگرای منطقه تأثیر گذاشته و خواهد گذاشت. آنانی که از تیغ تیز نقد نهراسند از دوره‌ی پرآشوب رویین تن بیرون خواهند آمد وگرنه خسرانی بزرگ آنان و جامعه را در برخواهد گرفت. 

-بعنوان آخرین سؤال، شما آینده‌ی تحولات مصر را چگونه ارزیابی می‌نمایید؟ آیا با این انسداد حادث شده‌ی میان نیروهای سیاسی و سرکوب خونین طرفداران محمد مرسی رئیس جمهور برکنارشده‌ی مصر توسط پلیس و ارتش در میادین و خیابان‌های سراسر مصر که منجر به کشته و زخمی‌شدن صد‌ها تن تا این لحظه گردیده، احتمال تکرار تراژدی سوریه در مصر را نیز قوت نمی‌بخشد؟ 

احمدرش: این احتمال بسیار ضعیف است چون در مصر یک سنت قوی از جامعه‌ی مدنی وجود دارد و اصولاً مشابهت چندانی با مورد سوریه ندارد و لزوماً تکرار مورد سوریه احتمال دور از ذهنی می‌نماید.

قاسمیانی: مصر تأثیرگذار‌ترین کشور عربی است که از پیشینه و یک تمدن قوی برخوردار بوده است و لاجرم راه خود را باز می‌یابد. اگرچه تکیه‌ی نیروهای تحول خواه (بخوانید سکولار و لیبرال) بر ارتش و کودتاگران اشتباه استراتژیک آنان در میانه‌ی این تحولات بود اما ماه عسل ارتش و آنان زیاد دوام نخواهد آورد و دیر یا زود این نیرو‌ها با اخوان به سازش و مصالحه خواهند رسید و شرایط برای یک گذار دموکراتیک فراهم خواهد شد، مشروط بر آنکه اخوان دچار رادیکالیسم و افراط نشود و در تله‌ی اقتدارگرایان نیافتد. گره مصر به دست اخوان باز و بسته خواهد شد و همه چیز به نقش اخوان در تبدیل مصر به یک سوریه دیگر یا پاکستان، لبنان و الجزایر بستگی دارد، اگر چه اخوان مظلوم واقع شده است و خون‌هایی به ناحق از عزیزان او ریخته شده است و در این فضای ظلم و سرکوب و کودتا، خشونت‌ورزی کاملاً توجیه پیدا می‌کند اما منش اخوان صبوری و مدارا بوده است نه خشونت. و اگر این رویه ادامه یابد این تراژدی سرانجام به پیروزی می‌انجامد و پیامبر (ص) فرمود: صبرا آل یاسر، فإن موعدکم الجنة.