نویسنده: قباد کاکاخانی*
بشنوید ای دوستـان این داستـان
خود حقیقت، نقد حــــــال مـاست
آن صاحب این قلم سالها به مطالعه و تفکر در احوال انسان و جهان پرداخته است و امروز در حالی دست به قلم میبرد که بر این باور است: تمام بدبختیها و مشکلات بشر از ندانستن و فراموش کردن حقیقت آفرینش انسان و حقیقت حیات وی است و این نادانی به علت بیدینی و بیدینی به دلیل دوری از قرآن است. چون حقیقت آفرینش انسان و زندگی وی را باید تنها از خالق و آفریننده وی پرسید(وحی) و تنها وحی باقیمانده در جهان که از تحریف در امان مانده و باطل در آن راه نیافته، قرآن است(فصلت42).
تنها در سایه قرآن است که انسان میآموزد از کجا به این دنیا آمده؟ برای چه آمده؟ چگونه باید زندگی کند؟ و بعد از دنیا به کجا میرود؟ انسان ذاتاً دوست دارد زندگانی جاودانه داشته باشد و از مرگ و نیستی بیزار است و چون فطرتاً حقیقتجو است بدنبال یافتن حقیقت زندگی جاویدان است، اما این حقیقت چیست و کجاست؟
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم، آخر ننمایی وطنم؟
همه ما این سؤالات را بارها از خود پرسیدهایم که آغاز حیات، هدف حیات و مقصد حیات چیست؟ چه کسی مرا ساخته و بدینجا آورده است؟ این همه رنج و سختی در دنیا برای چیست؟ بعد از عبور از دروازه مرگ چه چیزی در انتظار ماست؟ خوشبختی کجاست و آرامش واقعی در چیست؟ انسان، زمین و آسمان رو به کدامین قرارگاه و مقصد در حرکتاند؟ اینها سؤالاتی است که قرنهاست ذهن تمام اندیشمندان و فلاسفه را به خود مشغول کرده و دو گونه به آن جواب دادهاند:
اول: جواب پیامبران و اندیشمندان الهی است که از طرف خالق هستی مأموریت یافتهاند تا هدایتگر انسان در این راه باشند. که ای انسان بدان و آگاه باش! خدواند خالق تو و تمام عوالم شگفتانگیز حیات است و تو را به این دنیا آورده تا از طریق تفکر عقلی و قلبی در آیات و نشانههای عوالم هستی به وجود خالق خود پی برده و از طریق فرمانبرداری و عبادت خالصانه به وی تقرب جویی، و در این مسیر سختیهای زندگی را به جان بخری، تا او نیز در دنیا به تو اطمینان و آرامش خاطر داده و در سرای آخرت به شکل چند برابری تو را پاداش دهد و سعادت و خوشبختی واقعی در نزدیکی و اعتماد به خداست.
دوم: جواب دانشمندان و فیلسوفان غیر الهی است که انسان و عوالم هستی را خودساخته، تصادفی، بیهدف و کور میدانند و آخرتی برای انسان متصور نیستند و انسان را مانند سگی ولگرد میپندارند که به دنیا آمده تا آنگونه که میخواهد شهوترانی، لذتجویی، درندگی و خونریزی کند و با مرگ برای همیشه نابود میشود. این دو دیدگاه تفاوتهایی دارند که با شناخت این تفاوتها، فطرت انسان ناخواسته او را به سمت دعوت پیامبران و اندیشمندان الهی سوق میدهد:
1- اگر انسان را مالک مطلق دنیا بدانیم و آخرتی در کار نباشد، چون انسانها با هم برابرند، در این صورت هر انسانی برای برآورده کردن خواستهها و شهوات سیریناپذیر خود هرگونه ظلم و تجاوز را حق طبیعی خود میداند و جهان را با آتش خودخواهی و شهوات خود خواهد سوخت. پس بهتر آنست که انسان را بنده و خدا را مالک هستی بدانیم:
خدایا جهان پادشاهی تو راست
ز ما خدمت آید خدایی تو راست
2- هر چیزی در دنیا هدفی را دنبال میکند: زنبور میخورد و عسل میدهد و ابر و باران میبارد و زمین کشتها و بذرهای ما را که شبها و روزها ازآن بیخبر بودهایم میپروراند(واقعه63)، آیا منطقی است که این کائنات هدفمند را مسخَّر و خدمتگزار انسانی ولگرد و بیهدف دانست!؟
این بهـار نو ز بعد برگ ریز
هست برهان بر وجود رستخیز
آتش و باد، ابر و آب و آفتاب
رازها را می برآرند از سراب
در بهـاران رازهـا پیدا شـود
هر چه خورده است این زمین
رسوا شود بر دمد آن از دهان و از لبش
تا پدید آید ضمیر و مذهبش
رازها را میکند حق آشکار
چون بخواهد رست تخم بد مکار
3- انسان حتی مالک خودش هم نیست، مثلاً نمیتواند یک دقیقه قلبش را متوقف کند، هر چه هست مُلک خداست حتی خود انسان، پس چگونه ادعای مالکیت دنیا را میکند! براستی که انسان در حق خود ظالم است و به این ظلمی که به خود میکند سخت نادان است(احزاب 72)
ما چو ناییم و نوا در ما ز تست
ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست
ما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز تست اى خوش صفات
ما که باشیم اى تو ما را جان جان
تا که ما باشیم با تو در میان
ما عدمهاییم و هستیهاى ما
تو وجود مطلقى فانى نما
آری! اگر امروز انسان در تاریکی مادیات و ظلم و ستم قرار گرفته و بیعدالتیها گسترش یافته، بعلت این است که انسان هدف اصلی حیات خود را گم کرده و مرگ را فراموش کرده و خدا را از یاد برده است.
مسابقه مادیات بر زندگی حاکم گشته و جایی برای اندیشیدن در هدف اصلی حیات باقی نمانده است غافل از اینکه با سرعت تمام رو به قبر میرویم!(مدثر47)
چندگویی که به پیری رسم و توبه کنم
چه کنی گر به جوانی به اجل درمانی
درحالی که خداوند میفرماید: هدف زندگی مسابقه خیرات و نیکیهاست نه مسابقه مادیات! (مائده48) و میفرماید زندگی آخرت را طلب کنید و زندگی دنیا تنها باید وسیلهای برای رسیدن به زندگی آخرت باشد(قصص77). سرگرمیهای زودگذر دنیایی فقط مُسَکِن است به همین خاطر هیچگاه انسان نمیتواند در مقابل این موج عظیم سؤالات و آینده نامشخص، آسوده خاطر بماند. انسان بعد از مدتی از تکرار و روزمرگی سرگرمیها و خوشیها خسته میشود و فقدان هدف و معنای اصیل و واقعی برای زندگی او را در معرض انواع بیماریهای روحی- روانی، افسردگی، ناخوشایندی و حتی خودکشی قرار خواهد داد: «و هر کس از یاد خداوند دوری کند در حقیقت زندگى تنگ و سختی خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مىکنم.» (طه124) گواه و شاهد این سخن ما همین بس، که امروزه آمار بیماریهای روحی و روانی، افسردگی و خودکشی در آمریکا چنان افزایش یافته که آنها را به فکر تأسیس وزارتخانهای جدا تحت نام وزارت روانشناسی انداخته است. اما روانشناسی و روانپزشکی نوین چون محصول دوران بیدینی جوامع غربی است، به تنها چیزی که نمیپردازد، روح و روان است چراکه آنها انسان را همین جسم مادی میدانند! زآنچه که اصل است چو آگه نئیم/ پیرو پندار و گمان بودهایم آری، امروز مکاتب و ایسمهای فلسفی رنگ باخته، علم متواضع شده، بشریت سخت تشنه معنویت و حقیقت گشته و میدان برای معنویات باز شده است، به شکلی که امروزه صدها معنویت نوظهور در غرب پیداشده (مثل شیطان پرستان)، اما چون از بینش قرآنی- الهی محروم بودهاند از چاله درآمده و در چاه افتادهاند! سلامت و آرامش روح و روان تنها در سایه معنویت حاصل می شود چراکه روح از امر و جنس خدایی است (اسرا85). لذت از انـدرون بـاشد نز بـرون / ابلهی دان جستن قصر و حصون آن یکی در کنج مسجد شاد شاد / وآن یکی در باغ ترش و بیمراد و این همه به علت دوری از کتاب خداست: من تعجب میکنم انسانها امروز نتایج زیانبار دوری از احکام انسان ساز الهی را در زندگیشان با گوشت و پوست و استخوان خود لمس میکنند و میبینند که انسانیت مرده است و فساد و بیعدالتی همه زندگی را فراگرفته، اما باز هم حاضر به تسلیم و بازگشت به احکام و شریعت الهی نیستند!؟ جواب تمام سؤالات فطری و سلامت جسم و روح و آرامش خاطر و هدایت راستین و زندگانی حقیقی را فقط باید در قرآن جستجو کرد چرا که قرآن کلام خالق انسان و خالق هستی است و چه کسی از خالق به نیاز و دردهای انسان آشناتر است. ولی افسوس! روزها، ماهها و سالها میگذرد و عدهای حتی آیهای از قرآن را قرائت نمیکنند، حتی ترجمه اش را نمی خوانند. و کاربرد قرآن برای آنها منحصر است در: مبارکی سفره عقد، بدرقه مسافر، ورود به خانه جدید، بوسیدن و استخاره کردن، سوگند خوردن، خواندن در مجالس ختم و ... از سوی دیگر، بعضی افراد مقید به قرائت قرآن هستند و از این نظر، با قرآن در ارتباطند، ولی هیچ گاه در صدد درک مفاهیم آیات قرآن بر نمی آیند. اینان که هدف اصلیشان کسب ثواب است، پیوسته الفاظ قرآن را به زبان میآورند، بدون آنکه معنای آنچه را میخوانند بفهمند. عدهای نیز قرآن را میخوانند و در فهم معانی آن میکوشند، ولی در عمل به آیات قرآن، سست و بیتوفیقند: گر تو قرآن بدین روش خوانی، ببری رونق مسلمانی/ در این میان، تنها اندکی از انسانها هستند که مفاهیم و معانی قرآن را درک و همواره آن را تلاوت میکنند و با عمل به آیههای آن، سرنوشت سعادت باری را برای دنیا و آخرت خود رقم میزنند. ما زقرآن دور ماندیم ای دریغ: آری! قرآن در میان ما مهجور و تنها گشته است. همچنانکه در قرآن کریم نیز از زبان پیامبرص میخوانیم: پروردگارا قوم من قرآن را کنار گذاشتند و از آن دوری جستند (فرقان30) قرآن معیار تشخیص حق از باطل و راست از دروغ است (فرقان1). پیامبرص میفرماید: « با قرآن هیچ زبانی به خطا نمیرود، هیچ دوستی ای منحرف نمیشود، هیچ دانایی از آن سیر نمیشود و تازگی و طراوتش با تکرار زیاد کهنه نمیگردد و شگفتیهایش پایان نخواهد یافت. آری هرکس قرآن را دوست بدارد، راستگوست، هر کس به آن عمل کند، به پاداش نیک میرسد و هرکس از روی نافرمانی آنرا کنار گذارد، خداوند وی را در هم میکوبد.» صد هزاران فصل داند از علوم / جان خود را مینداند آن ظلوم قرآن منشور وحدت: بینش قرآنی به مسلمانان تفکر امتی میبخشد. تفکر امتی دوستیها و محبتها را تقویت و دشمنیها و کینهها را از بین میبرد. مسلمان امت گرا انسان آزادهای است که از غرب تا شرق سرزمینهای اسلامی را برادران خود میداند(توبه11). تمام گروههای اسلامی را داخل دایره امت واحدۀ اسلام میبیند و همه را به خاطر خدا دوست میدارد و همه جا بذر محبت، آشتی، برادری، صلح و دوستی میپاشد.(حجرات10) رو سینه را چون سینهها / هفت آب شوی از کینهها (حجر47) قرآن تنها کتابی است که دشمنیها و کینهها را تبدیل به دوستیها و برادریها میکند. (آل عمران103) در نماز جمعه بنگر خوش بهوش/ جمله جمعند و یک اندیش و خموش جامعه مسیحیت اروپا بعد از فروپاشی کلیسا در قرن شانزدهم رها گردید و هر کدام ملتی جداگانه ساختند و خود را برتر از دیگرى دانستند، در نتیجه گرفتار جنگ برخاسته از قوم پرستى، تعصب نژادى، زبانى و جغرافیایى شدند. در همان دوره مسلمانان امتی واحد، سربلند و با افتخار بودند که رهبرى جهان را در همه عرصهها به دست داشتند. اما با نیرنگ دشمنان، خلافت اسلامى از هم پاشید و مسلمین به بناى قومیت و نژاد، به محدودههاى جغرافیایى و قوم پرستى و ملى گرایى گرویدند و بر عکس اروپا آنچه را سالها با آن دست به گریبان بود، دور انداخته و به عوض آن به تشکیل جامعه واحد اروپا، پارلمان مشترک، قانون اساسى همگانى، اتحادیه مشترک بازرگانى، پیمان دفاعى مشترک (ناتو)، پول واحد، و برداشتن مرزها اقدام نمودند. اما جهان اسلام نیز آرام ننشست و در مهدش مردان و حرکتهایی را پرورش داد که بار دیگر آب تازه به گلوى تشنه مسلمین ریختند و حس وحدت و برادرى را در بین آنها تازه کردند. لذا سزاوارتر است که جوامع اسلامی زیر سایه قوانین اساسی و اسلامی مشترک پارلمان و اتحادیههای مشترک تشکیل داده، با احیا و تشکیل پیمان دفاعی مشترک حلف الفضول (در مقابل پیمان ناتو) مجد و عظمت مسلمین را برگردانند. پیمان حلف الفضول متجاوز نبوده بلکه از تجاوز جلوگیری میکند. روش قرآن در دعوت: باید همه بدانیم که امروز دوری بیشتر مردم از دین به خاطر دشمنی با دین خدا و کفر به خداوند نیست بلکه به دلیل ناآگاهی و نشناختن درست دین است. و ما مسئولیم که آنرا دلسوزانه به آنان عرضه کنیم. برای تربیت ربّانی انسان و دعوت وی به سوی دین قبل از هرچیز لازم است که فلسفه و هدف اصلی حیات را برای وی روشن ساخت تا این ریشههای سالم، درخت دینش را استوار و بارور سازند. باید از روش دعوت قرآنی پیروی کنیم. سیزده سال دعوت پیامبر در مکه صرف روشن ساختن بنای اندیشه صحیح اسلامی- قرآنی بر سه محور اساسی بوده است: 1- مبدأ یا آغاز حیات: پیدایش توسط خالق واحد هستی (از کجا آمده ام؟) 2- هدف حیات: ادامه راه انبیاء (آمدنم بهر چه بود؟) 3- مقصد حیات: جهان پس از مرگ (به کجا میروم؟) - کسی که حقیقت حیات و فلسفه آفرینش را در سایه پاسخ گویی و روشن ساختن این سه سؤال دریابد، دعوت وی به سوی فروع عبادات نیز آسان میگردد. اما کسی که این حقیقت را بدرستی نشناخته، سخت تسلیم میشود و فروعات دین هیچ یک وی را آسوده خاطر نخواهد ساخت. به همین خاطر سورههای مکی و اولیه قرآن(بیشتر سورههای کوتاه آخر قرآن) مکرراً با یادآوری نعمتها و رحمتهای الهی، بیان تاریخ و سرنوشت پیشینیان، یادآوری مرگ و نمایش معاد و فنای دنیا و بقای آخرت، انسان را به تفکر و استفاده از قوه عقل خود در فهم منشأو هدف و مقصد حیات دعوت میکند. کسی که مبدأ، هدف و مقصد را بدرستی نشناسد در خطر انحراف است. ولی کسی که این سه را بدرستی فهم کرد، آنچه را که با روح و حقیقت هدفش از زندگی سازگار است، براحتی خواهد پذیرفت. چرا که: هر کس چِرای زندگی را یافت، با هر چگونهای خواهد ساخت. زندگی بدون هدف و شناخت مقصد زندگی واقعی نیست! متأسفانه بسیارند برادرانی که سالها درس دینی خوانده، اما براحتی نمازشان قضا شده و دلشان نمیترسد و خاشع نمیگردد، و یا خواهری که بعد از چند سال فراگیری علوم دینی، هنوز تعریف حجاب شرعی را نمیداند و در رفتار و برخوردش با حیا برخورد نمیکند! شاید بارها از خود پرسیدهاید چرا اسلام ظاهری و صورت کلمه و نماز ما توانایی ندارد حتی بر عادتهای کوچک و شهوات پست ما غلبه کند؟ چرا ایمان ما آنقدر ناتوان شده که نمی تواند ما را برای نماز صبح از خواب یبدار کند؟ اینها همه به غلط بودن روش برمیگردد، بشر امروزه جامعه را با روشهای علمی-بشری اداره میکند ولی روزبروز بر مشکلات او افزوده میشود! روش باید قرآنی-الهی باشد تا دلها بلرزد و خاشع شود و زندگی رنگ جدی بگیرد. ما امروز فقر علمی نداریم، فقر خشیت و تقوای الهی را داریم و تنها در سایه قرآن دلها خاشع میگردد(طه3). قرآن را زندگی باید کرد: قرآن تنها کتابیست که انسان را جداً تهدید میکند و زندگی را بسیار جدی میداند. برخلاف فکر کنونی بشر که زندگی را بازی، کور، بدون برنامه و شوخی میدانند. بسیاری از مفاهیم و سخنان قرآنی در کتابهای دیگر نیز آمده است اما خودِ قرآن و بیان و فضای قرآن، متفاوت از بیان دیگران است پس لازم است خودِ قرآن و معنی آنرا بخوانید و در آن تفکر کنید تا دلها خاشع گردد و فکرها تسلیم(مزمل20).
زحصر گرچه فزون است نسخههای فصیح
یکی که ختم فصاحت نمود قرآن است بیان قرآن دلها را تکان میدهد و به خشوع و فروتنی وادار مینماید، تا کسانی که ترس از خدا و روز حساب دارند خاشع و فروتن تسلیم شوند(طه3). یکی از بزرگان میفرماید وقتی میخواهم با خدا صحبت کنم نماز میخوانم و وقتی خدا میخواهد با من صحبت کند قرآن میخوانم. راستی چه گفتگو و همنشینی و مکالمهای بالاتر از مکالمه و گفتگو میان خالق و مخلوق؟ مختصر بگویم قرآن پر از زندگی است، پر از جاودانگی است و گنجهای خود را در اختیار کسانی قرار میدهد که با روح دانستن برای بکار بستن به آن روی آورند.
مشتری علم تحقیقی حق است
دایماً بازار او با رونق است
و آنکس که دور از قرآن زندگی میکند، پر از نیستی و پوچی و سرگردانی است. هر کس که با قرآن و در سایه قرآن زندگی کند و با آن مأنوس شود، لذت و حلاوت و شیرینی ایمانی به او داده خواهد شد که با هر مشکلی خواهد ساخت:
حافظا در کُنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بُود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
انسان در سایه قرآن میآموزد که: زندگانی واقعی، زندگانی در سایه قرآن و قوانین الهی و در حاکمیت خداوند بر زندگی است و غیر از این همه زندگیها بازی و سرگرمی و بیهودگی است (حدید20/شعرا89/زخرف33) میآموزد که اسلام یک وسیله یا یک کالا نیست که با بخشیدن آن به کسی، مسلمان گردد بلکه پروسه و فرآیندی است که مقتضیاتی دارد و از قبول قلبی کلمه توحید شروع، با قبول شریعت خداوند با تمام ارکان و شرایطش و عمل به آن تکمیل میگردد و فقط با حمل نام مسلمان تحقق نمییابد(نساء123-125).
راهنمای انس با قرآن: براستی آیا تا به حال فکر کردهاید که سخنان و اعمال ما به چه میزان برخاسته از قرآن و هماهنگ با معنای آن است؟ هر شبانهروز را با قرآن همراه باشید و هر اندازه که مقدور بود از قرآن را خوانده و در معنی آن فکر کنید تا سکینه و آرامش واقعی را همواره در کنار خود داشته باشید، فرامین الهی را مرور کرده تا از بیماری غفلت نجات یابید: قرآن را شمرده شمرده بخوان(مزمل4). خواندن شبانه روزی قرآن ایمان را تازه کرده و جانی دوباره و همتی مضاعف میبخشد: ای کسانی که ایمان آوردهاید، ایمان بیاورید(نسا136) یعنی ایمانتان را تازه کنید. چرا که:
دیو بگریزد از آن قــوم که قرآن خوانند
بچهها را از کودکی با قرآن آشنا کنید و به آنها بگویید قرآن برنامه زندگی راست و درست است و باید جزو مهمترین درسهای او باشد. متأسفانه در مدارس ما کم اهمیتترین کلاسها کلاس قرآن است! اگر بچه شما کار خوبی میکند، تشویقش کنید و بگویید در قرآن نوشته این کار خوبیست، کاری کنید بچه قرآن را در دست پدر و مادرش در طول روز ببیند، به بچه یاد بدهید قرآن را ببوسد و به آن احترام بگذارد، به بچه بگویید اگر با قرآن آشنا باشد مردم بیشتر دوستش میدارند. صدای قرآن روزانه در خانه باشد تا بچه هنگام شنیدن صدای قرآن نپرسد: چه کسی مرده؟ وای بر آنان که قرآن را آواز مرگ ساختهاند! اُنس با قرآن مسیر فکرها، اخلاقها، تصمیمها و برخوردها را عوض میکند. به امید روزى که همه چیز ما در سایه بینش قرآنی باشد و قرآن نور فکر و تخصص، قلب و قیامت ما باشد. از خواندن ماشینوار پرهیز کنید. خواندن قران باید آگاهانه باشد. اگر زبان عربی نمیدانید ترجمه قرآن را بخوانید. قرآن را آنچنان بخوانید که گویا همین الآن بر شما نازل شده است و خداوند دارد با شما سخن میگوید هرگاه به آیهاى که در آن تشویق است میرسید، با علاقه فراوان به آن روى آورید، چشم جانتان را با شوق بسیار در آن خیره سازید. و هرگاه به آیهاى که در آن بیم و انذار است، میرسید، گوش دلتان را براى شنیدنش باز کرده، گمان کنید که صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانههایش در گوش جانتان طنینانداز است.
گر تو میخواهی مسلمان زیستن
نیست ممکن جز به قرآن زیستن
از تلاوت بر تو حق دارد کتاب
تو ازو کامی که میخواهی بیاب
قرآن را آهسته بخوانید و در معنی آن فکر کنید تا عظمت سخن خدا را بشناسید. در حال خواندن قرآن گریه کنید تا رحم از دل نرود اگر چشم گریه نمیکند دل باید گریه کند. گریه نکردن از سختی دل است و سختی دل از گناه زیاد است و گناه زیاد از آرزوی زیاد است و آرزوی زیاد از فراموشی مرگ است و فراموش کردن مرگ سرآغاز همه بدبختیهاست. چرا که اگر انسان اهل فکر باشد تنها موعظهی مرگ او را کفایت میکند. چرا که هر لحظه ممکن است مرگ او را برباید و او مانند چوبی خشک بر هیچ چیزی قادر نباشد در حالی که چند لحظه پیش در اوج قدرت و ناز بود.
تو آنی که از یک مگس رنجهای
که امروز سالار و سر پنجهای
به حالی شوی باز در قعر گور
که نتوانی از خویشتن دفع مور
و پیامبر (ص) فرمودند: قرآن شفای دلهای انسانهاست و بزرگترین شفاعت کننده در قیامت قرآن است و قرآن در هر پوستی وارد شود آتش جهنم در آن اثر نخواهد کرد. و هنگام وفات فرمودند من میروم و دو معلم در بین شما باقی میگذارم یکی گویا و یکی خاموش، معلم گویا قرآن است و معلم خاموش مرگ، ولی افسوس امروز معلم گویا خاموش است و معلم خاموش فراموش شده است.
نسخه قانون ما عین شفاست
مصحف ما مستفاد از مصطفاست
و اما بعد، خداوند در تورات میفرماید: ای بنده من شرم نمیکنی! که اگر نامه یا پیامی از برادری به تو برسد حتی اگر در راه باشی به طرفی چرخیده و مینشینی و حرف به حرف نامه را میخوانی و در معنی آن فکر میکنی، و این کتاب من نامهای است که من برای تو فرستادهام تا در آن فکر کنی و با دستورات انسان سازش زندگی کنی ولی تو از آن فرار میکنی و اگر هم بخوانی در آن فکر نمیکنی و به آن عمل نمیکنی، جز اندکی از شما که شب در آن فکر کرده و روز به آن عمل میکنند. و حضرت علی(رض) فرمودند که رسول خدا (ص) فرمودند: «هان! آگاه باشید که به زودی فتنههایی رخ خواهد داد. گفتم: یا رسول الله! راه خروج از آن فتنهها چیست؟ فرمودند: کتاب خدا»
پایان کلام اینکه، ما برای یافتن سعادت و کمال حقیقی به هدایت و راهنمایی خداوند نیاز داریم و قرآن کتاب هدایت و راهنمایی خداوند عالم است و تنها وحی آسمانی است که از انحراف دور مانده است و محل اعتماد راست و درست است.
خواننده عزیز! این برگه را کپی کن و به دیگران برسان که پیامبر (ص) فرمودند: هرکس دیگران را به سوی قرآن فراخواند، به راه راست هدایت گردد. این حداقل کاری راکه میتوانی برای ادای مسئولیت خود به عنوان شاهد و رهبر مردم انجام دهی، ترک نکن. شاید با این کار به ظاهر کوچک در مسیر زندگیشان تأثیری بسیار بزرگ بگذاری که هرگز فکرش را نمیکردی!
*رئیس بهداشت شرکت صنایع پتروشیمی کرمانشاه
نظرات
سبحان الله خیلی مفید بود. از خداوند متعال خواستار کامیابی و توفیق اسلام را دهد. و همچنان از برادران میخواهم که این متن را به برادران دیگر خود براسانند. درین مورد امام مودودی هم خیلی کتاب های مفید نوشته است از قبیل راه سلامتی، مبادی اسلام وغیره. میتوانید از آن هم مستفید شوید.
این دوست ما عجب یقینی به فهم و سخناناش دارد!!