رعایت حدّ عینیت و ذهنیت، همیشه مشکل هر معرفتشناسی بوده است و فلسفه علم نیز که از اقسام معرفتشناسی است به این مشکل مبتلا است. فلسفه علم منطقی-دستوری خواهان علمی صددرصد ابژکتیو بود. امّا تحقیقات فراوان بازنمود که تاریخ علم آشفتهتر از آن است که در قالب روشهای معینی ریخته شود، و عالمان نیز انسانتر از آنند که ماشینوار عمل کنند، و خرد خشک و خام را بر جمیع عواطف خویش حاکم سازند، و عوامل محیطی و اجتماعی نیز سرکشتر از آنند که حرمت عقل را نگه دارند و همه جا به میل یا به فرمان وی سربسپارند.
طبیعیات کهن که فحص از آثار طبایع میکرد، اگر آنها را مییافت میتوانست ادّعا کند که فلان طبیعت همواره و درهمهی جهانهای ممکن فلان آثار را خواهد داشت. و هر بار خداوند آب و خاک و فلک و نمک را بیافریند، باز همین آثار طبعی کنونی خود را خواهند داشت. و (طبیعیات) که علم به این جهان ماده است علم به هر جهان ماده ممکن دیگر هم خواهد بود. امّا تاریخ یا علم جغرافیا است. علم جغرافیا، علم به جغرافیای این جهان است و به هیچ رو ادّعا نمیکند که اگر خداوند بار دیگر هم عالمی بیافریند باز هم کوهها و درهها و رودها (و بل کرات مختلف آن) چنین نظمی و نسبتی خواهند داشت.
«کنت و دوئم منکر اهمیت متافیزیک در علم بودند. کسانی که بیشترین جهد را ورزیدند تا موج ضدّ متافیزیکی در فلسفه و تاریخ نگاری علم را وارونه کنند عبارتاند از برت، پوپر و کوایره.» لاکاتوش*
«مبادی مابعدالطبیعی علوم نوین» کتابی است در فلسفه علم (علم شناسی) که خود از فروع معرفتشناسی است. علمشناسی نیز بر دو گونه است: پسینی و پیشینی. و علمشناسی پسینی نیز خود سه بخش دارد: یکی تحقیق تاریخی در مبادی غیر علمی علم. و دیگری بازسازی عقلانی تاریخ علم و تحلیل منطقی اجزاء و اندامهای درونی آن، و سوّم تبیین روانشناختی و جامعهشناختی رفتار عالمان.
و لا حول و لا قوة إلاّ بالله العلیّ العظیم و صلّی الله علی سیّدنا محمد و آله الطّاهرین.
در این جمع دانشگاهی محترم و در میان دانشجویان عزیز، سخن خود را در باب رابطهی حوزه و دانشگاه، ویژگیهای این دو در قیاس با یکدیگر، و بالاخص انتظارات دانشگاهیان از حوزویان میگشایم.
حکمت و معیشت
ویژگی جمعی دین، و قدرت تأثیر آن بر روی زندگی اجتماعی پس از انقلاب برایم آشکارتر شد و این منجر به این شد که درباره تفکر مرحوم شریعتی درباره ایدئولوژیک کردن دین بیشتر تحقیق کنم و این موضوع را با پلورالیسم که یکی از لوازم و نتایج تز قبض و بسط بود مقایسه کردم.
زندگی با فلسفه
دریافتم بیشتر موضوعاتی که در فلسفه علم مورد بحث قرار میگیرند مشمول فلسفه تاریخ نیز میشوند. سپس به تدریج در فلسفه علوم اجتماعی و فلسفه دین مطالعه و تحقیق کردم، هر چند فلسفه دین بعدها شکوفا شد. فلسفه علم یک کشف حقیقی برای من بود. یک افق فکری جدید را برایم گشود و یک نقطه عطف مهم در تحول فکریام ایجاد کرد. سؤالات متعددی برایم خلق کرد. در دانستههای قبلیام از فلسفه و متافیزیک ارسطویی تجدید نظر کردم و آنها را اصلاح نمودم.
اشاره: این مصاحبه در سال 1376(1997) انجام شده است و در روزنامهی همشهری، از پنجشنبه 23 خرداد 1381 تا پنجشنبه 27 تیر 1381 در 16 شماره منتشر شده است؛ نظر به اهمیت گفتوگوی حاضر، پایگاه اطلاعرسانی اصلاح با اصلاح و بازبینی مجدّد آنرا به حضور ارباب معرفت و صاحبان بصیرت معروض میدارد. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!
عبدالکریم سروش، روشنفکر و نظریه پرداز ایرانی این روزها از آمریکا به لندن آمده است
تاکنون در باب نسبت روشنفکری دینی با اصلاحات بسیار سخن گفته و نوشته شده، اما این نسبت هنوز نیازمند واکاوی و بازشناسی است.
گفتوگو با دکتر عبدالکریم سروش
آقای دکتر سروش! مدتی است شنیده میشود که شما مشغول مطالعه روی آثار و اندیشههای معتزلیون هستید. میخواستم چند و چون این ماجرا را بپرسم.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل