مولودی: تصور کلی از دموکراسی انحصار حق حاکمیت برای عموم مردم است. یعنی ارادهی عموم مردم در شکلگیری حاکمیت سیاسی و تداوم آن نقش اصلی و اساسی را دارد. این مفهوم در تاریخ باستان – دولت شهرهای یونان قدیم – نیز مراد شده است و اکنون نیز میشود. تنها اَشکال آن دگرگون شده است.
بهار عربی را میتوان به تلاش مردم کشورهای عربی برای رهایی از بنبست سیاسی و اقتصادیی مربوط دانست، که نظامهای عمدتاً اقتدارگرای آنها در خاورمیانه و شمال آفریقا ایجاد کرده بودند. همهی کشورهای عربی-اسلامی به یک اندازه در این روند درگیر نشدند و نتایج حاصل از حاصل تغییراتی که بهوجود آمد نیز نتوانست تأمینکنندهی خواست عمومی مردم در این کشورها شود.
شهر کوبانی در نزدیکی مرز ترکیه بدنبال محاصرهی آن توسط شبه نظامیان داعش، بالاخره مورد تعرض قرار گرفت و مردم این شهر آوارهی ترکیه شدند. فاجعهی کوبانی در ادامهی موارد دیگری مانند «شنگال» به وقوع میپیوندد که در نتیجهی آن تعداد زیادی از مردم غیرنظامی کرد - اکثر آن را زنان، کودکان و افراد مسن تشکیل میدادند- کشته، زخمی و اواره شدند. یادداشت حاضر به بررسی این وقایع از زاویهی دیگری میپردازد که ناظر بر برداشت کردها از امر سیاسی است.
۱. به نظر شما چرا در مصر «انقلاب» صورت گرفت؟ زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی این انقلاب به چه مواردی بر میگردد؟
تجربهی حرکت سیاسی و اجتماعی مردم مصر در دو سال گذشته که به بهار عربی در مصر و دیگر کشورهای عربی مشهور و شناخته شد، در پی فروپاشی دولت برآمده از ارادهی آزاد مردم مصر با دخالت نظامیان، وارد مرحلهی جدیدی گردید. در تحلیل بهار عربی مخصوصاً در کشور مصر، در چند یادداشتی که قبلاً منتشر شدند مطرح کردم که سیاست و حکومت در مصر جدید با دشواریهایی مواجه خواهد بود که ناشی از عملکرد کنونی مردم، گروههای سیاسی، جوانان- به عنوان ظهور عامل جدیدی در روابط قدرت در این کشور- و ارتش این کشور است.
مشارکت بسیار بالای مردم ایران مخصوصاً کردها در انتخابات ریاست جمهوری، پیام معنا داری به صورت عمومی داشت. پیامی که نشاندهندهی خواست عمیق لایههای مختلف جامعهی ایرانی برای تغییر و درک این خواست از سوی جناحهای سیاسی و مخصوصاً اقتدارگرایان بود. البته بخشی از آن هم به کشورهای دیگر معطوف بود. به نظر میرسد هریک از بخشهای نامبرده پیام خود را دریافت کرده باشند؛ زیرا واکنشها نسبت به آن صورت گرفته و باز هم ادامه دارد. در این یادداشت به واکنشهای صورت گرفته داخلی و خارجی نمیپردازم و آنرا در یادداشتی دیگر مورد بحث قرار میدهم. آنچه در این یادداشت بیشتر مورد توجه من است رفتار انتخاباتی کردها و اهل سنت ایران به عنوان بخش مهم و فعال اقوام و مذاهب کشور است.
بهار عربی، انفجار ناکامی و پوستاندازی خاورمیانه برخی تعبیرها در مورد تحولات صورت گرفته در کشورهای عربی طی چند ماه گذشته بوده و حاکی از وجود خواست تغییر در نسل جوان و درگیر در بحرانهای بیکاری و هویت سیاسی بود و هست. در میان کشورهای عربی درگیر در این بحرانها، مصر جایگاه خاصی داشته و دارد.
اعلام نام محمد مرسی به عنوان اولین رئیس جمهور منتخب مردم مصر بعد از جنبش موسوم به بهار عربی، درحالی صورت گرفت که از یک سو آگاهان سیاسی و بخشی از افکار عمومی جهان نسبت به «پدیدهی بهار عربی» دچار تردید شده بودند و از سوی دیگر تصور میشد که انتخاب کاندیدای مورد حمایت اخوان المسلمین نوعی بازگشت به استبداد از نوع دینی آن خواهد بود. به همین علت برخی برآن بودند که با حمایت از احمد شفیق از تبعات منفی آن این حرکت بکاهند.
انتخابات تونس برای تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی برگزار شد و بنا به شواهد موجود، از یک سو اکثریت بزرگی از مردم این کشور با شور و علاقه در انتخابات شرکت کردند و از سوی دیگر، حزب «النهضه» به رهبری راشد الغنوشی از رهبران مسلمان، اکثریت نسبی 40 درصدی آرا را به دست آورد و رقبای خود را پشت سر گذاشت.
بهار عرب، نام جنبش دمکراسیخواهی مردم کشورهای اسلامی است که بعد از تجربه مردم تونس و مصر، یکی بعد از دیگری دولتهای نظامیشده و شخصی کشورهای منطقهی خاورمیانه را در معرض تغییر و تحولات گستردهای قرار داده است. یکی از حلقههای این روند، فروپاشی دولت معمر قذافی در لیبی بود. هرچند هواداران وی هنوز هم به اتکای منابع مالی قذافی به نبرد با مردم لیبی و شورای انتقالی این کشور ادامه داده و در مناطق زیر نفوذ معمر قذافی مقاومت میکنند.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل