به بلندای قامتش سیاهپوش شده است!
شاهوی خوشقامت
هنوز عزادار فرهاد بود! که داغ فرزندان رشیدش دوباره بر دلش نشست.
چه مصیبتی!
چه جانکاه و تکان دهنده!
یاد آن صحابیای افتادم که تا فرمان جهاد را شنید، چند خرمایی که در دستش بود را رها کرد و عاشقانه لبیک گفت! چون نمیخواست یک دم هم تعلّل کند حتی به اندازه خوردن چند خرما.
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
به ساعت شنی عمرم که نگاه میکنم انگار چیزی تهش نمانده یا در خوشبینانەترین حالت یک ثلث باقی است.
آدمی به اینجا که میرسد، معمولاً توقّفی میکند و به عقب نگاه میاندازد.
نگاهی عمیق، دقیق و ممتد.
مدّتها همانطور میماند و اشک از چشمان خیرهاش سرازیر میشود.
گاه برقی از نگاهش میگذرد و تبسّمی، بیصدا بر لبانش نقش میبندد.
هم خوشحالم، هم غمگین، هم آرامم، هم بی قرار، مسرورم عزیزانم را میبینم، ولی در همین حال هم، دلم سخت فشرده میشود؛ به قول خواهری:" به خانهای میروم که صاحب خانه محبوب و محجوبم آنجا نیست".
بهار آمد، با تمام زیباییهای چشم نوازش
با عشوه گری و طنازی
با ناز، گاه پشت ابر و مه چهره در پرده میکشد و گاه تمام قد خودنمایی و دلبری میکند.
با توجه به اینکه دگرپذیری یکی از ارزشهای راهبردی و بنیادین جماعت دعوت و اصلاح بهشمار میرود؛ و نهادینه کردن آن در میان خود و در جامعه کاری بس مهم است ؛ بر آن شدیم تا با« مهندس جمال سبحانی» فعّال دینی ساکن پاوه، گفتوگویی در راستای ترویج فرهنگ آن داشته باشیم.
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل