شمارهی اخیر فصلنامهی «زریبار» (شماره ۸۵ و ۸۶ ص۲۶۰) به صورت ویژه به «سیاست در کوردستان» پرداخته است؛ در همین راستا در قالب یک میزگرد گفتوگویی با سه صاحبنظر پیرامون «سیاست در خاورمیانه، تقابل ایدئولوژیک یا بحران دولت-ملتها» انجام و نشر شده است؛ یکی از این سه نفر، آقای محمد حقمرادی دانشجوی دکتری جامعهشناسی است که در اثنای پاسخ پرسشی مبنی بر پیامدهای ایدئولوژی اسلام سلفی بر بستر منازعات مربوط به مسئلهی کورد، نکات تأملبرانگیزی طرح و توصیه نمودهاند؛
همدلی و صمیمیت، چاشنی و بلکه چیستی زندگی انسانی و حتی شاخص و علامت برخورداری از عنایت پرودگار است: «وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ» ﴿هود: ۱۱۸-۱۱۹﴾ لذا جستنی و ستودنی است؛ این همخواهی و همبستگی، طبعاً هرچه گستردهتر و ریشهدارتر باشد، مخصوصاً اگر شعاع دینی و ملی بیابد و یا در مقیاس رؤیایىاش بال مهربانی بر گیتی بگستراند
اینجا قبرستان سریاس پاوه است و این مردم در حال بازگشت از دفن یک جوان؛ جوانی که مرگش حکایتی دارد و تشییعاش روایتی! فرشاد حسینی ایناخی تا پریروز جوانی بود و اینک خزانی است، خزانی ناهنگام و تامل برانگیز که پای شومش به وساطت باغبان به بوستان زندگی رسیده بود! فرجام فرشاد البته ناآشنا نیست، دیری است که در این دیار ناهموار، بهانه قاچاق نوک بیحیای گلوله هموطن را متوجه سینه هموطنی دیگر ساخته و هر از چند گاهی، جانی فدای نانی و سینهای آماج سنانی میشود
چنان که در رسانهها دیدیم و شنیدیم مردم روانسر استان کرمانشاه روز پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ در پاسخ به ابتکار و فراخوان فیسبوکی شورای شهر، در یک گردهمایی با شکوه بر مزار جوانی که چند سال پیش در یک دعوای دوستانه ساده جان باخت، خیرخواهی خویش را به نمایش گذاشتند و جوشش روحیه گذشت و جوانمردی در بطن جامعه را نشان دادند.
آیت الله مکارم شیرازی روز پبجشنبه ۴ اردیبهشت در جمع اعضای هیأت رئیسه دانشگاه پیام نور، در ضمن سخنان خویش از رویکرد دولت آقای روحانی درباره اقوام و مذاهب انتقاد کرد و ضمن یادکرد مثبت از سیاست رژیم گذشته، میدان دادن به غیرشیعیان و دامن زدن به توقعات آنان را سبب افزایش توقعات آنان خواند و به این امر اعتراض کرد!
در قرآن،بر خلاف پنداره رایج، اله و خدا یکی نیست!خدایان فراوانند و دین برای انسان ها، به ویژه مؤمنان،توضیح می دهد که از میان این خدایان متعدّد،فقط یکی از آنها حقانیّت و شایستگی خدایی دارد و بقیه به ناحق و به سبب شبهت یا شهوت خدا گشته اند! نشانی آن خدای راستین این است که خالق و آفریدگار بشر و هستی است؛سپس از انسان ها می خواهد طی معامله و قراردادی به نام ایمان، در اخذ سبک زندگی و چگونگی بهره گیری از اعضا،امکانات و مهارت های خویش،این خالق را توحید و یکتاسازی کنند؛یعنی فقط از سفارش و فرمان او پیروی کنند و در فرمان پذیری برای به کارگیری نعمات،او را توحید و یگانه کنند و به دیگر خدایان، «نه !» بگویند
ﭼﻨﺪﯼ ﭘﯿﺶ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ «ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻭ مسألەی ﻫﻮﯾﺖ ﻣﻠﯽ» ﺑﻪ ﻗﻠﻢ ﺁﻗﺎﯼ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺯﻫﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﺗﻬﯿّﻪ ﮐﺮﺩﻡ؛ ﺁﻗﺎﯼ ﺯﻫﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺧﺘﮕﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺎﻗﺮﺍﻟﻌﻠﻮﻡ ﻭ ﻓﻌﻼً ﻋﻀﻮ ﻫﯿﺄﺕ ﻋﻠﻤﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ۳۰۴ ﺻﻔﺤﻪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻨﺞ ﻓﺼﻞ ﺗﺪﻭﯾﻦ ﮐﺮﺩەﺍﻧﺪ: ﮐﻠﯿﺎﺕ ﻭ ﺗﻤﻬﯿﺪﺍﺕ ﻧﻈﺮﯼ، ﺗﺒﺎﺭﺷﻨﺎﺳﯽ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﻠﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ، ﮔﻔﺘﻤﺎﻥﻫﺎﯼ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﻠﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﻫﻮﯾﺖ ﻣﻠﯽ ﺩﺭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻭ ﺑﺎﻷﺧﺮه ﻨﻈﺎﻡ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻭ مسألەی ﻫﻮﯾﺖ.
ظرافت و پیچیدگی خاصّ مدیریت اجتماع بشریِ درآمیخته به گرایشها و منافع متقاطع، تدارک تدابیر و ساختارهای کارآمد و محافظ عدالت و آزادی را به یکی از اصلیترین دلمشغولیهای متفکران و مصلحان تاریخ زندگی بشر تبدیل کرده است؛ بارانداز این چارەجوییهای درازدامن، اندیشهی دموکراسی است
راست است که بنده در کسوت معلم دینی و گاه سخنران محافل دینی، بارها به اقتضای جایگاه اجتماعی خویش از ضرورت دینداری و خداترسی سخن گفتهام و تکرار این گونه مباحث، از دید مردم و نزدیکانم امری عادی است؛ اما باور بفرمایید یادآوری فعلی، از جنس دیگری است! هم سببش متفاوت است و هم زمانش... حتی حال خودم نیز در حین نگاشتن آن، حال دیگری است... ضربان قلبم تندتر شده است... هراس عجیبی احساس می کنم!
درست است که در یک نگاه فلسفی/دینی انسان به خودی خود دارای ارزش و احترام ویژه است، امّا واقعیت آن است که اگر فرهنگ و ساختار جوامع، با این حقیقت بنیادین سازگار نباشند، شرافت انسانی آسیب جدی میبیند و انسانیت انسان نیز مخدوش میشود؛ چنانکه به درستی گفتهاند که فقر گو اینکه منشأ ژنتیکی ندارد، امّا پیامدهای ژنتیکی دارد و در بسیاری موارد که فقر شدید مانع تحصیل علوم و آداب و تعاملات اجتماعی عزتآمیز میشود،
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل