«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ‎»﴿فاطر: ١٥﴾‏ (ای مردم شما به خدا نیازمندید و خداست که بی‌نیاز ستوده است) 

 چندی پیش با جمعی از خانواده‌های دوستان به دامان طبیعت رفته بودیم. یکی از خانواده‌ها کودکی خردسال همراه داشت. این کودک خردسال به‌محض اینکه مادر از چشمانش پنهان می‌شد، شروع به گریه می‌کرد و به‌محض اینکه دوباره مادر را مشاهده می‌نمود شوروشعف وصف‌ناشدنی تمام وجودش را فرامی‌گرفت؛ چه ارتباط قلبی و محبت زیادی بین آن دو برقرار بود! چه احساس نیازی که این کودک به مادرش داشت که اندکی از دید خارج‌شدن مادر، طاقت او را به سر می‌آورد و اضطراب و سرگردانی سراسر وجود او را فرامی‌گرفت. دیدن این صحنه، افکار و خیالم را به پرواز در آورد و با خود گفتم که خداوند هزاران مرتبه از این مادر مهربان‌تر است. آیا می‌شود بنده هم چنین ارتباطی با خداوندش پیدا کند؟ به یاد این فرموده‌ی پیامبر ﷺ افتادم «اللهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ» (ابوداود ۳۲۴/۴ و احمد ۴۲/۵) (خداوندا مرا به‌اندازه یک‌چشم زدن به خود وامگذار) و یا این فرموده ایشان هنگامی که وقت نماز فرامی‌رسید و می‌فرمود «يَا بِلَالُ أَقِمِ الصَّلَاةَ أَرِحْنَا بِهَا» و یا این روایت مادرمان عایشه (رضی الله عنها) که نماز شب‌ها و قیام‌های پیامبر ﷺ به‌اندازه‌ای بود که پاهایش ورم می‌کرد همه‌ی این موارد یک‌دفعه بر بال خاطرم نشستند و مانند تکه‌های یک جورچین در ذهنم نقش بستند و به‌یقین دانستم که چنین رابطه‌ای بین پیامبر ﷺ و خداوند وجود داشته است. 

اما چگونه این رابطه به وجود خواهد آمد؟ چگونه من می‌توانم این‌گونه باشم؟ بازهم به رابطه بین کودک و مادر فکر کردم و با خود گفتم که این نیاز شدید کودک به مادر برای بقا است که این احساس را دروی ایجاد کرده است و این کودک متوجه این نکته شده است که تنها مادر می‌تواند این احتیاجاتش را به نحو احسن برآورده سازد پس دو مؤلفه یکی احساس نیاز شدید و دیگری شناخت از برآورنده نیاز می‌تواند این رابطه را ایجاد کند پس به میزانی که شناخت ما از خداوند بیشتر و عمیق‌تر باشد این احساس نیاز در ما بیشتر خواهد بود. پیامبر ﷺ اسوه و الگوی ما چون بیشترین شناخت را نسبت به پروردگارش داشت به همین دلیل حتی یک چشم برهم‌زدنی دوری از خداوند را برنمی‌تابید طوری که به‌شدت مشتاق دیدار با خداوند در نمازهایش بود و هنگام اذان به بلال می‌فرمود «دل‌هایمان را با اذان که مژده‌ی نماز است، روح بخش و آسوده کن». 

 دوباره پرنده‌ی خیالم به پرواز درآمد و مدلول این آیه‌ی «وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ‏» ﴿التكوير: ٢٩﴾ در ذهنم نقش بست و به تکه‌های دیگر جورچین در ذهنم پیوست و کم‌کم نقش کلی در ذهنم برجسته شد و فهمیدم که هدف آیه‌ی مذکور و آیه‌های مشابه این است که انسان را همیشه متوجه این حقیقت گرداند که ای انسان تو نیازمند خداوند هستی و هیچ کاری را نمی‌توانی انجام دهی مگر اینکه خداوند بخواهد به همین خاطر علمای عقیده معتقدند که انسان به‌خاطر نیات و اراده‌هایش جزا یا پاداش داده می‌شود: «لَّا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ وَلَـٰكِن يُؤَاخِذُكُم بِمَا كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ» ‎﴿البقرة: ٢٢٥﴾‏ نه به‌خاطر اعمالش چون انسان نمی‌تواند قدمی بردارد اگر خداوند نخواهد این احساس و شعور به میزانی که در انسان بیشتر باشد به همان اندازه مطیع‌تر خواهد بود و به همان اندازه بیشتر روی خط خواهد بود به‌طوری‌که تمام موضع‌گیری‌هایش بر اساس رضایت خداوند خواهد بود و به میزانی که این احساس و شعور کمتر باشد بیشتر دچار غفلت شده و به حیوانات بیشتر شبیه خواهد بود همچنان که قرآن می‌فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» ‎﴿الأعراف: 179﴾ 

 پیامبر ﷺ الگوی ما مسلمانان است ایشان به واسطه‌ی وحی، مستقیماً تحت تربیت خداوند بوده و خداوند این احساس نیاز را به‌شدت در وی پرورش داده است. هنگامی که از پیامبر ﷺ در مورد داستان اصحاب‌کهف سؤال شد ایشان فرمود که فردا جواب خواهم داد و یک‌لحظه فراموش کرد که هیچ کاری را نمی‌تواند بدون اراده خداوند انجام دهد به همین دلیل خداوند با قطع وحی به مدت چند روز وی را متنبه کرد که انجام هر کاری بدون اراده خداوند میسر نخواهد بود و این نکته را به وی و همه‌ی مؤمنان متذکر شد: «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا ‎﴿٢٣﴾ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَن يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَـٰذَا رَشَدًا» ‎﴿الكهف: ٢٣-٢٤﴾‏  (و زنهار در مورد چیزی مگوی که من آن را فردا انجام خواهم داد. مگر آنکه خدا بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن و بگو امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیک‌تر از این به صواب است هدایت کند.) 

 خداوند متعال اهمیت ویژه‌ای برای این احساس نیاز انسان به خداوند قائل شده است به همین دلیل کسانی را که از دعاکردن به درگاه وی سر باز می‌زنند مستوجب دچارشدن به عذاب الهی و جهنم می‌داند؛ چون دعا مظهر احساس نیاز انسان به خداوند است و کسانی که از خداوند غافل می‌شوند، به خداوند احساس نیاز نمی‌کنند و در نتیجه کمتر به درگاه وی دعا می‌کنند. «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ» ﴿غافر: ٦٠﴾ (خدای شما فرمود که مرا با (خلوص دل) بخوانید تا دعای شما را مستجاب کنم. آنان که از (دعا و) عبادت من اعراض و سرکشی کنند به‌زودی با ذلت و خواری در دوزخ وارد شوند.) 

 این احساس نیاز و وابستگی در انسان سبب می‌شود که انسان در زمین احساس استقلال نکند تا این احساس استقلال منجر به سرکشی شود تا آن‌گونه رفتار کند که خود بخواهد و در نهایت منجر به فساد در زمین شود: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» ‎﴿الروم: ٤١﴾‏  

 در نهایت باید گفت هرچه شناخت ما از خداوند به‌واسطه‌ی آیات آفاق‌وانفس بیشتر باشد به همان اندازه به خداوند بیشتر احساس نیاز خواهیم کرد؛ چون متوجه خواهیم شد که همه چیز به علم و اراده اوست و این احساس نیز سبب خواهد شد که ما هشیارتر و برخط‌تر باشیم و برای انجام همه‌ی کارهایمان به خداوند رو کنیم و در نتیجه به مقام ذاکری برسیم و بدین ترتیب چون خداوند را همیشه ذکر خواهیم کرد محبت وی در قلبمان ایجاد خواهد شد.

ما چو ناییم و نوا در ما ز تست

ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست

ما چو شطرنجیم اندر برد و مات

برد و مات ما ز تست ای خوش صفات

ما که باشیم ای تو ما را جان جان

تا که ما باشیم با تو درمیان

ما عدمهاییم و هستیهای ما

تو وجود مطلقی فانی‌نما

ما همه شیران ولی شیر علم

حمله‌شان از باد باشد دم‌بدم

حمله‌شان پیداست و ناپیداست باد

آنک ناپیداست هرگز گم مباد

باد ما و بود ما از داد تست

هستی ما جمله از ایجاد تست

(مولوی، مثنوی معنوی)