چکیده:
در تربیت دینی موضوعات متعددی با عناوین مختلفی میتوانند تأثیر داشته باشند. به نظر میرسد که آموزش مهارتهای زندگی میتوانند باعث تربیت ماندگاری شوند و چهبسا کار مربیان را آسانتر و سطح تربیت را عمیقتر نمایند. چون کسب مهارتها در هر مرحله از زندگی بینش فرد را پویاتر مینمایند و انگیزش وی را برای یادگیری و عمل افزایش میدهند و این آرزوی دیرینهٔ هر مربی آرزومندی است که میخواهد در امر تربیت موفق گردد.
کلیدواژه: مهارت، مهارتهای زندگی، تربیت، تربیت دینی
واژهشناسی:
تعریف مهارتهای زندگی: مهارتهای زندگی عبارتاند از مجموعهای از تواناییها که زمینه سازگاری و رفتار مثبت را فراهم میآورند. این تواناییها فرد را قادر میسازد تا مسئولیتهای نقش اجتماعی خود را بپذیرد و بدون لطمهزدن به خود و دیگران با خواستها، انتظارها و مسائل روزانه بهویژه در روابط میانفردی بهگونهای مؤثر روبهرو شود. (به نقل از طارمیان، ماهجوی و فتحی، ۱۳۸۷)
تربیت دینی: تربیت دینی به مجموعه اقداماتی گفته میشود که باهدف پرورش و هدایت فرد به سمت ارزشها، باورها، و رفتارهای مبتنی بر دین انجام میگیرد. این نوع تربیت شامل آموزش آموزههای دینی، تقویت ایمان و اعتقاد، و ایجاد تعهد و پایبندی به اصول و احکام دینی در زندگی فردی و اجتماعی است.
مقدمه:
یکی از دغدغههای اصلی بشری در هر دورهای تربیت بوده است و خواهد بود. تربیت در هر جامعهای مقاصد اصلی خود را دنبال میکند و روشهای مخصوصی را نیز به کار میبرد تا سریع و آسان به مقاصد اصلی خود برسد و رشتههای تربیت متفاوتاند اعم از ورزشی و اقتصادی و جنگی و..... شایانذکر است که بهاندازه استعدادها و نیازهای بشری، روشهای تربیت میتواند وجود داشته باشد.
زمانی که در مورد مهارت صحبت میکنیم به این معنی است که توانمندیها ارثی و ذاتی نیستند؛ بلکه قابلآموزش و یادگیری هستند؛ یعنی فردی که در یک موضوع مهارت خاصی دارد نشانه این است که آن فرد برای یادگیری آن، وقت و انرژی زیادی را صرف کرده تا به این نتیجه رسیده است؛ بنابراین مهارتها مادرزادی نیستند. برای مثال فرد قویهیکلی را در نظر بگیرید هر چند از نظر جثه قوی است اما نمیتواند فردی را که مهارت کُشتی دارد، شکست دهد.
امروزه علیرغم تغییرات چشمگیر در حوزههای مختلف زندگی، بسیاری از افراد در رویارویی با مسائل و مشکلات مختلف زندگی فاقد توانایی و مهارتهای لازم هستند به همین دلیل ازیکطرف رشد آنان در اکثر جوانب زندگی ضعیف است و از طرف دیگر در کنارآمدن با چالشهای زندگی ناتواناند و از دیگر سو نیز در یادگیری و بهکارگیری موضوعات مهم زندگی با سختیهای فراوانی روبرو هستند.
تربیت و آموزش دو امر مهمی هستند که موازی و متوازی در حوزهٔ دینی با هم مورد استفاده مربیان و اندیشمندان این حوزه قرار میگیرند. نحوه آموزش یک موضوع و شیوه تربیت نیازمند مهارتهای خاصی هستند. آنچنان که ذکر شد مهارتها قابلیادگیری هستند، بنابراین برای تربیت هم داشتن مهارت لازم و ضروری به نظر میرسد.
زندگی انسان سراسر یادگیری است و نتیجه نهایی یادگیریها، کسب مهارت است و کسب مهارت هم منتج به آرامش و موفقیت میگردد. مهارتهای زندگی، شاهکلید سازش هستند؛ یعنی فردی که از این توانمندیها بهرهمند است میتواند با چالشها و پیچیدگیهای زندگی بسازد بدون اینکه بسوزد.
ضرورت آموزش مهارتهای زندگی
زندگی انسان تکبعدی نیست و لازم است در زمینههای متعددی مانند روانی و اجتماعی و اقتصادی و شغلی و عاطفی و... رشد کند و این رشد نیازمند کسب مهارت است. بدون کسب مهارتُ تکامل مراحل رشد در زمینههای ذکر شده مختل میگردد و در نتیجه بهرهوری در زندگی به حداقل میرسد و میتواند پیامدهای ناخوشایندی برای انسان داشته باشد.
پژوهشهای متعدد نشان دادهاند که خودآگاهی، عزتنفس، و اعتمادبهنفس، شاخصهای اساسی توانمندیها و ضعفهای هر انسانی هستند. این سه ویژگی فرد را توانا میسازند که فرصتهای زندگیاش را ارزشمند بداند، برای مقابله با خطرات احتمالی آماده باشد، به خانواده و جامعهاش فکر کند و نگران مشکلاتی که در اطرافش وجود دارد، باشد و به چارهاندیشی بپردازد. مهارتهای زندگی بهعنوان واسطه برای ارتقای سه ویژگی خودآگاهی، عزتنفس، و اعتمادبهنفس در آدمها میتوانند فرد و جامعه را در راه رسیدن به اهداف عالی کمک نمایند، به همین علت اهمیت مهارتهای زندگی مشخص میشود .
انواع مهارتهای زندگی
بهصورت موردی چند نمونه از مهارتهای زندگی را تعریف خواهیم کرد و کنکاش و تحقیقات بعدی را به خواننده محترم واگذار خواهیم کرد:
۱ - تصمیمگرفتن: انتخاب یک راهحل میان راهحلهای مختلف بهعنوان بهترین و کارآمدترین راهحل در زمان فعلی. این موضوع بهصورت عمده در وضعیتی «پیچیده، زمانی و میزان فکر» کاربرد دارد.
۲ - حل مسئله: فرایندی که فرد سعی میکند در آن راه حالهای مؤثر و سازگار برای مسائل روزمره زندگی خود پیدا کند.
۳ - مهارت تفکر خلاق: توانایی استفاده از اطلاعات و دادههایی که در اطراف فرد وجود دارد و چیدمان این اطلاعات برای راهحلهای مختلف. اولین مانع تفکر خلاق ارزیابی منفی فرد از خود است
۴ - تفکر انتقادی: توانمندی فکرکردن شفاف و منطقی در خصوص باورها و انجام آنها
۵ - مهارت ارتباطی: توانمندی برای افزایش بازده و راندمان مطلوب کار در ارتباطات و کاهش پارازیت و عوامل کاهشدهنده ارتباطات
۶ - خودآگاهی: فهم درست از نگرشها، باورها، اندیشها و هیجانها و توانایی و کاستیها خود
۷ - همدلی: درک و تجربه احساس دیگران، با قراردادن خود بهجای طرف مقابل، توجه و فهمیدن وضعیت روحی آن فرد
فواید آموزش مهارتهای زندگی
پیامدهای مثبت کسب مهارتها را بهصورت موردی با هم بررسی میکنیم:
۱- تقویت بهداشت روانی: بهداشت روانی یا سلامت روان به معنی وجود بهزیستی روانشناختی یا عدم وجود بیماری روانی است. طبق نظر سازمان بهداشت جهانی (WHO)، سلامت روان شامل «بهزیستی ذهنی، خودکارآمدی ادراکشده، خودمختاری، توانمندی، وابستگی بیننسلی و خودشکوفایی تواناییهای فکری و عاطفی فرد و همچنین موارد دیگر است». با این تعاریف در مییابیم که یادگیری مهارتهای زندگی نقش کلیدی در سلامی روانی ما ایفا میکنند؛ چون ما روش زندگیکردن را بهتر خواهیم آموخت.
۲- تبدیل تواناییها: این آموزشها فرد را قادر میسازند تا باورها، ارزشها، بینشهای خود را از بالقوه بودن به بالفعل تبدیل کند. فردی که از مهارت جرئتمندی برخوردار است میتواند باورهای دیندارانه و... را بهآسانی به شیوهای معقولانه برای دیگران بازگو کند یا کسی که از مهارت برقراری ارتباط قوی برخوردار است میتواند دیگران را بهسوی دینداری و دینورزی دعوت نماید.
۳- تقویت تابآوری: اکتساب این مهارتها فرد را توانمند میسازند تا در برابر مشکلات و بحرانهای زندگی تابآوری سالمی داشته باشد بدون اینکه زمینوزمان را زیر سؤال ببرد و به دیگر سخن، انسانها یا راهی را برای حل مشکل خود خواهند یافت یا راهی را خواهند ساخت و چهبسا میتوانند بهآسانی از دیگران هم کمک بگیرد.
۴- تقویت رشد: کسب مهارتهای زندگی، انگیزه رشد و خستگیناپذیری را در فرد ایجاد میکنند. رشد (رشد جسمی مدنظر نیست) بهخودیخود اتفاق نمیافتد مگر اینکه زمینه آن فراهم باشد. بسترسازی برای توسعه و رشد در سایه کسب این مهارتها سریعتر و آسانتر اتفاق میافتد. خودشکوفایی و دیگر شکوفایی نیازمند تلاش بدون وقفه هستند و کسانی که مزین به مهارتهای لازم هستند خستگیناپذیر میشوند. بهعنوانمثال یک مربی را در نظر بگیرید که متربی از او در مورد روش تدریس از او نقد میکند. اگر مربی در برقراری ارتباط و انتقادپذیری و جرئتمندی و تابآوری مهارت داشته باشد بدون اینکه متربی را برنجاند یا رنجی به خود وارد کند، انتقاد را بررسی میکند تا به نتیجه لازم در این مورد برسد. اما چنانچه فاقد مهارت لازم باشد اولاً نقد را در نطفه خفه میکند و ثانیاً تواناییهای متربی را زیر سؤال میبرد و در نهایت باعث رنجش خود و متربی میگردد و شکوفایی را از او میگیرد و...
۵- شادابی: از دیگر فواید ارزنده اکتساب این مهارتهای ارزشمند، نشاط و خرمی است که نصیب فرد میگردد. کسی که در مورد حل مسئله مهارتی را کسب کرده و در شرایط لازم از آن بهره میگیرد اولاً احساس افتخار میکند ثانیاً خوشحال و خرم است وقتی که توانسته است برای مشکلش راهحل مناسبی پیدا کند.
نقش آموزش مهارتهای زندگی در تربیت دینی
یکی از گزارههای مهمی که در دین از اهمیت چشمگیری برخوردار است، تربیت است. تربیت به سبک دین یکی از مقاصد اصلی شریعت است تا متربی رنگ خدایی به خود بگیرد. به این معنی فرد در هر اقدام و عملی خدا را ناظر اعمال خود ببیند و بر اساس رهبت و رغبت اقدام نماید و در نهایت انتظار پاداش را از او داشته باشد. تربیت یک فرایند است که در صورت طیشدن مراحل پشتسرهم و مستمر نتایج آن ملموس و مطلوب خواهد بود. این فرایند نیاز به این دارد که مربیان از مهارتهای لازم برخوردار باشند تا بتوانند به نحو احسن به آن مبادرت ورزند و به برایند عالی دست پیدا کنند.
امید و هدف و انتظار واقعبینانه والدین و معلمان و مربیان این است که کودکان و نوجوانان و بهتبع آن جوانان و بزرگسالان توانایی دسترسی موفقیتآمیز به خواستهها و آرزوهایشان داشته باشند تا بتوانند بهعنوان شهروندی باکفایت و دینداری خردورز و میانهرو خدمتگزار خود، خانواده و جامعه باشند. همچنین دارای کمترین تعارض در زندگی فردی و جمعی باشند و بهجای آسیب ساز بودن، آسیب زدا باشند؛ اما این خواسته دستاندرکاران تعلیموتربیت کم نیست؛ زیرا هم هزینه میخواهد هم تلاش بیوقفه و هم برنامهریزی و اجرا.
باتوجهبه تعاریف و مطالب فوق دریافتیم که کسب این مهارتها و دستیابی به این توانمندیها از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. چنانچه مربی (والدین، معلمان، مربیان) مهارت زندگی را آموخته باشد و بتواند در موقعیت خود از آنها استفاده کند نتیجه بهتری در تربیت به دست میآورد. برای تبیین بیشتر موضوع، نمونهای را ذکر خواهیم کرد:
مهارت ارتباطی
ارتباط، اصطلاح سادهای به نظر میرسد و همهٔ ما خود را در این موضوع متخصص میدانیم در حالیه بیشترین لطمه در حوزه تربیت به دلیل ناآگاهی در این بخش به کار تربیتی وارد میشود. ارتباط شامل زبان بدن، ارتباط چشمی، کیفیت صدا، گوشدادن فعال، بیان احساس، همدلی و هم احساسی در دو دستهٔ کلامی و غیرکلامی است. مهارتهای ارتباطی، بازده و راندمان مطلوب کار را افزایش میدهند و پارازیت و عوامل کاهشدهنده ارتباط را از بین میبرند.
صحبتکردن بهعنوان هسته مهارت ارتباطی در آموزش و تربیت دینی بسیار حایز اهمیت است که دارای دو بخش چه چیز گفتن (محتوا) و چگونه گفتن (فرایند) است.
چه چیز گفتن: محتوا تربیتی بر اساس اهداف از پیش تعیین شده از منابع اصیل که همان قرآن و سنت هستند، تهیه و تدوین میگردند و مربی بر اساس آنها مطالب لازم را آماده ارائه مینماید.
چگونه گفتن: مهمترین بخش در حیطه کلامی برای تأثیری گذاری مثبت روی متربی، چگونگی بیان مطالب است. گاهی یک مربی اطلاعات کامل و فراوانی در مطالب دینی دارد؛ اما به دلیل عدم مهارت در ارتباط، باعث افت ارزش علمی مطلب میگردد، بهطوریکه متربی احساس خستگی و دلزدگی میکند. برای تأثیرگذاری بیشتر توصیه میگردد که دستاندرکاران تعلیموتربیت موارد زیر را مدنظر قرار دهند و وقت بیشتری برای مطالعه در این زمینه اختصاص دهند.
الف - به نرمی و آرامی سخنگفتن: در اولین مأموریت دعوت حضرت موسی، دستور خداوند بر نرمی سخنگفتن است؛ زیرا هم ارتباط بهتر صورت میگیرد و هم تأثیرگذاری بیشتر است. خداوند در سوره طه آیه ۴۴ میفرمایند: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَىٰ به معنای «پس با او [فرعون] به نرمی سخن بگویید، شاید متذکر شود یا بترسد» است. این آیه در قرآن کریم، به حضرت موسی و هارون دستور میدهد که با فرعون با نرمی و مهربانی سخن بگویند، حتی با وجود سرکشی و ظلم او. هدف از این سخن گفتن نرم، این است که شاید فرعون پند پذیرد یا از خدا بترسد و از رفتارش دست بردارد. این آیه بر اهمیت گفتار نیکو و روش دعوت مؤثر در برخورد با مخالفان و گمراهان تأکید دارد.
ب - ثبات و استواری: خداوند مهربان مؤمنان را به حالت ندایی امر میکند که: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا (احزاب ۷۰) «قَوْلًا سَدِيدًا» به معنای سخن استوار و درست است. این اصطلاح به اهمیت سخنگفتن بر اساس ایمان و تقوا اشاره دارد، بهطوریکه هم ظاهر و هم باطن گفتار باید مطابق با این اصول باشد. این عبارت در قرآن کریم بهکاررفته و نشاندهندهٔ اهمیت صداقت و درستی در گفتار است. «قَوْلًا سَدِيدًا» نهتنها به الفاظ، بلکه به محتوای سخن نیز اشاره دارد. بهعبارتدیگر، سخن باید از روی پرهیزگاری، با دقت و بر اساس حقیقت بیان شود.
ج - بیان احساسات و افکار: در فعالیت تربیتی (دیدارها و برخوردها و...) هم مربی لازم است احساسات خود را با جملاتی ساده و قابلفهم بیان کند و هم این اجازه به متربی داده شود که این چنین باشد: من خوشحالم، من آرزومندم، من ناراحتم از اینکه... به عقیده من، به نظر من و..... توصیه میشود که این عبارتها با واژه من یا شناسه ـَم بیان و گفته شوند تا از تعمیم و سوء برداشته ها جلوگیری شود. سعی شود که از جملههای" قصد من این است... نیت من این است... " استفاده شود؛ زیرا متربی و مخاطب بیشتر درگیر موضوع خواهد بود تا قضاوت ارزشی درباره شما بهعنوان مربی.
د - بهکارگیری واژههای مناسب: گاهی مواقع یک مربی در استفاده از اصطلاحات و یا واژهها دچار خطا میشود و باعث میگردد که محتوای کلام آسیب ببیند برای نمونه نباید از واژههای باید، حتماً، نباید و چرا زیاد استفاده شود مانند: تو نباید این کار را انجام دهی، چرا فلان کار را انجام ندادی؟ حتماً فردا باید با فلانی دیداری داشته باشی، زیر این کار سبب میگردد که مخاطب شما حالت دفاعی به خود بگیرد و به فرایند و برآیند تربیت لطمه وارد کند. بهجای آن از واژههای انگیزاننده مانند: بهتر است یا بهتر نبود استفاده گردد. به جملههای زیر دقت کنید: چرا دیر آمدی؟ (نادرست) چطور شد دیر آمدی (درست) یا تو نباید با فلانی ارتباط داشته باشی (نادرست) بهتر است با فلانی ارتباطت را قطع کنی (درست)
ه - زبان بدن: کسب مهارت در این زمینه کمک شایانی به مربیان در حوزه تربیت خواهد کرد؛ زیرا خواهناخواه این نوع ارتباط بر مربی تأثیر خواهد گذاشت. حالت چهره، لحن صدا، نحوه نگاهکردن، لبخندزدن، ابرو در هم نهادن و اخمکردن، تغییرات قیافه، سبک لباس پوشیدن، حرکات دستوپا و... همگی بر رابطه و ارتباط تأثیر دارند؛ بنابراین فراموش نشود که زبان بدن چهره واقعی افراد را آشکار میکند. در ارتباط غیرکلامی بلندی صدا، چهرهٔ تهدیدآمیز، اشارات خیلی افراطی و خیرهخیره نگاهکردن میتواند دلالت بر پرخاشگری و عصبانیت و اجتناب از نگاهکردن، خیلی آرام صحبتکردن، سر را پایین نگاهداشتن میتواند دلالت بر کنارهگیری مربی باشد که باعث افت کیفت محتوای تربیتی میگردد.
یکی از مهمترین ارکان ارتباط گوشدادن است. شایانذکر و بذلتوجه است که شنیدن با گوشدادن کاملاً متفاوت است؛ زیرا شنیدن غیرارادی است و فقط یک دا به گوش میرسد بدون آنکه مفهوم کلام دریافت شود؛ اما در گوشدادن علاوه بر درک مفهوم بیانات متربی از انعکاس محتوا نیز بهره گرفته میشود؛ یعنی در بعضی از مواقع متربی مطالب گفته شده از طرف متربی را به صورتی ساده و متناسب با موضع بازگو میکند اگر چه تأیید هم نکند. همینکه مخاطب شما احساس میکند که به حرفهایش گوش میکنند احساس شایستگی و خودکفایتی میکند.
ارتباط دارای دو بعد خوب و بد است. در ارتباط خوب هر دو طرف احساسات خود را آشکار میکنند و هر دو طرف افکار و ایدههایشان را با هم در میان میگذارند پس هر دو ارزشمند هستند. اما در ارتباط بد قضیه دقیقاً بر عکس است. بحث و جدل و حالت تدافعی گرفتن نشانهای از ارتباط بد و نامناسب هستند. ممکن است طرف بدون درک گفتههای طرف مقابل در مقام قضاوت و فرافکنی قرار بگیرد و یا از بیان احساسات خویش خودداری کند و به پرخاشگری انفعالی متوسل شود؛ یعنی از جملههای کنایهدار و طعنهآمیز استفاده کند.
پیامد فقدان مهارت ارتباطی: احساس تنهایی، نارضایتی در ارتباط، احساس بیکفایتی، کاهش اعتمادبهنفس، استرس و اضطراب، آسیبپذیری در رویارویی با مشکلات، سوءتعبیر رفتار دیگران، فرافکنی و.... نشانه عدم برخورداری از این مهارت است.
در هنگام ارتباط با دیگران خویشتنپذیری از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا نشانه عزتنفس بالا و سلامت روانی است. همچنین باید متربیان را بدون قیدوشرط و بدون قضاوت پذیرش کرد تا بتوان بر آنها تأثیر گذاشت و هرگونه قضاوت در مورد آنان باعث ازهمگسیختگی روابط میشود. همدلی با متربی باعث بهبود روابط میگردد و در نهایت تأیید و تحسین کیفیت روابط را افزایش میدهد؛ زیرا انسانها نیاز به تأیید و تشویق و دلگرمی دارند.
مولفههای مؤثر در برقراری ارتباط: صداقت (هماهنگی زبان بدن، زبان گفتار و زبان لحن) صراحت (ردوبدلشدن پیام بهصورت مستقیم و روشنی) احترام (ارزشگذاری، پذیرش فرد و حفظ حریم شخصی) و خودمختاری (نقطه مقابل کنترل و درنظرگرفتن آزادی فرد) در ارتباط از اهمیت ویژهای برخوردار هستند که بهتر است مربی از آنها بهخوبی استفاده کند.
موانع برقراری ارتباط بهصورت موردی: دستوردادن و ابلاغکردن، اخطار و تهدید، موعظه و نصیحت مداوم، قضاوتکردن و انتقادکردن مستمر و مقصر شمردن، تحقیر و مسخره، تفتیش عقیده و بازپرسی،
در پایان کاربرد چند مورد از مهارتهای زندگی را در تربیت دینی بهصورت خلاصه بیان خواهیم کرد:
مهارت حل مسئله:
الف: فراخواندن متربی برای ادای فرایض و نوافل
ب: بررسی دلایل عدم حضور متربی در کلاسهای دینی و یا فعالیتهای اجتماعی
ج: بررسی شبههها در طی فعالیت تربیتی و....
مهارت مدیریت هیجانات:
الف: مدیریت تغییرات جسمانی در هنگام ناکامیها و موفقیتها در طی پروسه تربیت
ب: مدیریت افکار و باورها و انتظارات در هنگام ارائه مطالب دینی
ج: مدیریت تغییرات رفتاری در هنگام خشم و عصبانیت و شادی و خوشحالی بهعناوینمختلف در کلاسهای تربیتی
مهارت تفکر نقادانه:
الف: توانمندی مربی در برخورد با ایدههای مخالف در کلاس تربیتی
ب: عدمپذیرش بلافاصله محتواهای ارائه شده توسط متربیان
ج: تجزیهوتحلیل اخبار و گزارشهای ارائه شده توسط اعضای کلاس تربیتی
نتیجهگیری: به نظر میرسد کسب مهارتهای زندگی برای موفقیت در امور تربیتی از جایگاه ویژهای برخوردار هستند که در این نوشتار کوتاه فقط به این چند مورد بسنده شد.
منابع:
افسری، محسن. کتاب آموزش مهارتهای زندگی.
پورصالحی، فهیمه. «جایگاه مهارتهای زندگی در نظام تعلیم و تربیت».
مصطفایی، علی. مهارتهای زندگی و فنون آموزش آن.
نوشتههای کوتاه اینترنتی.
نظرات
مهمان
17 تیر 1404 - 09:54ضمن تشکر از زحمات آقای عبدالله کاشفی اقدم، نکاتی جهت بهبود مقاله پیشنهاد میشود. امید که سبب کدورت خاطر آن عزیز نشود. نقاط قوت 1. ساختار منظم و جامع مقاله ساختار مشخصی دارد: چکیده، مقدمه، تعریف مفاهیم کلیدی، بحث تفصیلی، نتیجهگیری و منابع. این انسجام شکلی، خواننده را در درک محتوا یاری میدهد. 2. پیوند میان حوزههای دینی و روانشناختی نویسنده تلاش کرده مهارتهای زندگی را در خدمت تربیت دینی قرار دهد، و نشان دهد که چگونه آموزش این مهارتها میتواند ابزار کارآمدی برای تعمیق باورهای دینی باشد. 3. استفاده از آیات قرآن برای پشتیبانی تربیتی بهرهگیری از آیات مرتبط (مانند آیهی خطاب به موسی و هارون، یا "قولاً سدیداً") برای تأیید روشهای ارتباط مؤثر، پیوند مفیدی بین منابع دینی و روانشناسی تربیتی برقرار کرده است. 4. تمرکز بر مهارتهای عملی و کاربردی توجه به مصادیقی همچون «مهارت گوشدادن»، «زبان بدن»، «بیان احساسات» و «همدلی» باعث کاربردی شدن بحث شده و برای مربیان دینی بسیار سودمند است. --- نکات قابل نقد و بازبینی 1. ابهام در مرز میان تربیت و آموزش گرچه در مقدمه تفاوت میان «تربیت» و «آموزش» یادآوری شده، اما در ادامه مقاله این تفکیک دقیق رعایت نمیشود. گاهی از واژه «تربیت» برای بیان کارکردهای آموزشی استفاده شده و بالعکس. تبیین فلسفی دقیقتر این دو میتواند به تعمیق بحث کمک کند. 2. منابع علمی ناکافی و فاقد ارجاع دقیق فقط سه منبع ذکر شدهاند که برای مقالهای با این وسعت کافی نیستند. ارجاع دقیق به کتابها، شماره صفحهها، و بهرهگیری از مقالات علمی جدید (بهویژه از منابع بینالمللی یا مقالات نمایهشده در پایگاههایی مانند نورمگز یا SID) میتواند اعتبار علمی مقاله را بالا ببرد. 3. طولانی شدن برخی بندها و فقدان تمرکز در برخی بخشها بهویژه بخش مربوط به «مهارت ارتباطی» بسیار طولانی و پراکنده است و میتوان آن را با حفظ محتوا، به صورت فشردهتر و منظمتر ارائه کرد. ترکیب جملات گاه فاقد نقطهگذاری مؤثر است و خواننده را خسته میکند. 4. کاربرد جملات تعمیمی و احساسی عباراتی نظیر: «آرزوی دیرینهٔ هر مربی آرزومندی» یا «زندگی انسان سراسر یادگیری است» فاقد دقت علمی هستند و بیشتر به نثر خطابی نزدیکاند. مقالهی علمی باید از زبان دقیق، شفاف و تا حد امکان بدون کلیگویی استفاده کند. 5. فقدان نقد درونی یا بررسی چالشها مقاله صرفاً رویکردی تاییدی دارد و هیچ نقد یا مانعی را برای تلفیق مهارتهای زندگی و تربیت دینی ذکر نمیکند. انتظار میرود که نویسنده به دشواریهای پیادهسازی این نوع مهارتها در محیطهای دینی (مانند کمبود منابع انسانی ماهر، مقاومت سنتگرایان، یا چالشهای فرهنگی) نیز اشاره کند. 6. عدم تبیین دقیق نسبت دین و مهارتهای زندگی نویسنده فرض گرفته که مهارتهای زندگی ذاتاً قابل پیوند با تربیت دینیاند؛ در حالیکه برخی مهارتها مانند تفکر انتقادی یا ابراز احساسات، گاه در بافتهای سنتی دینی با چالش روبهرو میشوند. پرداختن به این نسبت و تبیین آن از منظر معرفتی میتوانست بر غنای نظری مقاله بیفزاید. پیشنهادات بهبود افزودن بخشی با عنوان "موانع تحقق تربیت مهارتمحور در نظام دینی" یا "نقد دیدگاه مخالفان" . استفاده از جدول یا نمودار برای طبقهبندی مهارتها و تطبیق آنها با اهداف دینی. ویرایش زبانی و رعایت اقتصاد کلامی در پاراگرافهای طولانی. افزایش منابع با بهرهگیری از مقالات علمی جدیدتر، هم در حوزهی دینی و هم روانشناسی تربیتی. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
عبدالله العاصی النادم
17 تیر 1404 - 10:05موانع تحقق تربیت مهارتمحور در نظام دینی هرچند آموزش مهارتهای زندگی در بستر تربیت دینی میتواند ابزار نیرومندی برای اثربخشی فرآیند تربیت باشد، اما تحقق کامل آن در نظامهای رسمی و سنتی با موانع جدی مواجه است. برخی از مهمترین این موانع عبارتاند از: ۱. غلبه نگاه سنتی به تربیت دینی در بسیاری از ساختارهای تربیتی دینی، تمرکز عمده بر انتقال محفوظات، حفظ متون و پیروی از الگوهای رفتاری ثابت است. در چنین رویکردی، مهارتآموزی نه تنها اولویتی ندارد بلکه گاه امری فرعی و غیرضروری تلقی میشود. نتیجه آنکه تربیت، به فرایندی یکسویه در انتقال اطلاعات دینی تقلیل یافته و از پرورش توانمندیهای رفتاری، روانی و اجتماعی غفلت میشود. ۲. ناتوانی مربیان در بهکارگیری روشهای مهارتمحور تربیت مهارتمحور مستلزم مربیانی توانمند، منعطف و آگاه به اصول روانشناسی تربیتی و شیوههای آموزش غیرمستقیم است. با اینحال، بخش زیادی از مربیان دینی آموزشهای نوین را تجربه نکردهاند و در عملکرد تربیتی خود، بیشتر بر روشهای خطابهای و سنتی تکیه دارند تا مهارتمحور و تحولگرا. ۳. تصور تقابل برخی مهارتها با ارزشهای دینی برخی مهارتهای بنیادین مانند تفکر انتقادی، بیان احساسات و جرئتورزی در ذهن برخی مربیان دینی، در تعارض با ادب، تواضع یا تسلیم مذهبی قلمداد میشود. حال آنکه با بازخوانی دقیق آموزههای دینی، میتوان این مهارتها را نه تنها همراستا بلکه تقویتکننده دینداری دانست. ۴. کمبود منابع و برنامههای آموزشی تلفیقی نظامهای رسمی آموزش دینی، بهندرت از منابع جامع و ساختاریافتهای بهرهمندند که بهصورت نظاممند به تلفیق مهارتهای زندگی با مفاهیم قرآنی و اخلاق اسلامی پرداخته باشند. این فقدان موجب میشود مهارتآموزی یا بهطور منفک از دین آموزش داده شود یا اساساً در حاشیه قرار گیرد. ۵. مقاومت فرهنگی خانوادهها و نهادهای سنتی در برخی جوامع سنتی، خانوادهها و نهادهای فرهنگی نسبت به آموزش مهارتهایی نظیر همدلی، تفکر نقادانه یا ابراز احساسات دیدگاهی محافظهکارانه دارند و آن را تهدیدی برای اقتدار والدین یا ساختارهای هنجاری تلقی میکنند. این مقاومتها، مانعی جدی برای نهادینهسازی تربیت مهارتمحور در بافت دینی محسوب میشوند. جمعبندی با وجود ظرفیتهای فراوان رویکرد مهارتمحور در ارتقای کیفیت تربیت دینی، تا زمانی که موانع فوق در سطوح نظری، ساختاری و اجرایی مورد بازنگری قرار نگیرند، تحقق کامل این الگو دشوار خواهد بود. عبور از این موانع مستلزم تحولی بنیادین در نگرشها، آموزش مربیان، و تدوین منابعی است که بهطور توأمان پاسخگوی نیازهای روانشناختی متربیان و در چارچوب ارزشهای دینی قابل پذیرش باشد. --------------------------------------------- راهکارهای رفع موانع تربیت مهارتمحور در نظام دینی برای غلبه بر چالشهای پیشگفته و تحقق عملی تربیت مهارتمحور در بستر دینی، مجموعهای از راهکارهای نظری، تربیتی و نهادی پیشنهاد میشود: ۱. بازتعریف مفهوم تربیت دینی متناسب با نیازهای روز ضروری است نهادهای آموزشی و دینی، نگاه سنتی به تربیت را به نفع رویکردی تحولآفرین و توانمندساز بازنگری کنند. این بازنگری نه در تقابل با سنت بلکه با الهام از سیره پیامبر(ص)، صحابه و اهلبیت(ع) صورت گیرد؛ چراکه آنان نیز از مهارتهایی همچون همدلی، مدارا و ارتباط مؤثر بهره میبردند. ۲. توانمندسازی مربیان در عرصه تربیت نوین یکی از کلیدیترین گامها، آموزش حرفهای مربیان دینی در زمینه روانشناسی تربیتی، مهارتهای بینفردی، و روشهای نوین آموزشی است. ایجاد دورههای بازآموزی و مهارتافزایی میتواند مربیانی پرورش دهد که هم با زبان سنت آشنا باشند و هم با زبان نسل امروز ارتباط برقرار کنند. ۳. تدوین منابع تلفیقی میان دین و مهارتهای زندگی برنامههای آموزشی باید بهگونهای طراحی شوند که مهارتها نه بهصورت مستقل بلکه در دل آموزههای دینی و اخلاق اسلامی ارائه شوند. برای نمونه، مهارت کنترل خشم میتواند از دل آموزههای قرآنی همچون "وَالكَاظِمِينَ الغَيْظَ" یا مهارت گفتوگو از سیره پیامبر(ص) آموزش داده شود. ۴. بهرهگیری از روشهای تدریس مشارکتی و فعال بهجای روشهای سنتی و خطابهمحور، از شیوههای مشارکتی همچون بحث گروهی، ایفای نقش، تحلیل موقعیت، داستانپردازی و آموزش تجربی استفاده شود تا مهارتها عمیقتر، پایدارتر و کاربردیتر آموخته شوند. ۵. جلب مشارکت خانوادهها و اقناع فرهنگی با آموزش و آگاهسازی خانوادهها از اهمیت تربیت مهارتمحور، میتوان بخشی از مقاومتهای فرهنگی را کاهش داد. این امر از طریق رسانههای محلی، جلسات آموزش خانواده و گفتوگوهای سازنده امکانپذیر است. ۶. معرفی و الگوسازی از افراد موفق در تلفیق دین و مهارت شناسایی و معرفی مربیان، مبلغان و حتی متربیانی که در این عرصه موفق عمل کردهاند، میتواند الگوهایی واقعی و باورپذیر برای دیگران ایجاد کند و انگیزه تغییر را در بدنه آموزش دینی افزایش دهد. جمعبندی نهایی تربیت مهارتمحور نه تنها با ارزشهای اسلامی تعارضی ندارد، بلکه میتواند به تعمیق دینداری، ارتقای شخصیت و افزایش تابآوری فردی و اجتماعی بینجامد. تحقق این هدف، مستلزم نگاهی نو، مربیانی توانا، و برنامههایی جامع و پیوسته است که آموزههای دینی را با نیازهای روانشناختی نسل امروز پیوند میزند.