تزکیه

معنای لغوی: تزکیه در لغت به معنای استوار ساختن و دور کردن شي از عیب و کاستی و ایجاد رشد، برکت و طهارت مال و نفس است. 

معنای اصطلاحی تزکیه: در اصطلاح از ریشه زکا به معنای رشد و نمو است. از آنجا که امکان رشد منوط به نبود آفات و موانع و وجود شرایط است. در اصطلاح نیز تزکیه پاکی نفس از اوصاف رذیله(موانع رشد) و آرایش آن به صفات جمیله(شرایط رشد) معنا شده است. 

معنای عام تزکیه در قرآن دور ساختن غیر حق از حق و پاکی از ناپاکی است و به معنای پاک گرداندن و به صلاح آوردن و رشد یافتن نفس و مال و کشت و زرع است. 

تزکیه را از کجا باید آغاز کرد؟

نقطه‌ی آغاز تزکیه برای افراد مختلف متفاوت است برای ایماندار، تجدید ایمان در هر لحظه. برای ناباوران باور و رسیدن به عقل استوار است و برای انسان‌های پاک رسیدن به خلوص. امّا اولین مرحله در تزکیه تفکّر و تعقل است؛ تفکّر در مورد خالق انسان و حقوقش، تفکّر در مورد انسان و وظایفی که بر عهده دارد، تفکّر در مورد سایر مخلوقات و وظایفی که انسان نسبت به آنها دارد. تفکّر نسبت به راه‌هایی که انسان باید برای رشد و تعالی در آن‌ها قدم بگذارد. مرحله‌ی دوّم: تنبیه است. تنبیه و سختگیری بر جسمی که عمری راحت و آسوده خوشگذرانی کرده است. تنبیه تفکّری که او را از مسیر درست منحرف نموده و آواره‌ی سرزمین‌های وهم و گمان نادرست نموده است و تنبیه اعضا و جوارحی که به خوشی خو گرفته. تنبیه با تصفیه‌ی مالی که به هر چیزی آلوده شده است و در آن ناپاکی‌ها، حرام و مال دیگران آمیخته است. مرحله‌ی سوم توبه است؛ برای بازگشت و جبران. پس هر گامی که حرکت به سوی تعالی و نور باشد طیّ طریق در مسیر رسیدن به تزکیه است. 

تقدّم تزکیه بر تربیت: در چهار آیه تزکیه و تعلیم در کنار هم هم آمده‌اند که در سه آیه تزکیه بر تعلیم مقدَّم شده است. 

علم بر دو نوع است؛ علمی که مقدَّمه‌ی تزکیه است و علمی که تزکیه مقدَّمه‌ی آن است. نوع اوّل علم شریعت است که انسان را به راه تزکیه هدایت می‌کند. در آیه‌ی ۱۲۹ بقره آمده: «وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ». 

نوع دوّم علم، معرفت و حکمت است که غایت و نهایت تزکیه است و هیچ معرفت و حکمتی به دست نمی‌آید مگر اینکه قبل از آن تزکیه و عبادت و تقوا و طهارت صورت گرفته باشد. در آیه‌ی ١۶۴ سوره‌ی آل عمران: «وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ» و همچنین در سوره‌ی جمعه آیه ۲ آمده است: «وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ». 

مسئله‌ی بعدی این است که هرگاه موضوع تربیت در میان باشد، تزکیه مقدَّم بر تعلیم علوم و معارف و حکمت است؛ امّا در جایی که پیامبران برای امّت خود دعا می‌کردند و درخواست از خدا داشته‌اند پیداست که ابتدا حکمت و کتاب و پس از آن تزکیه را طلب کرده‌اند. در عالم تحقّق، علم مقدَّم بر تزکیه است؛ زیرا تا علم به اعمال صالح و اخلاق نیکو وجود نداشته باشد، عمل به آنها و در نتیجه تزکیه میسّر نخواهد بود. تعلیم هر چند از جهت وجود خارجی بر تزکیه مقدَّم است؛ امّا از جهت اهمّیّت و رتبه از آن متأخّر است؛ زیرا تعلیم مقدَّمه و وسیله‌ای برای رسیدن به تزکیه است که اگر این هدف بدون تعلیم حاصل می‌شد ضرورتی برای تعلیم نبود. در هر صورت مسئله‌ی تعلیم و تزکیه متأثّر از همدیگرند تا مرحله‌ای از تزکیه نفس نباشد انسان به دنبال علم نمی‌رود و تا علمی نباشد مراحل بالاتر تزکیه طیّ نمی‌شود. پس هر دو بر هم تأثیر متقابل دارند. 

وسایل و راهکارهای رسیدن به تزکیه

از اهمّ وسائل رسیدن به تزکیه، لطف و فضل و رحمت خداوند است که باید شامل حال انسان بشود. وسیله‌ی بعدی رهبران الهی هستند. از منظر قرآن هدف از ارسال پیامبران تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت است. مسئله بعدی پایبندی به ایمان و دوری از گناهان است. از دیدگاه قرآن، نفس انسانی در ابتدا مانند لوح سفید و خالی است که قابلیت تزکیه و رشد را دارد و هم قابلیت آلودگی به زشتی‌ها و تیرگی‌ها که هر دوی اینها با اختیار انسان صورت می‌گیرد. در کل در همه‌ی مراتب تزکیه با نفس ارتباط دارد. بیشتر مفسّران تزکیه را از نوع افعال انسان می‌دانند به ویژه افعالی چون انجام طاعات، ترک معاصی، انجام اعمال عبادی.

امّا راههای رسیدن به تزکیه شامل: توبه، تقوا، مراقبت؛ (با برپایی دادگاه درونی و حساب‌کشی از نفس)، تخلیه و پاکسازی باطن. تحلیه که شامل طهارت معنوی است(تحلیه درست همانند تقویت جسم بعد از بیماری عمل می‌کند). تجلیه: تهذیب ظاهر و جلا دادن آن از طریق عمل به دستورات خداوند است.

رابطه‌ی تزکیه نفس با دعوت الی الله 

 دعوت شامل دعوت خود به سوی خدا و دعوت دیگران به سوی خدا است. در دعوت خود به سوی خداوند اشاره کردیم که تعلیم و تزکیه باید با تمام مراحل‌اش صورت بپذیرد تا انسان بتواند خود را به خداوند برساند و باید اشاره کنیم که اگر تعلیم بدون تزکیه و تربیت نفس باشد این تعلیم برای انسان مبیِّن آیه‌ی ۵ سوره‌ی جمعه می‌شود: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» در سوره‌ی شمس خداوند بعد از یازده بار قسم بیان می‌دارد راه اساسی رسیدن به رستگاری پاکی نفس است حال تا پاکی نفس در فرد صورت نگیرد، چگونه می‌تواند نفوس دیگر را به رستگاری دعوت نماید؟ مسئله‌ی بعدی دعوت دیگران به سوی خداوند است که خود به خود با تربیت و تزکیه فردی، نمود آن در افکار، گفتار و کردار فردی و اجتماعی فرد ظاهر می‌شود و این بهترین شیوه‌ی عملی دعوت به سوی رستگاری است. 

نقش الگوی عملی در تزکیه:

در مورد اهمّیّت الگوی عملی در تزکیه بیان چند نکته مهم است؛ یکی این‌که در خودسازی فردی و تربیت‌های اجتماعی نمونه‌های عملی سهم بسزایی ایفا می‌کنند. الگوها و سرمشق‌ها باید تجسم آرمان‌ها و عینیت‌یافته‌ی یک مکتب و مرام باشند. مسئله‌ی بعد اینکه پیامبران همه از جنس بشر بودند برای اینکه در نقش انبیا نیازها و احتیاجات بشر را با همان نفوس بشری در کنار شریعت و سلوک و توأمان با هم ادغام نمایند و بیان کنند که نیازهای ضروری رفع، بقیه مهار و گروهی از آنها با تسخیر و غلبه، پل‌هایی برای صعود و سلوک باشند. الگوهای عملی زمانی ملموس بودند و به راحتی می‌شده در کنار آنها مطابقت و مشابهت را انجام داد؛ امّا در این روزگار آنها را به‌راحتی نمی‌توان یافت در نتیجه نیاز به تفحّص و تحقیق است تا بتوانیم الگوهای عملی را بیابیم. قرآن روی اسوه و سرمشق بودن پیامبران تکیه می‌کند و به مردم توصیه می‌کند که از برنامه‌های عملی آنها سرمشق بگیرند: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيراً»(احزاب: ٢١)

امّا مسئله‌ی تزکیه هم بُعد فردی و درونی دارد که شامل خواست و نیاز است و هم بُعد بیرونی که شامل رفتار و اخلاق و گفتار و کردار است که هر دوی اینها می‌طلبد انسان به دنبال یک معیار و میزان خاصّ باشد که این معیار برای انسان مسلمان پیامبر و دستورهای خداوند است.

مسئله‌ی بعدی این است که انسان با انتخاب الگو به تقلید رفتار او می‌پردازد. الگوی زنده می‌تواند محیط تربیت مساعد را ایجاد کند. امّا اسوه‌های گذشته موجب حیات مجدّد انسان می‌شوند و نقش عظیمی در سازندگی انسان ایفا می‌کنند. الگو می‌تواند جوینده را از تردید و سرگردانی در انتخاب مناسبترین راه نجات دهد؛ علاوه بر این با تأسّی از اسوه‌های گذشته، تجربه‌های او در اختیار انسان قرار می‌گیرد و موانع و پیچ و خم‌هایی را که الگو تجربه کرده مدّ نظر قرار می‌دهد و راه مناسب را برمی‌گزیند. الگو می‌تواند عامل تحرّک و پویایی انسان باشد و انسان را از ایستایی و خفتگی باز دارد. بسیاری از اوقات مشاهده می‌شود که انسانهایی آهنگ کار پلیدی را می‌کنند امّا در اثر مشاهده حالات و رفتار آموزنده و پرمعنای الگوهای مورد قبول، به خود می‌آیند از طیّ کردن مسیر اشتباه پشیمان می‌شوند و چه بسا مسیر اصلاح و پویایی را بهتر از الگو می‌پیمایند.

نقش تصوّف و احسان در تزکیه

در این مقوله و این بحث قصد بررسی تصوّف افکار و عقاید صوفیان نیست امّا به صورت مختصر می‌توان گفت اصولاً از نظر اسلام، آنچه به عنوان زهد و ورع به عنوان عالیترین مراتب دنیاگریزی مطرح است نه اجتماع‌گریزی، عدم میل و گرایش به دنیا و به تعبیری دنیاپرستی است نه عزلتگزینی. به قول ابن تیمیه (رحمه الله) تصوّفی که جزء صوفیة الحقایق باشد نه صوفیة الارزاق(ساکنان خانقاه) و نه صوفیة الرسم(ملبَّس به لباس ظاهری و آداب ظاهری) می‌تواند در رسیدن به تزکیه مؤثّر باشد تصوّفی که دین را به افکار بیگانه نیالاید و اهل غلوّ و فلسفه‌بافی در حقایق آشکار دین نباشد. معتدل و حق‌گرا و واقع‌گرا باشد مسیرش از تزکیه جدا نیست. 

احسان و تزکیه: بر اساس آیات قرآن ایمان، انگیزه و نیّت الهی، نیک بودن ذاتی یک کار، شکل شایسته انجام یک کار و رساندن خیر و خوبی به دیگران در مفاهیم احسان به کار رفته‌اند، درواقع می‌شود گفت احسان مفهومی انتزاعی و جامع هر گونه خیر و نیکی است.

احسان از مفاهیم بنیادین و پردامنه‌ی قرآن است که در گستره‌ی اخلاق، اصول اعتقادی و ارزش‌های اساسی ارتباط با خدا، خود، دیگران، دین و بیگانگان را در شاکله‌های عاطفی، رفتاری، گفتاری در حوزه‌های گوناگون بیان می‌دارد پس با احسان می‌شود به تزکیه رسید و دیگران را به تزکیه دعوت کرد در شیوه فعلی و فاعلی احسان. 

آیا بدون راهبر و رهبر مزکّی می‌توان به تزکیه رسید؟ باید بگوییم که اولین مرحله‌ی تزکیه؛ بیداری، تنبیه و خودسازی است و برای این مراحل رهبر در نقش بیدارگر مربّی و دستگیر و انذاردهنده می‌تواند بسیار مؤثّر باشد. از مراحل دیگر تزکیه توبه و عزم راسخ برای پیش رفتن به سوی آن چیزهایی است که مطلوب است که برای این مراحل هم امدادگر لازم است. در مرحله‌ی بعد انجام واجبات و ترک معصیت و زشتی‌هاست و ضروری است که این‌جا دستگیر و مشوِّق در نقش بنیادین خود ظهور یابند پس وجود رهبر و مربّی مزکّی برای رسیدن به تزکیه‌ی نفس ضروری است. 

امّا راهنمایان و پند دهندگان می‌توانند علاوه بر پیامبران و انسان‌ها، خود نفس انسان، طبیعت، مرگ، تاریخ، حالات مردم، پیامدهای اعمال و... هم باشد که این موارد در زمینهی تعقّل، تدبّر، پندآموزی و کار ما مؤثّر واقع شوند. که قرآن به تمام این موارد اشاره نموده است. 

ویژگی‌های مزکّی و مربّی:

مربّی و مزکّی باید خود به تزکیه رسیده باشد. یعنی مراحلِ تفکّر، مشارطه( شرط برای پاکی)، مراقبه، محاسبه، مؤاخذه‌ی نفس را گذرانده باشد. از خودخواهی و خودپرستی رها باشد. داوری درست بین نفس خود و اعمالش را بداند و بعد قاضی دیگران باشد. عیب‌جو نباشد عیب‌بین باشد و در پی اصلاح عیوب. برای تربیت و اصلاح خود و دیگران حبّ و بغض نداشته باشد. بهره‌گیر از انتقادها باشد و خیرخواهی دیگران را بنگرد. 

تربیت انسان هدف غایی دعوت اسلامی 

آیا جماعت‌های اسلامی بالاخص بیداری اسلامی و مدرسه‌ی وسطیت چه نقشی در دعوت الی الله که غایت آن تزکیه است داشته‌اند؟ و موفق بوده‌اند؟ در پهنه‌ی سرزمین‌های اسلامی صدها و دهها جماعت اسلامی به وجود آمده‌اند که هر کدام از جنبه‌های مختلف به دعوت اسلامی اهتمام ورزیده‌اند در نهایت هر کدام تأثیر مثبت یا منفی خود را برجهان، منطقه و سرزمین محل ظهور خود نهاده‌اند گاه مثبت و گاه منفی که در این میان جماعت‌هایی موفق بودند که با دنیا همزیستی مسالمت‌آمیز داشته و اتخاذ مواضعشان بر اساس اصول انسانی و دینی، فارغ از تعصّب کور و منفی بوده است. بی‌شک بهترین امّت در جماعت‌هایی مورد تأکید و تأثیرند که بر اساس آیه‌ی١١٠ سوره‌ی آل عمران : «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ» امر به معروف و نهی از منکر را با زیباترین شیوه‌ی دعوت که همانا مدارا، نرمش، موعظه‌ی حسنه و در صلح و دوست داشتن صورت می‌گیرد. 

داشتن دیدگاه‌های انحصاری و تکفیر و تفسیق سایر اقشار نمی‌تواند در امر دعوت مؤثّر و مثبت واقع شود. در کل می‌توان گفت هر کس که در قالب جماعت‌ها چه در لوای گروه‌ها و زیر پرچمی خاصّ در خدمت به اسلام تلاش ورزد و در اعتلا بخشیدن به دعوت سهیم باشد نه مذهب، نه ملّیّت و نه گروه نمی‌تواند آن را قبض کند و دعوت در جماعت‌های با دیدگاه معتدل و وسطیت می‌توانند در هر جای دنیا مؤثّر در امر دعوت باشند. جماعتی که دید باز و فراگیر داشته و در مواجهه با دیگران از خردورزی و بلوغ فکری بهره ببرد، مردم به دیده احترام به آنها نگریسته و به مرور اعتماد آنها جلب شده و راه برای فعّالیت خالصانه این جماعتها بازتر خواهد شد و اگر هدف نهایی، دعوت به سوی خداوند باشد اعمال و سیاست‌هایشان بانیاتشان در یک راستا حرکت کند در دعوت و تزکیه مردم بسیار مؤثّر خواهند بود. 

نسبت‌سنجی کنشگری اجتماعی و سیاسی با دعوت فردی و تزکیه‌ی نفس 

انسان موجودی اجتماعی است و حال اگر بخواهد در اجتماع به زندگی خود ادامه دهد چه در اجتماع خانواده و چه در اجتماعی بزرگتر به نام طایفه، شهر و کشور به یقین باید اهل کنشگری باشد تأثیرگذاری و تأثیرپذیری خواه ناخواه زندگی او و دیگران را در اجتماع رقم می‌زند. کنشگری در زمینه‌ی ارتباطات اجتماعی و سیاسی امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. در همزیستی با دیگران یا باید تأثیرگذار بود یا تأثیرپذیر که لازمه‌اش کنشگری است. در غیر این صورت باید همچون راهبان به دور از اجتماع و مردم در گوشه‌ی عزلت ماند و تمام عواطف و احساسات بشری را در درون خود از بین برد.

در مورد باور بعضی از جماعت‌های اسلامی که در مرحله‌ی مکّی یا جامعه شبه جاهلی اسلامی باید بدون ورود به کنشگری اجتماعی و سیاسی تنها به دعوت فردی و تزکیه نفس مشغول بود درست است؟ باید توجه کرد که در مرحله‌ی اول هدف از این عدم کنشگری چه بوده است؟ آیا عدم کنشگری تا انتهای مسیر دعوت و تشکیل حکومت اسلامی باقی بوده و در روزهای اول بدون هدف بوده است؟ اصلاً عدم کنشگری وجود داشته؟! اگر این ادّعا درست است دعوت قومی و عشیره‌ای، هجرت، غزوات و جنگ‌های صدر اسلام، صلح و پیماننامه‌ها به چه منظور بوده است؟ باید دقّت کنیم که در مرحله‌ای که فرد برای تزکیه‌ی نفس خود در تلاش است و در مسیرِ تفکّر، توبه، تخلیه، تحلیه، تجلیه است آیا بدون راهنما، الگو، انذار دهنده و دستگیر می‌تواند به جایی برسد؟ واضح است که فرد نیاز به کنشگریِ دو طرفه دارد تا تزکیه شود و مزکّی که باید بر او تأثیر بگذارد و راهنمایش باشد. پس آیا این فرد به تنهایی زندگی می‌کند آیا فرد به تنهایی در اجتماع رها شده است؟ بدون شکّ هویّت فردی انسان به هویّت اجتماعی تحقّق می‌یابد. در قرآن انسان برای رهایی از خسران چهار اصل «ایمان، عمل صالح، تواصی به صبر و تواصی به حق» را در کنار هم بچیند و داشته باشد تا به ایمان و امنیت برسد و این چهار اصل آیا بدور از اجتماع و فارغ از کنشگری میسّر است؟! همچنین در سوره‌ی سبا آیه‌ی ۴۶: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَي وَفُرَادَي»

 اصول و اجرایی نمودن فرمان‌های الهی به صورت جمعی است و اگر بنا بر هر شرایطی مقدور نبود بعد می‌توان به صورت فردی باشد؛ پس اولویت به حضور اجتماعی انسان است. در روزهای نخستین دعوت، تلاش برای تزکیهی فردی بدون مشارکت اجتماعی و همراهی افراد نبوده است. پدر فرزند را، فرزند پدر و مادر را، همسر همسر را، و همسایه همسایه را به دعوت فرا خوانده است وگرنه آیا تشکیل حکومت اسلامی میسر بوده؟ 

اگر دعوت که هدف غایی آن تزکیه است، بدون کنشگری باشد و هرکه به راه خود، باید دعوت با محمّد (ص) خاتمه می‌یافت. 

امّا حدّ یقف تزکیه؟ حدّ یقفی که بتوان به آن اشاره کرد به نظر ممکن نیست، برای مؤمن هر لحظه تجدید ایمان، برای پاکان هر لحظه خلوص و برای افراد عادی هر لحظه رهایی از مسائلی که مانع سلوک و ایمان می‌شود. 

انسان مادامی که با خلق و خو و صفات انسانی در اجتماع زندگی می‌کند باید در حال خودسازی و دگرسازی باشد زمانی می‌توان گفت فرد به حدّی از تزکیه فردی رسیده که بتواند در روابط اجتماعی و فردی فردیت را بر اجتماع غالب نکند و مبادی به آداب انسانی باشد. حدّاقل اینکه آسیبی به خود و دیگران از بعد شخصیتی، عاطفی و اجتماعی وارد نکند. در حال حاضر بنا به علل متعدّد، کم نیستند افرادی که صلاحیت ورود به جامعه را ندارند و جامعه هم برای آنها چیزی ندارد که بر اندوخته‌های اندکشان بیفزاید؛ در نتیجه یا در حال آسیب‌زدن به خود هستند یا دیگران. به نظر می‌رسد جان گرفتن تربیتی اصیل و پاک که انسان‌ها را از این سرگردانی برهاند به شدّت لازم است. 

در نهایت تزکیه در فکر، گفتار و رفتار را برای خود و همگان از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم.

-----------------------

* خانم نسرین حسن‌زاده، متولّد ١٣۵۵، متأهّل، فعّال دینی، کارشناس حقوق و ساکن ارومیه