4-1- ارکان تربیت
تربیت نسلهای هر جامعهای از جمله مسائلی است که اهمیت بنیادین دارد. تجربههای جوامع در عصر کنونی به یقین اثبات کرده است که تربیت نسلهای هر جامعهای سرآغاز پیشرفت حقیقی آن جامعه میباشد. در جوامع پیشرفته و پویا یکی از شاخصهای مهم برای سنجش پیشرفت و پویایی، میزان اهتمامی است که آن جامعه به تربیت نسلهای تازه میدهد.
بدون شک محقق شدن هدف تربیت که همان نجات نسلها از تاریکیهای جهالت و در آوردنشان به دنیای نور و معرفت است، مستلزم وجود ارکان و پایههایی است که مسألهی تربیت و پرورش نسلها بر آنها استوار است. رسیدن به هدف مذکور مقتضی این است که چنین ارکان و پایههایی به درستی و دقت بررسی شوند؛ زیرا هر اندازه در امر تربیت، این ارکان درستتر و دقیقتر به کار گرفته شوند، فایدههای بزرگتر و بهرههای بهتر و شیرینتری را در پی خواهد داشت و اگر عیبی یا قصوری در رُکنی از این ارکان پدید آید، آثار و پیامدهای منفی و مخرّبی در امر تربیت نسلها بر جای خواهد گذاشت.
در این کتاب، تربیت دارای چهار رُکن شامل «مربی»، «مُتربّی»، «روش تربیتی» و «محیط تربیت» میباشد که در ادامه، این ارکان بررسی خواهند شد و از مسائل و وظایف مربوط به هر یک از آنها آگاهی خواهیم یافت.
1-4-1- مربی
مربی رکن اساسی کار تربیتی است؛ یعنی کسی که از طریق اجرای برنامه و روش تربیتی با متربی ارتباط نزدیک و مستقیم دارد. مربی در موفقیت برنامهی تربیتی و تحقق اهداف آن، بالاترین جایگاه را دارد و رکنی اساسی از ارکان تربیت و بنیان بنای عظیم تربیت به شمار میرود؛ زیرا مربی با مشارکت دادن متربیان برای کسب آگاهیها، شناختها، مهارتها و جهتگیریهای مناسب و لازم، وظیفهی سنگین تربیت آنان و نظارت بر روند تربیتشان را تا رسیدن به مرحلهی کمال و کسب فضایل بر عهده دارد.
با توجه به این که تربیت انسان و آراستن او به ویژگیها و فضایل والا، امری بزرگ و مهم است، نمیتوان توقع داشت که مربی این امر مهم و بزرگ را در یک روز، یک ماه یا حتی یک سال به سرانجام برساند؛ بلکه این امر مهم، تلاشی پیوسته و همیشگی میطلبد[20]. به عبارت دیگر یورشی نیست که یک بار انجام گیرد، بلکه تعاملی است تدریجی و پیوسته با کسانی که میخواهد در آنان تغییر ایجاد کند[21]. به همین سبب مربی باید از روح بلندی برخوردار باشد؛ زیرا تربیت انسانها در حقیقت، خدمت بزرگی است به جامعهی بشری و خدمت به جامعهی بشری، تنها از عهدهی انسانهای بزرگی برمیآید که فقط به تعالی و پیشرفت جامعه میاندیشند. ملتی که هر چیزی را تباه میگرداند و با ترس و آز، دلبستهی زندگی مادی میشود، چیزی به دست نمیآورد؛ اما ملتی که برای رسیدن به آرمانهایش فداکاری میکند، به هر چیزی دست مییابد[22]. بنابراین نقش مربی در تربیت، بسیار مهم و اساسی است و با توجه به اهمیت چنین نقشی، مربی باید از همهی صفات لازم و مرتبط با مسؤولیتش برخوردار باشد. این صفات را میتوان در دو بخش زیر ذکر کرد.
v بخش اول) صفات اخلاقی: مربی باید به زینت اخلاق والا مزیّن باشد و به اخلاق رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به عنوان اولین مربی و مقتدای موصوف به وصف ﴿ وَ إِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ﴾؛ یعنی: « و تو اخلاق بزرگ و برجستهای داری!»(القلم:4) آراسته شود. اخلاق نیکو مایهی خشنودی خداوند است و در پی آن، خداوند مقبولیت بندهی خوشاخلاق خود را در میان مردم فراهم میآورد و علاوه بر آن، چنین بندهای از اطرافیانش نیز محبت و احترام میبیند. به این سبب، اگر مربی از چنین اخلاقی برخوردار نیست باید بکوشد تا بدان آراسته گردد[23]. اخلاق نیکو مصادیق فراوان و متفاوتی دارد که بارزترین آنها عبارت است از:
1) اخلاص: در حقیقت، اخلاص سرّ بندگی، جانمایه و بنیان آن است و برای هر کرداری مانند روح است برای جسم. کردار بیاخلاص به جسم بی روح و درخت بیثمر میماند؛ لذا اخلاص تنها راه رهایی و نجات است[24]. کردار بیاخلاص و بدون اقتدا، مانند مسافری است که جامهدان خود را از شن و ماسه پُر میکند اما با این کار فقط بارش سنگین میگردد و سودی برایش ندارد[25]. اگر علم بیعمل سود میبخشید، خداوند علمای اهلکتاب را نکوهش نمیکرد و اگر کردار بیاخلاص نیز بهرهای میداشت، منافقین را نکوهش نمیکرد[26]. در نتیجهی اخلاص است که ذوق و استعدادهای نهفتهی مربی شکوفا میگردد، کلامش سرشار از حکمت میشود و خامهاش پُربرکت و نور مینگارد وتلاشهای اندکش هم پیراسته میگردد و بهرهاش افزون میشود و با تلاشی اندک سود فراوانی به دست میآورد[27]. اخلاص جانمایهی دین، نشانهی صداقت، محافظ کردار و ضامن پذیرش عمل مربی در دنیا و آخرت و اصلی نادر و کمیاب در میان مردم است. اخلاص یعنی منحصر گرداندن نیت برای خداوند و تنها ذات او را جُستن. بنیان اخلاص یاد خدا و آماده شدن برای لقای او و چشم داشتن به بشارت او به هنگام تحقق این لقاست[28].
2) تواضع: آیین اسلام پیروان خود را بر تواضع و پرهیز از تکبّر و بدخویی تشویق کرده است و این مسأله به وضوح در آیات قرآن کریم جلوهگر است: ﴿ وَ ٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ﴾؛ یعنی: «و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کردند بال خود را فرو گستر»(الشعراء: 215).
از بارزترین صفاتی که سبب محبوبیت مربی و تأثیرگذاری او در میان مردم و جامعه میشود، فروتنی است و در مقابل، تکبّر مانعی را میان مربی و متربی ایجاد می کند و حتی سبب انزوای مربی و دوری گزیدن مربی از اطرافیانش میگردد. مربی متواضع با همهی مردم همزیستی و معاشرت دارد و پذیرای آنان است، با آنان سخن میگوید، آنان را ملاقات میکند و دوستشان میدارد[29].
تواضع مربی، زیباترین احساسات را در وجود متربی ایجاد میکند. انسان بزرگوار کسی است که دیگران در همنشینی با وی احساس بزرگی و شخصیت میکنند، نه احساس کوچکی و حقارت. مربیِ متواضع، شخصیت متربیان خود را رشد میدهد، آنان را مشتاق دانش میگرداند و به آنان کمک میکند تا رفتاری درست و متعادل داشته باشند، امّا تکبر مربی در رفتار با متربیان، به نوعی طرد کردن و راندن آنان است. آموزش در ذات خود خدمتی است که مربی به متربیانش ارائه میدهد و باید استمرار داشته باشد؛ زیرا دانش و تربیت، روحی است جانبخش که باید پیوسته به متربیان القا شود و پایان نپذیرد[30].
3) راستگویی: راستگویی یکی از بارزترین ارکان شخصیت انسانهای سالم و متوازن است. خداوند خود را با وصف صدق ستوده است: ﴿... وَمَنۡ أَصۡدَقُ مِنَ ٱللَّهِ قِيلٗا ﴾؛ یعنی: «... و چه کسی در سخن از خدا راستگوتر است؟»(النساء: 122). از رسولانش نیز با این وصف یاد کرده است و دربارهی حضرت ابراهیم8 فرموده است: ﴿وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِبۡرَٰهِيمَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صِدِّيقٗا نَّبِيًّا ﴾؛ یعنی: «و در این کتاب به یاد ابراهیم بپرداز زیرا او پیامبری بسیار راستگوی بود»(مریم:41). و دربارهی حضرت اسماعیل8 فرموده است:﴿وَ ٱذۡكُرۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ إِسۡمَٰعِيلَۚ إِنَّهُۥ كَانَ صَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَ كَانَ رَسُولٗا نَّبِيّٗا ﴾؛ یعنی: «و در این کتاب از اسماعیل یاد کن؛ زیرا او درستوعده و فرستادهای پیامبر بود»(مریم:54). خداوند همچنین مؤمنان را به همراهی پیوسته با صدقپیشگان دستور داده است: ﴿ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَ كُونُواْ مَعَ ٱلصَّٰدِقِينَ ﴾؛ یعنی: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید و با راستگویان باشید»(التوبة:119).
صدق یعنی خبرِ راست و درست دادن دربارهی چیزی و دروغ یعنی اظهار خبر خلافِ واقعیت و حقیقت دربارهی چیزی[31]. صدق، مقام والای سالکانِ طریقِ ایمان است و همهی منازل سلوک، آغازش از صدق است. صدق همان راهِ استواری است که هرکس سالکِ آن نگردد از زمرهی هلاکشوندگان خواهد شد. صدق، جان مایهی کردارها، معیار سنجش احوال، مُحرّکِ شهامت و دروازهای است که واصلان از آن به بارگاه پروردگارشان رَه مییابند. صدق، بنیانِ بنای دین و ستونِ سرای یقین است و بعد از نبوت -که بالاترین رتبهی آدمیان است- در مقام اول قرار گرفتهاست[32].
4) مهربانی: از مهمترین نیازهای روانی هر انسانی نیاز به محبت و مهربانی است. نیاز به محبت در هر انسانی از دو جهت نمود مییابد: یکی آن است که انسان دیگران را دوست بدارد و دیگر آن است که انسان احساس کند دیگران او را دوست میدارند. اهمیت این نیاز در افراد محروم از محبت بیشتر نمایان میشود تا جایی که چنین افرادی دچار پریشانی میشوند. روانشناسان میگویند: فقدان محبت سبب آن دسته از ناهنجاریهای رفتاری است که درکردارهای مجرمانهی جوانان نمود مییابد[33]. محبت باید بر آموزش و توجیه، مقدّم گردد و این نکتهای است که رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- در رهنمودهایش به آن اشاره دارند. در حدیثی به روایت از معاذبنجبل[34]0 آمده که رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- دستش را گرفت و فرمود: «ای معاذ به خدا سوگند تو را دوست دارم». سپس فرمود: «ای معاذ! تو را در پی هر نمازی به گفتنِ این ذکر سفارش میکنم: «اللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَی ذِکْرِکَ و شُکْرِکَ و حُسْنِ عِبادَتِکَ»[35]؛ یعنی: «بار الها! مرا یاری ده تا تو را یاد کنم، شکر تو را بگزارم و به نیکی تو را عبادت کنم».
اگر متربی احساس نکند که مربیاش او را دوست دارد و همهی خوبیها را برایش میخواهد، حاضر نمیشود از وی چیزی را بیاموزد، حتی اگر یقین داشته باشد که مربیاش همهی خیر و خوبیها را دارد و حتی فراتر از آن، بداند که خیر و خوبی تنها نزد او است؛ زیرا هر تلاشی برای تربیت بدون محبت ناتمام است[36]؛ لذا مربی باید به مصالح متربیانش توجه و اهتمام لازم را داشته باشد و با آنان در مهرورزی، دلسوزی و نیکی کردن چنان رفتار کند که با عزیزترین فرزندانش رفتار میکند[37].
بخش دوم) صفات حمایتی: یکی از ویژگیهای مهمی که مربی میبایست به آن اهتمام داده و به آن آراسته گردد، مهارتها و صفاتِ حمایتی است. مربی باید درحد کمال از این مهارتها و صفات بهرهمند باشد تا بتواند در کار تربیتی با موفقیت به هدف مورد نظرش دست یابد.
مهارتهای حمایتی، انواع فراوانی دارد از جمله میتوان موارد زیر را نام برد:
1) احوالپُرسی: خداوند متعال در شرح حال حضرت سلیمان فرموده است: ﴿ وَ تَفَقَّدَ ٱلطَّيۡرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ كَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِينَ ﴾؛ یعنی: «و جویای[حال] پرندگان شد و گفت: مرا چه شده است که هدهد را نمیبینم؟ یا شاید از غائبان است؟»(النمل:20). در این تفقد یکی از صفات سلیمان8 که همان صفت بیداری و دقت است، خود را نشان داده است؛ از اینرو میبینم که از عدمحضور حتی پرندهای در میان آن همه لشکریانِ فراهمآمده از جنّ، انس، پرندگان و... غفلت نمیورزد و همهی آنها را گرد میآورد تا متفرق نشوند[38]. مربی باهوش از متربیان خود تفقّد میکند تا اگر فردی یا افرادی از متربیان یا از ملازمان نشستهایش غایب باشند، احوالشان را جویا شود و سبب عدم حضورشان را بپرسد و در صورتی که از سبب آن آگاهی نیافت، کسی را برای کسب خبر از احوالشان روانه دارد یا خود شخصاً نزد آنان برود؛ که البته اگر خودش برود بهتر است[39]. امام نووی[40] 6 میگوید: «مربی باید احوال متربیان را جویا شود و احوال غائب آنان را پیگیری کند»[41].
2) احترام به تفاوتهای فردی: قرآن کریم در موارد فراوانی به تفاوتهای فردی اشاره دارد: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن ذَكَرٖ وَ أُنثَىٰ وَ جَعَلۡنَٰكُمۡ شُعُوبٗا وَ قَبَآئِلَ لِتَعَارَفُوٓاْۚ إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٞ﴾؛ یعنی: «ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بیتردید خداوند دانای آگاه است»(الحجرات:13). ملاحظهی تفاوتهای فردی و احترام به آنها، یکی از آداب، مبانی و ارزشهای اساسی تعلیم و تربیت است. چنین نیست که آنچه شایسته و مناسب کسی است، همان نیز شایسته و مناسب فرد دیگری باشد. مربی موفق کسی است که به اندازه و متناسب با حال و شرایط هر متربی، او را در زمان مناسب از دانش برخوردار گرداند. رسول خدا -صلّی الله علیه وسلّم- در اندیشه و عمل، بهتر از هر کسی تفاوتهای فردی افراد را لحاظ کرده و به آنها احترام گذاشتهاند. شاهد این مدعا، نصیحتها و پندهای متفاوت و متعددی است که فراخور حال درخواست کنندگان بیان فرمودهاند و شاهد دیگر، پاسخها و فتاوای گوناگونی است که آن حضرت دربارهی سئوال یا مسألهای واحد، با توجه به تفاوت سئوالکنندگان، ارائه دادهاند[42].
در تربیتِ هر فردی، مربی باید تواناییها، امکانات و علایق آن فرد را لحاظ کند تا بتواند او را بهتر تربیت کند. مربی سخت در اشتباه است اگر بخواهد از متربی، فردی مانند خودش(مربی) بسازد یا بر آن باشد که او را مانند یکی از الگوهای مورد نظرش گرداند یا بکوشد تا همهی متربیان همگون شوند و به مانند فرد واحدی درآیند. مربی اگر این روش را برای تربیت در پیش گیرد همیشه متربی را ناکام میداند؛ زیرا از دیدگاه وی متربی به اهداف معیّن شدهی وی نرسیده است؛ گرچه متربی گامهای بزرگی را نیز برداشته باشد، امّا به چشم مربی نمیآید. بنابراین تربیت هر فردی، رساندن آن فرد به کمال شایستهی اوست نه به کمال شایستهی دیگران[43].
3) پیگیری مستمر: در امر تربیت -هرچقدر هم پیراسته و بینقص باشد- باز هم نباید به توجیهی گذرا بسنده کرد؛ زیرا تربیت پروژهای است نیازمند ارتباط، پیگیری و توجیه مستمر. در کار تربیت، گیرندهی رهنمونهای ما، روان فرد متربی است و این روان مانند دستگاهی نیست که یک بار کلیدهایش را بزنیم و برای ادامهی کار آن را به حال خود رها کنیم و به سراغ دستگاه دیگر برویم. روان آدمی پیوسته در حال دگرگونی است و خواستهها و جهتگیریهای گوناگونی دارد و هر دگرگونی، جهتگیری و خواستهای نیازمند توجیه و رهنمود است. کسی که توان ارتباط مستمر با متربی را در خود نمیبیند، شایستهی عهدهدار شدن امر تربیت نیست؛ گرچه همهی صفات نیکو و ویژگیهای زیبا را داشته باشد[44]. مربی باید مراقب احوال متربیان خود باشد و آداب، رفتار و اخلاق آنان را کاملاً پایش کند تا اگر مرتکب کرداری حرام، مکروه یا فسادانگیز شوند و یا در حق دیگران بیادبی کنند و یا سخن بیهودهی فراوان گویند و بر پُرگویی حریص باشند و یا با نااهلان نشست و برخواست داشته باشند، مربی ابتدا در حضور متربی به شیوهی غیرمستقیم و بدون ذکر نام از کرداری که مرتکب شده است، نهی کند و در پی آن اگر متوجه نشد، در نهان و به اشارت، او را از آن کردار نهی کند و اگر این مرحله نیز نتیجهبخش نشد، به طور آشکار او را نهی کند و در نهایت اگر از ارتکاب آن کردار دست نکشید، او را ترک کند تا وقتی که ارتکاب آن کار را فرو گذارد و بازگشت کند[45]. پیگیری از جهت دیگری نیز ضرورت دارد؛ زیرا تربیت پروژهای است مستمر و تجدیدپذیر؛ روان آدمی پیوسته در حال دگرگونی است، خواستهها و جهتگیرهای گوناگون و تلاشهای متعددی دارد؛ لذا توجیه، نیازمند پیگیری و استمرار است و هر وضعیت و حالت جدیدی به توجیه تازهای نیاز دارد. همانطور که در توجیه، مفاهیم قدیمی نیز نیازمند یادآوری، تجدید، بررسی دوباره و تأکید است و این نیازی است فطری که هر فرد خردمندی در وجود خود آن را مییابد، احساس میکند و آثارش را میبیند. خداوند فرموده است: ﴿ فَذَكِّرۡ إِن نَّفَعَتِ ٱلذِّكۡرَىٰ﴾؛ یعنی: «و پند ده که مؤمنان را سود بخشد»(الأعلی:9). اگر مربی بر این واقعیت در ارتباط با روان آدمی واقف نباشد بعد از مدتی کوتاه از کار تربیتی، خسته و درمانده میشود و در پی آن از تربیت کردن و اصلاحگری ناامید میشود و در نهایت به مانند کارمندی میگردد بیروح که گفتارش هیچ تأثیری نخواهد داشت[46].
4) حرکت تدریجی: حرکت تدریجی یکی از مهمترین صفاتی است که باید مربی داشته باشد. برخی از مربیان هیجانزده و حماسی میشوند و میخواهند همهی داشتههای علمی و تئوری خود را که با گذشت زمان به دست آوردهاند به یک باره به متربی خود منتقل کنند و طبعتاً چنین کاری دشوار است؛ زیرا برای کار تربیتی زمان کافی لازم است و دست کشیدن از عاداتی که بخشی از زندگی متربی شدهاند و خوی گرفتن به امور تازه کار ساده وآسانی نیست. هم دست کشیدن از عادات گذشته و هم پذیرش امور تازه نیازمند زمان کافی است. اگر مربی از این حقیقت غافل باشد در کار تربیتی ناکام میماند. بر این اساس رعایت پیشروی گام به گام یکی از ویژگیهای بارز نزول قرآن است و خداوند فرموده است: ﴿ وَ قُرۡءَانٗا فَرَقۡنَٰهُ لِتَقۡرَأَهُۥ عَلَى ٱلنَّاسِ عَلَىٰ مُكۡثٖ وَ نَزَّلۡنَٰهُ تَنزِيلٗا ﴾؛ یعنی: «و قرآنی با عظمت را بخشبخش بر تو نازل کردیم تا آن را به آرامی بر مردم بخوانی و آن را به تدریج نازل کردیم»(الإسراء: 106). یکی از اسباب خوشبخت کردن مخاطبین در نتیجهی آگاهیبخشی به آنان، رعایت پیشرفت گامبهگام و رتبهبندی مسائل با توجه به اهمیّت آنهاست. در مقام دعوتگر سخت در اشتباهیم اگر همهی معلومات، پندها، آموزشها، سنن و آدابی را که با خود داریم پیدرپی و به یک باره به مخاطبین انتقال دهیم[47]. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- در امر تربیت روش پیشرفت گامبهگام را به کار گرفته است؛ در حدیثی که ابنعبّاس0 دربارهی ارسال معاذبنجبل0 توسط رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به یمن نقل کرده است، آن حضرت در سفارشی به نمایندهی خود فرمود: «آنان (مردمان یمن) را دعوت کن تا گواهی دهند بر این که فرمانروا و فریادرسی جز الله نیست و گواهی دهند بر این که من فرستادهی الله هستم، اگر این را پذیرفتند به آنان اعلام کن که الله پنج نماز را در شبانهروز بر آنان واجب کرده است، اگر این را پذیرفتند، به آنان اعلام کن که الله در اموال آنان صدقهای را واجب گردانیده که از ثروتمندانشان گرفته میشود و به نیازمندانشان داده میشود»[48].
5) تفاضل علمی، اخلاقی و معنوی: متربی باید دریابد که مربیاش بر وی برتری دارد و خود را در مقام دریافت کننده ببیند. این امر حقیقتی است درونی و روانی که به صورت ناخودآگاه در روان متربیان تأثیر میگذارد. هر فردی که دریافتکننده است، باید جایگاه دریافت کنندگی خود را بپذیرد؛ زیرا در غیر این صورت اگر آن فرد احساس کند که در جایگاه بالاتری از عطا کننده قرار دارد دیگر با چه انگیزهای، عطای او را دریافت کند؟ برتری مفهوم فراگیر و وسیعی دارد و در آنِ واحد مسائل بسیاری را در بر میگیرد[49]. مسألهی تفوّق مربی تنها مربوط به حوزهی تخصصی و کاری وی نمیشود، بلکه مربی باید از چنان دانش و معرفتی بهرهمند باشد که به کمک آن بتواند متربی خود را وادار به پرسشگری، مناظره، گفتمان و اندیشیدن کند؛ تحقق این امر مستلزم آگاهی پیوسته از دادههای جدید شناختی و پیگیری مداوم آنهاست؛ زیرا تنها در این صورت میتواند با وضوح هر چه تمامتر سخن بگوید و توجه متربیان را به خود جلب کند. بنابراین مربی باید پیوسته بر رشد و پیشرفت خود آزمند باشد و با پشتکار پیوسته و همیشگی به سختی تلاش کند و همواره کارش تعلم و تعلیم باشد و در حوزهی اندیشه مطالعهی مستمر داشته باشد، بر متون تعلیق بنگارد، آنها را حفظ کند و در تألیف و تحقیق عمر خویش را سپری کند و لحظهای از وقتش را بیهوده سپری نکند و همهی عمر را در راه علم و عمل به کار گیرد. واجب است که مربی بر متربی تفوّق و برتری داشته باشد، تا به سبب آن بتواند روند تربیت را به شیوهای درست مدیریت کند. یکی از قوانین بدیهی این است که هرگاه میخواهیم کسی را به مرحلهای بالاتر ارتقا دهیم، باید به نسبت وی در جایگاه بالاتری باشیم تا بتوانیم دستمان را به سوی او دراز کنیم و او با گرفتن دست ما خود را بالا بکشد. وقتی مربی از آگاهی مطلوب بهرهمند نباشد، نمیتواند عطایی داشته باشد، زیرا آنکه بیبهره است، نمیتواند بخششی داشته باشد. مربی باید به اندازهی کافی اندوختهی معرفتی داشته باشد تا بتواند با آن، کار تربتی خود را پشتیبانی و حمایت کند[50].
6) مهارت ارتباطی: مربی باید برای کسب مهارت ارتباط بکوشد. منظور از ارتباط، چه کلامی و چه غیرکلامی، شیوهای است که به واسطهی آن افکار و اندیشهها از فردی به فرد دیگر منتقل میشوند تا تأثیری درونی یا معرفتی ایجاد کنند[51]. ارتباط، راه مهم ایجاد روابط خوب و برتر است. برای این که بتوانیم بر دیگران تأثیر بگذاریم و خرسندی آنان را به دست آوریم باید در تعامل با آنان مهارت ارتباط را به خوبی به کار گیریم؛ زیرا نوع زندگی انسان بازتاب نوع ارتباط وی است. بنابراین مربی باید در پرتو فهم خود، گزینش افراد را برای روابط سازنده از طریق ارتباط کلامی و غیر کلامی که ما در فهم پیامها به کار میگیریم به خوبی انجام دهد[52]. لازم است بدانیم که در اثربخشی یک پیام، واژهها 7 درصد نقش دارند، صدا و تغییر در زیر و بم آن 38 درصد و حرکات اعضای بدن 55 درصد . پژوهشگران نزدیک به یک میلیون اشارهی ارتباطی غیرکلامی را به ثبت رساندهاند[53]. روانشناسان بر این باورند که60 درصد از حالتهای ارتباطی میان انسانها غیرکلامی و با استفاده از اشاره است[54]. پژوهشها همچنین نشان داده است که در بهنتیجه رسیدن هر کاری93 درصد اخلاق شخصی و 7 درصد تواناییهای شغلی تأثیرگذار است. منظور از اخلاق شخصی، هنر تعامل و برخورد با دیگران است[55].
مهارتهای ارتباطی در پیشبرد موفقیت کار تربیتی مربی بستگی به عواملی دارد که برخی از آنها عبارتند از:
الف) شنود: گوش دادن یکی از چهار هنر زبانی(سخن گفتن، گوش دادن، خواندن، نوشتن) به شمار میآید که گوش دادن در کنار دیگر مهارتهای ارتباطی در امور مختلف زندگی روزمرهی انسان به کار گرفته میشود[56]. خوب گوش دادن فرصتی است برای به دست آوردن معلومات در بالاترین حد ممکن و نیز این امکان را برای مربی فراهم میآورد تا افکار متربی خود را بشناسد. پس از کسب معلومات و شناخت افکار، نوبت به اظهار نظر و تصمیمگیری فرا میرسد. کسی که خوب گوش نمیدهد نظر و تصمیمگیری ناقصی را اظهار خواهد داشت[57]. بخشی از خوب گوش دادن زمانی محقق میشود که به گوینده فرصت داده شود تا سخنش پایان یابد، در جواب دادن از عجله پرهیز شود و با نگاه و سیما به گوینده توجه شود و با هوشیاری سخنش دریافت گردد[58].
ب) آراستگی: ظاهر فرد دومین عامل مهم در ارتباطات غیر کلامی جوامع به حساب میآید که سبب اهمیت آن، به ضرورت اظهار شخصیت برمیگردد[59]. بیشتر پژوهشگران اتفاق نظر دارند که ارتباطات غیر کلامی یا همان ظاهر، بیش از دو سوم تأثیر را هنگام ارتباط دو فرد با هم یا فردی با مجموعهای از شنوندگان بر جای میگذارد[60]. پژوهشهای انجام شده گویای این است که دیگران برای آشنایی با افراد فاقد جذابیت ظاهری و ایجاد رابطهی شخصی با آنان بسیار اندک علاقه نشان میدهند. بر اساس نظرسنجی از دانشجویان، اساتیدی که از ظاهری جذاب و جالب توجه برخوردارند نزد آنان بهتر و پر طرفدارتر از دیگر اساتید فاقد چنین ظاهری هستند[61]. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- یارانش را به داشتن ظاهری نیکو فرمان میداد و میفرمود: «شما نزد برادرانتان میروید پس جامهها و لباسهای خود را مرتب کنید به طوری که میان مردم متمایز و نمایان شوید؛ زیرا خداوند پلیدی و آلوده شدن به آن را دوست ندارد [62]. بنابراین مربی باید هیأت و ظاهری نیکوتر، زیباتر و جذابتر از دیگران داشته باشد تا بهتر بتواند مِهرش را در دلها بنشاند و پیام دعوتش را به ژرفای جان مردمان برساند[63].
ج) توجّه: یکی از نیازهای فطری مطلوب هر انسانی، این است که قدرش دانسته شود. بها دادن به متربی او را وادار میکند تا پیشرفت کند. انسان با حیوان در نیازهای اساسی مانند خوردن، نوشیدن و خوابیدن مشترک است، امّا فراتر از این نیازهای مشترک، انسان دوست دارد که مورد احترام قرار گیرد. انسان در روابط خود همواره انتظار دارد ارزشها و خوبیهایش دیده شوند و مورد توجه قرار گیرد. هر بار که به سخن دیگران بیتوجهی میکنیم یا پیامکهای آنان را جواب نمیدهیم، در حقیقت وجودشان را نادیده گرفتهایم. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- در پرتو هدایت و از سر کرامت، به دیگران اهتمام میورزید و به آنان بها میداد و قدرشان را میدانست. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- در هنگام سخن گفتن با کسی، همهی وجود خود را متوجه او مینمود. وقتی در راهی بر کودکان گذر میکرد به آنان سلام میداد و در مواردی با آنان شوخی میکرد. همهی این توجهات برای این بود که به طرف مقابلش بگوید تو دارای اهمیت هستی[64].
د) مصافحه: مصافحه یا دست دادن با دیگران اولین برخورد عملی در ارتباط میان دو نفر است. با دست دادن ارتباط فیزیکی و حسی میان مربی با متربی به کمال خود میرسد. هرگاه کسی با رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- ملاقات میکرد و با آن حضرت دست میداد، ایشان دست آن فرد را رها نمیکرد تا این که آن فرد، دست رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- را رها میکرد و روی مبارک از آن فرد نمیگرداند تا این که وی روی میگرداند[65].
هـ) تبسم و لبخند: تبسم و لبخند یکی از رفتارهای پرکاربردی است که برای فرد بهرههای فراوانی را در پیدارد. لبخند زدن، خوشرویی و سخن زیبای مربی، دلها را به روی او میگشاید و او را محبوب و مأنوس آنان میگرداند. سیمای هر مربی، معرِّف وی و آیینهی تمامنمای شخصیت او است؛ اگر سیمایی گرفته و اخمو داشته باشد، گرفتگی و ترشرویی را القا میکند و اگر خوشرو و خندان باشد، پیامش بشارت و خیر است[66]. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرمود: هیچ امر نیکی را کوچک و بیارزش مشمارید، گرچه (آن امر نیک این باشد) که با برادرت با خوشرویی ملاقات کنی[67].
6 ) سخاوت: مربی باید داشتههایش را با روشی نیکو به دیگران عطا کند؛ در غیر این صورت، تأثیر مطلوب تربیت وی تباه میگردد و چه بسا تأثیری نامطلوب برجای بگذارد[68]. بخشش نیکو، روشها و موازینی دارد که برخی از آنها را شرح میدهیم.
الف) بخشش: مربی باید هوشیار باشد، تا توان و شایستگی متربی خود را بشناسد و به اندازهی توان و شایستگیاش او را برخوردار کند، نه به اندازهای که توانش را ندارد و نمیتواند از عهدهاش برآید؛ زیرا چنین امری همّت متربی را سست و ضعیف میگرداند و عزم و ارادهاش را ناکارآمد میکند. نقل است که دانشجویی از دانشوری خواست تا او را علومی چند بیاموزد؛ اما آن دانشور از تعلیم آن علوم به وی خودداری کرد؛ او را پرسیدند: چرا آن علوم را به وی نیاموختی؟ گفت: «هر تربیت را نهالی باشد و هر سازهای را بنیانی». گفتهاند: «هر لباسی را کسی برتَن میکند و هر دانشی را متعلمی فرا میگیرد»[69].
ب) استقبال: استقبال شامل قدرت و مهارت مربی برای به کارگیری پیشنیازها و زمینهسازی برای اندیشهی مقصود است تا بتواند به سبب آن معلومات و تجربههای خود را به متربی منتقل کند. برای همین، وقتی متربیان نزد وی میآیند لازم است به آنان خوشامد بگوید و با خوشرویی، شادابی، صمیمیت، اظهار محبت و مهربانی با آنان رفتار کند؛ زیرا چنین رفتاری مایهی شرح صدر و خوشرویی او میگردد و سبب میشود تا متربیان درخواستهایشان را راحتتر با او در میان بگذارند[70].
ج) الفت: اصل این است که روابط مربی و متربی بر اساس الفت و محبت باشد، نه بر اساس اجبار و تحمیل خواستهها؛ بنابراین باید اجرای برخی از تصمیمات را که قابلیت تأخیر دارند به تأخیر انداخت. از این روی علمای اسلام گفتهاند: کسی که تازه مسلمان شده است در ابتدا برای الفت دادن وی، دوری از سختگیری و بازداشتنش از گناه، باید با وی با نرمی و ملایمت برخورد شود. همچنین سزاوار است که کار تعلیم نیز تدریجی باشد؛ زیرا هر آنچه در آغاز آسان باشد، کسی که به آن میپردازد آن را به راحتی میپذیرد و در ادامه نیز اغلب در کسب بیشتر آن میکوشد؛ اما در عکس این حالت چنین برخوردی ندارد[71]. هدف مربی باید پیوند دادن و دمساز کردن دلها باشد و برای این هدف، لازم است که مصلحت تألیف قلوب را بر دیگر امور مستحب مقدّم دارد؛ زیرا این مصلحت بزرگتر و برتر است؛ همان گونه که رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- به خاطر تألیف قلوب از بازسازی کعبه چشمپوشی کرد. همچنان که ابن مسعود0[72] حضرت عثمان0 را از کامل خواندن نماز در سفر نهی کرد؛ امّا پس از آن با اقتدا به آن حضرت نمازش را به صورت کامل ادا کرد و فرمود: اختلاف مایهی شر است[73].
د) نصیحت: یکی از ویژگیهای انسان این است که دوست ندارد عیبهایش در انظار دیگران بازگو شود و در نتیجه اگر کسی بخواهد عیبهای فردی را در حضور دیگران بازگو کند به شدت مورد نفرت وی قرار میگیرد؛ در حدی که نمیپذیرد آن عیبها را اصلاح کند. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- برای اصلاح عیبهای افراد در بسیاری از موارد روش ارشاد و نصیحتِ غیر مستقیم را به کار میگرفت؛ آن حضرت وقتی خطایی را از کسی مشاهده میکرد، بدون این که فرد خطا کار را مشخص کند، خطابش را متوجه جمع حاضر میکرد[74].
هـ) ملاطفت: ملاطفت از جمله صفات نیکویی است که سبب جذب دلها میگردد و به همین خاطر رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- فرموده است: «مدارا و ملایمت در هر چیزی سبب آراستگی و زیبایی آن میشود و از هر چیزی برگرفته شود سبب زشتی آن میگردد»[75]. از دلایل به کارگیری صفت مذکور این است که سبب ایجاد روحیهی آسانگیری و شادیآفرینی است. در همین راستا رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- برای شاگردانش، مهربانترین معلم بود و بیشتر از هرکسی از سختگیری، خشونت و سنگدلی مبرا بود. قرآنکریم دربارهی این ویژگی اخلاقی رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم-[76] فرموده است: ﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَ لَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ ﴾؛ یعنی: «پس به برکت رحمت الهی با آنان نرمخو و پرمهر شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند...»(آلعمران: 159).
7) روانشناسی: مهمترین وظیفهی مربی، تغییر رفتار متربی و رشد دادن رفتارهای او برای هماهنگ سازی آنها با اهداف تربیتی میباشد. در این زمینه علم روانشناسی مربی را کمک میکند تا بهترین شیوهها را برای تربیت متربی و رسیدن به اهداف تربیتی به کار گیرد. همان طوری که هر بذری هر چند باکیفیت و خوب باشد، برای رشد نیازمند زمین خوب و حاصلخیز است، تربیت خوب و هماهنگ با ارزشهای دینی و نیز مؤثر بودن گفتار حق نیازمند این است که مربی وضعیت روانی متربی را در نظر بگیرد؛ زیرا قلب و روان انسانها از نظر پذیرش و عدمپذیرش، پیشرفت و پسرفت و روی آوردن و روی گرداندن در نتیجهی تأثیر پذیری از شرایط و احوال، در وضعیت ثابت و یکسانی نیست و در این ویژگی به دگرگونی فصول شباهت دارد از این نظر که هر فصلی نیز مناسب چیزی است. بنابراین مربی باید شناخت دقیق و آگاهی عمیقی از احوال مختلف دل متربی داشته باشد، همان گونه که کشاورزان از تفاوت فصلها و سازگاری هر یک از آنها برای کشتهای ویژهی آن فصل آگاهی دارند[77]. رسول خدا-صلّی الله علیه وسلّم- وضعیت روحی و روانی مَدعُوِّین خود را مورد بررسی قرار میداد و متناسب با وضعیت هر کسی خواستههایش را پاسخ میگفت و او را راهنمایی و ارشاد میفرمود. به همین سبب میبینیم برای یک سئوال، پاسخهای گوناگونی را با توجه به وضعیت روحی و روانی افراد بیان داشتهاند و برای هر فردی پاسخی متناسب وضعیت او را بیان فرمودهاند[78].
منابع و ارجاعات:
20. من أجل تربية أفضل؛ 35
21. وحی القلم؛ 1/21
22. همان؛ 20
23. الإبداع في التربية المدرسية في التعليم الأساسي؛ 252
24. ألإخلاص طریق الخلاص؛ 13
25. العبودیة؛ 38
26. الفوائد؛ 56
27. ربانیة لا رهبانیة [با تصرف ]؛ 44
28. دستور الوحدة الثقافیة بين المسلمين [با تصرف]؛ 173
29. الاستيعاب في حياة الدعوة والداعية؛ 33ـ 35
30. مدخل إلى التنمية المتكاملة [با تصرف]؛ 172
31. أدب الدنيا والدين؛ 224
32. سوره النساء، آیه 69
33. مدخل إلى علم النفس [با تصرف]؛ 156 ـ 157
34. ألأعلام؛ 7/258
35. سنن ابوداوود [ح 1522]؛ 2/86
36. منهج التربية الاسلامية [با تصرف]؛ 2/54
37. المذهب التربوي عند ابن جماعة [با تصرف]؛ 99
38. في ظلال القرآن؛ 4/ 2638
39. المذهب التربوي عند ابن جماعة؛ 105
40. طبقات الشافعية الكبرى السبكي؛ 8/395
41. المنهاج، شرح صحيح مسلم [با تصرف]؛ 2/134
الرسول والعلم؛ 134 و135
42. من أجل تربية أفضل [با تصرف]؛29
43. منهج التربية الاسلامية؛ 47
44. المذهب التربوي عند ابن جماعة [با تصرف]؛ 104
45. رسالة المعلم وآداب العالم والمتعلم؛ 73و74
46. لاتحزن [ با تصرف ]؛ 347
47. منهج التربية الاسلامية؛ 44
48. مدخل إلى تنمية المتكاملة [با تصرف]؛ 164
49. من أجل تربية أفضل؛ 29
50. مهارات الاتصال الإنساني اللفظية وغير اللفظية في اللغة العربية؛ 20
51. فن التواصل والإقناع دليلك إلى النجاح في العمل والمجتمع؛ 121
52. مهارات الاتصال الإنساني اللفظية وغير اللفظية في اللغة العربية؛ 122
53. همان؛ 123
54. الإبداع في التربية المدرسية في التعليم الأساسي؛ 259
55. مهارات الاتصال الإنساني اللفظية وغير اللفظية في اللغة العربية؛ 163
56. الأساليب التربوية في القرآن والسنة [با تصرف]؛ 14/ 196و197
57. الأدب الكبير والأدب الصّغير؛ 68
58. مهارات الاتصال الإنساني اللفظية وغير اللفظية في اللغة العربية؛ 134
59. فن التواصل والاقناع دليلك إلى النجاح في العمل والمجتمع؛ 175
60. همان؛ 180
61. سنن أبوداوود[ح4089]؛ 4/58
62. شخصية المسلم كما يصوغها الإسلام في الكتاب والسنة [با تصرف]؛ 43
63. مدخل إلى التنمية المتكاملة [با تصرف]؛ 194
64. سنن الترمذی [ح 2490]؛ 4/654
65. الاستيعاب في حياة الدعوة والداعية [با تصرف]؛ 38
66. صحیح مسلم [ح 2626]؛ 4/2026
67. منهج التربية الإسلامية [با تصرف ]؛ 45
68. رسالة المعلم وآداب العالم والمتعلم [با تصرف ]؛ 106
69. همان؛ 107
70. فتح الباري شرح صحيح البخاري؛ 2/194
71. ألأعلام؛ 4/137
72. القواعد النوارنية الفقهية [با تصرف]؛ 17
73. فقه الدعوة في إنكار المنكر؛ 116
74. صحیح مسلم [ح2594]؛ 4/ 2004
75. الرسول والعلم؛ 118و119
76.الأساليب التربوية في القرآن والسنة [ با تصرف ]؛ 14/173
77.علم النفس، الدعوة؛ 29
78. الفوائد [ با تصرف ]؛ 213
نظرات