نویسنده‌: مهندس سلمان ایرانی

عصری که ما در آن زندگی می‌کنیم، دوران پایان یافته و تاریخ گذشته(expire) آن افکار و عقاید تکرو گروهها و جنبشهایی است که خود را راستی و حقیقت مطلق می‌دانستند. در این روزگار هیچ فکر و ایده و عقیده‌ای به تنهایی نمی‌تواند نمایندگی و پشتیبانی همه مردم را بدست آورد، به همین دلیل است که می‌بینیم در بخش‌هایی از زندگی از لحاظ فکری و حتی سیاسی هم به تکثرگرایی (پلورالیسم) روی آورده‌اند. با هم زندگی کردن ملتهای گوناگون، سیستم‌های سیاسی، نظرات، دیدگاهها، افکار و عقاید متناقض و متفاوت سیمای روزگار ماست که علاوه بر متفاوت و متناقض و متعارض بودن می‌توانند آزاد باشند و هر کدام در قد و قواره خود، در چهار چوب یک نظام تعیین شده حرکت و زندگی کنند.
آن چه که امروز همه این مخالفان را با افکار و عقایدشان جمع می‌بندد و باعث حیات مسالمت آمیز آنان با هم می‌شود، نظام گفتگو و زبان گفتگو است، که امروزه سیمای جامعه مدنی و حلال کشمکش‌ها و معضلات است. امروزه قبول کردن مخالف و پایبند بودن به نظام و پروسه گفتگوی آرام کارت ورود به جامعه مدنی و متمدن و دوران حاضر است. اما در موضوع احزاب اسلامی به خصوص احزابی که در موضع اسلامی _ سیاسی واقع شده‌اند، تعارضی ریشه‌ای در دیدگاهها و نظرات این احزاب اسلامگرا با اکثریت جامعه مسلمانان که عضو آن حزب و گروه نیستند دیده می‌شود. اکثریت جامعه ما را مردمانی مسلمان تشکیل می‌دهند، آنها واجبات دینی خود را به جای می‌آورند و یک زندگی مسلمان گونه دارند و احساس نمی‌کنند که اگر در این حزب یا آن حزب وارد نشوند به ایمانشان لطمه و ضرری وارد می‌شود و حتی این احساس را هم ندارند که اگر وارد احزاب دیگری مثل احزاب ملی، سیاسی، مدنی و... شوند که اسلام را ایدئولوژی و ابزار خود قرار نداده‌اند، دینشان از آنها جلوگیری می‌کند.
اما دیده‌ایم و می‌بینیم همین مردم مسلمان در میان احزاب و گروههایی گیر افتاده‌اند که علاوه بر آنکه در مواجه و مقابله با هم‌اند، در مقابله با مردم هم قرار می‌گیرند و آنها را با انواع اتهامات و خشونتها تهدید می‌کنند بدون آنکه از این اقدامات نتیجه مثبتی به دست آورند بجز آنکه جامعه را از دین زده می‌کنند. اکثریت جامعه پذیرای این نیست و قبول هم نمی‌کند که این احزاب و گروهها، که خود را نماینده تام الاختیار اسلام می‌دانند در جامعه حضور یابند. همین مردمی‌که از سوی این احزاب و گروهها متهم به غیر مسلمان بودن می‌شوند اگر جامعه مسلمانان مورد تعرض و تهدید قرار گیرد اولین‌هایی خواهند بود که در میدان جنگ حاضر خواهند بود نمونه این عقب نشینی احزاب اسلامی را می‌توان در کردستان عراق از سوی احزاب اسلامی‌، در مصر از سوی احزاب اسلامی و.... مشاهده کرد. اما اگر موضوع در فاز سیاسی و حزبی وارد شود قابل پذیرش نخواهد بود که آن حزب و گروه این گونه قلمداد کنند که اسلام تنها مختص به آنهاست وآنان که با آنها نیستند مخالف اسلامند.
هر حزبی اهدافش هر چه باشد، این اجازه را دارد که افکار و عقاید خود را تبلیغ کند و وقتی هم مورد نقد و انتقادی قرار گرفت _ چه تند و چه نرم _ در موضعی آرام از خود دفاع کند. اما در این دفاع نباید هویت انسانی و اسلامی مردم از بین برود و این حق را برای خود قائل شود که هر که با او نباشد علیه اوست. در این حالت آزادی فکر و اندیشه و تکثر آرا و عقاید این موضوع را قابل قبول و سازگار با جامعه مدنی نمی‌شناسد. در این دوران، مردم در میان افکار و عقاید و تئوری‌های احزاب و گروههای اسلامی با کارکرد این گونه افکار و عقاید وتئوری‌ها تفاوت و تناقض آشکار می‌یابند. به همین دلیل قبول کردن این احزاب و گروههای اسلامی در جامعه به عنوان نماینده اسلام کار آسانی نیست و شاید عملاً هم غیر ممکن باشد اگرچه به زور هم بخواهند خود را بر جامعه تحمیل کنند مثل تجربه‌ی طالبان، سودان، الجزایر و.....
استالینیزم 50 سال تلاش کرد مردم او را به عنوان تنها نماینده سوسیالیسم و گروه کارگر قبول کنند، اما با همه سعی و تلاش و ابزار و شیوه‌هایی که به کار برد تا احساس و شور و شعور مردم زجر کشیده و توده مردم فقیر را تحریک کند و سخن از عدالت و یکسانی و آینده روشن می‌داد، اما هدفش محقق نشد و نتوانست به تنها رهبر آن جنبش تبدیل شود و این بود که دیکتاتوریتی را بنا نهاد که همان مردمی را که به آنها نوید آزادی و زندگی مرفه داده بود سرکوب و صدای آنها را خفه کرد. امروز هم بعد از آن همه آزمون و خطاهایی که اتفاق افتاده، هیچ حزب و گروهی تا آخر نمی‌ماند و نمی‌تواند مخالفان خود را از بین ببرد، نادیده بگیرد و با آنها گفتگو نکند.
اگر می‌خواهیم از این فضای باز فکری که در جهان امروز بوجود آمده به نفع خود بهره ببریم و از فکر و اندیشه خود مطمئن هستیم، باید بدانیم راه پیدا کردن دوست و طرفدار آن است که نشان دهیم کار و اهداف حزب ما برای جامعه از سایر احزاب بهتر است، نه اینکه به شیوه‌ای بیهوده تلاش کنیم به جای بحث و گفتگویی آرام و مثبت، اهداف و نیات خود را به جامعه تحمیل و یا آنها را به انواع اتهامات متهم کنیم.
جهان ما و بخصوص دنیای اسلام، آزمون‌های سخت و دشوار و تلخی را از این گونه جریانات پشت سر گذاشته و فرهنگ و تمدن ما در نتیجه این گونه خرابکاری‌ها چه از سوی خود و چه از سوی دیگران گل آلود شده _ و فضا را به نفع فرصت طلبانی که قصد سوء استفاده دارند فراهم کرده _ و به آسانی نمی‌توانیم زبان و نظام گفتگو و تحمل همدیگر را یاد بگیریم _ چیزی که تا به الان در میان احزاب اسلامی نهادینه نشده است _ بر همه ما واجب است آن نیرو و توان همزیستی را در خود ایجاد کنیم و با باز نگری در خود و آرا افکارمان در شیوه نگرش به دیگران و افکارشان به خود و دیگران اثبات کنیم که ما هم در این دنیای متمدن نقشی برای خود داریم.
به امید روزی که دیگر در میان احزاب و گروههای اسلامی، محلی برای تهمت زدن‌ها، تکفیر شدن‌ها و دشمنی‌ها باقی نماند.