من رمضان هستم

بامدادان، نور و روشنایی را در دل‌های تاریک می‌تابانم.

روح پاک را در جان‌های سرگردان می‌دمم.

تقوا را رهنما امتم قرار می‌دهم تا به راه راست بازگردد...

امتی که از روزی که اسلام را پذیرفت باعزت زیست و سروری کرد.

من رمضان هستم

اشک گناهکاری هستم که شبانه شرمسار در برابر کردگار بر سجاده می‌ریزد.

سجده‌ی عاشقی هستم که برای طلب رضای دوست بر زمین نقش می‌بند.

من رمضانم

قدرت ایمان در جنگی هستم که شعله‌هایش دایر است...

برای کمک به اقصی که از زخمی عمیق می‌نالد...

اشک درمانده‌ را با وعده‌ای که حتمی است پاک می‌کنم

ای دل‌های پاک پیروزی شما به زودی از راه می‌رسد...

پیش از دیدار رمضان:

١- نسبت به دنیا بی‌طمع باش

ابو عمیر الصوری می‌گوید: «سخنی که از برادرت بشنوی بهتر است از مالی که به تو می دهد؛ زیرا سخن تو را نجات می‌دهد و مال تو را سرکش می‌سازد.»

٢- آرزویت را کوتاه کن

ابن سماک می‌گوید:

«آرزویی که در دل داری بندی است بر پایی تو؛ آرزو را از دلت بیرون کن تا بند از پایت بگسلد.»

٣- به دانش خود عمل کن

یحیی بن معاذ می‌گوید: «سخن خوب است و بهتر از سخن معنایش آن. بهتر از معنای سخن کاربرد آن است و بهتر از کاربرد پاداش آن و بهتر از پاداش رضای کسی است که برای او عمل کرده‌ای.»

٤- نسبت به پروردگارت نیکوگمان باش

ابو سلیمان دارانی می‌گوید: «اگر به او برسند هیچ وقت از نزد او باز نمی‌گردند؛ کسانی که بازگشته‌اند از نیمه‌ی راه بازگشته‌اند.»

استفاده‌ی بهینه

دیدار فقط سالی یک بار صورت می‌گیرد؛ این مهمان ممکن است سال آینده هم باز گردد و ممکن است وقتی که باز می‌گردد تو در سرای دیگر باشی. بنابراین این پیشنهادها برای غنیمت‌ شمردن فرصت است تا این ماه را به قدرت تغییر تبدیل کنیم؛ از درگاه خدا یاری طلبیم؛ انقلابی ایمانی راه اندازیم و هر خانه‌ای را تسخیر و هر محله‌ای تغییر دهیم و آباد کنیم و اکنون بخشی از این ایده‌ها:

تو شریک من هستی: این کتاب عبارت است از یک طرح عملی؛ به همین خاطر در لابلای آن جاهای خالی مخصوص کار می‌یابی. سطرهایی که چیزی در آن نوشته نشده است تا خود آن را پر کنی. در آن لحظه کتاب را کنار بگذار و مطالعه را کامل کن تا آنچه از تو خواسته می‌شود عملی کنی. اینها گام‌های عملی برای رسیدن به هدف مورد نظر است. این سطرها را برای تو گذاشته‌ام تا در پاداش و در پر کردن با من شریک باشی و در تکمیل نهایی کتاب به من کمک کنی. پس من و تو شریک هستیم و هر یک از ما نقش خود را داریم. این جاهای خالی را به عنوان نمونه گذاشته‌ام تو هم می‌توانی در لابلای کتاب جاهای خالی دیگری بگذاری تا بهتر از ثمرات آن بهرمند شوی.

مطالعه‌ی جدید: با کتاب این گونه تعامل کن: بهترین بخشی را که مطالعه‌ می‌کنی بنویس و بهترین چیزی را که نوشته‌ای حفظ کن و بهترین چیزی را که حفظ کرده‌ای به پیرامون خود برسان.

تبلیغ روزانه: از متن این کتاب در آماده کردن خطبه‌ی روزانه در مسجد یا در نمازخانه‌ی دانشکده یا در محل کار استفاده کن؛ اما خطبه نباید بیشتر از پنج دقیقه باشد و بهتر است پس از نماز ظهر یا عصر باشد.

تبلیغ هفتگی: یک نسخه از این کتاب را به امام مسجد اهدا کن یا به رفیقی بده تا برای خطبه‌ی رمضانی از آن استفاده کند و تو نیز از اجر و پاداش تمام کسانی که آن می‌شوند بهره‌مند می‌شوی.

حلقه‌ی آموزشی: این کتاب را در یک حلقه‌ی روزانه‌ی مسجد با جوانان محله مدارسه کن و بهتر است این حلقه پس از نماز صبح یا عصر باشد و در پایان سفارش‌های عملی مناسب را فراموش نکنید.

تابلوهای راهنما: از متن کتاب برای تنظیم تابلو‌های تبلیغاتی در مسجد یا ساختمان محل سکونت خود استفاده کنید.

طعم لذیذ: می‌توانی یک نسخه از این کتاب را در کتابخانه‌ی مسجد یا اماکن انتظار قرار دهی تا از آن استفاده کنند.

کیست که در می‌زند؟

شکر و سپاس بی‌پایان مر خدای بزرگ را؛ از او یاری می‌جوییم و از درگاهش آمرزش می‌خواهیم. از پلیدی‌های نفس و کردار ناروایمان به او پناه می‌بریم؛ هر که را او هدایت کند گمراهی ندارد و هر که را گمراه کند هدایتی نخواهد یافت. گواهی می‌دهم معبودی جز او نیست تنها و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که محمد بنده و فرستاده‌ی اوست.

ای رمضان

خوش آمدی ای مهمان عزیز... چقدر دلتنگ آمدنت بودیم و چقدر از آمدنت خوشالیم.

ای رمضان

این هلال توست که پیشتر پدیدار شده است و اجازه می‌خواهد و در می‌زند تا وارد شود؛ با کمال خشنودی آن را بر چشم و سرمان می‌گذاریم.

ای رمضان نورت بر کرانه‌ها بتابان و تاریکی‌های هوا و هوس را بشکاف؛ تخم شر را نابود کن و دانه‌های خیر بکار و دل‌ها را از بیماری هوا و هوس شفا ده.

ای رمضان

چشم‌های خشکید‌ه ما را درک کن؛ بار گناه بر دوش‌هایمان سنگینی می‌کند سبکبارمان کن؛ شهوات بر دل‌های چیره شده است آرام‌مان کن؛ وجدان‌ها و نیات آلوده‌ی ما را پاکیزه کن؛ جان‌های ما در معرض خشم خداوند است نجات‌مان ده؛ فریادهای کمک از هر سو بلند است شتاب کن.

عطر خاطره‌ها و نسیم تجلیات را برای ما بیاور؛ چه دل‌هایی که دلتنگ سجاده‌هاست و چه جان‌هایی که مشتاق نفَس‌های گرم توست؛ در جهان خبر از قدوم عروس جدیدی می‌دهند؛ در کرانه‌ها سرود اهل ذکر می‌پیچد و فرشتگان بال‌هایشان را پیرامون حلقه‌های شب‌زنده‌داران گسترده‌اند.

برادرم...

قلبی که در رمضان زنده نشود کی زنده خواهد شد؟ روحی که در ماه شفا درمان نشود کی درمان خواهد شد؟ وای به حال کسی که در سرزمین مغفرت فرود آید و بهره‌ای از آن نبرد.. وای بر کسی که زمان سود را درک کند و از بهشت نصیبی نبرد... وای بر آن که به بازار رحمت درآید و خوابش ببرد بی‌خبر از آن که این بازار، پایان ماه برچیده خواهد شد... وای بر او.

برادرم...

 به کار دینت بپرداز چنان که به دنیایت می‌پردازی... اگر خاری بر پایت بخلد تا صبح از درد می‌نالی و طبیب را فرا می‌خوانی؛ سال‌هاست که خارهای گناه بر قلبت خلیده است اما دریغ از شکایتی! طبیب کجاست که یاری‌ات کند؟ وای بر تو! چرا از قلبت نمی‌نالی چنان که از بدنت می‌نالی؟

رمضان طبیب دلسوز است دوای دردت را آورده است؛ پس چگونه او را دست خالی برمی‌گردانی در حالی که برای راهنمایی تو آمده بود؟

چگونه به پیشوازش نمی‌روی در حالی که اسباب شفای تو رایگان در دست اوست؟ رمضان ماه نجات است؛ ماهی وقتی اسیر دام صیاد شود دنبال سوراخی برای فرار می‌گردد.. وقتی راهی نباید به عقب باز می‌گردد و با قدرت بیشتر دست و پا می‌زند تا از تنگنای اسارت رهایی یابد و آزاد شود و اگر عزم و همت به خرج ندهد ساعتی دیگر بر روی آتش سرخ خواهد شد.

تو اکنون بیش از او به چنین همتی نیاز داری؛ شیطان دامش را بر روی تو انداخته است و طنابش را محکم کرده است. ترفندش آن است که در عذاب ابدی با او همراه و هم‌بند باشی و با هم‌دیگر در آتش جهنم پخته شوید. تو چکار خواهی کرد در حالی که همه چیز به زیان توست؟ نفس به زیان تو کار می‌کند... دنیا فریبت می‌دهد... هوا و هوس می‌خواهد نابودت کند... شهوت مصمم است پایمالت کند... اما همین کافی است که خدا با توست! امروز ثواب بر تو دو چندان شده است و فرصت رضای الهی برایت فراهم است؛ سربازان شیطان در بند هستند اکنون وقت نقش‌آفرینی توست.

نقش تو این است که از رمضان توشه بربگیری و قدرت و نیرو بگیری و عزم و اراده کسب کنی. از خود حساب بکشی و در کارت بنگری. آن را نقطه‌ی اصلاح و حرکت قرار دهی.

رمضان مهمان است و تو میزبان؛ پس وظیفه‌ی مهمان‌داری کجاست؟

رمضان دریاست و روز عید ساحل است؛ بنگر که پیش از رسیدن به ساحل چه میزان صید فرا چنگ آورده‌ای؟

رمضان مرواریدی است که در صدف‌های روزگار در انتظارت نشسته است؛ کجاست آن که قصد این دریای مواج کند؟ کجاست شناگری که از امواج نهراسد؟

ای چشم‌هایی که از نبود اشک خشکیده‌اید اکنون زمان باران است...

ای دل‌هایی که از سنگ سخت‌تر شده‌اید از شدت ترس خرد شوید...

ای جان‌های سرگردان... ای شخصیت‌های فرو ریخته... ای کسانی که در صحراهای کشنده سرگردانید...

رمضان نزدیک‌ترین، بهترین و آخرین امید است...

در تنبلی را ببندید و در کار و تلاش را بگشایید...

به سوی عمل بشتابید...

از خدا می‌خواهم این کتاب را در زمانی که دل‌ها گشوده می‌شوند، وسیله‌ی شکوفایی آنها قرار دهد. از درگاهش می‌خواهم مقدمه‌ای برای پیروزی دیگر قرار دهد؛ حرکت به سمت بیت‌المقدس تا زنجیرش را بگسلیم و یهود را از آن بیرون کنیم و به سزای اعمال‌شان برسانیم... پیروزی پس از پیروزی؛ ابتدا باید در اینجا بر حرص و طمع نفسانی چیره شویم تا بتوانیم در آنجا بر دشمن غلبه کنیم که در غیر این صورت چگونه پیروز خواهیم شد در حالی که خود آن را تباه کرده‌ایم؟ چگونه از ستمگری می‌نالیم که خود کمکش کرده‌ایم؟ چگونه پروردگاری را می‌خوانیم که ترکش کرده‌ایم؟

پروردگارا رمضان امسال را متفاوت از رمضان‌های گذشته قرار ده؛ ما را در این رمضان از خواب غفلت بیدار کن و در پیکر دل‌های مرده از روح خود بدم... آمین

خالد ابو شادی

ادامه دارد ...