خصوصیت اقتدار طلبی و خودرایی با گفت‌وگو و دیالوگ سازگار نیست و رهایی از آن جز با تلاش مشترک سامان نمی‌یابد. بیش داوری‌ها و جناح بندی‌ها امکان گفت‌وگوی واقعی در مورد مسائل اجتماعی را از بین برده است . تفاهم و گفت‌وگوی واقعی بین مردم کم شده و تعامل اجتماعی بدرستی صورت نمی‌گیرد.

گفت‌وگو در بین بسیاری از مردم جامعه به مرز غیر ممكن رسیده است. اكثر اوقات یك نفر اظهارنظری می‌كند ولی مقصودش آن چیزی نیست كه می‌گوید و شنونده معنائی از آن برداشت می‌كند كه معنی حقیقی آن نیست و در جواب چیزی می‌گوید كه در واقع جواب نیست. بیشتر گفت‌وگوها در قالب جمله بندی‌های آماده شده است. موانع زیادی بر سر راه با هم اندیشیدن و تفکر جمعی وجود دارد و در نتیجه خلاقیت کم شده و اخلاق اجتماعی دچار بحران گشته است.

ما در جامعه‌ای زندگی می‌كنیم كه به دلیل فقدان گفت‌وگوی واقعی، جامعه به معنای واقعی وجود ندارد و در نتیجه هم‌بستگی بین افراد جامعه وجود ندارد. پیش داوری‌ها و جناح‌بندی‌ها، امکان گفت‌وگوی واقعی در مورد مسائل اجتماعی را از بین برده است.

از همین رو کانون گفت‌وگو به عنوان زیر مجموعه موسسات خیریه امام موسی صدر در سال ۱۳۸۳ فعالیت خود را با نام پروژه گفت‌وگو آغاز کرد. با الهام از روش و منش امام موسی صدر و فرهنگ همزیستی ایشان با ادیان و فرقه‌های دیگر و با مطالعه آثار علمی و تجربی دانشمندان در مورد موضوع گفت‌وگو.

اهداف کانون گفت‌وگو چنین بود: پرورش مهارت‌های گفت‌وگو در جامعه ایران، شناسایی و برطرف گردن موانع گفت‌وگو، پایدار ساختن فرهنگ گفت‌وگو در جامعه، جمع‌آوری و انتقال تجربیات ملی، منطقه‌ای و جهانی در این زمینه. ایجاد ارتباط حضوری و مجازی بین علاقه‌مندان به گفت‌وگوی واقعی. امام موسی صدر همیشه توصیه می‌کرد از بزرگانتان بیاموزید و فراتر روید و راهکارهای متناسب با مقتضیات زمان را پیدا کنید.

مفهوم گفت‌وگو

اما مقصودمان از گفت‌وگو چیست؟ این سوالی است که با آن معمولا مواجه می‌شویم. به نظر افراد زیادی می‌رسد که صحبت کردن، همان گفت‌وگوست و رویکرد گفت‌وگو را چندان ضروری نمی‌دانند. اما گفت‌وگو، شیوه‌ای است از زندگی انسان، که در آن انسان دائما در تلاش و مراقبه است. به همبستگی انسان‌ها و تاثیر و تاثر بین آن‌ها توجه دارد. سرنوشت همه را به هم وابسته می‌دارد. زیستش را مستقل بنیاد از دیگری نمی‌بیند. این به هم‌پیوستگی در روند گفت‌وگو نشان داده می‌شود. اگر دقیق بنگرید، بیان گفت‌وگوکننده بر مخاطب تاثیر می‌گذارد و عمل و بنای مخاطب بر گفت‌وگوکننده، و این هر دو بر موضوع گفت‌وگو، و این هر سه بر محیط و دیگران در پیرامون.

در گفت‌وگو، انسان به معلومات خود اکتفا نمی‌کند و در پی کشف امور جدید است. از موضع خود دفاع نمی‌کند و جویای نظر و نقد دیگران است. بیش از این که در فکر جواب دادن باشد سوال طرح می‌کند. اراده و تصمیم جدی برای گفت‌وگو دارد و از شرایط گفت‌وگو حفاظت می‌کند. باور دارد که به تنهایی نمی‌تواند راه حل جامعی بیدا کند و دارای گشودگی ذهن است. در فکر پیروزی بر دیگری نیست و دیگری را در پیداکردن راه یاری می‌رساند. لازم نیست که طرفین گفت‌وگو هم‌عقیده باشند و یا هم‌مرام باشند تا با هم گفت‌وگو کنند. برعکس، هنگام اختلاف نظر، گفت‌وگو بیشتر لازم است. فرد در گفت‌وگو آماده است که مورد انتقاد قرار گیرد.

گفت‌وگو جزء ذات انسان است. گفت‌وگو ساده و بدیهی به‌نظر می‌رسد اما به دلیل پرده‌هایی که آن را بوشانده به توجه بسیار نیاز دارد. در گفتگوی واقعی آگاهیم که ساختار ذهنی ما و طرز تفکر ما بر نوع برداشت ما از موضوع گفت‌وگو تاثیری تعیین کننده دارد. گفت‌وگو فقط به معنای رد و بدل كردن اطلاعات نیست، بلكه ذهن‌ها و شعورها را با هم مرتبط می‌سازد و وسیله‌ای می‌شود برای دسترسی به حوزه‌های مشترك وجود انسان. حوزه‌های مشتركی که بر رفتار و افكار انسان تأثیر گذار است ولی آگاهی نسبت به آن‌ها كم است.

در گفت‌وگوی واقعی با بیان مطلب برای کسی در پی آن هستیم که بدانیم چرا این مطلب را می‌گوئیم. ریشه‌های سخن‌مان كدام است. همچنین جویای زمینه حرف‌های دیگری می‌شویم. همیشه توجه داریم که آیا خوب گوش می‌دهیم. آیا ساختار فكری و موضع خود و دیگری را نسبت به دیگری و نسبت به موضوع مورد بررسی، می‌شناسیم؟ آیا موانع را شناسایی می‌كنیم و در جست‌وجوی حقیقت مطلب هستیم؟ آیا می‌دانیم که برداشت ما از واقعیت محدود است و همه چیز را نمی‌دانیم؟

گفت‌وگو الزاما در پی اجماع نیست بلكه در روند آن، دیدگاه‌های مختلف افراد برای یکدیگر قابل فهم می‌شود و موانع همفکری برطرف می‌شود. این نوع گفت‌وگوکردن با آگاهی، شباهتی تام به تقوی ورزیدن دارد و مراقبه و پرهیزگاری در آن به چشم می‌خورد.

اما نباید تصور کرد که گفت‌وگو تنها در صورت رعایت کردن این شرایط، امکان پذیر است. اینها شرایط ایده‌آل است و یک‌مرتبه به دست نمی‌آید و چنین چیزی ممکن نیست. بلکه آگاهی نسبت به آن لازم است، برای جهت‌گیری نسبت به آنها. در گفت‌وگو، شرایط آن با صبوری و مداومت رفته‌رفته حاصل می‌شود و این نوع گفت‌وگو مهم‌ترین خصوصیت دموکراسی است.

دانشمندان مختلف، از منظر تخصص خود، به توصیف گفت‌وگو پرداخته‌اند. فلاسفه، روانشناسان، مربیان، نظریه‌پردازان علم مدیریت، فیزیکدانان، آرشیتکت‌ها، عالمان دینی و غیره، و کتاب‌ها و تحقیقات زیادی در این زمینه وجود دارد. گفت‌وگو را باید یاد گرفت. از این رو کانون گفت‌وگو تاسیس شد و با برنامه‌های کارگاهی به یادگیری گفت‌وگو و پرورش راهنماهای گفت‌وگو پرداخت.

گفت‌وگو را باید یاد گرفت، گفت‌وگو یک مهارت فراموش‌شده است. قواعد و اصولی دارد. اگر آن‌ها رعایت نشوند، منافع یک گفت‌وگو از بین می‌رود. در روند گفت‌وگو با دیگران می‌شود دیالوگ را لمس کرد و نه در سخن گفتن در مورد آنها.

کاربردهای گفت‌وگو

همانطور که بیان شد گفت‌وگو با حیات انسان همراه است و در همه جنبه‌های زندگی او، ساری و جاری است. در اینجا به بعضی از کاربردهای مشخص گفت‌وگو اشاره می‌کنم.

گفت‌وگوهای مردمی اجتماعی: که هدف آن توسعه فرهنگ گفت‌وگو در جامعه است و ایجاد همبستگی و وحدت اجتماعی است. شریان و عامل اصلی حیات و مشارکت اجتماعی، گفت‌وگوست. چگونگی انجام گفت‌وگوهای مردمی امری یاد گرفتنی است که زمینه آن باید در جامعه فراهم شود و امری ضروری است. حوزه نقش‌آفرینی دولت‌ها در جوامع امروز، محدود شده و بسیاری از امور اجتماعی و فرهنگی، فراتر از مرزها تعریف گردیده و در سطح جهانی در جریان است. در چنین شرایطی، تقویت گفت‌وگوهای مردمی و اجتماعی و فعالیت‌های مردمی، یک ضرورت است تا مردم در اداره امور، حضوری مثبت داشته باشند.

برای گفت‌وگوهای مردمی اجتماعی، می‌توان برنامه‌هایی پیشنهاد داد. برای مثال می‌توان متناوبا موضوعاتی را برای مدت معینی در سطح جامعه به گفت‌وگو گذاشت. گفت‌وگوهای اجتماعی را می‌توان در دو بخش بطور موازی دنبال کرد. یک، گفت‌وگوهای مردمی، دو، گفت‌وگوهای اساتید با یکدیگر.

در قسمت اول که شامل گفت‌وگوهای مردمی است از مردم درخواست می‌شود از بین جمع‌های کوچک یا بزرگی که در زندگی روزمره با آن سر و کار دارند، یک گروه برای گفت‌وگوی گروهی تشکیل دهند. اعضای این گروه‌ها می‌توانند از بین اعضای خانواده، دوستان، همکاران و غیره انتخاب شوند. این گروه‌ها هر هفته دور هم جمع شده و با توجه به شرایط گفت‌وگو به بررسی موضوع پیشنهاد شده برای گفت‌وگوی اجتماعی بپردازند. در جست‌وجوی راهکارهایی که میزان دوستی و تفاهم و هم‌فکری را در سطح جامعه و افراد، افزایش می‌دهد، برآیند. یا کار هنری در این زمینه انجام دهند.

در بخش گفت‌وگوی صاحب‌نظران و متخصصین نیز، جلسات مرتبی برای گفت‌وگو در مورد موضوع گفت‌وگوی اجتماعی و بررسی سوالاتی که در گروه اول طرح شده است تشکیل شود. جلسات ماهانه در مکان‌های مختلف مثلا در فرهنگسراها در مورد موضوع منتخب با حضور مردم برای تبادل تجربه و برداشت‌های آنها در گروه‌های کوچک تشکیل شود. نظریات ارائه شده در گروه‌های مختلف و تبادل تجربه‌ها در جلسات مشترک ماهانه جمع بندی شده و بصورت یک جزوه در اختیار شرکت‌کنندگان در گفت‌وگو قرار گیرد. بعد از یک سال، گزارشی با عنوان تجربه‌ای نو در گفت‌وگوهای اجتماعی و هم‌اندیشی تهیه شود. خبر و گزارش این برنامه‌ها از آغاز در ذیل اجرا و در ارائه پایانی آن، در نشست گفت‌وگوهای اجتماعی درج شود.

گفت‌وگو و جامعه مدنی: مردم در صورتی خود را جزو یک جامعه می‌دانند و نسبت به اصول آن احساس مسولیت خواهند داشت که برای آنها امکان سهیم بودن و گفت‌وگو در مورد تصمیم گیری و اداره امور فراهم شود و برای برطرف کردن نیازهای محیط مشارکت داشته باشند. با گفت‌وگوی جمعی می‌توان نیازهای اجتماعی را شناخت. یا محل برطرف کردن آنها را بررسی کرد و در اداره امور سهیم شد. نقش گفت‌وگو در مشارکت اجتماعی، فراهم ساختن زمینه فهم عمومی در مورد مشارکت و کمک به کارآیی روند آن است. بوسیله گفت‌وگو، زمینه تبادل نظر در مورد فعالیت‌های اجتماعی فراهم می‌شود و همکاری خلاقانه و همدلانه بین افراد مشکارت کننده صورت می‌گیرد.

گفت‌وگو و ارزش‌های اخلاقی: معمولا آگاهی یافتن از اهمیت یک ارزش با عملکرد آن ارزش متفاوت است و کمتر در یک زمان اتفاق می‌افتد و بطور کلی در مواقع بحران اجتماعی، برای تحول در منش انسان‌ها، معرفی ارزش‌ها کفایت نمی‌کند. بلکه در روند تجربه و گفت‌وگو می‌توان ارزش‌ها را به مهارت‌های مشخص و متناسب با مقتضیات زمان و قابل یادگیری بازسازی کرد.

گفت‌وگو و چالش‌های بین سنت و مدرنیته: با گفت‌وگو می‌توان گودال و شکاف بین آرای کسانی که سنت‌گرا هستند و کسانی که تجددگرا هستند و از هم فاصله می‌گیرند را از بین برد و پلی بین آنان ایجاد کرد تا نقطه اشتراک پیدا کنند و با هم همکاری کنند. بر اثر گفت‌وگو بین صاحبان آرای طرفدار سنت و تجدد، همدیگر را بهتر می‌فهمند و نقاط اشتراک پیدا می‌کنند و با هم همکاری می‌نمایند.

گفت‌وگو و حفاظت از محیط زیست: گفت‌وگو با دیگران، زمینه گفت‌وگو با طبیعت و ارتباط آگاهانه با آن را فراهم می‌کند. از طریق توجه و حضور که لازمه گفت‌وگوست می‌توان آگاهی نسبت به ساز و کار طبیعت بدست آورد و به راهکارهای مناسبی برای حفاظت از محیط زیست رسید. ارتباط آگاهانه و منصفانه با طبیعت، همان گفت‌وگو با طبیعت است. احترام که از مهارت‌های محوری گفت‌وگوست، در گفت‌وگو با طبیعت نیز صدق پیدا می‌کند. به این معنا که هر چیز و هر موجودی امکان شکوفا شدن براساس خاصیت وجودی خود را داشته باشد و از وی این شانس گرفته نشود. نه مانند امروز که به این امر توجه نمی‌شود و تخریب محیط زیست، نتیجه آن است.