شیخ محمد غزالی، از بزرگترین فقهای معاصر و در کنار امام حسن البنا از رهبران و داعیان اصلی جنبش اخوان المسلمین بود.
غزالی متولد ۲۲ سپتامبر ۱۹۱۷ در استان البحیرة کشور مصر است. پدرش احمد سقا، به سبب علاقهی خاصی که به امام محمد غزالی داشت، نام پسر را محمد غزالی نامید. غزالی در همان اوایل کودکی قرآن را حفظ کرد و پس از اتمام دورهی دبیرستان در مدرسهی دینی اسکندریه، در سال ۱۹۳۷ به دانشکده اصول دین، جامعة الازهر قاهره پیوست.
غزالی پس از اتمام تحصیلات، به یکی از داعیان اصلی اخوان المسلمین تبدیل شد و حتی مدتی سردبیر مجلهی آنها بود و در همین زمان، نخستین کتاب خود با نام «الإسلام والأوضاع الإقتصادیة» را به چاپ رساند و طولی نکشید که تبدیل به مؤلفی پرکار و فقیهی مشهور شد. بعد از ترور امام حسن البنا در سال۱۹۴۸، غزالی حدود یک سال را در زندان گذرانید.
پس از به قدرت رسیدن انور سادات، غزالی با دستور شخص سادات، به معاونت وزارت اوقاف رسید. او در این مدت با سخنرانی در مساجد مختلف و به خصوص در مسجد عمروعاص قاهره، خیل عظیمی از جوانان را شیفته خود کرد. اما با شروع اعتراضهای غزالی، انور سادات تمام مناصب حکومتی را از او پس گرفته و بعد از افزایش فشارها، نهایتاً به دعوت دانشگاه ام القری در مکه، به عربستان سفر کرد. بعد از هفت سال قید ممنوع الورود بودن او به مصر برداشته شد و غزالی مجدداً مدتی را به عنوان معاونت وزرات اوقاف، مصر سپری کرد و سپس به دانشکده الهیات قطر پیوست.
غزالی همواره حضوری پررنگ در مجامع اسلامی و تبلیغی داشت و از سال ۱۹۸۴ به عنوان ریاست دانشگاه «امیر عبدالقادر» الجزایر، به دروس تفسیر قرآن پرداخت ضمن اینکه مقام افتای دانشگاه را هم به عهده داشت. او در همین موقع، برنامههای هفتگی تلویزیونی را در الجزایر اجرا کرد که با استقبال کم نظیری مواجه شد.
بعد از پنج سال اقامت در الجزایر، غزالی ناچار شد به خاطر شرایط نامناسب جسمی، الجزایر را ترک کند. او نشان لیاقت را که بزرگترین نشان الجزایر بود از دست رییس جمهور وقت، «شاذلی بن جدید» دریافت کرد.
بعد از بازگشت به مصر، غزالی از سوی دکتر «طه جابر العلوانی» به ریاست شورای علمی «المعهد العالمی للفکر الإسلامی= مؤسسهی اندیشهی اسلامی» دعوت شد و او در کنار برخی از بزرگترین اندیشمندان مصر مثل جابر العلوانی، محمد سلیم عوا، شیخ علی جمعة، دکتر محمد عماره و ... شروع به فعالیت کرد.
در خلال همین سالهای واپسین عمر، شخصیت علمی او مورد تقدیر کشورهای مصر، عربستان، قطر، مالزی و ... قرار گرفت. او در سال ۱۹۹۵ در پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد در آمریکا شرکت کرد. نهایتاً در ۹ مارس ۱۹۹۶ در عربستان دچار حمله قلبی شد و در سن ۷۹سالگی درگذشت.
او به عنوان یکی از رهبران اخوان المسلمین از معدود فقهایی است که مرتباً در حال تجدید نظر در آرای پیشین، و اتخاذ مواضع جدید بود. او با تألیف بیش از ۵۰ اثر در حوزهی اسلام شناسی، یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای دینی قرن بیستم به شمار میرود.
غزالی در ابتدا، ضمن تحصیل در الازهر از محضر بزرگانی چون شیخ شلتوت، بهرهمند شد و سپس روش اصلاحی خود را با تبلیغ و دعوت آمیخت. زمانهی غزالی با حوادثی چون، جنگ شش روزه و نفوذ جریانهای تندروی سلفیه عجین است. از این رو او به عنوان یکی از داعیان اندیشهی تقریب تلاشهای بسیاری را انجام داد. اما پس از گذشت دهها سال، او متوجه شد که اصلاحات موضعی، گره از بدبختی امت اسلام نمیگشاید و راه چاره را در بازگشت به قرآن، و شکستن رویهی تقلید و تقدیس اشخاص و نامها، دید. این روش، همان دیدگاهی بود که حدود یک قرن قبل تر، با ظهور امام محمد عبده به وجود آمد لکن با نفوذ سلفیهی سعودی و حمایتهای تلویحی غرب، مدرسهی اصلاحی عبده به انحراف و نابودی کشانده شد، هرچند معدود کسانی چون شیخ شلتوت و یا شیخ علی عبدالرازق سعی در ادامهی مدرسه فکری استاد خود در الازهر داشتند، لکن هجمهی سنگین جریانهای صوفیه و به خصوص سلفیه مانع تداوم این مدرسهی اصلاحی شد.
غزالی، ریشهی انحرافات از اسلام صحیح را در دوری از قرآن و وجود انواع و اقسام احادیث کذب و جعلی که تحت نام سنت نبوی، به دروغ به اسلام، افترا زده شدهاند و تقدیس سادهانگارانهی نامهایی چون بخاری و... میدانست و اینها همه در حالی اتفاق افتاده که، اکثریت قریب به اتفاق فقهای متقدم و متأخر بر ظنی بودن اخبار آحاد و عدم وجود صفت یقین و قطعیت در آنها تأکید کردهاند.
غزالی ضمن شکوایه از این رویه غلط مینویسد: «أن المسلمون الآن اتخذوا هذا القرآن مهجورا فهم لایعکفون علی دراساته و لا یستقصون دلالاته: همانا مسلمین در این عصر قرآن را مهجور کردهاند آنها به مطالعات قرآنی روی نمیآورند و در راه کشف معانی قرآن تلاشی نمیکنند.»(نظرات فی القرآن ص۱۵۳ نهضة مصر ط۶)
دهها سال تجربه و تدریس در مصر، سعودی، الجزایر، قطر و ... غزالی را به این نتیجه رساند که راه نجات امت اسلامی از گمراهی و عقب افتادگی در بازگشت به قرآن و ترک خرافات ضد قرآنی است. او ضمن تقدیر از مدرسهی اصلاحی امام محمد عبده از نابودی منهج قرآن محور عبده اظهار ناراحتی کرده و مینویسد: «ثم هناک جراءة علی شتم رجالاتنا الکبار، حتی کادت أذکی مدرسة فی العصر الحدیث تختفی تحت وطأة الإنکار والجحود، أعنی مدرسة "المنار" التی صالحت بین السلف والخلف، والعقل والنقل، والاجتهاد والتقلید، ورسمت أهدافا واضحة للنهوض بالعقل الإسلامی، والطب لأمة علیلة!!: کار به جایی رسیده که مردان بزرگ مورد طعن قرار میگیرند طوریکه نزدیک بود روشنگرانهترین مدرسهی فکری معاصر زیر لگد تعصب و نفهمی پایمال شود منظورم مدرسهی «المنار» است که بین سلف و خلف، عقل و نقل، اجتهاد و تقلید مصالحه کرد و اهداف واضحی را برای قیام مجدد عقل اسلامی ترسیم نمود و به مثابهی پزشکی بود برای امت بیمار!!. »(تراثنا الفکری فی میزان العقل و الشرع/فصل۳ ص۵۳ دارالشروق)
غزالی تحت تأثیر افکار روشنگرانهی امام محمد عبده در اواخر عمر، روش اصلاحی خود را شجاعانه ابراز کرد. هرچند مورد هجمهها و افترائات سنگین جریانهای متعصب سلفیه قرار گرفت. او در سال ۱۹۸۹ با تألیف کتاب جنجالی «السنة النبویة بین اهل الفقه واهل الحدیث»(ترجمه شده با عنوان نگرشی نو در فهم احادیث نبوی) رسماً با تفکر ظنی/حدیثی خداحافظی کرد و پا در مسیر شاگردان معنوی عبده چون محمود ابوریة، علی عبدالرازق، شلتوت، احمد صبحی منصور و ... گذاشت.
السنة النبویة بین اهل الفقه واهل الحدیث: غزالی در این کتاب ضمن ارجاع به تفکر متقدمان اهل حدیث، در اینکه هیچ یکی از محدثان معصوم از خطا و اشتباه نیست، نقدهای جدی را بر احادیث جعلی وارد شده در صحیح بخاری و صحیح مسلم وارد میکند. تمامی این نقدها از ناحیهی تعارض این احادیث با قرآن کریم و عقل بر میخیزد. برای مثال او از اینکه امام محمد عبده احادیث کذب جادوشدن پیامبر(ص) وارد شده در صحیح بخاری را، تکذیب میکند، اظهار مسرت کرده و از اینکه عبده به این سبب، مورد اتهام متعصبان و مقلدان جاهل قرار گرفته، اظهار ناراحتی میکند: «وقد سرنی ان الشیخ محمد عبده رفض هذا الحدیث، وساءنی أن الرجل الضخم اتهم فی دینه لهذا الموقف المعظم لقدر الرسول!!: خوشحال شدم که شیخ محمد عبده، این حدیث را رد کردهاست و اینکه چنین شخصیت بزرگی به خاطر رد این حدیث و در دفاع از جایگاه رسول(ص)، متهم به بیدینی شده مرا نارحت کرد.»(السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث/الغناء)(نگرشی نو در فهم احادیث نبوی/موسیقی و آوازخوانی ص۱۱۰ ـ نشراحسان)
غزالی در این کتاب به درستی، سخن بزرگان فقهای اصولی مذاهب اربعه در ظنی بودن اخبار آحاد را نقل و تأیید میکند. او در این کتاب با استاد احمد امین هم نظر است که متأسفانه محدثین به جای توجه به نقد متن حدیث، تمام همت خود را صرف نقد سند آن کردهاند(فجر الإسلام صص۲۱۷،۲۱۸) و اینکه علم جرح و تعدیل راویان، ظنی بوده و بر اساس درگیریهای مذهبی و فرقهای قرار دارد از این رو محدثان در جرح و تعدیل کمتر راوی به اتفاق میرسند. (ضحی الإسلام۲/۱۱۸،۱۱۷)
غزالی مینویسد: «والقول بأن حدیث الآحاد یفید الیقین کما یفیده المتواتر ضرب من المجازفة المرفوضة عقلاً ونقلاً: این سخن که حدیث آحاد به مانند متواتر مفید یقین است، نوعی گزافهگویی مردود بوده و فاقد ریشهی عقلی و نقلی است.»(السنة النبویة.. /الغناء)(نگرشی نو در فهم احادیث نبوی/ص۱۰۸)
غزالی در ادامه به نقل از شیخ رشید رضا مینویسد: «التفرقة بین ما ثبت بنص القرآن من الأحکام، وما ثبت بروایات الآحاد وأقیسة الفقهاء ضروریة، فإن من یجحد ما جاء فی القرآن الکریم بحکم بکفره، ومن یجحد غیره ینظر فی عذره! فما من إمام مجتهد إلا وقد قال أقوالا مخالفة لبعض الأحادیث الصحیحة لأسباب یعذر بها، وتبعه الناس علی ذلک: فرق گذاردن میان احکامی که با متن قرآن ثابت شدهاند با آنچه از طریق خبر واحد و قیاس فقیهان به ثبوت رسیده، امری ضروری است زیرا کسی که منکر احکام بیان شده در قرآن باشد، حکم به کفر او داده میشود اما کسی که منکر غیر آن باشد، معذور شمرده میشود. بسیاری از امامان، بنا بر علل و عواملی قابل قبول، دیدگاههایی مخالف با برخی از احادیث صحیح داشتهاند و بسیاری از مردم در این زمینه از آنان پیروی کردهاند.»(السنة النبویة.. /الغناء)(نگرشی نو در فهم احادیث نبوی/ص۱۰۹)
کتاب «السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث» در عرض مدت کوتاهی به چندین چاپ رسید به طوری که در حال حاضر این کتاب از چاپ یازدهم هم گذشتهاست.
تراثنا الفکری فی میزان العقل و الشرع: پس از انتشار کتاب «السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث»، حملات بسیاری بر غزالی وارد شد. حتی او را به انکار سنت متهم کردند. اما دو سال بعد و در سال ۱۹۹۱، غزالی بدون عقبنشینی از مواضع قبلی خود، این بار ضمن انتشار کتاب «تراثنا الفکری فی میزان العقل و الشرع»(ترجمه شده با عنوان ارزیابی میراث فکری مسلمانان/نشر احسان) با استدلالات قویتری، سخنان خود را تکرار کرده و قبای شک و ظن و گمان را بر تن احادیث کرد. او در فصل هفتم کتاب خود با عنوان «اعادة کتابة التاریخ»، ضمن تقدیر و تحسین از مرتبهی علمی دکتر احمد صبحی منصور ـ استاد اخراجی الازهرـ یکی از مقالات او را تحت عنوان «لیس هلاکو وحده»(هلاکو تنها نیست) که در باب تبارشناسی قسمتی از تاریخ مسلمانان است نقل میکند.
غزالی در فصل نهم این کتاب تحت عنوان «فی هامش السنة»(پیرامون سنت) به نکات بسیار مهمی اشاره کرده، و سنت عملی نبوی را از احادیث آحاد تفکیک میکند. غزالی در ادامه با ذکر فتوای الازهر، دربارهی انکار حدیث، از خود و شیخ احمد صبحی منصور دفاع به عمل میآورد.
غزالی در این کتاب ضمن محکومیت تعصب جاهلانه داعیان سلفیت در تقدیس احادیث دروغین و ضد قرآنی مینویسد: «إن العقیدة ـ فی المنطق الإسلامی ـ لاتثبت إلّا من نص قطعی الدلالة والثبوت، و هذه المرویات الآحادیة یقبلها من یقبلها ویأباها من یأباها: همانا عقیده در منطق اسلامی، به جز با نص قطعی الدلالت و ثبوت ثابت نمیشود و اخبار آحاد میتواند مورد قبول یا رد قرار گیرد.»(تراثنا الفکری/فصل دوم/ص۴۰ دارالشروق)
غزالی در جای دیگری از مصادرهی اسلام توسط داعیان سلفیه، ابراز نگرانی کرده و مینویسد: «والمفاهیم العصریة التی یتمناها توفیق الحکیم هی حقائق الإسلام الذی جاء به الوحی قبل أن یتجرأ علیه أدعیاء السلفیة، ویقدموه للناس شراباً مُرّاً، یورث المرض والتخلّف والهزائم. والواقع أن أعداء الإسلام ـ کما رأیت ـ یفتحون الأبواب للسلفیة الحدیثة، حتی إذا أدرک الناس فحواها ثارت علی الإسلام ثائرتهم، وقرروا الإبتعاد عنه، وفضلوا علیه کل نحلة أخری:
مفاهیم معاصری که توفیق حکیم طلب میکند، همان حقایق اسلام است که قبل از اینکه داعیان سلفیه نسبت به آن جسارت بورزند و نوشیدنی تلخی را به مردم بنوشانند و مرض و تخلف و بحران و شکست بیافرینند، توسط وحی الهی ابلاغ شده بود. در واقع دشمنان اسلام ـ چنانکه دیدید ـ فضا را برای سلفیهی معاصر هموار کردند تا وقتی که مردم محتوای سلفیت را شناختند [به واسطهی زشتی این محتوا که با نام اسلام تبلیغ میشود] بتوانند علیه اسلام قیام کنند و دوری از اسلام را تثبیت کرده و هر نحلهی عقیدتی را بر اسلام برتری دهند.»(تراثنا الفکری/فصل سوم ص۵۰)
غزالی در فصل نهم کتاب خود با الهام از نوشتههای فقهای اصولی حنفی مثل فخرالإسلام بزدوی و همچنین با وامگیری از مطالب شیخ شلتوت در کتاب برجستهی «الإسلام عقیدة وشریعة»، احادیث آحاد را به ترازوی نقد عقل و شرع میبرد و نهایتاً مینویسد: «وضابط التواتر أن یبلغ الرواة حدا من الکثرة تحیل العادة معه تواطؤهم علی الکذب، ولابد أن یکون ذلک متحققا فی جمیع طبقاته: أوله ومنتهاه ووسطه.. و هو عند التحقیق روایة الکافة عن الکافة. ویقول بعض علماء الأصول: الخبرالمتواتر هو الذی اتصل بک من رسول الله صلی الله علیه وسلم، اتصالا بلاشبهة.. و لایتوهم تواطؤهم علی الکذب، لکثرتهم وعدالتهم وتغایر أماکنهم، ویدوم هذا فی وسطه وآخره مثل: القرآن والصلوات الخمس، وأعداد الرکعات، ومقادیر الزکوات. الآحاد لا تفید الیقین: هذا هو التواتر الذی یوجب الیقین بثبوت الخبر عن رسول الله، صلی الله علیه وسلم.. فی اتصاله بالرسول شبهة، فلا یفید الیقین. إلی هذا ذهب أهل العلم، ومنهم الأئمة الأربعة: مالک وأبو حنیفة والشافعی وأحمد فی إحدی الروایتین عنه، وقد جاء فی الروایة الأخری خلاف ذلک: معیار تواتر این است که راویان به درجهای از کثرت برسند که توافق آنان بر کذب محال باشد و این ضابطه میبایستی در جمیع طبقات راویان لحاظ شود اول و آخر و میانه.. در نظر اهل تحقیق تواتر به روایتی اطلاق میشود که گروهی از گروهی نقل کنند و بعضی از علمای اصول میگویند خبر متواتر آن است که اتصال آن به رسول الله(ص) بلاشبهه باشد.. و به خاطر کثرت راویان و عدالت آنها و اختلاف مکانهایشان، احتمال توافق بر کذب آن محال باشد و این رویه باید در سرتاسر سلسله راویان برقرار باشد مانند قرآن کریم و نمازهای پنجگانه و مقادیر زکات. اما خبر آحاد هرگز مفید یقین نیست بلکه این تواتر است که قطعیت صدور خبر را از رسول الله(ص) میرساند.. در اتصال خبر واحد به رسول الله(ص) شبهه وجود دارد بنابراین یقینآور نیست و نظر اهل علم هم، چنین است از جمله ائمهی اربعه مالک و ابوحنیفه و شافعی و در یکی از دو روایت منسوب به احمد حنبل هم چنین نظری از او نقل شده و در روایت دیگر خلاف آن»(تراثنا الفکری/ الفصل التاسع علی هامش السنة صص۱۶۹،۱۷۰)
مرحوم شیخ شلتوت نیز، همین عبارات را دربارهی تواتر آوردهاست(الإسلام عقیدة وشریعة ص۵۹) شیخ غزالی در ادامه با تفکیک قائل شدن بین سند صحیح و حدیث صحیح، صرف داشتن سند صحیح برای حدیث را ملاک ندانسته و با اشاره به نقد متن حدیث مینویسد: «الحدیث الصحیح الآحادی لیس مقطوعا بصحته سواء أکان فی الصحیحین أو غیرهما: [متن]حدیث [با سند]صحیح، قطعیتی ندارد فرقی هم ندارد در صحیحین[بخاری و مسلم] باشد یا نه»(تراثنا الفکری/الفصل التاسع علی هامش السنة صص۱۷۳،۱۷۴)
غزالی در پایاین فصل نهم کتاب خود، نهایتاً چنین نتیجهگیری میکند: «والخلاصة أن السنة لاتکون إلا بیانا للقرآن.. و یستحیل أن تتضمن معنی أو حکما یخالف القرآن الکریم: خلاصه اینکه سنت چیزی جز بیان بیان قرآن نیست.. و محال است که شامل حکم یا معنایی مخالف قرآن کریم باشد.»(تراثنا الفکری/ص۱۸۲)(این قسمتهای کتاب به فارسی ترجمه نشدهاست)
رابطه با شیخ احمد صبحی منصور: بعد از مشکلاتی که جریان سلفیت برای شاگردان معنوی امام محمد عبده پیش آورد، دکتر احمد صبحی منصور نیز نهایتاً به همین سرنوشت دچار و از دانشگاه الازهر اخراج شد. او از رابطهاش با شیخ غزالی چنین میگوید:
«شیخ غزالی در دادگاهی که گویی طاغوت سلفی برای محاکمهی مقتول بنا کرده بود و نه قاتل، از قتل فوده دفاع کرد. قبل از این جریان، رابطهی خوبی بین من و غزالی در جریان بود. پیشتر، او در مجالسی که دوستان من هم حاضر بودند دائماً به من حمله میکرد. دوستانم گفتند که غزالی مقالهای تحت عنوان «اغلمة العلم» در ذم من نوشته لکن کوشش دوستان مشترک باعث شد تا او بعضی از کتب و مقالات منتشر شده من در نشریات مصری را مطالعه کند. این چنین بود که نظر غزالی دربارهی من تغییر کرد و حتی به من گفتند که او آیندهی خوبی را برای الازهر متصور بوده و امید داشته که با حل شدن مشکلات بین من و شیوخ الازهر، من دوباره به الازهر بازگردم و بتوانم مجدداً حرکت اجتهادی امام محمد عبده را احیا کنم. البته شیخ عبدالله المشد رییس لجنة الفتوی الازهر هم چنین نظری داشت و او جزو آخرین نسل از شیوخ بزرگوار الازهر بود. غزالی با تأیید بسیاری از نظرات من در کتاب مشهور و جنجالی «السُنَّة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث» رابطهاش را با من توثیق کرد و در صدد بود تا بستر را برای آرای فقهی من در الازهر آماده کند. من نیز مراتب تقدیر و تحیت خود را به او ابلاغ کرده و رسالهی دکترای یکی از محققان دارالعلوم تحت عنوان «علم الحدیث در قرن ششم هجری» را برای غزالی فرستادم. در آن موقع شیخ غزالی یکی از اعضای هیئت داوران بود. او از حجم رساله و عنوان آن وحشت کرد و توسط یکی از دوستان مشترک ـ که اکنون به رحمت خدا رفته ـ رساله را برای من بازپس فرستاد تا در آن ملاحظاتی را اعمال کنم. شیخ غزالی بعدها به بهترین شکلی از من تقدیر کرد. او در کتاب «تراثنا الفکری فی میزان الشرع والعقل» صریحاً از من نام برده و مرا مورد تمجید قرار داد. او یکی از مقالات قدیمی من را در سیاق کتابش مکتوب کرد همچنانکه فتوای انکار حدیث را که مخصوصاً از مرحوم شیخ عبدالله المشد رییس لجنة الفتوی الازهر گرفته بود در دفاع از من ذکر و در کتابش انتشار داد. این فتوا میبایستی از طرف شخص مهمی انتشار و مورد توثیق علنی قرار میگرفت و مرحوم غزالی با نشر این فتوا در کتاب «تراثنا الفکری» عهدهدار این کار شد. من منتظر فرصتی بودم تا مراتب تشکر و قدردانی خود را به او اعلام کنم اما با ماجرای شهادت دادگاه فرج فوده تمام تلاشهای شیوخ بزرگوار در نزدیکی بین من و شیخ غزالی نابود شد.»(حدالردة)
هرچند در این باره روایت دیگری از دکتر محمد عماره وجود دارد که نشان میدهد شیخ غزالی هیچگاه در دادگاه، مرحوم دکتر فرج فوده را تکفیر نکردهاست.
غزالی دربارهی شیخ احمد صبحی منصور مینویسد: «کتب الدکتور أحمد صبحی منصور هذا الفصل النفیس فی النقد الذاتی للتاریخ الإسلامی، ننقله عنه مقدرین للفکر الذکی الذی أملاه: دکتر احمد صبحی منصور این فصل گرانبها را در نقد ذاتی تاریخ اسلامی نوشته که ما آن را نقل کرده و خوشفکری و هوشمندی نویسندهاش را تحسین میکنیم.»(تراثنا الفکری فی میزان الشرع و العقل/ فصل هفتم ص۱۰۸ ـ دارالشروق القاهرة ط۵)
دکتر احمد صبحی منصور در مصاحبهی سال۲۰۱ با نشریه مصری «الیوم السابع» دربارهی شخصیت غزالی مینویسد: «شیخ غزالی از ویژگی یک محقق برخوردار بود و به همین خاطر حاضر بود تا نظر جدیدی را بپذیرد ولو اینکه این نظر جدید از زبان پژوهشگری خارج شود که سن و سال فرزند او را داشته باشد. این ویژگی از خصوصیات نادری است که در میان شیوخ دینی بسیار به ندرت دیده میشود لکن مرحوم غزالی چنین شخصیتی داشت.. شیخ غزالی بعد از نیم قرن تألیف اسلامیات، در حالی درگذشت که روش انتقادی خود را در تفصیلات و جزییات متمرکز کرده بود اما او دست روی اساس و ریشه موضوع نگذاشت. ریشهی مشکلات در تناقض بین قرآن کریم و بین آن چیزی است که مسلمانان بعدها مکتوب کردند و این تراث مکتوب بشری را به زور و افترا و تحت عنوان حدیث، به وحی الهی غیر قابل خدشه منتسب کردند. بعد از اینکه شیخ غزالی مطالبی را از من مطالعه کرد و بعد از ایجاد تحول فکری در اواخر عمرش، لحن و سیاق مکتوبات او تغییر کرد. برای مثال در موضوع نسخ قرآن، او به وضوح در مفهوم نسخ تراثی به معنای الغای احکام قرآن، تشکیک و نظر مرا در باب اینکه در قرآن نسخی اتفاق نیفتاده قبول کرد. (نک: نظرات فی القرآن/حول النسخ) و اینکه نسخ به معنای کتابت و اثبات است و نه الغای احکام قرآن کریم. سپس او در کتاب مشهور «السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث» صراحتاً به احادیث صحیحین حمله کرد و به همین خاطر به او لقب «منکر السنة» دادند. شیخ غزالی هم در پاسخ کتاب «تراثنا الفکری فی میزان الشرع» را نوشت و در آن کتاب با تمجید از من و اعلان فتوای رییس لجنة الفتوی الازهر دال بر اینکه منکر استقلال حدیث در ایجاب و تحریم، کافر نیست از خود دفاع کرد. شخصیت شیخ غزالی با بسیاری از بزرگان فعلی الازهر، فرق داشت و این تفاوت فقط به سبب آزاداندیشی و تقلید ستیزی او نبود. آزاداندیشی که باعث شد شخصی بعد از پنجاه سال تألیف و تحقیق و داشتن شهرت و زعامت فکری، افکار غلط گذشته خود را تصحیح کند. اما فرق بزرگ مرحوم غزالی با هم کسوتان فعلیاش در الازهر در این بود که او حاضر نبود تا شخصیت علمی و دین خود را با حاکمان داخل یا خارج مصر معامله کند. متأسفانه اغلب شیوخ الازهر علیرغم اختلافات فکری با هم، از خدمتگذاران وهابیت سعودی و رژیم حسنی مبارک هستند.»
نص عربی فتوای الازهر: بین یدی فتوی أصدرها الأزهر الشریف حسما لفتن شدیدة أشعلها فتیة أغرار، بإسم إقامة السنة و تحت عنوان السلفیة.. و قد توسعت الفتوی فی شرح الأحکام و الأدلة، حتی تسدّ الطرق أمام أصحاب الشغب و الغرض..
السید الأستاذ رئیس لجنة الفتوی ـ الأزهر الشریف
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته وبعد
فهل من أنکر استقلال السنة بإثبات الإیجاب والتحریم یعد کافراً أم لا؟ نرجو الإفادة بالرأی مع الاستدلال. وشکراً.
بسم الله الرحمن الرحیم
والصلاة والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه والتابعین
وبعد
تنقسم الأحکام عند الجمهور إلی خمسة أقسام:
۱ـ الواجب: وهو ما یثبت طلبه من المکلف بنص صریح قطعی الثبوت وقطعی الدلالة. (بمعنی أن له معنی واحداً فلا یختلف فی معناه المجتهدون) من کتاب الله أو سنة رسوله المتواترة.
۲ـ الحرام: هو ما طلب الشارع من المکلف ترکه بدلیل قطعی الثبوت وقطعی الدلالة من کتاب الله أو سنة رسوله المتواترة.
۳ـ المندوب: ما طلب الشارع فعله طلباً غیر حتم ولا جازم یثاب علی فعله ولا یعاقب علی ترکه.
۴ـ المکروه: ما طلب الشارع ترکه طلباً غیر حتم ویثاب علی ترکه ولا یعاقب علی فعله.
۵ـ المباح: ما خیر المکلف بین فعله وترکه، أو لم یرد دلیل فیه بالتحریم.
وتنقسم السنة إلی متواترة وآحادیة:
فالمتواترة ما رواها جمع عن جمع یستحیل أو یبعد أن یتفقوا علی الکذب.
قال الحازمی فی شروط الأئمة الخمسة ص ۳۷: «و إثبات التواتر فی الحدیث عسر جداً»
وقال الشاطبی فی الجزء الأول من الاعتصام ص ۱۳۵: «أعوز أن یوجد حدیث عن رسول الله متواتر»
واختلاف علماء السنة علی ثبوته وعدده، یری الجمهور أن من أنکر استقلال السنة المتواترة بإثبات واجب أو محرم فقد کفرـ أقول: أغلب السنن العملیة المتواترة..
والسنة الأحادیة: هی ما رواه عدد دون المتواتر عن النبی صلی الله علیه وسلم. وقد اختلف العلماء فی استقلال السنة الأحادیة بإثبات واجب أو محرم.
فذهب الشافعیة ومن تبعهم إلی أن من أنکر ذلک فی الأحکام العملیة کالصلاة والصوم والحج والزکاة فهو کافر، ومن أنکر ذلک فی الأحکام العلمیة کالإلهیات والرسالات، وأخبار الآخرة والغیبیات، فهو غیر کافر، لأن الأحکام العلمیة لا تثبت إلا بدلیل قطعی من کتاب الله وسنة رسوله المتواترة.
وذهب الحنفیة ومن تبعهم إلی أن السنة الآحادیة لا تستقل بإثبات واجب أو محرم سواء أکان الواجب علمیاً أو عملیاً وعلیه فلا یکفر منکرها، وإلی هذا ذهب علماء أصول الفقه الحنفیة فقال البزدوی: «دعوی علم الیقین بحدیث الآحاد باطلة لأن خبر الآحاد محتمل لا محالة ولا یقین مع احتمال ومن أنکر ذلک فقد سفه نفسه وأضل عقله»
وبهذا أخذ الإمام محمد عبده والشیخ محمود شلتوت و الشیخ محمود أبو دقیقة وغیرهم.
ویقول المرحوم الإمام محمد عبده: «القرآن الکریم هو الدلیل الوحید الذی یعتمد علیه الإسلام فی دعوته أما ما عداه مما ورد فی الأحادیث سواء صح سندها أو اشتهر أم ضعف فلیس مما یوجب القطع» کما ذکر الشیخ شلتوت فی کتابه «الإسلام شریعة وعقیدة» قوله: «إن الظن یلحق السنة من جهة الورود (السند) ومن جهة الدلالة (المعنی) کالشبهة فی اتصاله والاحتمال فی دلالته»
ویری الإمام الشاطبی فی کتابه «الموافقات» أن السنة لا تستقل بإثبات الواجب والمحرم لأن وظیفتها فقط تخصیص علم القرآن وتقیید مطلقه وتفسیر مجمله ویجب أن یکون ذلک بالأحادیث المتواترة لا الآحادیة.
یؤید آراء من سبق ذکرهم ما جاء فی صحیح البخاری، باب الوصیة(وصیة الرسول صلی الله علیه وسلم قبل وفاته): عن طلحة بن مصرف قال: «سألت عبد الله بن أبی أوفی: هل أوصی رسول الله قال: لا. قلت کیف وقد کتب علی الناس الوصیة أو أمروا بها ولم یوصی قال: أوصی بکتاب الله» قال ابن حجر فی شرح الحدیث «أی التمسک به والعمل بمقتضاه إشارة إلی قوله: ترکت فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا: کتاب الله»
واقتصر علی الوصیة بکتاب الله لکونه فی تبیان کل شیء إما بطریق النص أو بطریق الاستنباط فإذا اتبع الناس ما فی الکتاب عملوا بکل ما أمرهم به.
وحدیث سلمان الفارسی عن النبی صلی الله علیه وسلم «الحلال ما أحله الله فی کتابه والحرام ما حرمه الله فی کتابه وما سکت عنه فهو عفو لکم»
وأجاب الشاطبی عما أورده الجمهور علیه من قوله تعالی: «وأطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم»(النساء:۵۹) بأن المراد من وجوب طاعة الرسول إنما هو تخصیصه للعام وتقییده للمطلق وتفسیره للمجمل وذلک بالحدیث المتواتر.
وإن کل ما جاء به النبی یجب أن یکون من القرآن لقول عائشة رضی الله عنها عن النبی صلی الله علیه وسلم: «کان خلقه القرآن»، وأن معنی قوله تعالی: «ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء»(النحل:۸۹)، أن السنة داخلة فیه فی الجملة، وأکد الشاطبی ذلک بقوله تعالی: «ما فرطنا فی الکتاب من شیء»(الأنعام:۳۸) وقد رد علی ما استدل به الجمهور مما روی عن النبی صلی الله علیه وسلم قوله: «یوشک أحدکم أن یقول: هذا کتاب الله، ما کان من حلال فیه أحللناه، وما کان من حرام حرمناه، إلا من بلغه منی حدیث فکذب به فقد کذب الله ورسوله»، بأن من بین رواة هذا الحدیث «زید ابن الحباب» وهو کثیر الخطأ، ولذلک لم یرو عنه الشیخان حدیثاً واحداً.
وجاء بمسلم الثبوت والتحریر:
«خبر الواحد لا یفید الیقین لا فرق فی ذلک بین أحادیث الصحیحین وغیرهما»
ومما سبق یتضح أن الإیجاب والتحریم لا یثبتان إلا بالدلیل الیقینی القطعی الثبوت والدلالة، وهذا بالنسبة للسنة لا یتحقق إلا بالأحادیث المتواترة، وحیث أنها تکاد تکون غیر معلومة لعدم اتفاق العلماء علیها فإن السنة لا تستقل بإثبات الإیجاب والتحریم ـ إلا أن تکون فعلیة أو تضاف إلی القرآن الکریم ـ.
وعلی هذا فمن أنکر استقلال السنة بإثبات الإیجاب والتحریم فهو منکر لشیء اختلف فیه الأئمة، ولا یعد مما علم من الدین بالضرورة فلا یعد کافراً..
شیخ عبدالله المشد ـ رئیس لجنة الفتوی بالأزهر الشریف ـ ۱/۲/۱۹۹۰))(تراثنا الفکری فی میزان الشرع والعقل، فصل التاسع: فی هامش السنة/صص۱۷۵ ـ ۱۷۹)
ترجمه فارسی فتوای الازهر:
غزالی مینویسد: «فتوای محکمی در اختیار دارم که الازهر شریف در مقابل فتنههای شدیدی که جوانان احساساتی تحت عناوین اقامه سنت و سلفیه بر میانگیزند صادر کردهاست. این فتوا متکفل شرح احکام و دلایل آن بوده و راه را بر آشوبگران و مغرضان میبندد.
استاد محترم رییس لجنة فتوای الازهر شریف
سلام علیکم. آیا کسی که استقلال حدیث به عنوان منبعی برای تشریع حلال و حرام را منکر باشد کافر است یا نه؟ لطفاً با استدلال فتوای خود را بیان کنید. سپاس.
بسم الله الرحمن الرحیم والصلاة والسلام علی سیدنا محمد وعلی آله وصحبه والتابعین وبعد..
احکام نزد جمهور فقها به پنج دسته تقسیم میشوند:
۱ـ واجب: و آن چیزی است که با نص صریح و دلالت روشن از مکلفین خواسته شده (به این معنا که فقط یک دلالت را در بر دارد و مجتهدان در معنایش اختلافی ندارند) که بر آمده از قرآن کریم یا سنت متواتر نبوی است.
۲ـ حرام: و آن چیزی است که شارع با نص قطعی الثبوت و دلالت واضحِ برآمده از قرآن کریم یا سنت متواتر نبوی، خواستار ترک آن از مکلف شدهاست.
۳ـ مندوب: چیزی است که شارع به صورت غیرواجب از مکلفین خواسته و شخص بابت انجام آن مأجور است لکن به خاطر ترک این اعمال عقابی ندارد.
۴ـ مکروه: چیزی است که شارع به صورت قطع حرام نکرده بلکه عدم انجام آن ثواب دارد ولی شخص عامل به فعل مکروه عقابی هم ندارد.
۵ـ مباح: چیزی است که شخص بین انجام دادن و یا انجام ندادن آن مخیّر است یا به دیگر سخن نصی بر تحریم آن وجود ندارد.
حدیث نیز به دو دستهی متواتر و خبر آحاد تقسیم میشود.
متواتر چیزی است که جمعی از جمعی روایت کنند و اینکه این جمع همگی بر کذب متفق شوند بعید باشد. الحازمی محدث در کتاب «شروط الائمة الخمسة» ص۳۷ مینویسد: «اثبات تواتر در حدیث حقیقتاً مشکل است.»
و شاطبی در جزء اول صفحه۱۳۵ کتاب «الإعتصام» میگوید: «بسیار نادر است که حدیثی از رسول الله به درجهی تواتر برسد.» علیرغم اختلاف علما در اثبات حدیث متواتر و تعداد آن، رأی جمهور بر آن است که منکر استقلال حدیث متواتر در اثبات واجبات یا محرمات کافر است. من میگویم که اغلب سنتهای عملی متواترند[مثل نماز و حج]
اما حدیث آحاد آن است که راویان آن از رسول الله(ص) به تواتر نرسند.
علما اختلاف دارند که آیا حدیث آحاد(خبر واحد) میتواند مستقلاً منبع اثبات حرام و حلال باشد یا نه.
نظر شافعیان و پیروان آنها بر این است که منکر استقلال اخبار آحاد در احکام عملی مثل نماز، روزه، حج و زکات کافر بوده ولی منکر احادیث آحاد باب کیفیت خداشناسی، کتابهای آسمانی، اخبار آخر الزمان و غیبیات کافر نیست، چرا که اینگونه احکام باید با دلیل قطعی از قرآن کریم یا حدیث متواتر اثبات شوند.
اما حنفیه و پیروان آنها حدیث آحاد را چه در احکام و چه غیر احکام واجد استقلال تشریعی نمیدانند و منکر حدیث را نیز کافر نمیدانند. نظر علمای اصولی حنفی هم بر همین است. برای مثال البَزدَوی مینویسد: «ادعای علم یقینی به احادیث آحاد، ادعایی باطل است چرا که خبر آحاد توأم با احتمال است و کذب و صدق آن احتمالی بوده و هر کس که ادعای یقینی بودن خبر آحاد کند سفیه شده و عقلش زائل است.» امام محمد عبده، شیخ محمود شلتوت و شیخ محمود ابودقیقة و دیگران نیز بر همین رأی هستند و مرحوم امام محمد عبده میگوید: «قرآن کریم تنها دلیل یگانهای است که اسلام دعوت خود را بر آن استوار کردهاست ولی هر چیزی به جز قرآن اعم از احادیث با سند صحیح یا مشهور یا ضعیف، هیچ کدام موجب قطعیت و یقین نیست.»
همچنان که شیخ شلتوت هم در کتاب «الإسلام شریعة وعقیدة» میگوید: «حدیث به جهت ورود(یعنی سند آن) و از جهت دلالت(یعنی معنی آن) با ظن توأم است چرا که در اتصال حدیث به نبی(ص) و معنای درست آن شبهه وجود دارد.»
امام شاطبی در کتاب «الموافقات» میگوید که حدیث در اثبات واجب و حرام نقشی نداشته، چرا که وظیفهی آن فقط تخصیص عام قرآن و تقیید مطلق آن و تفسیر مجمل آن است و تازه چنین وظیفهای هم بر عهدهی احادیث متواتر است و نه اخبار آحاد.
حتی حدیثی که در صحیح بخاری آمده مؤید آرای فوق است. در «باب الوصیة» صحیح بخاری حدیث «وصیة الرسول قبل وفاته» از طلحة بن مصرف نقل شده: «از عبدالله بن ابی اوفی سؤال کردم که آیا پیامبر(ص) وصیت کرد؟ گفت: نه. گفتم: چگونه ممکن است در حالی که وصیت کردن واجب است.. او جواب داد: پیامبر(ص) به کتاب خدا وصیت کرد.»[صحیح بخاری احادیث ۲۵۸۹،۴۱۹۱،۴۷۳۴، صحیح مسلم۱۶۳۴] ابن حجر در شرح این حدیث آورده که منظور «از وصیت به کتاب الله»، تمسک و عمل بر طبق قرآن است و شاید هم به این سخن پیامبر(ص) اشاره دارد که فرمود: «در میان شما چیزی را ترک کردم که اگر به آن تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید و آن کتاب خداست.»[(صحیح مسلم/کتاب الحج: باب حجة النبی)، (سنن ابوداود/کتاب المناسک: باب صفة حجة النبی۱۰۹۵)، (سنن ابن ماجه/کتاب المناسک: باب حجة رسول الله ۳۰۷۴)، (المستدرک علی الصحیحین ۶۲۷۲)]
و پیامبر(ص) به وصیت به کتاب الهی بسنده کرد چرا که تبیان کل شیء است خواه با نص صریح خواه با استنباط از آن. بنابراین اگر مردمان به هر آنچه که در قرآن آمده عمل کنند در واقع به تمام فرامین آن عمل کردهاند.
و همچنین حدیث نقل شده از سلمان فارسی: «حلال آن چیزی است که خداوند در کتابش حلال کرده و حرام چیزی است که خداوند در کتابش حرام کرده و هر چیزی که در قرآن درباره آن سخنی گفته نشده بر شما عفو شدهاست.»[(سنن ابی داود به نقل از ابن عباس باب «باب ما لم یذکر تحریمه» حدیث۳۸۰۰)، (سنن الترمذی باب «بَابُ مَا جَاءَ فی لُبسِ الفراءِ» حدیث۱۷۸۰به نقل از سلمان فارسی)، (سنن ابن ماجه باب «باب أکل الجبن والسمن» حدیث۳۳۶۷ به نقل از سلمان فارسی)، (المستدرک علی الصحیحین حاکم نیشابوری حدیث ۳۴۱۹ به نقل از ابی الدرداء که ذهبی در تعلیق خود آن را صحیح میداند ـ المستدرک علی الصحیحین ۲/۴۰۶ دارالکتب العلمیة ط۱ همراه با تعلیقات امام الذهبی)، (مستدرک حاکم حدیث۳۲۳۶به نقل از ابن عباس که ذهبی آن را بر شرط بخاری و مسلم صحیح میداند(۲/۳۴۷))، (مستدرک حاکم حدیث۷۱۱۵ به نقل از سلمان فارسی)، (مستدرک حاکم حدیث۷۱۱۳ به نقل از ابن عباس که ذهبی هم اسنادش را صحیح میداند(۴/۱۲۸))]
شاطبی در مورد آنچه جمهور درباره آیه «وأطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم»(النساء: ۵۹) میگویند بر این رأی است که مراد از وجوب اطاعت رسول، تخصیص عام و تقیید مطلق و تفسیر مجمل است و این کار هم با احادیث متواتر انجام میشود.
و هر آنچه که نبی(ص) آورده باید منطبق بر قرآن باشد چون عائشة رضی الله عنها از پیامبر(ص) نقل میکرد که خلقی قرآنی داشتهاست[اشاره به حدیثی است که مسلم در صحیح خود از ام المؤمنین عائشة روایت میکند: «فقلت: یا أم المؤمنین! أنبئینی عن خلق رسول الله صلی الله علیه وسلم. قالت: ألست تقرأ القرآن؟ قلت: بلی. قالت: فإن خلق نبی الله صلی الله علیه وسلم کان القرآن: گفتم ای مادر مؤمنان از سلوک و رفتار رسول الله(ص) برای من بگو. ام المؤمنین گفت آیا تو قرآن میخوانی؟ گفتم بله. گفت همانا خلق نبی علیه السلام قرآنی بود»(صحیح مسلم/کتاب صلاة المسافرین/باب جامع صلاة اللیل.. ۷۴۶)]
و معنای قول خداوند: «ونزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شیء»(النحل۸۹) نشان میدهد که سنت فی الجمله در قرآن داخل است و شاطبی برای این سخن به این آیه تأکیدکرده: «ما فرطنا فی الکتاب من شیء: ما هیچ چیزی را در قرآن فروگذار نکردهایم»(الأنعام۳۸)
و حدیثی که جمهور به آن استدلال کردهاند مردود است و آن حدیث این است: «به زودی زمانی میآید که یکی از شما بگوید این کتاب خداست و هرچه در آن حلال است حلال میکنیم و حرامش را حرام. آگاه باشید کسی که حدیث من به او برسد و آن را تکذیب کند پس خدا و رسولش را تکذیب کردهاست.» در بین راویان این حدیث «زید بن الحباب» قرار دارد که کثیرالخطا بوده[میزان الإعتدال فی نقد الرجال ج۲ ش۲۹۹۷] و بخاری و مسلم هم از او حدیث منحصر به فردی را نقل نکردهاند.
در «مسلّم الثبوت والتحریر»[«مسلم الثبوت» یکی از کتب مرجع اصول فقه تألیف فقیه معروف هند محب الله بن عبد الشکور البهاری(۱۷۰۷م). کتاب «مسلم الثبوت» توسط فقهای بعدی نیز مورد شرح و تعلیق قرار گرفتهاست.] هم آمده: «خبر واحد نمیتواند یقین آور باشد و در این مورد فرقی بین کتاب بخاری و مسلم با بقیه کتب وجود ندارد»
از آنچه که گذشت معلوم شد که تحریم یا تحلیل به جز با دلیل یقینی قطعی الثبوت و دلالت واضح، ثابت نمیشود و این مورد فقط بر احادیث متواتر منطبق است و چون به علت اختلاف علما، احادیث متواتر نامشخص هستند بنابراین سنت(حدیث) نمیتواند منبع مستقل تشریع وجوب و تحریم باشد مگر سنت فعلی به اضافه قرآن کریم.
نتیجتاً منکر استقلال حدیث در ثبوت وجوب یا تحریم، در واقع منکر چیزی است که ائمه بر سر آن اختلاف دارند و او چیزی از ضروریات دین را انکار نکردهاست پس کافر نیست.
۱/۲/۱۹۹۰ عبدالله المشد رییس لجنة الفتوی الازهر
فتوای فوق علاوه بر انتشار در کتاب شیخ غزالی در روزنامهی الأحرار مصر مورخ ۵/۸/۱۹۹۳ نیز چاپ شده و نص آن را دکتر احمد صبحی منصور در کتاب «حدالردة» آوردهاست.
نظرات