روزی که خورشید سوزان روشنایی و درخشندگی‌اش را به ماه سپرد و در آن شب که ماه از همه‌ی شب‌های تاریخ زیباتر شده بود صدای گریه‌ی نوزادی به گوش رسید، همان نوزادی که با تولدش تا زمان بر پایی قیامت همه او را به نام" محمد"( صل الله علیه و سلم) می‌شناسند و هنگام شنیدن نام مبارکش بر محمد و خاندان مطهرش درود می‌فرستند.

او هنگام تولد از آغوش پدر محروم ماند. زمانی که پدرش عبدالله از شام برای دیدن فرزند دلبندش شتابان به سوی او می‌رفت سایه‌ی مرگ اطراف او را احاطه کرد و آرزوی بوسه زدن به پیشانی پسرش را به جهانی دگر برد.

این محمد که بود که خداوند آنقدر صفات شایسته در وجود او نهاد و او را به عنوان خاتم النبیین به مسلمانان جهان معرفی کرد.

همان معلم و سرمشق انسان‌ها که آموخت چگونه الله اکبر گفتن را و چگونه نماز خواندن را.

همان کسی که کلمه‌ی لا الله الالله را قلعه‌ی محکم خود قرار داد و از مسلمانان خواست که با گفتن این کلمه وارد این قلعه‌ی محکم شوند تا از آسیب در امان بمانند.

من مسلمانم و می‌دانم دین چیست؟ اسلام چیست؟ و محمد کیست؟ امیدوارم این را هم درک کنم که جزا و کیفر گناهان چیست؟ تا هیچ‌گاه به سمت چنین اعمالی نروم و پاداش یکتا پرستی و دین داری چیست؟ که هیچ‌گاه به راه کج کشیده نشوم و در اطاعت به خداوند و خدمت به رسول خدا و مخلوقات خداوند باشم. اللهم صل علی محمد و آل محمد