از جمله توانمندیهای انسان، این است که می‌تواند اموری را در زوایای فکر و ذهن خود مخفی کرده، در رفتار ظاهری خود، شکلی دیگر جلوه کند و در پرتو آن به مقاصد خود برسد.کسانی که از این نیرو و توان، در راه مقاصد شیطانی بهره‌برداری می‌کنند، منافق نامیده می‌شوند.از این جهت، لازم است که ریشه‌ی لغوی و کاربردهای مختلف نفاق، در قرآن بررسی شده و ویژگی‌ها و انگیزه‌های آن بیان گردد. 

منافق و نفاق برای کسانی که با قرآن ارتباط دارند واژه‌هایی آشنا هستند. و از منظر انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی بسیار مهم است که بدانیم چرا قرآن در آیات فراوانی به‌این مسئله پرداخته است؟ آیاتی که در این رابطه در قرآن آمده، نمی‌خواهد که ما را با یک پدیده‌ای که 1400 سال پیش اتفاق آفتاده آشنا کند. می‌خواهد که ما را متوجه کند که‌این یک پدیده‌ی اجتماعی و همیشگی است. ریشه‌ی لغوی نفاق از نفقمی‌آید. نفق یعنی سوراخ موش.موشها برای خانه‌هایشان دو راه دارند 1- طبیعی و 2- مخفی.این حیوان، قسمتی از دیواره‌ی لانه خود را به طرز ماهرانه‌ای تراش داده و نازک می‌کند و در موقع خطر، با یک ضربه‌ی سر، آن را فرو می‌ریزد و فرار می‌کند. نفاق نیز از همین ریشه است؛ زیرا فرد منافق، ماهیت اصلی خود را با تظاهر به اسلام، مخفی کرده و راهی برای گریز از دین، برای خود قرار داده است.

منافق هم همیشه راه توجیه، فرار و خروج برای خودش می‌سازد. بامردم یکرو نیست،چند جبهه است، چند رو است. 

برخی از علما، نفاق را وارد شدن در دین از سویی، و بیرون رفتن از آن از سوی دیگر می‌دانند و آیه‌ی شریفه‌ی «ان المنافقین هم الفاسقون» را شاهد بر آن دانسته و فاسقان را به معنای خارج شدگان از دین گرفته‌اند.

قرآن درباره منافقین سخنان خیلی تندی دارد. مثلاً:«‏بَشِّرِالْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا‏ و إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ»منافقین پایین‌ترین درجه جهنم را دارند. یعنی بدتر از کافر و مشرک،در حالیکه منافقان داخل جامعه‌ی اسلامی هستند و نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند.

چرا منافق بدتر است؟چرا پدیده‌ی نفاق اینقدر خطرناک است؟

برای اینکه دشمن قابل شناسایی  است. رو در رو است. آشکاراست. ولی منافق با چهره‌ی دوست می‌آید و از پشت خنجر می‌زندو شناخته شده نیست و از بقیه هم بیشتر تظاهر دینی انجام می‌دهد.بنابراین نقش تخریبی‌اش برای جامعه به مراتب بدترو بیشتر است.

درآیات اول سوره‌ی بقره که جنبه‌ی مردم‌شناسی دارد. متقین در4 آیه و کافرانبا دو آیه معرفی می‌شوند، اما به منافقین 13 آیه اختصاص داده است. برای اینکه منافق شخصیتی پیچیده است.چون خودی است و شناختن مواضع‌اش خیلی سخت است.

در قرآن منافق دو گونه معرفی شده است:

1- عده‌ای که اصلاً ایمان ندارند و به نرخ روز نان می‌خورند و چهره عوض می‌کنند و این یک نوع نفاق است.

2- نفاق عملی:کسیکه اعتقاد به خدا وپیغمبر دارد و واقعاًهم قبول دارد. ولی بین عمل و فکرش فرق است. حرفهایی می‌زند و ادعا‌هایی می‌کند ولی به آن حرفها و ادعا‌ها عمل نمی‌کند.این هم در قرآن نفاق گفته می‌شود. (عدم تطابق عمل با ایمان) 

به نسبتی که بین گفته و عمل تفاوت باشد به همان نسبت هم نفاق دارد. منافق پدیده‌ی هر پیروزیو انقلاب است. هیچ وقت در مکه منافق وجود نداشت. برای اینکه همه زیر فشار و آزار و شکنجه بودند و دلیل نداشت که کسی نقش بازی کند.دلیل نداشت که کسی ماسک به چهره‌اش بزند.چون حلوا که تقسیم نمی‌کردند.هر کسی که ‌ایمان به پیامبر می‌آورد گرفتاری و دردسر و شکنجه و آزارش شروعمی‌شد.به همین خاطر هر کسی ادعای مسلمانی نمی‌کرد.کسانی می‌آمدند که واقعاً آماده‌ی فداکاری بودند.ولی وقتی مسلمانان مدینه رفتند و قدرت حکومتی یافتندمنافق پیدا شد. نفاق یعنی فاصله  بین ایمان و عمل. در حدیثی از پیامبر آمده است که سه صفت نشانه نفاق است. 1- خیانت در امانت. 2- دروغ گفتن هنگام حرف زدن. 3- خلاف وعده عمل کردن.