دکتر محمدعلی خالدیان بررسی موانع معرفتی و عملی کمال باید متوجه بود که برای رسیدن به کمال، موانع و آفاتی وحود دارد که آنها سدّ تکمیل نفس و جامعیت روح و پرده شهودند و گره در کار سالک می اندازند و مانع انجذاب او به سوی حقیقت می باشند. برخی از آنها جنبه روانی و شناختی دارد و برخی دیگر جنبه عملی دارند . یکی از آفات معرفتی صفت کمال، کفر است. بشر هنگامی که می اندیشد، وضع جهان را از نظر می گذراند، نظری به خود می افکند و چشمی به عالم بالا می اندازد. در اسرار جهان طبیعت غور می نماید و کتابهای علوم طبیعی را می خواند، وضع کرات بالا را مطالعه می کند و کوچکترین موجودات جهان را نیز مورد مطالعه قرار می دهد و از طرفی دستگاههای وجود خود را از نظر می گذراند، چگونگی پرورش گیاهان و حیوانات را می بیند، می یابد که هر موجودی وسایل پیشرفت و تکامل خود را در اختیار دارد و دستگاه آفرینش از همان اول وسیله ی دفاع نیز در اختیار او قرار داده، به زنبور عسل آموخته است که از کدام گیاه و چگونه شیرۀ گل را به دست آورد و به عسل تبدیل سازد و به مورچه گفته است در فصل بهار و تابستان قوت زمستان خویش را جمع کند و در انبارهای مخصوص نگهداری نماید. وسیلۀ به دست آوردن خوراک در وجود درندگان، هر کدام به نحوی قرار داد. انسان را با هوش بیشتری به صحنه گیتی فرستاده است. وسیلۀ تنفس، حرکت، تغذیه و تولیدمثل و غیره … همانطور که در اختیار بزرگترین حیوانات قرار داده، در اختیار موجوداتی که فقط می توان آنها را با چشم مسلح دید، نیز قرار داده است. آری وقتی انسان مطالعه می کند و می بیند خداوند به همۀ موجودات وسیلۀ پیشرفت و تکامل را عطا کرده است و نسبت به انسان علاوه بر استعداد فطری و وجدان اخلاقی و عقل، پیامبرانی نیز برای هدایتش فرستاده، توجه به این مطلب او را وامی دارد که زبان به حمد و ستایش او بگشاید و بگوید ستایش مخصوص حضرت پروردگار و فروتنی و کرنش ویژۀ «الله» است. خداوندی که مالک و پروردگار و مصلح همۀ جهانیان است، آفرینش این آسمان پرشکوه و نور خورشید نوازشگر و جادو فام و این همه کرات عالم بالا، میلیونها آفتاب درخشان و ستارگان زیبا و دل انگیز که در یک شب تاریک و پرستاره با چشمک زدنهای پرمعنی با ما سخن می گویند و هزاران عالم بزرگ دیگر که با چشم ما دیده نمی شوند و به مراتب از آنچه با چشم می بینیم بیشتر و برتر و بالاتر است با آن نظام دقیق و عجیب خود که سراسر آنها را همچون حلقه های یک زنجیر به هم پیوسته است و همچنین آفرینش زمین با انواع مظاهر حیات و زندگی نباتی و حیوانی، همه و همه جلوه های ذات پاک او و آیینۀ درخشان قدرت و علم و یگانگی و جلوه های ذات پاک او هستند. همۀ اینها ایجاب می کند که انسان از صمیم قلب و با خلوص کامل به یگانگی خداوند معترف و واقف گردد و این خلوص و کرنش قلبی خود را در عمل به نمایش بگذارد. اما خداوند در ذات و صفات یکتاست و در افعال نیز یکتاست. یکتایی خداوند به این معنی است که عقلاً قابل تعدد نیست، او یکتایی است ازلی و ابدی و بی انباز و بی همتا، حال اگر کسی پیدا شد و با دیدن همۀ این شگفتی ها باز به یگانگی خداوند اذعان نکرد و به توحیید نگرایید، او را می توان کافر خواند، زیرا عمداً و از سر عناد و جهل به خورشید حقیقت پشت کرده است، چنین آدمی نمی تواند به معرفت و کمال برسد، زیرا کفر و نادیدن حقیقت از موانع معرفت و یکی از آفات کمال می باشد. آیات زیر مؤید این مدعاست: « إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ کُفَّارٌ أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللّهِ وَالْمَلآئِکَهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ» بقره/۱۶۱ « خَالِدِینَ فِیهَا لاَ یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلاَ هُمْ یُنظَرُونَ » بقره/۱۶۲ طبق آیات موجود، افرادی که حق را کتمان کنند و توبه ننمایند، مورد نفرین همگان قرار می گیرند. در اینجا آیه یادآوری شود که افراد کافر اگر همچنان بر کفر و لجاجت، کتمان و تکذیب خود تا هنگام مرگ باقی بمانند و با همان حال از دنیا بروند و هیچ به خود نیایند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم عموماً بر آنها خواهد بود و آنان برای همیشه از رحمت خدا به دور می مانند. بدون اینکه تخفیف و یا مهلت و تاخیری در عذاب آنها بشود. از بسیاری از آیات قرآن این نکته استفاده می شود که کسانی که در حال کفر و دشمنی یا حق از دنیا بروند، هیچگونه راه نجاتی برایشان نیست و باید هم چنین باشد، زیرا با توجه به اینکه سعادت و بدبختی جهان دیگر، نتیجۀ مستقیم اندوخته ها و وسایلی است که از این جهان با خود می بریم، این مطلب روشن می شود، زیرا کسی در آن جهان قدرت پرواز ندارد و سقوط او در درکات دوزخ حتمی است، چون عالم دیگر جای تحصیل وسیله نیست، برای همیشه در چنین وضعی خواهد ماند. مولوی در این باره می گوید: کفر هم نسبت به خالق حکمت است چون به ما نسبت کنی کفر آفت است نه قضای حق بود کفر و نفاق گر بدین راضی شوم باشد شقاق از دیگر آفات معرفتی کمال، شرک است. شرک یعنی شریک قائل شدن برای خداوند و آن دو نوع است: شرک جلی و شرک خفی. شرکت جلی عبارت است از عبادت بت ها و شریک قائل شدن برای خداوند و شرک خفی مانند: ریا در عبادت و پرستش هوی و هوس. باید متوجه بود که کفر و شرک، انسان را از حوزه اهل ایمان و دایره مسلمان بودن خارج می گرداند، اما آفات و موانع دیگر، گره در کار سالک می اندازند، اما با ریاضت و مجاهده می توان آنها را ریشه کن کرد. مولوی در این باره می گوید: زاید از صورت دویی ای باهنر از دویی بگذر یکی ی حق نگر بحر وحدانی ست جفت و زوج نیست گوهر و ماهیش غیر از موج نیست ای محال و ای محال اشراک او دور از آن دریا و موج پاک او نیست اندر بحر شرک و پیچ پیچ لیک با احول چه گویم هیچ هیچ (۶/۲۰۳۰ ) رو کز این چو برنیایی تا ابد لم یکن حقا له کفوا احد (۶/۶۲۶)
نظرات