«وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚفَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ﴿١٥٦﴾ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ ۚ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (اعراف: ١٥٧)
و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است؛ و به زودى آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مىكنند و زكات مىدهند و آنان كه به آيات ما ايمان مىآورند، مقرّر مىدارم.
همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مىيابند- پيروى مىكنند؛ [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مىدهد، و از كار ناپسند باز مىدارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مىگرداند، و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمىدارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.
حمد و سپاس خدای بیهمتا را و درود و سلام و صلوات خدا بر رسول گرامی او محمّد مصطفی و یاران و خاندان پاکش باد.
امیر مؤمنان جناب محمّد ششم
سلام و درود خداوند بر شما باد؛ از بارگاه مقدسش میخواهم در برابر امانت بزرگ و مسؤولیت خطیری که پذیرفتهاید به شما توفیق و سرفرازی ارزانی دارد و عهد و پیمانت را خجسته و مبارک و در راستای صلاح کشور عزیزمان قرار دهد. امید است که خدای متعال شما را از یاری و همفکری برادر گرامیات امیر رشید محروم نفرماید و در آنچه دوست دارد و میپسندد توفیق دهد.
وقتی در سایهسار حلقههای این مجلس علمی مینشینیم باید از حاضر غایب و مؤسّس این مجلس و حامی و رهنمای آن حسن دوّم یاد کنیم و از خدای رحمان بخواهیم تا روح بلندش را در جوار رحمتش جای دهد و به بهشت برین خوشحال نماید.
موضوع درس مقاصد بعثت محمّدی با توجه به دو آیهی مذکور از سورهی اعراف است؛ آگاهی از مقاصد بعثت محمّدی – عموماً مقاصد انبیاء – مقدمهای برای شناخت کل دین و رویکردها، اولویتهای و اهداف آن است. از راه این مقاصد تمام مسائل مربوط به آن را میفهمیم. مقاصد بعثت پیامبران پایه و اساس شریعت آنان است. بنابراین برای شناخت مقاصد و احکام شریعت باید مقاصد شریعت را شناخت و هر اجتهاد شرعی یا اجتهادی که به نام شریعت انجام میگیرد، باید بر اساس مقاصد بعثت آنگونه که خدای متعال ترسیم کرده است باشد. مقاصد بعثت رسول گرامی اسلام با مقاصد سایر پیامبران مشترک است؛ برخی از مقاصد نیز مخصوص پیامبر اسلام است. از مقاصد مشترک میان پیامبران، شناخت خدا و عبادت او و دل کندن از غیر اوست: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»(نحل: ٣٦)
و در حقيقت، در ميان هر امتى فرستادهاى برانگيختيم تا خدا را بپرستيد و از طاغوت [سرکش] بپرهيزيد.
بنابراین عبادت خدا و پرهیز از عبادت غیر او هدف مشترک تمام پیامبران برای تمام امتها بوده است: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّـهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» یکی از مقاصد مشترکی که قرآن کریم برای ارسال پیامبران ذکر کرده است در سورهی سورهی حدید این گونه بیان شده است: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید: ٢٥)
به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.
قسط هدف مشترک همهی پیامبران بوده است. قسط تنها به قضات و مسؤولان و ادارات و شرکتها باز نمیگردد بلکه صفتی است که مسلمان در تمام جزئیات و برای همهی حوزههای زندگی خود به کار میگیرد. انسان باید نسبت به خود اهل قسط باشد؛ با خانواده و بستگان و اطرافیان اهل قسط باشد و در معاملاتش قسط را مراعات کند. این قسط فراگیر همان چیزی است که خداوند پیامبرانش را با دلایل روشن فرستاده است. با آنان کتاب و ترازو را فرستاد تا قسط را تحقق بخشند و روش زندگی خود قرار دهند. این دو مقصد که در آیه آمده است دو مقصد کلی و مشترک میان پیامبران هستند. این همان چیزی است که ربعی بن عامر فرمانده ارتش مسلمانان به رستم فرمانده ایرانیان گفت. رستم پرسید: برای چه آمدهاید و چه میخواهید؟
گفت: خداوند ما را فرستاده است تا هر کس را که بخواهد از پرستش بندگان به پرستش خدای بندگان درآورد؛ از ستم ادیان به عدل اسلام و از تنگی دنیا به وسعت آن وارد کند. هم او و هم مسلمانان میدانستند که برای همان هدفی آمدهاند که پیامبر اسلام برای آن مبعوث شده بود. برخی از این مقاصد مشترک که در قرآن آمده است برای همهی پیامبران عمومیت دارد؛ آیاتی هم هستند که اختصاصا از بعثت محمّدی میگویند و مقاصد و اهداف آن را بیان میکنند مانند این آیه از سورهی جمعه: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ»(جمعه: ٢)
اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد، و [آنان] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
این آیه سه مقصد را دنبال میکند:
نخست: تلاوت آیات خدا.
دوم: تزکیه و پاکسازی مردم.
سوم: آموزش کتاب و حکمت.
این وظایف سهگانه در واقع عناصر یک مسؤولیت به نام رسالت هستند.
نخست: عنصر تبلیغ که در آیه با عنوان «يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ» آمده است. تلاوت قرآن و رساندن پیامهای آسمانی به مردم.
دوم: عنصر تزکیه یا تربیت مردم و آراستن به اخلاق زیبای مورد نظر وحی و تربیت با معتقدات و ارزشها و آداب نیکو و حرکت تدریجی در این مسیر.
سوم: عنصر آموزش قرآن و حکمت که ظاهرا از دو مورد پیشین بالاتر و گستردهتر است و بر فراگیری و آموزش کتاب و حکمت استوار است. کتاب معنایش مشخص است اما در تفسیر حکمت گفتهاند منظور از آن سنت است؛ با توجه به این آیه که همسران پیامبر را خطاب قرار میدهد: «وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ وَالْحِكْمَةِ» (احزاب: ٣٤)
و آنچه را كه از آيات خدا و [سخنان] حكمت[آميز] در خانههاى شما خوانده مىشود ياد كنيد.
این تفسیر امام شافعی از حکمت است. دیگران هم تفاسیر عامتری دارند به طوری که سنت و فهم دین و علوم شرعی را شامل میشود. از امام مالک معنای حکمت را پرسیدند فرمود: شناخت دقیق دین و پیروی از آن. به هر حال مقاصد نبوی که در آیه ذکر شده است اساس مقاصد تربیتی، علمی و آموزشی قرار میگیرد.
به همین خاطر خدای متعال در ادامه میفرماید: «وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» یعنی مردم را از گمراهی فکری و رفتاری رهایی میبخشد.
پیش از پایان دادن به این آیه و مقاصد بعثت محمّدی، جالب است بدانیم که همین مضمون با اندک اختلافی در ترتیب، در سه جای دیگر در قرآن تکرار شده است؛ در سورهی بقره میخوانیم:
«كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» (بقره: ١٥١)
همان طور كه در ميان شما، فرستادهاى از خودتان روانه كرديم، [كه] آيات ما را بر شما مىخواند، و شما را پاك مىگرداند، و به شما كتاب و حكمت مىآموزد، و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد مىدهد.
در سورهی آل عمران میخوانیم: «لَقَدْ مَنَّ اللَّـهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ» (آل عمران: ١٦٤)
به يقين، خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت، تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد، قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
در سورهی بقره در دعای إبراهيم و اسماعيل برای امت اسلام میخوانیم:
«رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ» (بقره: ١٢٩)
پروردگارا، در ميان آنان، فرستادهاى از خودشان برانگيز، تا آيات تو را بر آنان بخواند، و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند.
با توجه به آنچه ذکر شد روشن میشود که این معانی که چهار بار در قرآن تکرار شده است در مقاصد بعثت محمّدی جایگاه خاصی دارد. تزکیه یعنی انتقال انسان از فروپاشی و عقبماندگی به ارتقای روحی و فکری و قلبی و اخلاقی. این رسالت اسلام و پیامبر اسلام است. تزکیه فراگیر است و خبر از دوران نوینی از تاریخ بشریت میدهد که در بخش دوم این مقاصد یعنی علم و آموزش بیشتر نمایان است. اسلام همان گونه که مردم را آموزش میدهد و تزکیه میکند و آیات خدا را برای آنان تلاوت میکند، راه را برای آنان باز میکند تا شیوهی آموزش و ارتقای روحی را فرا گیرند و این همان آموزش حکمت و کتاب است. در احادیث نبوی هم چکیدهی این معنا ذکر شده است: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» من تنها برای آن مبعوث شدهام که فضایل اخلاق را کامل کنم. یعنی اصل و اساس کار پیامبر در همین امر خلاصه میشود. در روایت ابن مالک در موطا هم آمده است: من برای تکمیل اخلاق نیک آمدهام. این در بخش تزکیه به طور کلی و در بحث مسؤولیت علمی و آموزشی است. دارمی و ابن ماجه هر کدام در سنن خود آوردهاند که رسول خدا دو حلقه را در مسجد مشاهده کرد. فرمود: «كِلَاهُمَا عَلَى خَيْرٍ، وَأَحَدُهُمَا أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ. أَمَّا هَؤُلَاءِ فَيَدْعُونَ اللَّهَ وَيَرْغَبُونَ إِلَيْهِ، فَإِنْ شَاءَ أَعْطَاهُمْ، وَإِنْ شَاءَ مَنَعَهُمْ، وَأَمَّا هَؤُلَاءِ فَيَتَعَلَّمُونَ الْفِقْهَ والعلمَ وَيُعَلِّمُونَ الْجَاهِلَ، فَهُمْ أَفْضَلُ، وَإِنَّمَا بُعِثْتُ مُعَلِّمًا»
هر دو حلقه نیکوست اما یکی بر دیگری برتری دارد؛ کسانی که به دعا و نیایش خداوند مشغولند اگر بخواهد به آنان میدهد و نخواهد نمیدهد. اما کسانی که به علمآموزی مشغولند و به ناآگاهان میآموزند بهتر هستند. من معلم مبعوث شدهام.
سپس حلقهی علم و دانش را برگزید و در جمع آنان نشست.
پس از این نگاه گذرا به آیات متعلق به مقاصد بعثت پیامبران و به طور ویژه بعثت رسول گرامی اسلام، به دو آیهی دیگری که اساس و سرآغاز این مبحث است میپردازم: آیهی ١٥٦ و ١٥٧ سورهی اعراف. این دو آیه در پاسخ به درخواست موسی نبی آمده است:
«وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ» و پاسخ خداوند این است: «قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ ۖ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ۚفَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ﴿١٥٦﴾ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ ۚ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
فرمود: عذاب خود را به هر كس بخواهم مىرسانم، و رحمتم همه چيز را فرا گرفته است؛ و به زودى آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مىكنند و زكات مىدهند و آنان كه به آيات ما ايمان مىآورند، مقرّر مىدارم.
همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مىيابند- پيروى مىكنند؛ [همان پيامبرى كه] آنان را به كار پسنديده فرمان مىدهد، و از كار ناپسند باز مىدارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مىگرداند، و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمىدارد. پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.
این دو آیه دو قضیهی محوری را شامل میشوند: نخست: رحمت گستردهی خداوند و این که شامل چه کسی میشود و چگونه؟ رحمت خدا که همه چیز را فرا گرفته است در دو جای دیگر قرآن کریم آمده است: در سورهی انعام وقتی میفرماید:
«فَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل رَّبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ» (انعام: ١٤٧)
[اى پيامبر،] پس اگر تو را تكذيب كردند، بگو: «پروردگار شما داراى رحمتى گسترده است؛ و [با اين حال] عذاب او از گروه مجرمان بازگردانده نخواهد شد.»
و در سورهی غافر: «رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ»(غافر: ٧)
پروردگارا، رحمت و دانش [تو بر] هر چيز احاطه دارد؛ كسانى را كه توبه كرده و راه تو را دنبال كردهاند ببخش و آنها را از عذاب آتش نگاه دار.
این رحمتی است فراگیر که همه چیز را شامل میشود، بخشی از آن در آغاز به انسان داده شده است که شامل دنیا و نعمتهای آن میشود؛ مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار از آن بهرمند هستند. رحمتی که جهان هستی را در بر گرفته است. در سایهی رحمت خداست که با هم زندگی میکنند؛ با رحمت خدا به آنها روزی داده میشود و از آن استفاده میکنند. با رحمت خدا میزییند و با آن میمیرند و سایر مظاهر بیپایان رحمت الهی که در زندگی ما به چشم میخورد. اما رحمت خدا و دوام و شمول آن در دنیا و آخرت میسر نمیشود مگر با شروط و مقتضیاتی که این دو آیه بیان کرده است و چکیدهی آن در پیروی از رسول گرامی اسلام نهفته است: «فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ﴿١٥٦﴾ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ» (اعراف: ١٥٦-١٥٧)
و به زودى آن را براى كسانى كه پرهيزگارى مىكنند و زكات مىدهند و آنان كه به آيات ما ايمان مىآورند، مقرّر مىدارم. همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده -كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مىيابند- پيروى مىكنند.
پس این رحمت فراگیر و کامل و دایم ناگزیر با تقوای خدا و انفاق در راه او و ایمان و پایبندی به آیات خدا ممکن است. از آنجایی که موضوع در خطاب با موسی و قوم بنی اسرائیل آمده است، پس باید به آنان یادآور شود که راه خدا و راه رسیدن به رحمت خدا با پیروی از پیامبر رحمت و مهربانی که صفات آن در تورات و انجیل آمده است ممکن خواهد بود.
پیامبری که خداوند رسالت و نبوت را با او به پایان برده است و او را واپسین پیامبران قرار داده است، شخصیت و رسالت و شریعت او کلید خزینهی رحمت گستردهی الهی و راه رسیدن به آن است. اوست که هدف از ارسالش جز رحمت نبوده است: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ» و خود نیز میفرماید: «وَإِنَّمَا بُعِثْتُ رَحْمَةً» من تنها برای رحمت آمدهام. من مایهی رحمت و هدایت هستم. پروردگارش دربارهی او میفرماید: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ »(توبه: ١٢٨) این پیامبر به رأفت و رحمت توصیف شده است. پروردگارش او را این گونه مورد خطاب قرار میدهد: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّـهِ لِنتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖفَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ» (آل عمران: ١٥٩) پس به [بركت] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مىشدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن
او با قلب و قالب و کردار و گفتار و شریعت و بعثت خود سراسر رحمت بوده است. علامه ابن عاشور دربارهی آیهی «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ» مینویسد: این رحمت به دو صورت است:
نخست: آراسته بودن نفس پاک او به خلق رحمت.
دوم: احاطهی رحمت بر شریعت.
قاضی عیاض در الشفا از ابوبکر بن طاهر قسی اشبیلی نقل میکند: رسول خدا با صفت رحمت آراسته بود؛ وجودش رحمت بود؛ همهی صفاتش رحمت بود. او بود که وقتی از سوی قومش مورد آزار قرار میگرفت دست به دعا برمیداشت و میفرمود: «اللهُمَّ اغْفِرْ لِقَوْمِي فَإِنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ» خدایا قومم را بیامرز که نمیدانند. این مظاهر رحمت یک انسان در برابر دشمنان و در مواقع سختی و دشواری است. هیچ گاه آنان را نفرین نمیکند و انتقام نمیگیرد بلکه برایشان طلب آمرزش میکند. وقتی مکه را فتح کرد، ساکنان شهر بیمناک از سرنوشت خود به سوی او آمدند و در حالی که لحظات سختی را انتظار میکشیدند به آنان فرمود: «قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ ۖ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ ۖ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» (یوسف: ٩٢) [يوسف] گفت: امروز بر شما سرزنشى نيست. خدا شما را مىآمرزد و او مهربانترين مهربانان است.
در حدیثی فرموده است: «إِنِّي لَأَدْخُلُ فِي الصَّلَاةِ وَإِنِّي أُرِيدُ إِطَالَتَهَا فَأَسْمَعُ بُكَاءَ الصَّبِيِّ فَأَتَجَوَّزُ فِي صَلَاتِي مِمَّا أَعْلَمُ لِوَجْدِ أُمِّهِ بِبُكَائِهِ» گاهی که به نماز میایستم دوست دارم به آن طول دهم اما وقتی صدای گریهی کودکی را میشنوم، نمازم را کوتاه میکنم چون احساس مادرش را درک میکنم. نمونههای رحمت او بیشمار است به همین خاطر کسی که خواهان رحمت کامل در دنیا و دایم در آخرت است باید او پیروی کند و به این گنجینهی رحمت چنگ زند: «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» پس كسانى كه به او ايمان آوردند و بزرگش داشتند و ياريش كردند و نورى را كه با او نازل شده است پيروى كردند، آنان همان رستگارانند.
مسألهی دوم: در این دو آیه مقاصد تشریعی بعثت محمّد آمده است و عبارت است از:
«يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ»
آنان را به كار پسنديده فرمان مىدهد، و از كار ناپسند باز مىدارد، و براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى ناپاك را بر ايشان حرام مىگرداند، و از [دوش] آنان قيد و بندهايى را كه بر ايشان بوده است برمىدارد.
این پنج اصل یعنی امر به معروف، نهی از منکر، حلال کردن پاکیها، حرام کردن ناپاکیها، و برداشتن قید و بندها اصول و مقاصد بعثت هستند اما در عین حال اصل و اساس و مبنای شریعت و تشریع اسلامی نیز هستند و هر نوع اجتهاد اسلامی باید به آن باز گردد و در چارچوب آن صورت گیرد. در سطور آتی گذری خواهیم داشت به این اصول پنجگانه:
نخست: امر به معروف: معروف اسم جامعی است برای هر نوع خیر و مصلحت از خیرات و مصالح دنیوی و نیز مصالح آخروی. معروف اولا شامل اوامر خدا و احکامی میشود که شرع به آن دستور داده یا تشویق یا راهنمایی کرده است. معروف شامل همهی چیزهایی است که علما و عقلا با علم و تجربه و آگاهی خود آن را نیکو دانستهاند. قاضی عبد الحق بن عطیه اندلسی میگوید: معروف چیزی است که در شرع شناخته شده است و هر معروفی از جهت نیکی و زیبایی در شرع هم پسندیده است. ابن عاشور میگوید: هر چیزی که مورد پسند عقل و فطرت سالم باشد معروف است.
معروف با این معنای کامل و گسترده مورد تأیید نصوص شرعی است:
«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ» گذشت پيشه كن و به [كار] پسنديده فرمان ده.
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى» در حقيقت، خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد.
«فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ» پس هر كه هموزن ذرّهاى نيكى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.
«وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ» و همچنانكه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن.
و نصوص دیگری که هیچ عمل نیک و پسندیدهای را فروگذار نکرده است.
به همین خاطر شماری از علما و پژوهشگران از قدیم و جدید بر این باور بودهاند که هر عمل نیک و اخلاق زیبا و عادات پسندیدهای ریشه در دین و دعوت پیامبران دارد. امروزه اگر اساس فرهنگی و ریشهی تاریخی فعالیتهای انسانی و سازمانهای حقوق بشری را دنبال کنیم میبینیم که به دین و میراث دینی باز میگردد و در آستان آن پرورش یافته و شکوفا شده است.
دوم: مبارزه با منکر: منکر ضد معروف است بدون این که در این اصل بیشتر سخن بگویم، این اصل به اصل سابق خود باز میگردد و در واقع مکمل و روی دیگر آن است. در نصوص قرآن و حدیث امر به معروف و نهی از منکر در کنار هم آمده است تا جایی که در ذهن ما یک چیز محسوب میشوند. هر جا که بحث از امر به معروف است حتما نهی از منکر هم آمده است. در واقع با تأمل در شریعت میبینیم که همهی آن امر به معروف و نهی از منکر است. شریعت یا معروفی است که به آن امر شده است و یا منکری است که از آن نهی شده است. به همین خاطر علما به ویژه علمای مقاصد شریعت را در دو کلمهی جامع خلاصه کردهاند:.
جلب مصالح و دفع مفاسد یا به عبارت امام جوینی شریعت یعنی نفع و دفع.
شریعت اسلامی نه تنها امر به معروف و نهی از منکر را دو اصل بزرگ و دو مقصد اولیه برای بعثت پیامبران به شمار میآورد، بلکه آن را رسالت و مسؤولیت امت اسلامی هم میداند. در این باره نصوص فراوانی وجود دارد. امروزه دربارهی جامعهی مدنی، هیأتهای جامعهی مدنی و فعالسازی نقش جامعهی مدنی سخن فراوان میشنویم؛ درود بر این بیداری که هدفی جز احیای امر به معروف و نهی از منکر به عنوان مسؤولیت جامعهی اسلامی ندارد
سوم: حلال کردن پاکیها چهارم: حرام کردن زشتیها.
به خاطر استفاده از وقت و ارتباط تنگاتنگ این دو اصل با هم، هر دو را در یکجا میآورم: شاید نخستین توضیحی که به آن نیاز داریم جدا کردن دو اصل پیشین یعنی امر به معروف و نهی از منکر از دو اصل حرام کردن پاکیها و حرام کردن زشتیها است. کوتاه سخن این است که امر به معروف و نهی از منکر شامل تمام کارها و حرکات و حوزهها میشود در حالی که پاکیها و ناپاکیها غالبا به خوراک و نوشاک و کسب و کار میشود.
خدای متعال مردان و زنان پاکدامن را به طیبین و طیبات ذکر میکند و اهل زنا را با خبیثین و خبیثات: «الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ»(نور: ٢٦) زنان پليد براى مردان پليدند، و مردان پليد براى زنان پليد. و زنان پاك براى مردان پاكند، و مردان پاك براى زنان پاك. این مفهوم، طیبات و خبائث را از ویژگی و کاربرد اصلی آن خارج نمیکند. اما برای تعریف طیبات و خبائث و جدا کردن آنها از هم، ابتدا از خبائث(ناپاکیها) آغاز میکنم زیرا محدود و منظم است؛ اما طیبات حد و حدودی ندارد. اگر خبائث را شناختیم، غیر از آن هر چه هست طیبات است.
پلیدیای که خوراک و نوشاک یا اموال را با آن توصیف میشود دو نوع است:
پلیدی ذاتی و پلیدی حکمی
پلیدی ذاتی صفت ذاتی و حسی است که در اشیاء وجود دارد مانند مواد نجس و ناپاک و متعفن و نیز اشیاء مضر که ضرر آنی یا آتی دارند. خوراک و نوشاک و مواد فاسد و مضر برای جسم و عقل و مزاج مانند مردار و گوشت خوک و مشروبات و مواد مخدر از این گروه هستند.
پلیدی حکمی چیزی است که در ذات خود پلید و مضر نیست بلکه از راه حرامی ناپاک شده است مانند مالی که با رشوه و دزدی و ربا و تقلب به دست آمده است خواه پول نقد باشد یا خوردنیها یا پوشیدنی و اموال و دارایی منقول و غیر منقول. اینها در حکم شرع ناپاک هستند اگر چه در ذات خود پاک و نیکو باشد. در حکم شرع نمیتوان کسب و کار حرام را یا ناپاکیها را پاک کرد زیرا ناپاکی در اینجا حکمی است نه ذاتی و تنها با توبه و رها کردن کسب حرام و بازگرداندن حقوق دیگران امکانپذیر است.
حال که ناپاکیها را شناختیم، پس هر چیزی که جزء آن نیست از پاکیها است و قاعده بر این است که: پاکیها را حلال و پلیدیها را حرام کند. این هم یکی دیگر از مظاهر رحمت خداوندی و گستردگی شریعت است. دست انسان را در آنچه به سود اوست باز گذاشته است تا از خیرات و برکات این جهان و نعمت بیشمار آن برخوردار شود. انسان را از افتادن در وادی جهل و نادانی و انجام کاری که نادانسته به زیان و هلاکت او ختم میشود پاس میدارد. حقوق و روابط فیمابین آنان را نیز منظم و از آن پاسداری میکند و حقکشی را جزء پلیدیها میداند. علما قاعدهی شرعی «اصل در منافع حلال بودن است و اصل در مضرات حرمت» را استخراج کردهاند.
پنجم: برداشتن قید و بندها: «وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» اصر سنگینیای است که انسان را از حرکت باز میدارد و غل زنجیری است که اسیر و زندانی را با آن میبندند. این آیه به برخی از احکام سفت و سنگین اشاره میکند که برای شریعتها و امتهای گذشته به ویژه بنی اسرائیل وجود داشته است که در آیهی پیشین بر بنی اسرائیل مقرر شده بود مانند تحریم کار در روز شنبه، تحریم غنایم، وجوب قصاص در قتل عمد و خطا، عدم پذیرش توبهی فرد مگر این که خود را بکشد و لزوم بریدن آن قسمت از لباس که نجس شده است. صرف نظر از این مثالها مهم آن است که سبب و حکمت این سختگیریها را بدانیم که در قرآن کریم ذکر شده است: «ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِبَغْيِهِمْ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ» (انعام: ١٤٦)
اين [تحريم] را به سزاى ستمكردنشان، به آنان كيفر داديم، و ما البتّه راستگوييم.
نظرات