محمد عابد الجابری
مترجم: رحیم حمداوی
به نظر میرسد به تناسب این که ما ایمان را چگونه معنا کنیم، پاسخمان به مساله اصلی متفاوت خواهد بود؛ بخصوص این که در ادیان مختلف معنای ایمان متفاوت است، در مقالهای که هماکنون از یکی از معروفترین متفکران معاصر جهان عرب میخوانیم، مفهوم ایمان در اسلام و تفاوت آن با دیگر ادیان ابراهیمی (مسیحیت و یهودیت) بررسی شده است.
در ابتدای سخن مفهوم ایمان را به شکل مختصری در ادیان سهگانه توحیدی مقایسه میکنیم و در مقالاتی چند شرح مفصلی از رابطه ایمان و عقل در اسلام ارائه میدهیم.
در قرآن آمده است: «و ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] برای آنان بیان کند.» (ابراهیم 4)
واقعیت این است که همه ادیان خواه آسمانی باشند یا غیرآسمانی نهتنها برحسب فرهنگ پیروان و ویژگیهای تمدنی آنها، بلکه براساس زبان و معانی آن و دلالتهایی که به واژهها و اصطلاحات خود میدهد با هم تفاوت دارند. این تفاوت نهتنها شامل بیان و محتوی است، بلکه بود یا نبود عبارتها را در بر میگیرد. واژهها و عبارات بسیاری همانند مفاهیم دینی هستند که قابلیت انتقال به زبانهای دیگری را ندارند به رغم آن که قابلیت انتقال تام یا شبهتام را در حوزه زبانی دارند.
از آن جمله، جفت ایمان وعقل که به نظر میرسد هیچ زبان یا دینی از داشتن معادل آنها خالی نیست، چه در سطح زبان رایج یا در سطح اصطلاحات دینی. با وجود این معنایی که از ایمان و عقل در هر دینی برداشت میشود با دین دیگر تفاوت دارد.
لذا برای فهم معنای یک اصطلاح دینی در هر زبانی شایسته است اقدام به تطبیق معنایش در ادیان مختلف نماییم. حتی اگر در ریشههای دینی و زبانی اشتراک داشته باشند و از آنجا که موضوع مورد بحث ما عقل و ایمان در قرآن است در اینجا به مقایسه گذرا بین این دو مفهوم همان گونه که در یهودیت و مسیحیت به کار میروند بسنده میکنیم که اسلام در اصل وریشه واحدی با آنها اشتراک دارد و آن این که ریشه همه آنها دین ابراهیم است و پس از آن به معانی آنها به همان ترتیب که در قرآن آمده میپردازیم.
متخصصان دینپژوهی تطبیقی تاکید میکنند حقیقت این نیست که واژه ایمان روابط بین انسان و خدا را در 3 دین یهودی، مسیحی و اسلام بیان میکند اگرچه بر حسب عادت درباره ایمان مسیحی و یهودی و اسلامی به شکل کلی سخن میگوییم. در زبان رسمی یهودیان یعنی عبرانی، هیچ واژهای وجود ندارد که اداکننده این معنا باشد زیرا کلماتی که میتوان به واسطه آنها پیام تورات را به شکل کلی فهمید بیانگر عمل الهی هستند نه مواضع و دیدگاه انسانی. عمل الهی که تورات آن را مشخص میکند حول و حوش ایدهای محوری شکل میگیرد که ایده میثاق یا عهدی است که خدا با بنیاسرائیل بست و آنها را به عنوان ملت مختار برگزید. واژه عبرانی BERITH که دربردارنده این معناست معنای سوگند را نیز میدهد و از تعهد دو طرف حکایت میکند یعنی خدا و بنیاسرائیل. به همین دلیل به کتاب یعنی تورات به چشم کتاب وصیت مینگرند که به عنوان تصمیم نهایی که بیانگر خواست الهی است. این تصمیم نشان از این موضوع دارد که خدای بنیاسرائیل هنگامی که ابراهیم را به عنوان دوست برگزید، به نوبه خود به پیمانش وفا کرد و نسل ابراهیم هم باید به آن پیمان وفا کنند (فرزندان اسحاق و نوهاش یعقوب که اسرائیل نام دارد) و این وفا از طریق پایبندی به دستورات حضرت موسی صورت میپذیرد که متضمن نجات آنهاست. نجاتی که تورات آن را در بازگشت به سرزمین موعود (فلسطین) مشخص کرده است.
آشکار است این پندار که یهودیت از رابطه بین بنیاسرائیل وخدا ترسیم میکند جای تردید باقی نمیگذارد که مفهوم ایمان به نوعی در بر دارنده معانی اعتقاد و تصدیق و اخلاص است و در مسیحیت و یهودیت نیز وجود دارند. زیرا مسالهای که برای بنیاسرائیل مطرح شده، مساله ایمان به معنای اعتقاد نیست بلکه معنایش وفا به میثاق خداوند با آنهاست.
با وجود این که مفهوم ایمان در مسیحیت و اسلام به معنای اعتقاد است، اما محتوی آن در این دو دین یکی نیست. کما این که بحث محوری مفهوم ایمان در اسلام تایید رسالت [حضرت] محمد(ص) است که بعدا به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت، اما این مفهوم در مسیحیت حول محور وفا (Fidelity) میچرخد به این معنی که خداوند به وعده خود مبنی بر قیام مسیح در آخرالزمان جامهعمل میپوشاند و مومن مسیحی غسل تعمید را به مفهوم کامل آن انجام دهد (که آن حکایت از غسل گناه اصلی دارد) این موضوع بدین معناست که کلمه fidelity (که معمولا آن را ایمان ترجمه میکنیم) در حقیقت ایمان به معنای تایید و تصدیق نیست، بلکه معنای عقیده را شامل میشود عبارت ایمان مسیحی یا یهودی را میتوان به صورت عقیده مسیحی یا یهودی بیان کرد، اما در اسلام موضوع ایمان عقیده و تصدیق است و خود ایمان تنها مجاز است.
به این ترتیب در حالی که مفهوم ایمان در یهودیت و مسیحیت با ایده خلاص و رهایی پیوند دارد اثری از این ایده در دورنمای اسلامی یا حداقل در قرآن نیست، اما در فلسفه اشراقی از آن به نجات تعبیر میشود و ابن سینا کتابی به همین اسم دارد که خلاصهای از کتاب فلسفی پرحجمش یعنی شفاست که دربردارنده «عقیده» فلسفی است که به نظرش راه خلاص و رهایی است.
دورنمایی که اسلام به دنبال آن است هم دورنمای دنیوی است و هم اخروی. یعنی در دنیا خداوند وعده پیروزی را به مومنان در جنگشان با کفار و مشرکان داده است: «خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و کسانی که بعد از آن کافر شوند، فاسقند.» (النور 55) اما در سرای جاویدان خداوند به مومنان مخلص وعده بهشت را داده است. (ر.ک: التوبه 72) شایان ذکر است که دورنمای اخروی (قیامت و روز حساب و جاودانگی در بهشت و جهنم) در یهودیت و مسیحیت بسیار کمرنگ است و خلاص آنها در دنیا صورت میپذیرد و موضوع جهنم و بهشت در آنها مبهم و اهتمام ورزیدن به آنها امری حاشیهای است و به وضوح و آشکاری آنچه در قرآن آمده، نیستند.
آنچه گذشت فشردهای بود درباره مفهوم ایمان در یهودیت و مسیحیت و اسلام. اما در حقیقت مرجع مفهوم عقل در هر یک از این سه دین به خود دین بازنمیگردد، بلکه به فرهنگی که این ادیان در بستر آن گسترش پیدا نمودند باز میگردند که در آینده درباره آن سخن خواهیم گفت.
موضوع شایان ذکر این است که مقایسه اسلام با دیگر ادیان برای درک مفهوم ایمان در همه معانی و دور نمایش بسنده نمیکند، بلکه باید آن را در درون مرجع خود پیش از هر چیز در بستر زبان آن بررسی کرد.
ابن منظور، نویسنده لسان العرب تمام واژههایی که با واژه ایمان از لحاظ اشتقاق رابطه خویشاوندی دارند را ذکر میکند و با آوردن متضاد واژه آن را تعریف میکند. او مینویسد: امن متضاد ترس و امانت متضاد خیانت و ایمان متضاد کفر و معنای ایمان تصدیق متضاد آن تکذیب است و همه این معانی در قرآن وجود دارند و مربوط به یک سامانه معنایی هستند؛ یعنی کسی که دوستش را امن دهد از او ترسی ندارد و از خیانتش هراسی به خود راه نمیدهد که حقیقت را از او پنهان کند نه این که پیمانشکنی نماید و نه این که او را تکذیب کند.
سخن ابن منظور در اینجا قابل درک است که میگوید زباندانان و دیگران متفق القولند که معنای ایمان تصدیق است و باید بیفزاییم که مفهوم تصدیق در بردارنده خبری است که کمک میکند چیزی که از دیدگان ما غایب است را بشناسیم. آنچه حاضر است قابل مشاهده است یعنی دیده میشود و شنیده میشود و... برای دستیابی به شناخت چیز غایب و ناشناخته باید آثار و شواهدی دال بر وجودش باشد. و استدلال بر وجود غایب از طریق شاهد یا رسیدن به وجود چیزی از طریق خود آن چیز از طریق عقل صورت میگیرد نه ایمان. اینجاست که تفاوت اولیه ایمان و عقل مشخص میشود؛ یعنی وظیفه ایمان تصدیق مستقیم آنچه در خارج از محدوده مشاهده و استدلال قرار میگیرد است یعنی آنچه به عالم غیب مربوط میشود و عقل وظیفهاش تصدیق به واسطه است یعنی آنچه در نتیجه استدلال میآید.
قرآن موضوعات غیبی را مشخص میکند که اگر انسان عاقل به آنها ایمان نیاورد، کافر میشود یعنی دارنده ایمان به معنای شرعی نخواهد بود در این آیه: «و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابهاو پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهی دور و درازی شده است.» (النساء 136) این کاملترین نمایهای است که در قرآن آمده و نزد همه مسلمانان معتبر است.
پارهای از اهل سنت به این صفتها ایمان به قضا و قدر خواه خیر باشد یا شر را افزودند تا بین خود و معتزله تفاوت قایل شوند. معتزله میگفتند که انسان انجامدهنده افعال خود با آزادی و اختیار است تا مسوولیت او را به اثبات رسانند و شیعه امامت را از اصول عقاید خود میدانند تا به طور کلی مذهب خود از مذهب اهل سنت مشخص کنند.
به هر حال معنی قرآنی ایمان به دور از ملاحظات مذهبی و سیاسی شامل ایمان به خدا و ملائکه و کتابها و پیامبران و روز جزا میشود. هیچ یک از این امور مربوط به جهان محسوس نیستند، بلکه از امور غیبی هستند. به همین سبب ایمان آوردن به آنها تصدیق نامیده شده یعنی تصدیق آنچه درباره آن خبر داده شده است.
منبع : جام جم آنلاین
نظرات