نویسنده: جلال معروفیان
3. مشارکت
باور ما به «مشارکت»، ناشی از دیدگاه ما نسبت به انسان و نقش او در تعیین سرنوشت خود، اعتماد و اعتقاد به اهمیت خِرد جمعی (شورا) و تعاون و همکاری در امر خیر و مسؤولیت اجتماعی است.
از نظر اسلام، انسان موجودی مختار و با اراده است و اختیار و قدرت این را دارد که بین خیر و شر و یا صعود و سقوط یکی را انتخاب نماید و باید عواقب کارها و پیآمد انتخابهای خود را نیز برعهده بگیرد. «کل نفس بما کسبت رهینه»[1] یعنی: «هر کس در گروِ اعمال و کارهایی است که کرده است.» «و أن لیس للإنسان الّا ما سعی»[2] یعنی: «و این که برای انسان پاداش و بهرهای نیست، جز آنچه خود کرده و برای آن تلاش نموده است.»
از نظر اجتماعی نیز خداوند در قرآن فرموده است: «إن الله لا یغیر ما بقومٍ حتی یغیروا ما بانفسهم»[3] یعنی: «خداوند، حال و وضع هیچ قوم و ملّتی را تغییر نمیدهد، مگر اینکه آنان احوال خویش را تغییر دهند.» پس ما نمیتوانیم مسؤولیت تمام عقبماندگیها و شکستهای خود را به گردن دیگران بیندازیم ولی خود را کنار بکشیم و از دور نظارهگر باشیم. ما به «خِرَد جمعی» و برتری آن بر «اندیشه و تصمیم انفرادی» اعتقاد و اطمینان داریم و مطمئن هستیم افراد قوی نمیتوانند جایگزین حتی گروههای ضعیف هم باشند، چه برسد به جامعهای که از افراد قوی و متفکر تشکیل شده، اما باور به تصمیمگیری و عمل جمعی نیز، دارند و قرآن کریم پیامبر(ص) را مکلّف به مشاوره با اصحاب و یاران نموده[4] و یکی از ویژگیهای جامعهی اسلامی را شور و مشورت در امور برشمرده است[5] و آیا میتوان بدون «مشارکت»، به موارد فوق پایبند بود و عمل کرد؟
ما مسلمانان از سوی پروردگار جهانیان، امر شدهایم تا در خیر و نیکی و مسؤولیت اجتماعی، با دیگران همکاری کنیم[6] و هر کس که داعیهی اصلاح اجتماعی را داشته باشد دیدگاهش نسبت به جامعهای که در آن زندگی میکند از دو حال خارج نیست: 1-یا آن را با افکار و عقاید و ارزشهای خود همسو میبیند، اگر چه نیاز به اصلاح دارد، 2-یا آن را نه تنها با ارزشها، افکار و عقاید و اهداف و مقاصد خویش همسو نمیبیند، بلکه درست در جهتِ عکسِ مسیرِ حرکتِ خویش میداند. در صورت اول، آن کس، مکلف به همفکری و همکاری است و شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت اجتماعی نه شرعاً و نه عرفاً قابل قبول نیست و این از وظایف شهروندی اوست. در صورت دوم نیز، بدون شناخت جامعه و داشتن تجربه نمیتوان از عهدهی اصلاح آن برآمد و مطمئناً نظامهای دیکتاتوری و استبدادی، هیچگاه از مشارکت مخالفان خویش خوشحال نخواهند شد و آنان دوست دارند مخالفانشان در گوشهی عزلت و انزوا بمانند و از دور به شعار و مخالفت در حرف و نه در عمل، اکتفا کنند.
در قرن جدید، «مشارکت»، هم به عنوان یک «ارزش سیاسی» و هم به عنوان «وسیلهی کارآمدی برای توسعهی اجتماعی و انسانی»، مطرح است، از نظر سیاسی، مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش، منجر به رشد و تقویت اقتدار ملی و وحدت ملی میشود و چون در نظام مشارکتجو، از تمامی ظرفیتها، توانمندیها و استعدادهای مردم استفاده میشود، فاصلهی طبقاتی و شکاف دولت- ملّت کاهش خواهد یافت.
از نظر ما، «مشارکت»، باید برای تمامی هممیهنان و آحاد مردم، در همهی صحنهها و به صورتی اختیاری و آگاهانه مطرح و مد نظر باشد؛ یعنی زمینههایی فراهم شود که افراد و گروهها، به صورتی فعّال و خودجوش و از روی آگاهی و احساس مسؤولیت در قبال جامعه، وارد میدان عمل شوند و نه این که به گونهای اجباری و گلّهوار و تودهای، در روزهایی خاص و مراسمات و مناسبات ویژه، مردم به صحنه آورده شوند.
متأسفانه، عدهی کثیری از مردم، به علت فقدان اعتماد و باور به خود و عدم رشدِ تواناییهای عقلی و اجتماعی، حاضر به پذیرش مسؤولیت و اعادهی حقوق از دسترفته و مشارکت و همفکری، برای دخالت در تعیین سرنوشت خویش نیستند، که لازم است آنها را با در اختیار نهادنِ امکانات و فرصتهای مناسب و ایجاد اعتماد و باور به خود، به تدیج وارد صحنهی فعالیتهای سیاسی- اجتماعی کرد تا جایی که هویت خود را باز مییابند و احساس عزّت و ارزشمندی کنند و خود را لایق و واجد حقوقی بدانند که لازم است برای احقاق آن تلاش و مشارکت نمایند. عدهی دیگری هم، البته، به دلیل سرخوردگی و بیاعتمادی به نظامهای سیاسی خود، که آن هم دلایل خاص خودش را دارد، از هر گونه مشارکتی، سر میپیچیند و ضرر و زیان عدم مشارکت آنها هم، متوجه خودشان و جامعه میگردد.
ما خود را، هم مکلّف به مشارکت نمودن می دانیم، و هم حق خود میدانیم که مشارکت داده شویم؛ زیرا به انزواطلبی، گوشه نشینی، قهر نمودن و با انتقاد کردن و همیشه از جایگاه اپوزیسیون، خود را مطرح کردن، باور نداریم. هرجا و هر زمانی که واقعاً فرصت مشارکت و میدان ابرازِ نظر و عمل به ما داده شود (نه این که فقط مُهر تأییدی بر تصمیمات و اقدامات غلط اقلیتی انحصارطلب باشیم) با حفظ استقلال خویش، مشارکت میکنیم و از هر گونه ابراز نظر و اقدام و عملی که در راستای مصالح دینی و منافع ملی و رفاه مردم باشد، دریغ نخواهیم کرد.
ارجاعات:
[1] - مدثر/38
[2] - نجم/39
[3] - رعد/11
[4] - «و شاورهم فیالامر»
[5] -«و امرهم شوری بینهم»
[6] -«تعاونوا علی البر و التقوی»
نظرات