با جهانیشدن اندیشه بشری و انتشار سریع آن در میان جوامع، دیگر جامعهای را نخواهیم یافت که مشغول مباحث جهانی نگردد و بسیاری از مشغولیتهای ذهنی را نیافریند. به همین دلیل است که میبینیم به مسائل فکری و مشکلات جامعهای خاص صبغهی جهانی داده میشود و با حضور خود همه را به چالش میطلبد.
مسلمانان هم کم و بیش با این مسائل دست و پنجه نرم میکنند و بیشتر از دیگران در معرض این تهاجم مشغولسازی هستند و برای همین میطلبد با هوشیاری بیشتری به خوانش گفتمان غالب پرداخته شود، البته بایستی مواظب بود و در میان این همه واقعیات چشمان خود را نبندیم بلکه با آگاهی و مطالعهی دقیق جریانها، آنها را در راستای بالندگی فکری و علمی خویش کانالیزه نمائیم.
تلاش نواندیشان غربی در رویکرد مقارنه معارف دینی با گزارههای علمی و اندیشه بشری حامل پیامدهای مهمی بوده است که هم جهان مسیحیت و هم اسلام را تحت تأثیر قرار داده است. پس از عصر رنسانس و ظهور نگرشهای جدید در تحلیل مقولات مختلف اجتماعی، اقتصادی و دینی و پیدایش گرایشهای متنوع فکری و فلسفی، سؤالات و شبهات در حوزهی دین و زبان دینی مطرح ساخت.
امروزه در حوزهی تفسیر متون مقدس مباحث و مسائل فراوانی مطرح گشته که نیازمند دقت و توجه فربهتری میباشند، هرچند این مباحث چندین سده است در غرب شروع شده؛ اما به دلایلی چند سالی است در حوزهی اندیشهی اسلامی مطرح گشتهاند وبسیاری از مسائل واندیشههای دینی را به چالش خواندهاند، البته این مسائل کمی زودتر در جامعهی عربی مطرح گشت اما چنان مورد توجه و نقد جدی قرار نگرفت و برای همین در میان یک عده مخالف تکفیری و یک عده موافق تبشیری راه خود را گم نمود و از چالش طلبیدنها و نقدهایش چیز در خوری عاید اندیشه اسلامی نشد. و از آنجا که با مطرح شدن آن در ایران جاذبه و دافعهی بسیاری را ایجاد نموده و به یک گفتمان روشنفکری تبدیل شده است، میطلبد با صبر و تحمل بیشتری مورد کنکاش قرار گیرند و ساخار تازهای را فراهم سازند.
از این مباحث که در حوزهی تفسیر متون و مخصوصاً متون دینی مطرح شد میتوان از مباحث همچون: هرمنوتیک(Hermeneutics)، تحلیل گفتمان(Discourse Analysis)، معناشناسی (Semantice) فلسفهی زبان(Philosophy of Language) نظريهی ادبى (Literary theory)، روششناسی (Methodology)یاد نمود، که آگاهی از این حوزههای معرفتی، بهرههای گرانمایهای را فراچنگ اندیشمندان مسلمان قرار میدهد.
و در اینجا مناسب میبینم نکاتی را در هنگام مطالعه و یا بررسی این مباحث بیان دارم.
۱. متأسفانه مباحث هرمنوتيك و ... در ميان روشنفكران اسلامي به نحو شايستهای تبين نشده وبا نگاه به يكي از نظريات هرمنوتيك و ... همه را به حاشيه رانده و آن را مخالف قرآن و روش درست تفسير قرآن قلمداد نمودهاند و این رویکردها را را دنبالهي ديدگاههاي باطنيه و معتزله شمردهاند. و با برچسبهاي همچون: نظريات يهوديان، سكولاريسم اعتزالگرایی، الحاد و بیدینی و ... به زعم خويش توانستهاند رديهای شايسته بر هرمنوتيك و ... سوار سازند. اما بايستي متوجه بود نسل جديد را نمیتوان با حذف قضيه و اتهامات از اين مباحث جدا ساخت همانطور كه نظريات فرق و نحلههاي گذشته از بين نرفت و به علت انكار و تكفير در ميان نسلهاي بعد از قرن پنجم و ششم دامنهی عزلت انديشه اسلامي از مباحث فكري پديدار گشت و نسل امروز بايستي تاوان آن خودخواهيها و خود بزرگبينيها را بپردازد.
۲. اگر خواهان گفتمان درست و معقول با مكاتب و انديشههاي جديد هستيم لازم مینمايد بدون قدسيتبخشي به فكر و انديشهی خود به عرضهی انديشه خود بپردازيم و به نقد و گمانهزنيهاي ديگران در يك فضاي سالم پاسخ دهيم (البته نه تنها پاسخ بلكه بايستي راهكار و روش شايسته خويش را عرضه داريم) و با تهمت و دستهبنديهاي گذشته جو را آلوده نسازيم.
۳. قطع رابطه با ميراث فكرى فرهنگى خويش، و با نگاه بدبینانه به آن نگاه نمودن، که گویا چیزی برای دنیای معاصر ندارد، و کنار نهادن این میراث به بهانه بهرگیری از دیدگاههای جدید، يا سر خصومت داشن با هرمنوتيك و دیگر مباحث روششناختی نوین به عنوان شاخههاى رسته از درخت فلسفهی غرب، به سود گذشته خودمان نادرست است، بلكه بايد ديد در هر يك از اين دو ميراث فكرى و فرهنگى چه عناصرى علمى و راهنماى فهم درست و خردپذير و منطقى هستند، زيرا هر كدام مايههاى علمى ارزشمندى دارد، سپس با استفاده از محصول انديشه و دانش بدون توجه به اين كه از كجا آمده؛ از شرق و گذشته خود ما يا از غرب امروز، از آن استفاده كنيم.
۴. اين امر بعد از بررسی تاريخ گذشتهای انديشه اسلامي محقق گشته كه جريانهاي تكفيري كه تنها به رد انديشهها و تهمت زدن به آنها پرداختهاند؛ بزرگترين ضرر را متوجه انديشه اسلامي نمودهاند و به خوانش دوبارهی آن و بسط آن پشت پا زدهاند و عملاً در جبههی مخالف قرار گرفته و ناتواني انديشه اسلامي را به ارمغان آوردهاند و از جهتي د يگر بر جسارت و افراطگرايي طرف مقابل افزودهاند.
۵. انديشه اسلامي يك انديشه ضعيف و سست نيست، كه گمان کنیم اندیشه اسلامی توان گفتگو، اخذ و عطا در این مورد را ندارد، و چقدر نامناسب است که سادهانگاران با هر حركتي داد و فرياد راه اندازند كه قرآن و اسلام از بين رفت و خدا قرباني شد، دینسوزی به راه افتاده!!؛ انديشهای كه با خوانش و به چالش طلبیدن از ميان برود، عاقبت از بين خواهد رفت!! اما اسلام كجا و فكر محدود بشري ما كجا؟!
۶. حكمت گمشدهي مؤمن است هرجا آن را بيابد او بدان شايسته تراست و بر او لازم است كه مدافع آن باشد و با بهرهگيري از هدايت قرآني مسير آن را روشن سازد نه اينكه هركس سخني مطرح ساخت او آن را بر ضد خود بپندارد. «يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ» (منافقون: 4)
۷. چه كسي گفته تنها مسلمانان صاحب فكر و انديشهاند و ديگران صفراند چگونه خداوندي كه احكم الحاكمين است و حكيم، اين همه انسان را بدون فكر و انديشه آفريده و عدهای با مدعا را تمام نعمات خرد و انديشه را سزاوار ساخته است!! همه از روی هوا و هوس نظر میدهند جز ما!! همه گمراه و منحرفند و بازیچه شیطان و باز ما مستثنی!! آيا وقت آن نرسيده است كه از سخن گفتن با نام خدا و حكم با نام خدا توبه نمائيم و چون يك انسان مخلوق همچون ديگر انسانها تلاش نمائيم بندهای فرمانبردار باشيم نه فرمانرواي كه ديگران را برده و فرمانبردار خود بدانند.
۸. انديشههاي غربي از مطلقگويي و مطلقسرايی برخوردار نيستند و نبايستي چنان با اين انديشهها برخورد نمائيم كه گويا اين اصل و اساس تفكر غربي است و غير اين تفكر شرقي و اسلامي است. و ما هم با فرار از اين خود را در چاهي ديگر اندازيم. براي نمونه گمان نرود كه آنچه در زمينه هرمنوتيك مطرح است يك جهت است ولاغير، هرمنوتیک روش و هرمنوتیک فلسفی یکی هستند!! بلكه ما با چندين نوع نگرش متضاد و متنوع مخاطب هستيم. نه يك اصل ثابت. هرچند متأسفانه عدهای از مدافعان هرمنوتيك در جهان انديشه غبارگرفتهی ما ديدگاه يكي از نحلههاي هرمنوتيك را اصولي ثابت و مقدس میشمارند و به همين خاطر بر تعصب انديشههاي تكساحتي میافزايند.
۹. تلاش نمائیم که در مطالعه و بررسي انديشهها، ردیه قبل از قرائت را بر ذهن خود چيره نسازيم بلكه بايستي مدنظرمان باشد كه اين انديشه چه بد و خوب نتيجه تجربيات بشر از تعامل با محيط و دانستههاي جاري است و میتواند زمينهساز بناي ساختمان خلافتي باشد كه بشر مأموريت آن را بر عهده دارد يا از نيازهاي بشري خبر میدهد كه بايستي به دنبال رهيافت درست و شايسته براي آن گشت، و در جستجوی پاسخ و راهکار همکار باشیم.
۱۰. بسیاری از مباحث نوین در حوزهی تفسیر متن و تأویل آن قبلاً در میراث اسلامی مسلمانان مطرح شده و قسمتی از اندیشه اسلامی را به خود مشغول نموده است. مخصوصاً در مباحثی چون: صرف و نحو و بلاغت، علوم لغوی و ادبی، علوم قرآنی و تفسیر، اصول فقه و ... اما این مطالب بسط داده نشدهاند و در میدان عمل کمتر کاربردی شدهاند یا به زبان امروزی در نیامده و یا نتوانستهاند به یک گفتمان تأثیرگذار در حوزهی اندیشه اسلامی-بنا بر دلایلی- تبدیل شوند، و به همین خاطر برای بسیاری ناآشنا و نامفهوم میباشند، همین امر میطلبد که با نگاهی عصریتر به این میراث گرانمایه برگردیم و بدون تقدسبخشی یا تعصب، با فراخوانی همهی حکمتهای موجود بشری، به خوانش شایستهای از این متون بپردازیم و بر غنای اندیشه دینی و بهرهگیری از تجربیات گذشته انسانی در تعامل با وحی، هستی و ... دست یابیم.
۱۱. مباحث نوین نه از سر دشمنی مطرح شدهاند و نه کسی میخواهد به جنگ قرآن سنت بپردازد و یا از تأثیر آنها بر امت اسلامی بکاهد، بلکه دغدغههای فکری و عقلیاند و اسلام به ما آموخته است، که از گمان بد به دیگران اجتناب نمائیم، و بدون دلیل هرچیزی را توطئه دشمنان دین قلمداد ننمائیم. البته منکر توطئه و دشمنی هم نیستیم، ولی وظیفه ما آمادگی و گمان نیکو است و بسیاری از همین متفکران که منتقد قرائت کلیسایی دین هستند، اهل ایمان دینیاند و خواستهاند به قول ویتگنشتاین وجدان خود را نجات دهند.
۱۲. اگر عدهای از این اندیشمندان با توسعهی کارکردهای متون دینی به مخالفت پرداختهاند، خواستهاند متون را به جایگاهی که دارند برگردانند و تا کارکردهای که برای آن نازل شدهاند از دست ندهند، هنگامی که از ناتوانی وحی در حوزهی علوم تجربی بحث میشود، برای این است که انسان با تلاش بیشتری امر خلافت خویش را به انجام رساند و «انتم اعلم بأمور دنیاکم» حاکم شود، و جنبهی هدایتی وحی که هدف اصلی از نزول وحی است برجسته شود. و اینکه ما هر پدیده علمی را به قرآن و دین نسبت دهیم نه به قرآن و نه به متون دینی خویش خدمتی ننمودهایم، و اگر گمان کنیم با اضافه نمودن علوم تجربی و ظنی بشری به قرآن و سنت خدمت نمودهایم، خطایی نمودهایم که برادران گذشتهی ما از ادیان مختلف دچار شدند و آثار شوم آن را با تمام وجود درک نمودند.
۱۳. قرائت متون قرآن و سنت بدون توجه به تاریخ نزول و شکلگیری آن، و بریدن آن از محیط و شرایطی که هدایت در آن سازمان یافته است بر دشواری و عدم کارایی آن میافزاید، دو حرکت متضاد در اندیشه اسلامی متن وحی را از کارایی و حرکت انداخته است، از جهتی از نزول دوبارهی هدایت بر اساس نیازهای نوین بشری بر ساحت عقل بشری گریزانند و فهم و درک سلف را معیار و مقصد نزول میانگارند و آن را به یک محدوده تاریخی و بسته گرفتار میسازند و از جهتی دیگر از قرائت تاریخی متون بر میآشوبند، و قرآن و متون دینی را شایسته هر زمان و هر مکان میانگارند. و این حرکت عکس در اندیشه اسلامی تنها بر تعطیلی و عدم خوانش دوباره متون دینی میانجامد. و البته بایستی گریزان بود از قرائتی که ما را از دیوار زمان به گذشته برگرداند اما توانایی برگرداندن ما به دنیای خویش و کسب تجربههای نوین را ندهد؟!
۱۴. اینگونه مباحث در بسیاری موارد با رویکردهای فکری و فلسفی گره خوردهاند و بهعلت اجتناب بسیاری از مسلمانان از فلسفه و آنچه از این منبع سرچشمه میگیرد، این دیدگاههای تفسیری و معرفتی نیز مطرود گشتهاند، البته بایستی در نظر داشت که اگر این نظریات ناظر به امور بشری و متون آفریدهشده توسط انسان است، اگر در مورد قرآن مشکل مدارسه و بهکارگیری داشته باشد، میتوان دیگر متون میراث فکر اسلامی را در بوته نقد این رویکردها قرار داد.
۱۵. تنبلی فکری و راحتطلبی عدهای را چنان مسحور خود ساخته که به هیچ وجه آماده حرکت و اندیشه نیستند و با هرچه که با عقل آنها در میآمیزد از سردشمنی بر میآیند. آنان با چند کلمه ساده از همه این مناقشات و جریانهای فکری خود را برتر و والاتر قرار میدهند. مثلاً میگویند این اندیشه غربی است و به دنیایی آنها مرتبط است، اسلام همه چیز را دارد و نیازی به اندیشههای غربی نداریم! و وقتی هم از آنها میخواهید خوب این نظام فکری و منسجم خود را که کار همهی بشریت را پوچ میانگارد، و بر سالها تجربه خلافت انسانی بر زمین مهر فساد و خونریزی میزنند، تقدیم نمائید، جز خوابهای پریشان و افسانههای پیشینیان چیزی را ارائه نمیدهند. آنها بهجای نظریه جایگزین تنها میخواهند صورت مسأله را پاک کنند! و بایستی به یاد داشت که: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ»؛ امّا كفها دور انداخته ميشود، ولي آنچه براي مردم نافع است در زمين ماندگار ميگردد.
نظرات
جلیل بهرامی نیا
19 دی 1390 - 04:58ضمن عرض سلام و تشکر از نویسنده محترم،پیشنهاد می کنم که مسئولان گرامی سایت چکیده ای در معرفی نویسنده در ابتدای مقالات درج کنند تاخوانندگان بیشتر با اصحاب قلم آسنا شوند و بهتر نوشته ها را درک کنند.