بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله العلیم الحکیم، الّذی له الحکم و الیه تُرجعون، و صلوات الله و سلامه علی محمّد المبعوث بأتَمّ شریعة و أکمل رسالةٍ لإقامة العدل و القسط، و علی آله و اصحابه و من تبعهم بإحسان ٍالی یوم الدّین، وبعد
بحثی که بنا داریم بطور فشرده به آن بپردازیم، مبانی حکومت از منظر قرآن و سنّت است که همواره در طول تاریخ اسلام، مدّ نظر نویسندگان و اندیشمندان و فقیهانِ مسلمان بوده است و مقالات و کتابهای مبسوطی راجع به آن نوشته شده است، آنچه مسلّم و انکارناپدیر است تا اوایل قرن بیستم میلادی کمتر کسی یافت میشد که منتقد حکومت دینی باشد و تقریباً تمام نویسندگان و صاحبنظران از عرب و عجم و شیعه و سُنّی اتفاق نظر داشتند و بر پدیدهی حکومت دینی صحّه میگذاشتند و کسی به دیدهی نقد و نظر به آن نگاه نمیکرد، تا اینکه با پیدایش نویسندگانی که کم و بیش از تفکّر غربی متأثّر بودند موضوع حکومت دینی مورد بحث و بررسی قرار گرفت و موافقین و مخالفین در مورد آن نظریهپردازی کردند.
آنچه ما در این نوشتار فشرده درصددِ عرضهی آن هستیم پرداختن به بحث حکومت از منظر قرآن و سنّت است و اینکه نگاه کتاب و سنّت به مسئلهی حکومت چگونه نگاهی است. مفهوم و منطوقِ بسیاری از آیات قرآن کریم تأیید و امضای حکومت دینی یا حکومت اسلامی است، بهنوعی که در زمرهی بدیهیّات و محکمات و مسلّمات تفکّر اسلامی در آمده است و انکار آن بهمنزلهی انکار بدیهیّات است.
در قرآن ۹۶ آیه، در مورد حکم و مشتقات آن وارد شده است، که بعضی از آنها چنان صریح و شفّاف و بدون ابهام بر تأییدِ حکومت اسلامی پای میفشارند گویی اصلی از أصول بنیادی دین اسلام را تشریح میکنند. اگر چه تمام آیاتی که در مورد حُکم و مشتقّات آن وارد شدهاند، مربوط به بحث حکومت نیستند امّا با وجود این، آیاتی که بهصورت شفّاف و بدون ابهام به بحث حکومت پرداختهاند، کمتر از آیات ِ صوم و زکات و حج که از ارکان اسلام میباشند، نیستند؛ پس معلوم میشود که مسئلهی اهمّیتِ حکومت در اسلام، از اهمّیت اصول و ارکان اساسی آن کمتر نیست و چه بسا بیشتر هم باشد، توضیح اینکه، مجموعهی قوانین اسلام، برنامهای جامع و کامل برای زندگی بشر و تضمین سعادت اوست، این برنامه صرفاً یک پیشنهاد از طرف شارع نیست که انسان اگر خواست به آن عمل نماید و اگر هم نخواست راه دیگری در پیش بگیرد، انسانِ مؤمن و مسلمان جزماً و قطعاً معتقد است تنها راه سعادت و بهروزی بشر، از گذرگاه شریعت اسلام و اجرای آن میگذرد و معلوم و بدیهی است که این برنامهی حیاتی و پر اهمیّت تنها در صورتی خوشبختی و سعادت بشر را تضمین میکند که توفیقِ اجرا یابد و ضمانت اجرایی داشته باشد و بدون اجرا، بهرهمندی از برکات و فوائد آن غیر ممکن است، پس باید ساز و کاری برای اجرای آن تعریف شود که از آن به حکومت تعبیر میشود، تا اینجا عقلاً و منطقاً، ضرورتِ حکومت اسلامی اثبات گردید و بهنظر نمیرسد هیچ مسلمانِ دینشناسی با این بدیهیّات مخالفتی داشته باشد.
اینک استشهاداتِ قرآنی این مسئله را مطرح میکنیم و بعضی از آیات قرآن را در این زمینه بحث و بررسی مینمائیم تا ادنی شک و شُبههای در این خصوص باقی نماند، قبل از ورود به بحثِ آیات، جا دارد معنی حُکم را از نظر لغت بررسی نمائیم.
حکم در لغت معانی متعددی را در بر میگیرد که مشهورترین آنها عبارتند از:
۱- داوری و قضاوت، مانند آیهی ۳۵ سورهی نساء که میفرماید: وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا؛ و اگر (میان زن و شوهر اختلافی افتاد و) ترسیدید (که این کار باعث) جدائی میان آنان شود، داوری از خانوادهی شوهر، و داوری از خانوادهی همسر (انتخاب کنید و برای رفع و رجوع اختلاف) بفرستید. اگر این دو داور جویای اصلاح باشند، خداوند آن دو را (کمک نموده و در یکی از دو کار: سازش نیک و خداپسندانه، یا جدائی زیبا و معقولانه) موفّق میگرداند. بیگمان خداوند مطّلع (بر ظاهر و باطن مردمان و) آگاه (از نیّات همگان) است.
۲- حکومت و فرمانروائی، مانند آیهی ۵۰ سورهی مائده که میفرماید:
أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ ۚ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ ﴿٥٠﴾
آیا (آن فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی میکنند و) جویای حکم جاهلیّت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه کسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حکم میکند؟
۳- استحکام و استواری، مانند آیهی یکم سورهی هود که میفرماید.
الر ۚ كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ ﴿١﴾ ؛ الف. لام. را. (این قرآن) کتاب بزرگواری است که آیههای آن (توسّط خدا) منظّم و محکم گردیده است (و لذا تناقض و خلل و نسخی بدان راه ندارد) و نیز آیات آن از سوی خداوند (جهان) شرح و بیان شده است که هم حکیم است و هم آگاه (و کارهایش از روی کاردانی و فرزانگی انجام میپذیرد).
البته برای حکم، معانی دیگری نیز آمده است که ما در این مجالِ اندک، به همین سه معنا اکتفا میکنیم و به اصل مطلب یعنی مبانی حکومت از منظرِ قرآن و سُنّت میپردازیم.
مطلب مورد بحث ما این است که آیا دیدگاه قرآن و سُنّت در مورد حکومت دینی یا حکومت اسلامی چیست، واز منظر این دو مصدر تشریع حکومت اسلامی مورد تأیید اسیاخیر، چنانکه اشاره شد با وجود آیاتی مانند آیهی ۵۰ سورهی مائده که با صراحت و شفافیّتِ تمام، از حکم خدا و حکومت الهی سخن میگوید و نقطهی مقابل آن را حکومت جاهلی مینامد، مجال مخالفت با حکومت اسلامی هرچه تنگتر و تنگتر خواهد شد و هر مسلمانی جسارت نخواهد نمود در چنین صفی قرار گیرد و بمخالفت علنی با محکمات و بیّنات کتاب خدا بپردازد، بطور کلّی پنج دیدگاه در مورد حکومت دینی وجود دارد که ما در این فرصت فشرده، اشاره وار به ذکر آنها میپردازیم:
۱- موافقان حکومت دینی:
چنانکه قبلا گفته شد، باتوجّه به تصریحاتِ محکمِ بسیاری از آیات قرآن، اکثریّت قریب به اتفاقِ مسلمانان از عرب و عجم و شیعه و سُنّی، نه تنها معتقد به حکومت دینی هستند بلکه اهمّیت آنرا کمتر از اهمّیت اصول و ارکان اسلام نمیدانند.
۲- مخالفان حکومت دینی در میان مسلمانانِ زُهدگرا و گوشهنشین که دین و سیاست را از هم جدا میدانند و معتقدند که مسلمان نباید کاری به حکومت و سیاست داشته باشد.
۳- نواندیشان دینیِ متأثّر از اندیشمندان غربی که اسلام را نه از طریقِ منابع و متون دینی بلکه بیشتر از دیدگاه مستشرقین و نظریهپردازان غربی برگرفتهاند.
۴- سکولارهائی که نه تنها حکومت دینی، که اصل دین را هم قبول ندارند، البته بسیار طبیعی است کسیکه دین را قبول نداشته باشد حکومت دینی را بطریق اولی قبول ندارد.
هر چهار دیدگاهی که برشمرده شدند، در میان مسلمانان قرار دارند و مسلمان هستند، بجز سکولارهای دین ستیز که تفکّر الحادی دارند ولی بخاطر هراس از افکار عمومی از اظهار فکر و اندیشهی خود، خودداری میکنند.
۵- غیر مسلمانها، بطور کلّی از مسیحیان گرفته تا یهودیان و خدا باوران و خدا ناباوران، همه و همه از جملهی مخالفان حکومت دینی میباشند.
در میان دیدگاههای پنجگانه، دیدگاه سکولارها و غیر مسلمانها اهمّیتی ندارد؛ چون آنها اسلام را قبول ندارند تا حکومت اسلامی را قبول داشته باشند، در نتیجه روی سخن ما با آنها نیست و انتظاری هم نیست که حکومت دینی را قبول داشته باشند. در واقع مخاطب اصلی ما مسلمانانی هستند که در برابر اسلام و سرچشمهی اصلی آن که کتاب و سنّت است سر فرود میآورند و به حقانیّت آن اذعان و یقین دارند و سخن ما با آنها، این است که چگونه حکومت دینی را تخطئه میکنید در حالی که آیاتِ بیّنات قرآن را میبینید که با صراحت هرچه تمامتر بر حکومت الهی و اسلامی تأکید میورزند و إقامهی عدل و قسط را در گرو آن میبینند؟
آیهی چهلم سورهی یوسف را چگونه تفسیر میکنند که میفرماید: مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ ۚ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۚ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿٤٠﴾؛ این معبودهائی که غیر از خدا میپرستید، چیزی جز اسمهائی (بیمسمّی) نیست که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیدهاید. خداوند حجّت و برهانی برای (خدا نامیدن) آنها نازل نکرده است (و وحی و پیامی برای معبود بودن آنها ارسال ننموده است). فرمانروائی از آن خدا است و بس. (این، او است که بر کائنات حکومت میکند و از جمله عقائد و عبادات را وضع مینماید). خدا دستور داده است که جز او را نپرستید. این است دین راست و ثابتی (که ادلّه و براهین عقلی و نقلی بر صدق آن رهبرند) ولی بیشتر مردم نمیدانند (که حق این است و جز این پوچ و ناروا است).
این آیهی شریفه، دو چیز را به ذات اقدس رب العالمین منحصر فرموده است، یکی حکومت و فرمانروائی، دیگری عبادت و پرستش، سپس بدنبال آنها فرموده است، ذالک الدّین القیّم، این است آیین استوار، با کمی دقت در این آیهی شریفه و معنی و مفهوم آن، معلوم خواهد شد که پروردگار متعال، با وضوح تمام میفرماید، نظام اجتماعی برتر، نظامی است که دو ویژگی داشته باشد:
۱- در آن نظام فقط خدا پرستش شود.
۲- حکومت و فرمانروائی فقط از آن خدا باشد و مطابق قوانین الهی جامعه اداره شود و آنگاه جامعهی نمونهی اسلامی و حکومت ایدهآل شکل میگیرد.
این آیهی شریفه با فطرت پاک هر انسان مؤمنی در سازگاری کامل است و اندرونی که آلوده به طاغوت نباشد، با گوش دل این ندای قرآنی را میشنود و به آن لبّیک میگوید. اگر چه آیات بسیاری از کلامالله مجید بر اقامهی حکومت بر مبنای قوانین الهی تأکید دارند و بر آن صحّه میگذارند و شرح و بسطِ همهی آنها در این مجال ممکن نیست اما آیهی ۲۵ سورهی حدید را حُسن ختام استشهادات قرآنی بر تایید حکومت اسلامی قرار میدهیم آنجا که میفرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿٢٥﴾؛ ما پیغمبران خود را همراه با دلائل متقن و معجزات روشن (به میان مردم) روانه کردهایم، و با آنان کتابهای (آسمانی و قوانین) و موازین (شناسائی حق و عدالت) نازل نمودهایم تا مردمان (برابر آن در میان خود) دادگرانه رفتار کنند. و آهن را پدیدار کردهایم که دارای نیروی زیاد و سودهای فراوانی برای مردمان است. هدف (از ارسال انبیاء و نزول کتب آسمانی و همچنین آفرینش وسائلی چون آهن) این است که خداوند بداند چه کسانی او را و فرستادگانش را بگونهی نهان و پنهان (از دیدگان مردمان) یاری میکنند. خداوند نیرومند و چیره است.
هرچقدر تأمّل و دقّت را در این آیهی شریفه بیشتر و بیشتر کنیم، جز این حقیقت را نخواهیم یافت که هدفِ غائی و نهائی از ارسال رُسُل و انزال کتب، اقامهی قسط و عدل در پرتوِ حکومت الهی و اسلامی است، بنابراین میخواهم خدمت منتقدین حکومت دینی عرض کنم سعی بیهوده نکنند و رنج بیهوده نبرند و در مقابلِ این محکمات و مسلّمات دینی و قرآنی قرار نگیرند، وعِرضِ خود نبرند و زحمتِ ما ندارند،
مبانی حکومت از منظر سنّت نبوی
مبانی حکومت از منظر سنّت نبوی بسی واضحتر و مستندتر است؛ چون سُنّت عملی رسول أکرم صلّی الله علیه وسلّم آیینهی تمامنمای تأیید و تأکید بر اهمّیّت و ضرورتِ حکومتِ دینی میباشد و اگر چنین نبود آن حضرت در مدینهی منوّره هرگز شتابان بتشکیل حکومت نمیپرداخت، توضیح اینکه پروردگار متعال، در آیهی ۲۱ سورهی احزاب میفرماید: لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا ﴿٢١﴾؛ سرمشق و الگوی زیبائی در (شیوهی پندار و گفتار و کردار) پیغمبر خدا برای شما است. برای کسانی که (دارای سه ویژگی باشند:) امید به خدا داشته، و جویای قیامت باشند، و خدای را بسیار یاد کنند.
یعنی عملکرد پیامبر صلّی الله علیه وسلّم، زیباترین سرمشقِ زندگی برای امّت اسلامی است، اوّلین و آخرین پیام این آیهی شریفه به امّت اسلام، این است که، مسلمانان جز اقتدا و تأسّی به سیرهی عملی رسول خدا صلی الله علیه وسلّم، راه دیگری پیش رو ندارند، صد البته همه میدانیم و دوست و دشمن نیز گواهی میدهند که اولین و مهمترین اقدام پیامبرِ مُکرّم صلّی الله علیه و سلّم، پس از هجرت به مدینهی منوّره، تشکیل حکومت و رهبری أمّت اسلامی بود، فلذا این عمل پیامبر تا قیام ساعت سرمشق زیبای امّت اسلامی است و در هیچ عصر و زمانی این اصل مسلّم، از حیّز اعتبار ساقط نخواهد شد مگر اینکه اکثریت جامعه از تمکین در برابر آن خودداری کنند و حکومت جاهلی را بر آن ترجیح دهند، و در آنصورت آن جامعه، جامعهای جاهلی خواهد بود نه جامعهی اسلامی.
خلاصهی کلام اینکه از منظر قرآن و سنّت حکومت یکی از اساسیترین ارکان نظام اجتماعی اسلام است و بدون آن بخش بزرگی از برنامههای اجرایی اسلام به تعطیلی خواهد کشید و بدون حکومت، اسلام ناقص و ناکارآمد خواهد شد و هرگز زیباییهای آن در معرض دید و قضاوت انسانها قرار نخواهد گرفت.
والسلام علینا و علی عباد الله الصالحین.
نظرات