به قلم عائض القرنی

سزاوار است نعمتهای خدا را که از سر تا پای تو می‌بارند بیاد آوری.. خداوند تعالی می‌فرماید: «وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها» و اگر نعمتهای خدا را برشمارید نمی‌توانید بشمارید. شما سلامتی بدن، امنیت را در میهن، پوشاک، غذا، هوا و ... را می‌بینی، دنیا نزد توست و تو احساس نمی‌کنی، صاحب زندگی هستی اما نمی‌دانی که «وأسبغ علیکم نعمه ظاهرة وباطنة».
اگر با جدیت تأمل و اندیشه می‌نمودی دو چشم، زبان، دو لب، دو دست و پا را برای خودت می‌یافتی«فبأی آلاء ربکما تکذبان» پس کدامین نعمت خدای را تکذیب می‌کنید؟
آیا این مسئله‌ای آسان است که تو بر دو پای سالم راه می‌روی دیگری نمی‌تواند؟! و اینکه تو بر پاهایت می‌ایستی و دیگری پا ندارد؟! آیا اینکه شما به میل خودت می‌خوابی و دردمندان خواب را از دیدگانشان ربوده شده است؟ و آیا اینکه معده‌ات را از غذای خوشمزه لبریز می‌کنی و از آب سرد می‌نوشی و در حالیکه دیگری[در اثر بیماری] از غذا هیچ لذتی نمی‌برد و بیماری‌ها نوشیدن را بر وی ناخوشایند نموده است.

به شنوایی‌ات فکر کن که از کری بری هستی و نیز به دیدگانت که از کوری محفوظ شده‌اند، و به پوستت نگاه کن که از بیماری برص و پیسی نجات پیدا نموده‌ای و نیز به قوه‌ی عقلت بنگر که خداوند با حضورش بر تو نعمت بارانیده است و تو از دیوانگی و بی‌عقلی محفوظ مانده‌ای.
آیا تنها بینایی‌ات را در مقابل کوهی مانند کوه احد از جنس طلا عوض می‌کنی؟ آیا دوست داری شنوایی‌ات را از دست بدهی و کوهی از نقره را[به‌ جایش] بستانی؟! آیا کاخ‌های زیبا را در مقابل گویایی‌ات حاضری از دست بدهی و لال شوی؟ آیا حاضری دستانت بریده شوند و در عوض گردن‌بندهای مروارید و یاقوت بگیری؟ تو در نعمت‌های بزرگ غوطه‌وری و از فضل بی‌شمار بهره‌مندی لیکن تو نادانسته حزین، افسرده و غمزده زندگی می‌کنی! در حالیکه نان گرم، آب سرد، خواب راحت، سلامتی و ... را نزد خودت داری و در اندیشه‌ی چیزهایی هستی که نداری و شکر نعمت‌های موجود را به‌جای نمی‌آوری. از زیان مالی ناراحت و پریشانی در حالیکه کلید خوشبختی و گنجینه‌های فراوانی از مال، ثروت، نعمت و چیزها نزد توست.« وفی أنفسکم أفلا تبصرون»
در خویش، خانواده، خانه، شغل، سلامتی، دوستان و دنیای دور و برت بیندیش؛ اما از کسانی مباش که خدای متعال در درباره‌ی آنها می‌فرماید:« یعرفون نعمة الله ثم ینکرونها » نعمت خدا را می‌شناسند سپس آنرا انکار می‌کنند.