مقدمه
اولين منبع شریعت قرآن کریم است که خداوند متعال آن را از دستکاری دستکاریکنندگان و مکر و دسیسههای دسیسهگران حفظ نموده و به صور و اشکال مختلف این حفظ و نگهداری را نمایانده است. پس از آن حدیث و سنت پیامبر- صلی الله علیه و سلم- به مثابه شرح و تبیین قرآن، دومین مصدر شریعت است. « از نکات قابل توجه این است که قرآن جز به ندرت، به جزئیات نمیپردازد؛ سبک قرآن کریم پیریزی اصول و قواعد کلی و احکام بنیادین است و جز در مواردی اندک به جزئیات این مسائل نمیپردازد. بر این اساس، قرآن کریم، روشنگر اصول و مبانی همهی موضوعات و هر امری است که بشر برای برای راهیابی به سعادت و هدایت به آن نیاز دارد. اما توضیح چگونگی اجرای جزئیات مربوط به یک اصل، قاعده یا حکم، وظیفهی پیامبر – صلی الله علیه و سلم- است. بنابراین نقش و کارکرد سنت، بیان جزئیات عملی است[1]. خداوند تبارک و تعالی از بزرگان ائمه در میان صحابه حافظانی را برای حفظ آن مقرر کرد و بعد از آنان امامانی آمدند تا آن را در بوتهی نقد قرار دهند، اشتباهات، دروغ ها و خطاهایی که در آن رخ داده تبیین و روشن نموده، و درست را از نادرست جدا کنند. بر این اساس، خداوندی که قرآن را فرو فرستاده خود حافظ آن است، و حافظ سنت نیز هست، چنانکه میفرماید: « وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى » (النجم:1- 3)، پس حفظ کتاب، حفظ سنت نبوي است، و حفظ سنت جزئی از حفظ کتاب است که خداوند بزرگوار خود ضامن حفظ آن است و قرآن کريم و سنت نبوی و عقل و تاريخ گواه بر آن است.
خداوند خود در قرآن کریم وعدهی حفظ آن را داده است، چنانکه میفرماید: « لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» (النحل: 44)، این آیه به وضوح نشان میدهد که سنت نبوی تفسیر قرآن و شرح و بیان معنای آن است و خداوند خود ضامن حفظ آن است.
و در این آیه: « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر:9)، نیز بیان شده خداوند خود حافظ سنت است، زیرا حفظ مبین مسلتزم حفظ بيان است به دلیل ارتباط ميان آنها.
و نیز این آیه:« إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْءَانَهُ فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ »، نص روشنی است که دلالت دارد خداوند حفظ سنت را به دلیل اصالت و استقلال آن خود بر عهده گرفته و ضامن آن است. زیرا در این آیه خداوند تبیین قرآن را ضمانت نموده است، چنانکه میفرماید: « ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ »، یعنی بیان قرآن. بنابر این، بیان قرآن آن چنانکه براى پيامبر صلى الله عليه وسلم بوده، براى امتش بعد از وی نیز خواهد بود[2].
بنابر این، سنت پيامبر - صلى الله عليه وسلم - چيزي جز وحي نيست که از سوي خداوند متعال به وی فرو فرستاده شده است، لذا،آنچه بر وی فرو فرستاده شده و تلاوت میشود قرآن است، و آنچه غیر از قرآن که به وی الهام نموده و وحي غير خوانده شده است، سنت نام دارد. و شأن و رتبة سنت نیز همانند شأن قرآن کريم است زيرا که سنت، مبيّن قرآن است. علمای اسلام از سلف و خلف رحمه الله معتقدند که حدیث نبوی شریف که بر اساس قواعد اصولی صحت آن ثابت شده باشد، بر همگان حجت است.
پس، آنچه از طریق بخاری و مسلم و سایر ائمه علم سالم و محفوظ به دست ما رسیده، از پیامبر- صلی الله علیه وسلم- است که صحابهی کرام آن را بیان نموده و توسط افراد امین و موثق و عادل به دست ما رسیده است. این امامان از عهد صحابه و تابعین و پیروان تابعین و بعد از آنان کوشیدهاند تا درست را از نادرست جدا نموده و ضعیف و مکذوب و موضوع آن مشخص کنند. و راویان موثق و امین را از راویان بدحفظ، دروغگو، غافل و فراموشكار، و غیر اينها بشناسانند. بنابر این، آنان هر آن چه که مربوط به صحت حدیث و حفظ آن بود بیان کردند و هر آنچه که مربوط به حدیث ضعیف و موضوع بودن آن بود توضیح دادند.
بنابراین، همان گونه که خداوند حفظ قرآن را ضمانت نموده، حفظ سنت را نیز ضمانت کرده و برای تحقق این وعدهاش اسباب حفظ و دفاع و حمایت از آن را فراهم کرد.
از این رو، در وجود مسلمانان عواملی برای حفظ و دفاع از آن را برانگیخت. لذا، از زمان طلوع خورشید تا به امروز و تا زمانی که خداوند زمین و آنچه که در آن است را به ارث می برد، حفظ سنت موضوع توجه و اهتمام و تقدیر و عنایت آنان خواهد بود[3].
مراحل تدوین حدیث و جمع آوری احادیث صحیح:
مراحل تدوین حدیث:
سنت نبوی از عصر نبوت مبارک تا زمان ظهور تصنیفات جدید سه مرحله را طی نموده است:
1- نگارش: احاديث در اين مرحله در كتابچههای واحدي ثبت میشد که نام آنها صحيفه يا جزء بود. اين مرحله در عصر نبوت و صحابه و اوايل عصر تابعين اتفاق افتاد.
2- تدوین: در این مرحله نوشتههاي متفرق جمع آوري شد و این کار در ربع آخر قرن اول هجری و ربع اول قرن دوم انجام شد.
3- تصنیف: احادیث در این مرحله با توجه به مضمون آنها، در فصلها و بابهایی تنظیم شدند که از ربع دوم قرن دوم هجری قمری شروع و ادامه یافت تا اینکه در پایان قرن دوم هجری، راههای دیگری برای تنظیم و ترتیب احادیث آشکار شد؛ وفق اسامی اصحاب رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- احادیث در کتابهایی تصنیف شد که یکی از آنها مسند نام داشت[4].
تا اینکه قرن سوم هجری جلو آمد، در این هنگام سنت نبوی در بطن کتابهای معروفی که اکنون در دسترس ماست نوشته شدند و در رأس آنها کتب سته و مسند امام احمد قرار دارند. و در این عصر بود که صحیح سنت از ضعیف سنت متمایز شد، و علما این عصر را، عصر طلایی سنت مطهر نامیدند[5].
تصنیف احادیث صحیح:
نخستين کسي که احادیث صحیح را تصنیف کرد، بخاری ابوعبدالله محمد بن اسماعيل الجعفي، امام محدثین است، و پس از وی ابوالحسين مسلم بن حجاج قشيري نیشابوری از شاگردان بخاری است. و از وی بسیار بهره برده و در بسیاری از شیوخ خود با بخاری شریک است[6]. هدف بخاری جدا کردن احاديث صحيح، مستفيض، و متصل از احاديث ديگر بود، و نيز استنباط فقه، تفسير و سیرت از آنها بود، پس او جامع صحيح خود را تصنيف کرد و به آنچه شرط نموده بود، وفا کرد[7].
امام بخاری در سال یکصد و نود و چهار هجری در ماه شوال در شهر بخارا متولد شد. در سن 16 سالگی به مکه رفت و در آنجا ساکن شد و علم حدیث را فرا گرفت. اولین سماعش در حدیث سال دویست و پنج هجری بود. وی سرآمد علم و تقوا و عبادت بود و برای گردآوری حدیث به مصر و دیگر سرزمینهای اسلامی سفر کرد. وی میگوید: از بیشتر از هزار رجال حدیث ثبت نمودهام. وقتی به سن هجده سالگی رسیدم به جمع آوری اوصایا و سخنان صحابه پرداختم. سپس کتاب تاریخ را در شبهای مهتابی بر قبر پیامبر- صلی الله علیه وسلم- نوشتم. و از وی روایت شده که گفت: جامع الصحيح را از مقدار ششصد هزار حديث به مدت شانزده سال جمع آوری نمودم، و آن را بين خود و خدا حجت قرار دادم و فربری میگوید: بخاری به من گفت: هرگز حدیثی را در کتاب صحیح وارد نکردم، مگر اینکه قبل از نوشتن آن غسل نموده و دو رکعت نماز میخواندم. وی رحمه الله در شب فطر در سن 62 سالگی از دنیا رفت و فردای آن روز بعد از نماز ظهر روز شنبه اول شوال سال دویست و پنجاه و شش در قریه خرتنگ از توابع سمرقند به خاک سپرده شد[8].
و در جای دیگری میگوید: در صحيح هیچ حديثى وارد نكردم مگر بعد از اينكه از خداى متعال استخاره نمودم و به صحت آن يقين پیدا كردم. و مکی بن عبدالله گفت: از مسلم بن حجاج شنیدم که میگفت: این کتابم را به ابوزرعه رازی نشان دادم، و به هر حدیثی که اشاره کرد، در آن نقص است، ترک نمودم. پس اگر معلوم و ثابت شود كه آنها حديثی را تخریج نمیکنند مگر اينكه بدون نقص باشد يا اگر نقصی داشته، از نظر آنان بی تاثیر بوده است، پس در ارزیابی توجیه کلام کسی که از آن دو انتقاد میکند، میگوییم قول او با تصحیح آن دو مخالف است و شکی در تقدیم این دو بر دیگران نیست، پس اعتراض بطور قطع مردود است»[9].
ابوجعفر عقيلي گويد: وقتي بخاري کتاب صحيح را تصنيف کرد آن را بر احمد بن حنبل، يحيي بن معين و علي بن ميني و دیگران عرضه نمود و آنان تصنیف وی را نيكو شمردند و صحت آن را تایید و تصدیق کردند، مگر در چهار حديث، ولي عقيلي گفته كه در این چهار حديث هم قول بخاري درست است كه آنها را صحيح دانسته است[10].
فربري ميگويد: نود هزار نفر از وی سماع نموده اند، و جز وی کسی نمانده از او نقل کنند، و از اقران او، ابوزرعه و ابوحاتم رازيان و ابراهيم حربي و ابوبکر بن أبی عاصم، موسي بن هارون حمال، محمد بن عبدالله بن مطين و اسحاق بن احمد بن زيرک فارسي و محمد بن قتيبه بخاري و ابوبکر بن اعين از وی روايت کرده اند. و از بزرگان حُفّاظ كه از او اخذ کرده اند، عبارتند از: صالح بن محمد بن ملقب به جزره، مسلم بن الحجاج، ابوالفضل احمد بن سلمه، ابوبکر بن اسحاق ابن خزيمه، محمد بن نصر مروزي، ابو عبدالرحمن نسائي، ابوعيسي ترمذي و شاگردش، عمر بن محمد بحيري، ابوبکر بن ابي دنيا، ابوبکر بزار، حسين بن محمد قباني، يعقوب بن يوسف بن اخرم، عبدالله بن محمد بن ناجيه، سهل بن شاذويه بخاري، عبيد الله بن واصل، القاسم ابن زکريا مطرز، ابوقريش محمد بن جمعه، محمد بن محمد بن سليمان باغندي، ابراهيم بن موسي جويري، علي بن عباس تابعي، ابوحامد اعمش، ابوبکر احمد بن محمد بن صدقه بغدادي، اسحاق بن داوود صواف، حاشد بن اسماعيل بخاري، محمد بن موسي النهرتبري، محمد بن عبدالله بن جنيد، محمد بن موسیالنهرتیری، جعفر بن محمد نيشابوري، ابوبکر بن أبی داوود، ابوالقاسم بغوي، ابومحمد بن صاعد، محمد بن هارون حضرمي و حسين بن اسماعيل محاملي بغدادي که آخرين کس بوده در بغداد از او نقل کرده است[11].
و اما ابوالحسین، مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری معروف به امام مسلم در سال دویست و چهار هجری در نیشابور به دنیا آمد و برای گردآوری احادیث به خراسان و حجاز و عراق و شام و مصر سفر کرد. اولین سماعش از حدیث در سال دویست و هفده هجری بوده و از افراد بی شماری حدیث شنیده است. از وی روايت شده كه گفت: اين صحيح را از سيصد هزار حديثی که شنيدهام جمع آوری کردهام. احمد بن سلمه میگوید: پانزده سال نزد مسلم در تصنیف «صحیحش» بودم که دوازده هزار حدیث مسموع بودند. ابن شرقی میگوید: از مسلم شنیدم که میگفت: من در كتابم، اين مسند، چيزى جز با دليل ننوشتهام، و چيزى از آن فروگذار نكرده ام، مگر با دليل. مسلم در رجب سال دویست و شصت و یک هجری در زادگاهش نیشابور وفات یافت[12].
مسلم کوشید احادیث صحیحی را جمع آوری کند که در میان محدثین بر صحت آنها و متصل و مرفوع بودن آنها اجماع وجود دارد. و در نظر داشت از این احادیث سنت استنباط شود. و در صدد آن بود که این احادیث را به اذهان مردم برساند و استنباط از آنها را سهل و آسان نماید، پس ترتیب خوبی را تنظیم کرد. و بین احادیث مختلف جمع و سازگاری ایجاد کرد. بنابر این، برای کسی که به زبان عربی آشنایی دارد عذر و بهانه ای برای رویگردانی از سنت باقی نمیماند[13].
بنابر این، صحیح بخاری و مسلم صحیح ترین کتب حدیث بوده و بخاری بر مسلم بنابر قول جمهور برتری دارد، زیرا بخاری در کتابش برای تخریج حدیث شرط کرده که راوی با شیخ خود هم عصر باشد و سماعش از وی ثابت شود. اما مسلم مورد دوم را شرط ننموده بلکه تنها به هم عصر بودن بسنده کرده است. به این صورت اختلاف در ترجیح صحیح«بخاری» بر «مسلم» برای حل و برطرف میشود و این قول جمهور است. و بر خلاف نظر ابوعلی نیسابوری، شیخ حاکم، و گروهی از علمای مغرب است که مسلم را بر بخاری اولویت میدهند. البته، بخاری و مسلم ملتزم نبوده اند تمام احادیثی را که به صحت آنها حکم شده تخریج کنند، و حتی آنها احادیثی را صحیح دانستهاند ولی در صحیحشان نیاورده اند، چنان که ترمذی و دیگران از بخاری روایت نمودهاند که احادیثی را صحیح دانسته كه در صحيح بخاري موجود نيست، بلكه در کتب « السنن الأربعة» یا کتابهای دیگری آمده که صحت آنها ثابت شده است[14].
احادیث صحیح بخاری و پاسخ علما به طعن و تشکیک در صحت برخی از آنها:
تعداد احادیث بخاری با مکررات، و تعلیقات و متابعات و اختلاف روایات در آن (9082) است. متون متصل بدون تکرار در آن (2602) و متون معلقهی مرفوعه (159) است. ابن حجر به شمارش و تحقیق آنچه در «بخاری» در مورد روایات موقوف صحابه و روایات مقطوع تابعین است، نپرداخته است[15].
وی میگوید: تعداد احاديث بخاري با احتساب مکررات و به استثناي معلقات و متابعات موقوفات به 7398 حديث ميرسد[16]. و با حذف مكرر در متون متصل(2602) حديث می باشند[17]. اما تعداد احادیثی که در صحیح مسلم بدون تکرار آمده، حدود چهار هزار حدیث است[18].
برخي از علماي گذشته در صحت احادیث صحيحين طعن و تشکیک نمودهاند. و تعدادی از رجال بخاري و مسلم را مورد جرح قرار دادهاند. اما علما و محدثین احاديث صحیحین را از نظر متن و سند، با دقيقترين و صحيحترين معيارهايي كه بخاري و مسلم در صحيحين خود وضع نمودهاند، مورد نقد و بررسي قرار دادهاند، و اين احادیث را چه از نظر سند و چه از لحاظ متن خالی از طعن و تشکیک دیدهاند. ابن حجر میگوید: مدار حدیث صحيح اتصال سند و عدالت راوي و عدم علل است، با اندک تأملی آشکار میشود کتاب بخاری رجالی محکمتر و موثقتر و اسنادی شدیداً متصل دارد. رجالي که بخاري به تنهايي از آنها روايت نموده و مسلم از آنها روايت نکرده چهارصد و سی و چند نفر هستند که از این تعداد هشتاد نفر مورد جرح قرار گرفتهاند، و کسانی که مسلم به تنهایی روایت نموده ششصد و بیست نفر میباشند که یکصد و شصت نفر از آنها مورد طعن و جرح قرار گرفتهاند[19].
این علما بر طعن و تشكيك رجال صحیحین دليل و حجتی ندارند. زیرا رجالی که در صحيح بخاري و مسلم مورد طعن قرار گرفتهاند، این طعن و تشکیک توسط کسان دیگری رد شده و در تجریح نمودن آنان بین علما اجماعی وجود ندارد: گروهی آنها را مورد جرح قرار داده، در حالی که دیگران معتقد به عدالت آنها شده و آنها را ستودهاند. از نظر بخاری، حداقل در آن تعداد احاديثی که در متابعات و شواهد از آنها روایت نموده عدالت آنها ثابت است، و اگر در اصول از آنها روايت نموده، منظور این است که آنها با سایر افراد موثق و مورد اعتماد مشارکت داشتهاند. پس صحت حدیث به روایت جمیع حاصل میشود[20].
ابن حجر میگوید: شایسته است هر انسان منصفی بداند که تخریج صاحب صحیح برای هر راوی به دلیل عدالت، درستی ضبط، و عدم غفلت وی بوده است. به ویژه آنچه بر آن اضافه میشود، اتفاق جمهور ائمه به صحیح نامیدن این دو کتاب است. و این اتفاق برای کسان دیگری که در کتب حدیث دیگر غیر از صحیح بخاری روایت نموده اند، حاصل نشده و این معنا به مثابه اتفاق جمهور بر عدالت راویانی است که در آن ذکر شده اند.
این اتفاق در صورتی است که راویان از اصول روایت نموده باشند، اما اگر در متابعات و شواهد و تعلیقات احادیث روایت کرده باشند، این درجات برای کسی که در صحاح و دیگر کتب حدیث روایت نمودهاند، متفاوت است، هر چند نام صدیق به آن راویان داده باشند. پس اگر در یابیم به یکی از آنها طعن داده شده آن طعن را در تضاد با عدالت این امام میدانیم، لذا طعن مردود است. مگر این که دلیل روشنی وجود داشته باشد که قادحی عدالت این راوی و ضبط او را به طور مطلق و یا ضبط عین خبر را قدح کند. زیرا دلایلی که ائمه را به نقد آنها میکشاند متفاوتند، برخی از آنها قادح و برخی دیگر غیر قادح هستند.
شيخ ابوالحسن مقدسي درباره مردي که صحيح بخاری از او روایت آورده، ميگويد: او از روی پل گذشته است، یعنی به آنچه در مورد او گفته اند توجه نمی شود. شيخ ابوالفتح قشيري در مختصر خود میگوید: ما به این گفته اعتقاد داریم، و آن را ميگوئيم، و از آن هم عدول نميکنیم، مگر با استدلال روشن و بياني شفاف و قانع کننده که در آن ظن بر معنا غلبه کند. بر این اساس، چنان که قبلاً بیان نمودیم مردم پس از بخاري و مسلم به نامگذاري کتابهاي آنها به صحيحين به اتفاق رسیدهاند که لوازم این اتفاق عدالت راويان آنها است[21].
سباعی میگوید: هر کس به این احادیثی که در صحیح بخاری مورد انتقاد قرار گرفتهاند، رجوع کند و به این انتقاد بنگرد، در مییابد که این انتقاد به اصل صحیح بخاری آسیبی نمیرساند. بلکه این نقد یک نقد صوری ناشی از شدت احتیاط و هوشیاری علما است. مانند اعتراض آنان بر حدیثی که مرسل است، در حالی که آن حدیث در صورت مرسل است، ولی در حقیقت حدیثی موصول است و متصل بودن آن نزد اهل حدیث معروف است. مثلاً حديثى كه بعضى از راويان به شیوهی مرسل نقل كردهاند، در حالی که آن حدیث در روايت همتايان و امثال او از محدثین به صورت متصل است، ولى بخارى هر دو روايت را با هم ذكر مىكند تا اشکال روایت اول را برطرف کند و اشاره کند كه اين علت قادح نیست و بر صحت حدیث تاثیری ندارد. اینها نمونههایی از انتقاداتی است که متوجه احادیث صحیح بخاری نموده اند که ابن حجر در مقدمهی کتاب خود به تفصیل آن را بیان کرده است. و اما راویان صحیح بخاری، حدود هشتاد نفر آنان توسط حافظان حدیث مورد جرح قرار گرفتهاند، ولی بیشتر آنان از شیوخ وی بودهاند که وی با آنها ملاقات و همنشینی داشته و احوال شان را میشناخته و بر احادیثشان اطلاع داشته است. پس خود بخاری به آنان و احوالشان آگاهتر و با خبرتر بوده است. و این بیانگر آن است که این انتقاد - چه از رجال و چه از احادیث – بر ارزش علمی صحیح بخاری تأثیری ندارد، چون اجماع علما بر پذیرش آن است و اتفاق جمهور آنان بر این است که صحیح بخاری بعد از کتاب خدا صحیحترین کتاب است[22].
ابن خلدون میگوید: آنچه در ميان علماي حديث مشهور است اين است كه جرح مقدم بر تعديل است، از این رو، اگر به دليل غفلت، یا بدی حفظ یا کمی حفظ، ضعف يا سوء رأی، به برخي از رجال اسانید طعن یافتیم، آن طعن به صحت حديث هم راه مييابد.و آن را سست میکند. اما نباید گفت همانند این طعنها ممکن است به راويان صحیحین راه یافته باشد، زيرا علما بر قبول آن دو و عمل به آنچه در آن دو وجود دارد اجماع نمودهاند، و خود اجماع بزرگترين حمايت و بهترین دفاع است و غیر از صحیحین دیگر کتب حدیث چنین منزلتی را ندارند[23].
بر اين اساس، بر هيچ یک از این دو کتاب قدحی وارد نیست، مگر قادح واضحی باشد. زيرا اسباب جرح مختلف است و مدار آن بر پنج چیز به شرح زير می باشد: بدعت، مخالفت، غلط، جهالت حال، دعوي انقطاع در سند، چنانکه راوي ادعا کند آن مدلس و يا مرسل است[24].
اگر امام نووی در شرحي كه بر صحيح مسلم نوشته، و آنچه در بارهي امام مسلم گفتهاند رد نموده است، امام حافظ بن حجر پس از وی آمدند و در مقدمهی کتابش فتح الباري در شرح صحیح بخاری، به نام (هدی الساری، مقدمه فتح الباری ) به مواضعی که بر بخاری انتقاد نمودهاند به شرح و تفصیل پرداخته و در این زمینه به خوبی به آنها پاسخ داده است[25].
نووی میگوید: هر انسان منصفی باید بداند که این احادیث، گرچه اکثر آنها بر اصل موضوع کتاب عیب و قدحی وارد نمیکنند، اما همه آنها از جهت دیگری روايت شدهاند. و این چیزی است که امام ابوعمرو بن صلاح و دیگران بر تلقی این کتاب با قبول و تسلیم بر صحت هر چیزی که در آن است، ادعای اجماع نمودهاند. لذا، صحت این مواضع مورد مناقشه، مورد تایید علما قرار نگرفته است؛ آنچنان که برای معظم کتاب پذیرش و تایید حاصل شده است. ابن صلاح در مقدمهاش به این مواضع پرداخته، بجز چند موردی که دارقطنی و دیگران از آن انتقاد نمودهاند[26].
نووي در مقدمه خود بر شرح مسلم میگوید: آنچه از آنها گرفته شده، یعنی از بخاری و مسلم، مورد تأیید حفاظ است و آنچه در آن قدح نموده اند، منتفی است، چون در پذیرش آن اتفاق نظر وجود ندارد.
وی در ادامه می گوید: گروهی احادیث بخاری و مسلم را استدراک نموده و آنها را از شروط بخاری و مسلم خالی دیده اند و به درجهی پایینتر از آنچه بخاری و مسلم به آن پایبند بوده اند، تنزل دادهاند. امام حافظ ابوالحسن علی بن عمر دارقطنی برای توضیح این مطلب کتاب خود را به نام «الاستدراكات و التتبع» در مورد دویست حدیث از آن دو کتاب نوشته و ابومسعود دمشقی نیز بر آن دو استدراکاتی دارد. و ابوعلی غسانی الجیانی در کتاب خود به نام «تقييد المهمل في جزء العلل منه» استدراک خود را بر بیشتر راویان آن دو (بخاری و مسلم) بیان نموده که به همه یا اکثر آنها پاسخ داده شده است[27].
بر این اساس، استدراک گروهی بر راویان بخاری و مسلم این است که تعدادی احادیث در صحيحين وجود دارند که به تصور آنها بخاری و مسلم در تخریج آنها به شروط خود عمل ننمودهاند و صحت این احادیث در درجهای نیستند که این شروط برای آنها وضع شده است. و در مورد اسانید و متن این احادیث بحث نموده اند. البته، استدراک آنها و صحبتشان در مورد اين احاديث، این احادیث را به درجهی وضع و ضعيف نمی رسانند. در نهایت، قصوری که دیدهاند نوعي کوتاهي از شروطی بوده که شيخين برآن متعهد بودند. و در پایبندی به شروطی که آنان برای اخراج صحيحترين صحيحها وضع نموده بودند، کوتاهی ورزیدهاند[28].
البته در مورد نقص و علت بعضی از احادیث مسندات به صراحت میتوان گفت تعداد آنها کم است شامل دویست و ده حدیث از بیش از چهار هزار حدیث مورد توافق است که هفتاد و هشت حدیث در صحیح بخاری و صد و سی و دو حدیث در صحیح مسلم هستند که مورد اعتراض قرار گرفتهاند. « این احادیثی که در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم مورد نقد قرار گرفتهاند، نقد آنها مبنی بر قواعدی است نزد برخی از محدثین، که بسیار ضعیفاند و بر سلامت و درستی حدیث عیب و طعني وارد نمیکنند و مورد اجماع حدیث نیست،. براین اصل، انتقاداتی که بر تعدادی از احادیث صحیح بخاری نموده اند، تأثیری در اصل کتاب ندارد. بلکه از جمله احادیثی است که بخاری برای الفت و آشنايي آنها را ذکر کرده است»[29].
بر اين اساس، حافظ بن حجر تعداد احادیثی از صحیح بخاری و مسلم که مورد انتقاد قرار گرفتهاند، صد و ده حدیث دانسته که مسلم سی و دو حدیث از آنها را در جهت موافق با وی روایت نموده است. و بقیه احادیثی را که بخاری به تنهایی روایت نموده تعداد هشتاد و هفت حدیث میداند، و آنها را به چند بخش تقسیم نموده و به تفصیل به آنها پاسخ داده است:
بخش اول: آنچه راویان در آن اختلاف دارند، خواه با اضافات یا حذف از راویان سند. اگر صاحب صحیح (بخاری) از طریق افزودن اسناد حدیث را تخریج نموده و ناقد آن با روش کم نمودن رجال سند آن را تنقیص كند. این تعلیل مردود است، چنانکه دارقطنی در حدیث شماره 45 به آن تصریح نموده است. زیرا اگر راوی آن را شنیده باشد، این زیادت ضرری ندارد؛ زیرا ممکن است به واسطه شیخش آن را شنیده باشد، سپس با وی ملاقات نموده و از وی آن را شنیده است، و اگر به روش ناقص از وی نشنیده باشد، پس حدیث منقطع است و منقطع جزء ضعیف است. و ضعیف، صحیح را معلل نمیکند.
اگر صاحب صحيح(بخاری)، با روش كم شمردن آن را روایت كند و ناقد با روش افزودن آن را تعلیل کند، اعتراض او شامل ادعای منقطع بودن آن چیزی است که مصنف تصحیح نموده است. پس باید توجه داشت که آیا آن راوی، صحابی بوده یا راوی موثق غیر مدلس، و کسى که از او روایت کرده، كاملاً او را ملاقات نموده یا به سماع آن تصریح نموده است. اگر مشخص شود از راه دیگری مدلس بوده است، با آن اعتراض ساقط میشود و اگر مدلس نباشد، و انقطاع در آن آشکار باشد، پاسخ صاحب صحیح این است که او چنین احادیثی را فقط در باب متابع و عاضد تخریج نموده یا اینکه قرینهای در جمله به دنبال آن آمده که آن را تقویت میکند و به این وجه من حیث المجموع تصحیح صورت گرفته است.
ممکن است برخی از ناقدان، به احادیثی طعن کنند که در آنها ادعای انقطاع میکنند، چون شنیدنی (مسموع) نیستند، مانند احادیثی که از طریق مکاتبه و اجازه روایت شدهاند، و این لزوماً به معنی منقطع بودن آنها از نظر کساني که نقل روايت را با اجازه جایز میداند، نیست. بلکه از نظر بخاری تخریج این احادیث دلیل بر درستی روایت از طریق اجازه است.
بخش دوم: آنچه راویان در آن با تغییر رجال برخی از اسناد اختلاف دارند. پاسخ آن در صورت امکان جمع این است که حدیث از نظر راوی بر هر دو وجه است.و منصف هر دو وجه را تخریج نموده و به یکی از آن دو بسنده ننموده است، به اين صورت اختلاف راويان در این زمینه از نظر حفظ و عدد برابر است، مانند حدیث شماره چهل و هشت و غیره. اما اگر ممکن نباشد راويان مساوی باشد بلکه از نظر حفظ و عدد به هم نزدیک باشند، پس منصف به روش راجح حدیث را تخریج میکند و از روش مرجوح دوری میکند یا به آن اشاره میکند مانند حدیث شماره هفدهم. پس تعلیل اين احادیث با همهی این روشها صرفاً به دلیل اختلاف غیر قادح است، زیرا صرف اختلاف، مستلزم اضطرابی نیست که موجب ضعف حدیث شود. پس از این طریق هم باید دوری گزید و خدا داناتر است.
بخش سوم: آنچه که در آن برخی از راویان در افزودن به آن منحصر به فرد هستند، به غیر از راویانی که تعداد آنها زیادتر یا ضابطتر از کسانی است که به آنها اشاره نکردهاند. این طعن بر حدیث تاثیری ندارد، مگر اینکه زیادت متضاد باشد به طوری که جمع آن غیر ممکن باشد، اما اگر زیادت متضاد نباشد، بلکه مانند یک حدیث مستقل باشد، جمع آن ممکن است، مگر اینکه با دلیل محکم و ثابت معلوم شود که این اضافهی مدرج در متن از کلام برخی از راویان آن است، پس اگر از این قسم باشد، اعتراض مؤثر است، مانند حدیث سی و چهارم.
بخش چهارم: آنچه که تنها برخی از راویان ضعیف آن را نقل کرده اند. تنها دو حدیث از این نوع در صحیح وجود دارد، و آن حدیث سی و هفت و چهل و سه است،که بعداً به آنها خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که هر یک از آنها حدیث متابعاند.
بخش پنجم: آنچه که در آن حکم به وهم به برخی از رجال آن داده میشود، در برخی از احادیث این وهم بر قدح آن حدیث تاثیر دارد و در برخی دیگر این وهم تاثیر قادحی ندارد.
بخش ششم: آنچه که در آن با تغییر برخی از الفاظ در متن مورد اختلاف است. بر اکثر این احادیث طعن و عیبی وارد نیست؛ به دلیل امکان جمع در آنچه که مورد مختلف است، یا با روش ترجیح دادن. اما دارقطنی و سایر ائمه نقد در این دو کتاب به این موضوع نپرداختهاند، آنگونه که در اسناد به آن پرداختهاند.
چنانکه ملاحظه میشود در همه این مواضع و مواردی که صحیح بخاری را مورد نقد قرار داده اند مربوط به اسناد است، به جز مورد ششم و شاید سوم، هرچند نادر است. و این دو قسم محل اجتهاد و اختلاف دیدگاه علما است. و علما از جمله ابن حجر به این اعتراضات پاسخ دادهاند. با توجه به این نکته که تقریباً بندرت مشاهده میشود بخاری به تنهایی احادیثی را تخریج نموده باشد و اسانید آنها مورد انتقاد قرار گرفته باشند. پس این انتقادات بی اثر هستند، زیرا وی نسبت به رجالش داناتر است. از این رو، ابن حجر به شرح این احادیث بر حسب ورود آنها در «صحیح» پرداخته و نتایج تحقیق خود را چنین خلاصه کرده و میگوید:
« اینها مجموع بخشهایی است از آنچه كه ائمه بر صحیح بخاري انتقاد نمودهاند و من آنها را تصحیح و تحقيق نموده و به بخشهایی تقسیم کرده و به شرح و تفصیل آنها پرداختهام، اما بحمدلله جز به ندرت چیزی از این ایرادها و اعتراضها پیدا نمیشود که بر موضوع اصلی کتاب تأثیر بگذارد[30].
سپس، در ادامه پاسخ به آنها به اختصار میگوید: شکی در تقدیم بخاری و سپس مسلم بر مردمان عصر خود و امامان پس از آنها در فن شناخت حدیث صحیح و معلل وجود ندارد. و در میان آنان اختلافی وجود ندارد كه على بن مدينى از همتايان خود در فن علل حديث داناتر بود و بخارى از وی این فن را فراگرفته است، چنانکه میگوید:
«من خود را نزد هیچ کس کوچک نمیدانستم، جز علی بن مدینی، اما وقتی علی بن مدینی این سخن را از بخاری شنید، گفت: «آنچه بخاری میگوید رها کنید، زیرا من هرگز کسی را مانند او ندیدهام»[31].
ابن حجر ميگويد: حافظ ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسي گفته: بدان که بخاري رحمه الله يک حديث را در کتاب خود در چند جا ذکر ميكند و در هر بابي با اسناد ديگري به آن استدلال میکند و به حسن استنباط و فقه فراوان، معنائي که مقتضي باب باشد از آن استخراج نموده و بندرت اتفاق افتاده که يک حديث را در دو جا به يک اسناد و لفظ ذکر کرده باشد، بلکه آن را از طريق ديگر برای معانی دیگری میآورد و خدا داناتر است که مرادش از آن چیست[32].
و در پایان فصل پس از پاسخ به همهی انتقادات میگوید: «اینها همهی آن چیزهايی است که علمای منتقد حدیث که به علل و نقائص اسانید آگاهند، و به نهان راهها آشنا هستند، بیان نمودهاند که همهي آنها منحصر به بخاري نيست بلکه مسلم در تخریج بسیاری از آنها با وی اشتراک دارد که سی و دو حدیث هستند و در جهت موافق با وی روایت نموده است. و بقیهی احادیثی که بخاری به تنهایی تخریج نموده 78 حدیث است که همهی آنها مخدوش و مورد طعن نيستند، بلکه پاسخ اکثر آن علتها آشکار است و طعن و قدح در آنها قابل دفع است. و پاسخ به برخی از آنها هم امکان پذیر است، و پاسخ به برخی دیگر به بيراهه رفتن است. چنان که در فصل اول به صورت خلاصه آن را توضیح دادم و تأثیر هر یک از اين طعن و عیبها را بر هر حدیث نشان دادم. پس اگر شخص منصف و عادلی در آنچه نوشتهام توجه کند در نزد خود ارزش این اثر (صحیح بخاری) را بسیار بزرگ میبیند. و تصنيف آن در برابر چشمانش بسیار بزرگ جلوه میکند، و علمای اهل علم را به قبول و تسلیم در برابر آن ناچار میبیند. آنان این اثر را بر هر کاری که در گذشته و حال انجام شده ترجیح میدهند. لذا، این دو کس یکی نیستند: کسی که با سینه هل میدهد، از دعوی عصبیت او نمیتوان در امان بود و کسی که با دست انصاف - طبق قوانین رضایت بخش و ضوابط تعیین شده- هل و فشار میدهد»[33].
پس از صحيحين آشكار مي شود که ارزش و اعتبار آنها به دلیل تلاش هاي افرادي خاص نبوده، بلکه تلاشهاي يک امت بوده است که آنان گروهی از محدثین بوده اند، که در اين فن و زمينه فعاليت ميكردهاند، و از همهی کسان به این فن آگاهتر بوده اند، آنان ناقدان احاديثاند که بر پایهی آراء و نظرات آنها حديث پيامبر - صلى الله عليه وسلم - پذيرفته يا رد ميشود. و آن اجماع معصوم است و کسي در آن قدح نمیکند، مگر جاحد مغرور[34].
سپس ميگوید: بدان طعن از گروهی به گروهی دیگر به دلیل اختلاف عقایدشان روی داده. و نباید به آن توجه داشت مگر در امر حقی، همینطور گروهی از اهل ورع و تقوا از گروهی که وارد امور دنیا شدند، انتقاد کردند و به این دلیل آنها را طعن نمودند، و این طعن آنان با وجود صدق و ضابط بودن شان بیتاثیر است.[35]
علامه احمد شاکر میگوید: «حقیقتی که - در نزد علمای حدیث و از میان کسانی که به هدایت آنها هدایت شدند و با بصیرت و آگاهی در این امر از آنها پیروی کردنده اند- شکی در آن نیست این است که: احادیث صحیح بخاری و مسلم همه صحیح اند. و در هیچ یک از این دو کتاب حدیثی که ضعیف یا ایرادی بر آن وارد باشد، وجود ندارد، بلکه دار قطنی و سایر حافظان حدیث فقط به نقد برخی از احادیث پرداختند، یعنی آن احادیثی را نقد کردهاند که به بالاترین حد وصولی که سایر احادیث در صحیحین رسیده اند و هر یک – از شیخین - در کتاب خود به وثاقت آن متعهد و پایبند بودند، ننرسیده اند. اما در مورد صحت خود حدیث(متن حدیث)، هیچ کس با آن مخالفت نکرده است، پس فتنه آشوبگران و دروغ فتنه انگیزان شما را نترساند، که ادعا میکنند در میان احادیث صحیحین احادیث نادرست وجود دارد. از احادیثی که در مورد آنها سخن گفتهاند پیروی کنید، و آنها را بر اساس قواعد دقیقی که اهل علم برآنند، نقد کن. از روی دلیل و شواهد قضاوت کن، همانا خداوند خود به راه راست هدایت میکند»[36].
احمد شاکر میگوید: «این فن که فن حدیث معلل است، از دقیق ترین و دشوارترین فنون حدیث است، بلکه از مهمترين علوم حدیث و ارجمندترین آنها است و تنها كساني از اهل حدیث و خبره و دارای فهم تیز ميتوانند بر آن چیره و توانا شوند. به همین دلیل تنها عدهای در این باره سخن گفتهاند، مانند ابن مدینی، احمد، بخاری و دیگران، یعقوب بن شیبه، ابوحاتم، ابوزرعه، ترمذی و دارقطنی. و در این باره کتابهای خاصی نوشته شده است»[37].
احمد فريد میگوید: به وضوح پیداست اشتباهات در صحیح بسیار نادر است، فقط چند حرف در متون وجود که به احتمال زیاد توهم در آنها وجود دارد و بیشتر اسنادی که از آنها صحبت میشود به چیزی از متون آنها آسیب و ضرر نمیرساند. زیرا برای آنها سلسله اسناد دیگری وجود دارد که صحیح و عاری از نقص و علل هستند[38].
حمید قوفی میگوید: امام بخاری راوی حدیث و ناقل اخبار است، آنچه را که از شیوخ خود شنیده روایت نموده، پس روایت مانند شهادت است، آنچه شنیده به آن عمل نموده، پس امر مربوط به حس است نه اجتهاد رأی. سپس امام بخاری بر اساس رویکردی که محدثین نقاد به وی تعلیم دادهاند، حدیث صحیح را استخراج نموده و لذا هیچ کس از آنان با این روش و منهج مخالفتی نداشته است. پس قواعد تصحیح و تضعیف و تعلیل نزد بخاری مورد مناقشه ائمه اهل فن و خبره نبوده و هیچ کس منکر رویکرد او نیست و این نظر، نظر آنان است[39].
شربيني ميگوید: ادعای کسانی که میگویند در صحیح بخاری احادیث معلل و ناقص وجود دارد، به چند دلیل باطل است:
اولاً: صحيح بخاري و مسلم را خداوند انتشار آنها را مقرر فرموده و ملت با رضايت و پذيرش آنها را قبول نموده و بر صحت آنها اتفاق دارند كه پس از كتاب خدا در كار دنيا و آخرت باید به آنها تمسك كنند.
ثانیاً: حرکت انتقادی که حول احادیث صحیح بخاری و مسلم میچرخید به ملاحظاتی منجر شد که شامل دویست و ده حدیث از بیش از چهار هزار حدیث مورد توافق آنان بود که جزئیات آن به شرح زیر است:
- هفتاد و هشت حدیث در صحیح البخاری
- صد و سی و دو حدیث در صحیح مسلم
این احادیثی که در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم مورد انتقاد قرار گرفتهاند، نقد آنها مورد اجماع علمای حدیث نبوده و احادیث موضوعی در میان آنها وجود ندارد. برخی از منتقدان حدیث، این نقد را بر اساس قواعد ضعیفی بیان نمودهاند که بر صحت حدیث تاثیری ندارد. لذا، نقد این احادیث در صحیح بخاری در اصل کتاب تأثیری ندارد. بلکه از جمله احادیثی است که بخاری برای الفت و آشنایی ذکر کرده است[40].
بنابر این، نقد محدثین بر برخی از آنچه در صحیح بخاری و مسلم است، حجتی در آن برای منکران سنت نیست، بلکه حجتی است علیه آنان. محدّثان به این دو امام بزرگوار با نگاه تقدس ننگریستهاند و آنان را به درجهی عصمت از خطا و سهو نرساندهاند، بلكه نقد خود را بر پاره اى از آنچه در دو صحيح است با اتقان تکمیل کردهاند، كه به جانها این اطمينان را القاء میکند كه سنت مورد قبول ملت و از جعل و نقص در امان است، و اين همان چيزى است كه منكران سنت اكنون میخواهند با شورش و فریادشان آن را نابود کنند.
ثالثاً: برخی از این احادیثی که در صحیح بخاری و مسلم مورد انتقاد قرار گرفتهاند، اساس نقد آنها عدم پایبندی بر شروطی است که آن دو در نقل روایت عمل به این شروط را ملزم و متعهد شدهاند، و این به آن معنا نیست که این احادیث ضعیف یا مکذوباند، و هیچ یک از علمای حدیث که به اصول روایت از نظر متن و سند صاحب نظر باشد، چنین چیزی نگفته است. بلکه برخی از این منتقدان گفتهاند: آنچه از این دو امام گرفته شده، مورد اعتماد اهل حدیث بوده و از جهات دیگر وارد شدهاند.
رابعاً: ما این افراد را برای اینکه قدر و منزلت خود را در حوزه حدیث و علوم دریابند، به فصلی الحاقی که ابن حجر عسقلانی در مورد بررسی صد و ده حدیثی که از صحیح بخاری مورد انتقاد قرار گرفتهاند و مسلم با او در تخریج سی و دو حدیث از آنها مشارکت دارد، ارجاع میدهیم . ابن حجر با استفاده از قواعد نقد حدیثی که منکران سنت از آن چیزی نمیدانند، یکایک آنها را مورد بحث و بررسی قرار داده است. و در مقدمهي كتابش «هدی الساری، مقدمه فتح الباری» به خوبی به آنها پاسخ داده است. تا جایی که علما درباره او میگویند: اگر با آب طلا مینوشت حقش را ادا نمیکرد. زیرا شامل مجموعه فصلهایی مهم است که به بررسی صحیح بخاری، نویسندهی آن، تراجم، و مناسبتهای آن و نیز سایر موضوعات مهم مربوط به صحیح میپردازد. علاوه بر پاسخگویی به طعن و ایرادی که بر صحیح بخاری گرفتهاند. ابن حجر حدود چهار سال برای نوشتن آن وقت صرف نموده تا هر کسی که میخواهد صحیح امام بخاری را مطالعه کند، با آن هدایت و راهنمایی کند. و جایگاه آن را در میان کتب اهل سنت بداند، که به منزلهی نسبت سر به بدن است و در رأس آنها قرار دارد. امام ابن حجر در هدی الساری تنها از صحیح امام بخاری دفاع نکرده است، بلکه از هر دو کتاب صحیح بخاری و مسلم دفاع نموده است[41].
احمد عبد الرحمن میگوید: با وجود سخت گیری بخاری در شروط صحت حدیث، منتقدان احادیث روایات وی را بدون نقد و بررسی رها نکردهاند. بلکه برخی از روایات او را به لحاظ موافقتشان با احکام شرعی مورد نقد قرار دادهاند، اما این روایاتی که مورد نقد قرار گرفته در مقایسه با سایر روایات بسیار اندک هستند، و حتی ابن حجر که از مدافعان سرسخت صحیح بخاری به شمار میرود، در بیان اینکه روایاتی در صحیح وجود دارند که متناقضاند، چشم فرو نبسته است؛ یعنی این احادیث با احادیث موثقتر دیگری مخالف باشند و چه بسا مخالفت موجب شذوذ احادیث شوند[42].
ابن تیمیه میگوید: بخاری از داناترین خلق خدا به حدیث و علل آن، همراه با فقه و فهم آن بود. و ترمذی ذکر کرده که کسی را داناتر از او در فن علل حدیث ندیده است، لذا، از بخاری این بود که هرگاه حدیثی را روایت مینمود که در اسناد یا در بعضی از الفاظ آن اختلاف وجود داشت، آن اختلاف را ذکر میکرد، تا از ذکر آن غافل نشود. لذا او آن را همراه با آن اختلاف ذکر میکرد. به همین دلیل، اکثر کسانی بخاری را در آنچه که تصحیح و توثیق نموده تکذیب میکنند، سخن او در این مورد بر سخن کسی که با وی منازعه میکند، غالب و برتر است. بر خلاف مسلم بن حجاج در تعدادی از روایاتی که تخریج نموده است منازعه روی داده و در این مورد حق با کسانی بوده که با او منازعه نمودهاند »[43].
سپس در جای دیگری میگوید: جاهلانی گمان میکنند که احادیث صحیح بخاری و مسلم از خود بخاری و مسلم گرفته شدهاند، چنان كه ابن خطیب و امثال وي که از حقیقت حال بياطلاعاند، می پندارند بخاری و مسلم هر دو اشتباه میکنند، و یا عمداً دروغ ميگفتهاند. آنها نمیدانند که این قول ما: بخاری و مسلم روایت کرده اند، دلیلی است بر صحت آن حدیث، نه اینکه صحیح است به دلیل اینکه صرفاً بخاری و مسلم آن را روایت نمودهاند. بلکه احادیث بخاری و مسلم را سایر علما و محدثین روایت نمودهاند که جز خدا کسی تعداد آنها را نمیداند. و هیچ یک از آن دو در تخریج حدیث منحصر به فرد نبودهاند، بلکه هیچ حدیثی نیست که در زمان آنان و قبل و بعد از زمان آنان توسط گروهی از راویان، روایت نشده باشد. اگر صحیح بخاری و مسلم به وجود نمیآمدند، چیزی از دین کم نمیشد. چون این احادیث با سلسلهی اسانید موجود بودند و از این طریق مقصود حاصل میشد و حتی فراتر از آن[44].
آراء علما در مورد جایگاه صحیح بخاری و مسلم:
ابن صلاح(متوفاى643هـ)در مقدمهی کتابش میگوید:
صحیح بخاری و مسلم پس از کتاب خدای متعال صحیحترین کتابهاست و کتاب بخاری، صحیحترین این دو کتاب و دارای بیشترین فواید است[45].
وی در کتاب «صیانت صحیح مسلم» از امام الحرمین جوینی روایت میکند که: اگر کسى به طلاق قسم یاد کند که هر چه در دو کتاب صحیح بخارى و مسلم آمده از سخنان پیامبر -صلى الله علیه وسلم - است حکم به صحّت آن داده است، و طلاق او واقع نمیگردد، و او ملزم به طلاق همسرش نیست و نباید سوگند خود را زیر پا بگذارد، زیرا اجماع مسلمان بر آن است که بعد از کتاب خدا این دو صحيحترين کتابها هستند[46].
محیی الدین نووی (متوفای676هـ) در شرح صحیح مسلم میگوید:
علما رحمه الله اتفاق دارند که صحیح ترین کتابها بعد از قرآن کریم، صحیح بخاری و مسلم است و امت آن دو را قبول کردهاند. و کتاب بخاری صحيح ترين آنها و داراى بيشترين فوايد و معارف آشکار و پنهان است، به درستى مسلم از كسانى بود كه از بخارى بهره برد و اعتراف نموده كه او در علم حديث همتا ندارد[47].
و در کتاب «التقریب» میگوید:
اولین کتاب ناب تألیف شده در صحیح، صحیح بخارى و سپس صحیح مسلم است. و این دو کتاب صحیحترین کتابها پس از قرآن کریم هستند، و بخارى صحیح ترین آن دو و داراى بیشترین فوائد است و گفته شده مسلم صحیحتر است. اما نظر اول صحیح است[48].
و در کتاب بستان العارفین میگوید:
علما توصيه نمودهاند نوشتن کتابهایشان را با این حدیث(إنما الأعمال بالنيات) شروع کنند و از جمله کسانىکه کتابش را با این حدیث شروع نمود، امام ابو عبد الله بخارى رحمه الله است که در صحیحش نخستین روایت را با این حدیث شروع کرده که صحیح ترین کتابها بعد از کتاب خدا است[49].
و در کتاب «التبیان فى آداب حملة القرآن» میگوید:
ما از عثمان بن عفان روایت کردیم که رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمود: بهترین شما کسى است که قرآن را یاد بگیرد و آن را به دیگران تعلیم دهد. این حدیث را ابو عبد الله بن محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بخارى در کتاب صحیحش که صحیح ترین کتابها بعد از قرآن است، روایت نموده است[50].
ابن تیمیه (متوفاى728 هـ) در مجموع الفتاوى میگوید:
آنچه علما بر آن اتفاق نظر دارند این است که بعد از قرآن کتابی صحيحتر از کتاب بخاری و مسلم نیست. این دو کتاب به این دلیل مورد اتفاق علما است که مشتمل بر احادیث ناب صحیح و مسند هستند. و مقصود از تصنیف آنها، ذکر آثار صحابه و تابعین و ساير احادیث حسن و مرسل و امثال آن نبوده و شکی نیست آنچه كه تنها شامل حدیث صحیح و مسند از رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- باشد، صحیح ترین کتابها است. زیرا صحیح ترین روایت از معصوم در ميان کتب حدیث است در این دو کتاب است [51].
و در جای دیگری از این کتاب میگوید:
در زیر آسمان هیچ کتابی ظاهر نمیشود بعد از قرآن صحیح تر از بخاری و مسلم باشد[52].
و در کتاب قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة مىگوید:
ائمه حدیث بر جمهور متون صحيح بخاري و مسلم اتفاق دارند و آنها را قبول دارند و بر آن اجماع دارند، و آنان علم قطعی دارند که پیامبر صلی الله علیه و سلم آنها را گفته است[53].
ابن قیم جوزى (متوفای751هـ) میگوید:
این دو کتاب صحیحترین کتابها بعد از کتاب خدا است[54].
ابن کثیر (متوفای 774) مىگوید:
ابن کثیر میگوید: کتاب صحیح بخاری با خواندن آن طلب باران طلب میشود، و اهل اسلام بر قبول آن و صحت آنچه در آن است اتفاق نظر دارند [55].
جمال الدین جیشی (متوفای782هـ) میگوید:
رسول خدا صلى الله علیه و سلم حکم نموده كه فقهاء بهترین مردم هستند، چنان که میفرماید: (النَّاس معادن كمعادن الذَّهَب وَالْفِضَّة خيارهم فِي الْجَاهِلِيَّة خيارهم فِي الْإِسْلَام إِذا فقهوا). مردم همچون معدن هاى طلا و نقره اند. بهترین آنها در زمان جاهلیت بهترین آنها در زمان اسلام است اگر در دین دانا باشند. این روایت را دو امام محدثین، بخارى و مسلم رحمت خدا بر آن دو باد، در صحیح شان که بعد از قرآن صحیح ترین کتابها است روایت نمودهاند[56].
کرمانی (المتوفى: 786هـ) میگوید:
محققان اجماع دارند که کتاب بخاری صحيح ترين كتاب بعد از قرآن است[57].
ابن ملقن (متوفای804هـ)میگوید:
کتاب بخارى و مسلم، پس از قرآن صحیح ترین کتابها هستند[58].
همچنین در کتاب «البدر المنیر» میگوید:
و اما «صحیح امام ابی عبدالله بخاری» پس از قرآن صحیحترین کتاب است. برخی از علمای (مغرب) می گویند: صحیح امام ابوالحسین مسلم بن حجاج صحیحتر از کتاب بخاری است. ولی این سخن صحیح نیست[59].
ابن ملقن (متوفای804هـ) میگوید:
این دو امام و حافظ و ناقد: ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری و ابوالحسین مسلم بن (الحجاج) قشیری، دو کتاب صحيح خود را تصنيف کردند و متعهد شدند که در آنها جز احادیث صحیح وارد نکنند و علمای امت این دو کتاب پذیرفتند[60].
ابن حجر عسقلانی (متوفاى852هـ) میگوید:
کتاب بخارى و مسلم، صحیح ترین کتابها پس از کتاب خداوند عزیز است[61].
بدر الدین عینی (متوفای855هـ) میگوید:
علمای شرق و غرب اتفاق ىارنى که هیچ کتابی پس از كتاب خىا صحيحتر از صحیح البخاری و مسلم نیست. برخی از علمای مغرب صحیح مسلم را بر صحیح بخاری ترجیح دادهاند. اما جمهور علماء صحیح بخاری را بر صحیح مسلم ترجیح میدهند. زیرا فائده آن بیشتر از صحیح مسلم است[62].
ملا علی قاری (متوفاى1014هـ) ميگوید:
پس بدان گروهی از محدثان و غیر آنان معتقدند تمام روایات مسندى که در صحیحین یا یکى از آن دو آمده قطعا صحیح است؛ چرا که امت به قبول صحت آنها و عمل به آنها اتفاق دارند. تا زمانی که مانعى همچون نسخ و یا تخصیص وجود نداشته باشد. و اجماع این امت معصوم از خطا است، چنان که رسول خدا صلى الله علیه وسلم فرمودهاست[63].
شاه ولی الله دهلوی (متوفای1176هـ) ميگوید:
سوگند به جان خودم صحیح بخارى به درجهاى از شهرت و مقبولیت دست یافته که بالاتر از آن درجهای نیست[64].
قنوجی بخاری (متوفاى1307هـ) میگوید:
در مورد صحیحین، محدثین اتفاق دارند همهی آنچه در آنها است از متصل مرفوع کاملاً صحیح است و از نظر مصنفان آنها متواترند، هر کس کارشان را سبك و بي اهميت تلقي كند، مبتعی است که راهی غیر از راه مؤمنان میرود[65].
و اما درمورد فضیلت و برتری آن، صحیح ترین کتابی است که در این شأن نوشته شده و در همهی زمانها مورد قبول علما بوده است[66].
ابن عثیمین (المتوفى: 1421هـ) میگوید:
صحيح بخاري در هر عصری مورى قبول علما بوده است، حافظ ذهبی (در تاریخ اسلام) میگوید: این کتاب بعد از کتاب خدای متعال بزرگترین و بهترین کتاب اسلام است[67].
آلبانی (المتوفى: 1420هـ) میگوید: صحیح بخاری و مسلم پس از كتاب خداى متعال به اتفاق محدثین و دیگر علما صحيح ترين كتابها هستند. این دو کتاب از سایر کتب حدیث متمایزاند: به دلیل اینکه جامع صحیحترین احادیثاند، و احادیث ضعیف و متون منکر و ناپسند را دور افکندهاند. ..و اکنون عرفی عمومی شده كه اگر يكي از دو شيخ يا يكي از آنها حديثي را روایت نموده باشد، گفته میشود آن حدیث از پل گذشته است :« فقد جاوز القنطرة[68]»، و وارد دایرهی صحت و سلامت شده و شكي در آن نيست، و این سخن از نظر ما اصل است. و این بدان معنا نیست که هر حرف و لفظ یا کلمهای که در صحیحین آمده به منزلهی آن چیزی است که در قرآن آمده و در هیچ یک از آن دو کتاب امکان توهم یا اشتباهی از جانب برخی از راویان وجود ندارد، خیر هرگز ما قائل به عصمت هیچ کتابی بعد از کتاب خداوند متعال نیستیم... و هرکس بوی علم حدیث شریف را استشمام نموده باشد، بیدرنگ در مییابد که قول محدث در حدیثی که آمده: «رواه الشیخان» یا «بخاری یا مسلم»، قطعاً به معنای صحیح بودن آن قول است[69].
بن باز (المتوفى: 1420هـ) میگوید: صحيح بخاری و مسلم بزرگترین کتابهای حدیث مفید بعد از قرآناند. زیرا شامل احادیث صحیح رسول خدا- صلی الله علیه وسلم- ميباشند. پس این دو کتاب بعد از کتاب خدا صحیح ترین و مفیدترین کتابها هستند. سپس سایر کتب معروف حدیث: سنن ابوداود، ترمذی، النسائی، ابن ماجه، طبراني، مسند امام أحمد وموطأ مالك ، و سنن الدارمي کتابهای خوب و مفیدی هستند، اگرچه احادیث ضعیفی در آنها وجود دارد، اما کتابهای مفیدی هستند[70].
پاورقیها:
[1] قرهداغی، علی محییالدین: سنجه شناسی.ترجمه: جلیل بهرامینیا.انتشارات افق قلم، ص 333-332
[2] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 395
[3] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 395
[4] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 395
[5] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 395
[6] ابن الصلاح، عثمان بن عبد الرحمن، أبوعمرو، تقي الدين (متوفاى643هـ):معرفة أنواع علوم الحديث.تحقیق: عبد اللطيف الهميم - ماهر ياسين الفحل. دار الكتب العلمية،ط1، 1423 هـ - 2002م، ص84
[7] القاسمي، محمد جمال الدين بن محمد سعيد: قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث.بیروت: قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث،ص 341
[8] ابن صلاح، محمد بن إسماعيل: التَّنويرُ شَرْحُ الجَامِع الصَّغِيرِ.تحقیق: محمَّد إسحاق محمَّد إبراهيم، الرياض: مكتبة دار السلام،ط1، 1432 هـ - 2011 م، ص 163؛ ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، ص 489
[9] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 347
[10] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ص 7
[11] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج 1ص 491
[12] ابن صلاح، محمد بن إسماعيل: التَّنويرُ شَرْحُ الجَامِع الصَّغِيرِ.تحقیق: محمَّد إسحاق محمَّد إبراهيم، الرياض: مكتبة دار السلام،ط1، 1432 هـ - 2011 م، ص 163
[13] القاسمي، محمد جمال الدين بن محمد سعيد: قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث.بیروت: قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث،ص 341
[14] ابن كثير، عماد الدين أبو الفداء إسماعيل: اختصار علوم الحديث. تحقیق: أحمد محمد شاكر،بیروت: دار الكتب العلمية، ط2، ص 25
[15] الصالح، صبحي إبراهيم: علوم الحديث ومصطلحه - عرضٌ ودراسة.بیروت: دار العلم للملايين،15، 1984 م، ص 120
[16] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ص 468
[17] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ص 477
[18] الصالح، صبحي إبراهيم: علوم الحديث ومصطلحه - عرضٌ ودراسة.بیروت: دار العلم للملايين،15، 1984 م، ص 120
[19] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 11
[20] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 867
[21] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 384
[22] السباعي، مصطفى حسینی: السنة ومكانتها في التشريع الإسلامي. دمشق: المكتب الإسلامي،ط3، 1402هـ- 1982م، ط3، 1402هـ- 1982م، ص 447
[23] ابن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفاى808 هـ)، تاریخ ابن خلدون. تحقیق: خليل شحادة. بیروت: دار اافكر،ط2، 1408 هـ - 1988 م ، ص389
[24] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 384
[25] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 863
[26] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، ص346
[27] النووي،أبو زكريا محيي الدين يحيى: المنهاج شرح صحيح مسلم بن الحجاج. بیروت دار إحياء التراث العربي،ط2،1392م،ج1،ص 27
[28] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 863
[29] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، ص346
[30] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 348-347
[31] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 364-365
[32] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 15
[33] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 383
[34] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 869
[35] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، 385
[36] الباعث الحثيث شرح اختصار علوم الحديث. ابن كثير، عماد الدين أبو الفداء ؛أحمد محمد شاكر، إشراف: د. علي محمد ونيس، المشرف العلمي لمكتب الأجهوري. مكتب الأجهوري للبحث العلمي وتحقيق التراث، دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع ، ط1، 1435هـ، 103
[37] الباعث الحثيث شرح اختصار علوم الحديث. ابن كثير، عماد الدين أبو الفداء ؛أحمد محمد شاكر، إشراف: د. علي محمد ونيس، المشرف العلمي لمكتب الأجهوري. مكتب الأجهوري للبحث العلمي وتحقيق التراث، دار ابن الجوزي للنشر والتوزيع ، ط1، 1435هـ، 170
[38] الإمام البخاري وصحيحه الجامع، أحمد فريد، دار العقيدة، القاهرة، ط1، 1426هـ/ 2006م، ص 157، 158.
[39] قوفی، حمید: دفاع عن صحیح البخاری دفاع عن السنة المشرفة. مجلة العلوم الإسلامية، قطر، جامعة قطر، المجلد 8، عدد1، السنة 2023، ص 19
[40] المطعني، عبد العظيم إبراهيم محمد: الشبهات الثلاثون المثارة لإنكار السنة النبوية عرض وتفنيد ونقض. مكتبة وهبة،ط1، 1420 هـ - 1999م، ص 74
[41] الشربينى، عماد السيد محمد إسماعيل: كتابات أعداء الإسلام ومناقشتها. الكتب المصرية. ط1، 1422هـ - 2002م، ص 864
[42] عبد الرحمن، أحمد: كيف ولماذا التشكيك في السنة. القاهرة: مكتبة وهبة، ط1428،1هـ- 2007م، ص 64
[43] ابن تيمية، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم : مجموع الفتاوى.المدينة النبوية ،مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، 1416هـ/1995م، ج1،ص 256
[44] ابن تيمية الحراني، تقي الدين أبو العباس أحمد بن عبد الحليم: منهاج السنة النبوية. تحقیق: محمد رشاد سالم، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية،ط1، 1406 هـ - 1986م، ج7، ص215-214
[45] ابن الصلاح، عثمان بن عبد الرحمن، أبوعمرو، تقي الدين (متوفاى643هـ):معرفة أنواع علوم الحديث.تحقیق: عبد اللطيف الهميم - ماهر ياسين الفحل. دار الكتب العلمية،ط1، 1423 هـ - 2002م، ص84
[46] ابن الصلاح، عثمان بن عبد الرحمن، أبو عمرو، تقي الدين(متوفاى643هـ):: صيانة صحيح مسلم. تحقیق: موفق عبدالله عبدالقادر، بیروت: دار الغرب الإسلامي،ط2، 1408م، ص86
[47] النووی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف الدین (متوفاى676 هـ)، شرح النووی علی صحیح مسلم. بیروت: دار إحیاء التراث العربی،ط3، 1392 هـ، ج1، ص14
[48] النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف الدین (متوفاى676 هـ)، التقریب والتيسير. تحقيق وتعليق: محمد عثمان الخشت. بیروت: دار الكتاب العربي،ط1، 1405 هـ - 1985 م، ص26
[49] النووی، أبو زکریا محیی الدین بن شرف (متوفای676هـ)، بستان العارفین.تحقیق:محمد الحجّار.بیروت: دار البشائر الإسلامية ، ط1427،6هـ - 2006م، ج1، ص42
[50] النووی، أبو زکریا یحیى بن شرف الدین (متوفای676هـ)، التبیان فی آداب حملة القرآن،تحقیق: محمد الحجار. بیروت: دار ابن حزم،ط3، 1403هـ - 1983م، ، ص14
[51] ابن تیمیه الحرانی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ): مجموع الفتاوى. تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، ناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودي، 1416هـ/1995م، ج20، ص321
[52] ابن تیمیه الحرانی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ): مجموع الفتاوى. تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم، ناشر: مجمع الملك فهد لطباعة المصحف الشريف، المدينة النبوية، المملكة العربية السعودي، 1416هـ/1995م، ج18، ص74.
[53] ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، قاعدة جلیلة فی التوسل والوسیلة. تحقیق: ربيع بن هادي عمير المدخلي، عجمان: مكتبة الفرقان ط2001،1، ص189
[54] ابن عیسى، أحمد بن إبراهیم (متوفای1329هـ): توضیح المقاصد وتصحیح القواعد فی شرح قصیدة الإمام ابن القیم. تحقیق: زهیر الشاویش، بیروت: المکتب الإسلامی، ط3، 1406هـ ، ج2، ص577
[55] القنوجی البخاری، أبو الطیب السید محمد صدیق خان بن السید حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة فی ذکر الصحاح الستة. بیروت: دار الکتب التعلیمیة، ط1، 1985م، ص 179
[56] الجیشی، محمد بن عبد الرحمن بن عمر (متوفای782هـ): نشر طیّ التعریف فی فضل جملة العلم الشریف والرد على ما قتلهم السخیف. جدة: دار المنهاج، ط1، 1417هـ- 1997م، ص66
[57] الكرماني، محمد بن يوسف بن علي بن سعيد، شمس الدين (المتوفى: 786هـ): الكواكب الدراري في شرح صحيح البخاري.بیروت: دار إحياء التراث العربي،ط2، 1401هـ - 1981م،ص 11
[58] ابن الملقن، عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي (متوفای804هـ)، المقنع فی علوم الحدیث، تحقیق: عبد الله بن یوسف الجدیع، السعودیة: دار فواز للنشر،ط1، 1413هـ، ج1، ص57
[59] ابن الملقن، عمر بن علي بن أحمد الأنصاري الشافعي (متوفای804هـ)، البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر. تحقیق: مصطفی ابوالغیط و عبدالله بن سلیمان ویاسر بن کمال، الریاض: دار الهجرة للنشر والتوزیع ،ط1، 1425هـ-2004م ،ج1، ص297 و 298
[60] الأنصاری الشافعی، سراج الدین أبی حفص عمر بن علی بن أحمد المعروف بابن الملقن: البدر المنیر فی تخریج الأحادیث والأثار الواقعة فی الشرح الکبیر. تحقیق: مصطفى أبو الغيط وعبد الله بن سليمان وياسر بن كمال. الریاض: دار الهجرة للنشر والتوزیع ،ط1،2004،ج1، ص274
[61] ابن حجر، أحمد بن علی (متوفاى852هـ): فتح الباری شرح صحیح البخاری، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب. بیروت: دار المعرفة، 1379هـ، ج1، ص10
[62] العینی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای 855هـ): عمدة القاری شرح صحیح البخاری، بیروت: دار إحیاء التراث العربی،ج1، ص5
[63] القاري الهروي، علي بن سلطان محمد (متوفاى1014هـ): مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح. بیروت: دارالفکر،ط1، 1422هـ - 2001م، ج1، ص48
[64] الدهلوی، الإمام أحمد المعروف بشاه ولی الله ابن عبد الرحیم (متوفاى 1176هـ)، حجة الله البالغة. تحقیق: السيد سابق، بیروت: دار الجيل، ط1، 1426 هـ - 2005م ج1، ص258؛ الدهلوی، الإمام أحمد المعروف بشاه ولی الله ابن عبد الرحیم (متوفاى 1176هـ)، الإنصاف فی بیان أسباب الاختلاف. تحقیق: عبد الفتاح أبو غدة، بيروت: دار النفائس – بیروت، ط1، 1404م، ص55
[65] القِنَّوجي، أبو الطيب محمد صديق خان بن حسن بن علي: الحطة في ذكر الصحاح الستة.بیروت: دار الكتب التعليمية،ط1، 1405هـ-1985م، ص 117
[66] القنوجی البخاری، أبو الطیب السید محمد صدیق خان بن السید حسن خان (متوفاى1307هـ)، الحطة فی ذکر الصحاح الستة. بیروت: دار الکتب التعلیمیة، ط1، الأولى 1405هـ- 1985م، ص 177
[67] ابن العثيمين، محمد بن صالح بن محمد(المتوفى: 1421هـ): مصطلح الحديث. القاهرة: مكتبة العلم، ط1، 1415 هـ - 1994م، ص 47
[68] عبارتی است برای وصف راوی به شهرت عدالت و ضبط کامل او و صلاحیت احادیثش برای احتجاج به آن.
[69] الألباني، ناصر الدين: شرح العقيدة الطحاوية. الطبعة المصرية الأولى، 1426هـ - 2005م، ص 22
[70] بن باز، عبد العزيز بن عبد الله: جمعها: الدكتور محمد بن سعد الشويعر،و انظر: https://binbaz.org.sa/fatwas
نظرات