در تفکر اسلامی حاکمیت دینی و سیاسی تا حد زیادی به فهم این آیه از قرآن مجید بازمیگردد که میفرماید:
(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ)" [نساء: 59].
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از خدا (با پیروی از قرآن) و از پیغمبر (خدا محمّد مصطفی با تمسّک به سنّت او) اطاعت کنید، و از کارداران و فرماندهان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید.
کلمهی "اولی الامر" در بسترهای مختلف تاریخی معانی گوناگونی داشته است؛ این بحث شامل تفسیرهای گوناگون از این آیه است و باعث شد آن را با تفسیرهای جدید مقایسه کنم سپس بر نتایج تحولات به دست آمده تمرکز کنم؛ در این راستا به تفاسیر، احادیث نبوی و نیز برخی از نامههای سیاسی مراجعه کردهام.
قدیمیترین تفسیری که در این زمینه وجود دارد تفسیر مجاهد بن جبر (متوفای 720) است که در آنجا میگوید این آیه به صاحبان فقه و عقل در دین اشاره دارد و در جای دیگر میگوید به صاحبان فقه و علم و اهل رأی و فضل اشاره دارد. هر دو تفسیر غیرنبوی به عبدالرحمن بن عوف منسوب است.[1]
در یکی دیگر از تفاسیر قدیمی مقاتل بن سلیمان بلخی (متوفای 767) میگوید: عبارت "اولی الامر منکم" در یک رویداد تاریخی خاص مشخصاً دربارهی فرمانده نظامی خالد بن ولید نازل شده است و به صورت کلیتر به فرماندهان نظامی سریهها اشاره دارد.[2] مقاتل به یکی از حملات نظامی نامشخص اشاره میکند که در آن خالد بن ولید در خصوص یکی از اسراء با عمار بن یاسر اختلاف پیدا میکند؛ شخص اسیر کلمهی شهادتین را بر زبان آورده بود و عمار به وی امان داده بود، اما خالد امانش را نپذیرفت و او را به خاطر سرپیچی از دستور سرزنش کرد. آن دو یکدیگر را متهم کردند؛ عمار هنگام بازگشت به مدینه ماجرا را به عرض پیامبر اسلام- صلّي الله عليه وسلّم- رساند. آن حضرت، نظر عمار را پذیرفت و در عین حال او را از سرپیچی دوباره از امیر باز داشت. عمار خشمگین بازگشت و پیامبر از خالد خواست او را به خود ملحق کند و عذرش را بپذیرد. خالد چنین کرد اما عمار در برابر او ایستادگی کرد و این آیه پیرامون همین موضوع نازل شد.
این دو برداشت در تفسیر قدیمی دیگری نیز آمده است؛ در تفسیر «تنویر المقباس فی تفسیر ابن عباس» منسوب به صحابی بزرگ ابن عباس آمده است که عبارت اولی الامر به تمام امیران سریهها و به نظر برخی به علما اشاره دارد. عبدالرزاق صنعانی (متوفای 827) در تفسیر خود به نقل از حسن بصری آورده است که عبارت اولی الامر منکم به علما اشاره میکند. از مجاهد نیز نقل شده است که این عبارت در شأن اهل فقه و دانش آمده است. از ابوهریره نیز حدیثی نقل است که میفرماید: پیامبر اکرم- صلّي الله عليه وسلّم- در تفسیر این آیه فرموده است: هر کس از من اطاعت کند پس از خدا اطاعت کرده است و هر کس از من سرپیچی کند پس از خدا سرپیچی کرده است؛ هر کس از امیر من اطاعت کند از من اطاعت کرده است و هر کس از او سرپیچی کند از من سرپیچی کرده است.[3].
در بخش تفسیر صحیح بخاری امام بخاری (متوفای 850) به نقل از ابن عباس آورده است که این آیه به صحابی رسول خدا عبدالله بن حذافه اشاره میکند که رسول خدا او را به غزوهای فرستاده بود.[4]
طبری مفسر قرن چهارم هجری (متوفای 923) روایاتی را در خصوص معانی مختلف منسوب به این عبارت آورده است که تفسیر آیه را قدری متحول کرده است؛ ایشان در شرح این آیه روایاتی را از تعدادی از اصحاب آورده است که نشان میدهد صحابه شأن نزول این آیه را دربارهی مجموعههای مختلفی از مردم میدانند. دو روایت از ابنعباس آورده است که در اولی میگوید: این عبارت به فرد نامشخصی اشاره میکند که پیامبر اکرم- صلّي الله عليه وسلّم- او را به غزوهای فرستاد و در روایت دوم نام عبدالله بن حذافه را آورده است.[5] روایت دیگری نیز از میمون بن مهران نقل شده است که تأکید میکند این آیه به تمام اصحابی که در سریهها شرکت میکردند اشاره میکند.[6] طبری به السدی مفسر اوایل قرن هشتم هجری [متوفای 744] اشاره میکند که او نیز همانند مقاتل معتقد است این آیه به غزوهای اشاره دارد که به فرماندهی خالد بن ولید انجام شد و بین او و عمار بن یاسر مشاجرهای روی داد. در روایت دیگری ابنزید از ابن بن کعب روایت کرده است که ایشان میگوید: این آیه به حاکمان سیاسی یعنی سلاطین اشاره دارد.[7] این استناد با واقعیت تناقض دارد زیرا سلاطین مدت زیادی پس از صحابه روی کار آمدند. سپس طبری در ادامه به جمعی از اهل ثقه اشاره میکند که این آیه را به اهل علم و فقه نسبت دادهاند؛ از جمله جابر بن عبدالله و مجاهد. در برخی منابع نیز چند گروه در این باره ذکر شدهاند: اهل فقه در دین و عقل، اهل علم، اهل فقه و دانش.[8] روایتهای دیگر نیز وجود دارد که عبارت اولی الامر را به اهل علم یعنی فقها و علما تفسیر میکند. برداشت مفهوم علما و فقها از این آیه با قدری تناقض همراه است، زیرا لازم میآید که فهم این دو اصطلاح با عبارت "اهل فقه و علم" مقایسه شود.
طبری میگوید: مفسران دیگری مانند مجاهد، شأن نزول آیه را دربارهی تمام اصحاب محمد میدانند.[9] آنگاه طبری روایتی از عکرمه میآورد که گفته است این آیه به ابوبکر و عمر اشاره دارد و این روایت تأثیر بحث و جدلهای مربوط به مسألهی رهبری جامعهی اسلامی بین سنی و شیعه را نشان میدهد. امام فخر رازی مفسر قرن دوازدهم هجری (متوفای 1209) شرح مفصلی از این آیه و تفاسیر گوناگون آن را آورده است و میگوید: مفسران اتفاق نظر دارد که اولی الامر بر خلفای راشدین دلالت میکند. دیگران نیز گفتهاند که این عبارت به تعدادی از فرماندهان نظامی از جمله عبدالله بن حذافه و خالد بن ولید اشاره دارد. دربارهی خالد بن ولید امام رازی به اختلاف بین ایشان و عمار بن یاسر اشاره میکند. در پایان در تفسیر ثعلبی آمده است که حسن بصری، مجاهد و ضحاک روایتی از ابنعباس آوردهاند که از نگاه او منظور از این عبارت علمایی هستند که صاحب فتوا در شریعت هستند و دین را به مردم آموزش میدهند.
امام رازی در ادامه تأکید میکند که اجماع حجت است زیرا تنها با موافقت علمایی صورت میگیرد که احکام شرعی را از قرآن و سنت استخراج میکنند. این علما در فرهنگ اسلامی به "اهل حل و عقد" موسومند. ایشان در تفسیر این آیه تنها به علما اشاره کرده است و میگوید: تنها این گروه از علما هستند که قدرت امر و نهی بر اساس شریعت را دارا هستند. وی معتقد است که متکلمان و محدثانی که نمیتوانند احکام شرعی را از نصوص استخراج کنند در اهل حل و عقد جای نمیگیرند و در نتیجه اولی الامر به شمار نمیآیند.
پس از چند دهه استاد رشید رضا در تفسیر المنار ضمن موافقت با امام رازی عبارت اولی الامر را اهل حل و عقد بین مسلمانان میداند؛ یعنی امیران یا حکام سیاسی نه فرماندهان نظامی به معنای پیشین. حکام (قضات)، علما، فرماندهان لشکر و سایر رؤسا و رهبرانی که مردم در دشواریها به آنان مراجعه میکنند و از آنان امید خیر و نیکی دارند.[10] همانگونه که دیدیم استاد رشید رضا بین امرا و فرماندهان نظامی تفاوت قایل است و از معنای دوران قدیم و پس از آن دور میشود، زیرا این لفظ در تفاسیر به فرماندهان نظامی اطلاق میشود. رشید رضا هشدار میدهد که آیه به معنی اطاعت مطلق از اولی الامر نیست بلکه اطاعت از خدا و رسول اوست؛ زیرا آیهی بعدی میگوید: "فإن تنازعتم فى شىء فردوه إلى الله والرسول" اگر در چیزی اختلاف کردید آن را به خدا و رسول او ارجاع دهید. پس زمانی که اولی الامر بر اساس احکام خدا و سنت عمل کردند اطاعت از آنان واجب است اما اگر چنین نکردند و به ظلم و سرکشی روی آوردند اطاعت از آنان حرام است.[11] ایشان میگوید: عملکرد حکام سیاسی (امیران و سلاطین) منوط به فتاوای علماست زیرا علما، امیر امراء هستند.
استاد رشید رضا در جای دیگر اولو الامر را با اهل حل و عقد برابر میداند و در توصیف این گروه از مردم شیوهی نوینی اتخاذ میکند. ایشان اهل حل و عقد را شامل همهی کسانی میداند که مورد اعتماد امت و جماعت مسلمان هستند و شامل علما و فرماندهان لشکرها و رهبران جامعه با بخشهای گوناگون آن از قبیل تاجران و صنعتگران و کشاورزان میداند. در نتیجه رهبران اتحادیهها و سران احزاب و هیأتهای تحریر روزنامهها و نویسندگان آن همه در اهل حل و عقد جای میگیرند. وی تأکید میکند که اطاعت از اینان اطاعت از اولو الامر است. نباید فراموش کنیم که رشید رضا سردبیر روزنامهی المنار بود و معلم ایشان محمد عبده نیز از نویسندگان برجستهی روزنامهی عروة الوثقی بود. بیشک ایشان خود و استادش را شامل اولو الامر میداند.[12]
اکنون به نامههای سیاسی میپردازیم که قدیمیترین آن نامهی عثمانی جاحظ (متوفای 869) برای است؛ این نامه بدون شک قدیمیتر از نامهی ماوردی است اما نسبت به آن از شهرت کمتری برخوردار است در عین حال معنای کامل موضوع این آیه را در بردارد و نگاه جدیدی از آن ارائه میدهد. جاحظ در این نامه به وسعت تفسیرهای موجود دربارهی این آیه میپردازد و میگوید: برخی از مفسران قرآن چنان فهمیدهاند که این آیه به تعداد مشخصی از کارگزاران پیامبر اکرم- صلّي الله عليه وسلّم- و والیان و امیران لشکری ایشان از جمله ابوموسی اشعری اشاره دارد. برخی دیگر نیز گفتهاند منظور سلاطین و امیران هستند و برخی نیز منظور از آن را صحابهی پیامبر اکرم یا تمام مسلمانان دانستهاند.[13] تفسیر اخیر به حاکمیت اخلاقی و سیاسی تمام مسلمانان یا نیکوکاران امت اشاره دارد. دیگر نامههای سیاسی مشهورتر در دورانهای بعدی معنای اولی الامر را منحصر به حاکمان سیاسی در بین گروههای اسلامی مختلف میداند. ماوردی (متوفای 1058) در احکام السلطانیه با اشاره به این آیه منظور از آن را اطاعت کامل و واجب مسلمانان از پیشوایان صاحب امر میداند.[14] ایشان در این مورد به حدیثی از ابوهریره استناد میکند که فرمود: پیامبر اکرم- صلّي الله عليه وسلّم- فرموده است: پس از من حاکمانی خواهند که برخی نیکوکار و برخی ستمگرند. سخنشان را بشنوید و در راه حق از آنان فرمان ببرید اگر نیکی کردند به سود شماست و اگر بدی کردند به سود شما و به زیان آنان خواهد بود.[15] در قرن چهاردهم میلادی، امام ابنتیمیه در فتاوای خود با اشاره به آیههای 58 و 59 سورهی نساء میگوید: این دو آیه به اطاعت کامل از خدا و رسول امر میکند و منظور از عبارت اولو الامر متولیان امر هستند یعنی حکام سیاسی. ایشان در کنار اطاعت میگوید: متولیان امر شایستهی نصیحت و خیرخواهی هستند. [16] ابنتیمیه اصرار دارد در سیاست شرعی که در صورت طغیان و سرپیچی حاکم، مسلمانان باید وظیفهی خود را در برابر او به نحو احسن انجام دهند.[17]
فکر سیاسی و دینی سید قطب پیرامون حکومت اسلامی و مسألهی حاکمیت، تأثیر زیادی بر روی کسانی که امروزه به اسلامگرا مشهورند گذاشته است؛ ایشان آنگونه که انتظار میرفت چندان بر روی عبارت اولی الامر توقف نمیکند، بلکه بر این باور است که حاکمان نیز در سلک کسانی جای میگیرند که اطاعت از خدا و رسول بر آنان واجب است. ایشان عبارت مذکور را در دو جا تفسیر میکند: نخست: نص قرآن اولو الامر را مؤمنانی میداند که شرایط اجرای احکام اسلامی دربارهی آنان وجود دارد. سپس میگوید: این احکام با اطاعت خدا و رسول و با حاکمیت و حق فتوا در سایهی قرآن و سنت ارتباط دارد. سید قطب در دورهای از زندگی خود حاکمیت را تنها برای خدا میدانست که بر تمام جوانب زندگی انسان حاکم است و شریعتش را در قرآن معین کرده است.[18] او در جای دیگر میگوید: منظور از اولو الامر مؤمنانی هستند که به شریعت خدا و سنت رسولش پایبند هستند یعنی همان عبارت نخست خود را میآورد.
در پایان به این نتیجه میرسیم که در طول زمان تغییر و تحول زیادی در معنای عبارت قرآنی اولو الامر صورت گرفته است. در دو قرن اول هجری این عبارت در منابع تفسیری به معنی صاحبان فقه و دانش و امرای لشکر آمده است و به کسانی اطلاق میشود که از قدرت اخلاقی مبتنی بر شناخت از احکام شریعت و کارایی در مسایل نظامی برخوردار بودند. در قرن سوم هجری دامنهی معنایی این عبارت گسترش یافت و رهبران سیاسی را با ورود اصطلاح سلطان در ادبیات تفسیری در بر گرفت. همانگونه که در مورد جاحظ و طبری دیدیم در آن زمان معنای دومی نیز برای لفظ "امر" به حاکمیت سیاسی اضافه شد. پیامد بحث و جدال مذهبی در خصوص مشروعیت رهبری جماعت را نیز دیدیم تا جایی که برخی عبارت اولو الامر را به خلفای راشدین به ویژه ابوبکر و عمر نسبت دادهاند. عبارت اولو الامر گسترهی معنایی دیگری نیز پیدا کرد و آن اصطلاح اهل حل و عقد بود که انواع گوناگونی از حاکمیت به ویژه حاکمیت دینی، اخلاقی و سیاسی را در برمیگرفت. رشید رضا در تفسیری نوین عبارت اولو الامر و اهل حل و عقد را شامل علما و فقها و شخصیتهای سیاسی و عمومی میداند که به نفع مردم کار میکنند مانند فعالان سندیکاها و روزنامهنگاران. میتوان گفت که رشید رضا در اینجا مفهوم اولو الامر را قدری عمومیت داده است.
با این گستردگی معنایی عبارت اولو الامر، میبینیم که از دیدگاه ابنتیمیه و نگرش اسلامی سید قطب معنای این عبارت قدری محدود میشود؛ هر دو بزرگوار تا حدی متأثر از نامههای سیاسی دوران میانه و متأخر هستند نه تفاسیر قدیمی و میانه. برای پرهیز از مضمون محتوایی و غنی این عبارت مهم در تفاسیر منسوب به ابن عباس تا رشید رضا، ابنتیمیه و کسانی که پس از او آمدهاند در نتیجهی مقتضیات تاریخی و سیاسی دوران خود، معنای آن را به حاکیمت سیاسی محدود کردند که آن را در قرآن و سنت فرض میدانستند. سید قطب با این دیدگاه و به کار بردن اصطلاح حاکمیت، تحول مهمی در معنای رایج عبارت اولو الامر در دوران ما قبل معاصر به وجود آورده است. اصطلاح حاکمیت و معنای آن از میراث خوارج رانده شدهای گرفته شده است که در قرن اول هجری با جملهی "لا حکم الا لله" با علی بن ابیطالب جدال میکردند. آشکار است که منشور سیاسی دینی که سید قطب در تفسیر آیهی 59 سورهی نساء آورده است به حاکمیت خوارج باز میگردد و در تفسیر ایشان تأویل رایج عبارت را حتی در محافل فقهی قرون اولیه به فراموشی سپرده میشود. ماوردی با اینکه بر کلمهی "امر" به معنی حاکمیت سیاسی تمرکز میکند، بر این باور نیست که این حاکمیت به تفویض الهی محدود باشد. او به قرآن و حدیث و منابع غیر اسلامی و جاهلی استناد میکند تا ضرورت حاکمیت سیاسی زمانی را نشان دهد. معنای امر در نزد ابنتیمیه معنایی عملی و دنیوی است که ضروریات دینی و دنیایی آنرا ایجاب میکند و در کتاب احکام السلطانیه به حاکمیت دنیوی سیاسی و نه دینی اشاره میکند.
در نوشتههای ابنتیمیه پدیدهی مطلقگرایی سیاسی مشاهده میشود؛ بنابراین برداشت او از سیاست شرعی، اطاعت از رهبر جماعت و ضرورت خیرخواهی همکاران و پیروانش در حق او کاملاً ضرورت دارد. شرایط تاریخی نامساعد دوران او – به علت حملهی صلیبیها و مغول به سرزمینهای اسلامی – در این تحول نقش فراوانی داشتند. مشهور است که حکومت خودکامه و استبدادی در شرایط سخت بسیار جذابیت دارد و این واقعیت در فرهنگ و میراث اسلامی که در شرایط مشابهی تدوین شده است کاملاً به چشم میخورد. فهم این سیر تکاملی به مثابه یکی از نشانههای تحول کامل مفاهیم اولیهی اسلامی دربارهی حاکیمت سیاسی و دینی است و امر مهمی به شمار میرود.
* مرکز پژوهشهای اسلام و دموکراسی؛ چهارمین همایش سالانهی واشینگتن
[1] تفسير مجاهد (اسلام آباد، بدون تاريخ) 1: 162-163.
[2] تفسير مقاتل (قاهره، 1969؟) 1: 246
[3] تفسير عبدالرزاق (بيروت 1999) 1: 464-465
[4] صحيح بخارى (بيروت، بدون تاريخ) 6: 376
[5] تفسير طبرى (بيروت 1997) 4: 150
[6] همان منبع، 4: 151
[7] همان منبع
[8] همان منبع، 4: 152
[9] همان منبع.
[10] تفسير المنار (بيروت 1999) 5 : 147
[11] همان منبع، 5: 150
[12] همان منبع، 5 : 152
[13] نامهی عثماني (قاهره 1955) ص115 حاشیه.
[14] احكام السلطانيه (بيروت 1996) ص13.
[15] همان منبع، ص13-14.
[16] مجموع فتاوى (رياض 1998) 18 : 7.
[17] سياست الشرعيه (قاهره 1951) ص28.
[18] فى ظلال القرآن (قاهره 2001) 2: 691
[19] همان منبع، 2: 692
نظرات