چکیده

قرآن کریم و سنّت پیامبر-صلى‌الله‌علیه‌وسلم- روش کامل و جامعی را برای تأمین سلامت روان و علاج بیماری‌های روانی و مشکلات انسان به ارمغان آورده است که از ایمان به خدا و ایمان به وحدانیت او سرچشمه می‌گیرد. قرآن کریم در بسیاری از آیات کریمه‌ی خود، بر اهمیت ایمان تأکید می‌کند، زیرا ایمان به خداوند متعال، اساس سلامت روان است که در اسلام از آن به حُسن خُلق تعبیر می‌شود و پایه‌ای برای ایجاد شخصیت بهنجار است که در ‌‌نهایت اعتدال و توازن قرار دارد. بر این اساس، اسلام شاخص‌هایی را برای تأمین سلامت روان انسان، تعیین‌کرده‌است که در ایمان به خداوند متعال و یکتایی او، تقوی و پرهیزکاری و برخوردار بودن از خصال مثبت و مفید و به‌کارگیری آن‌ها در همه‌ی جنبه‌های زندگی، خلاصه می‌شود. هم‌چنین، تنها معیار ثابت برای تشخیص رفتار بهنجار از نابهنجار و سلامت روانی از بیماری روانی، اسلام است. به‌گونه‌ای که در مورد بهنجار یا نابهنجار بودن رفتاری حکم می‌کند، لذا برای تأمین سلامت روانی انسان، احکامی را وضع نموده که مبتنی بر فطرت و طبیعت او و هماهنگ و متناسب با غایت و هدفی است که انسان برای آن آفریده شده است. 

بنابراین شناخت اسلام و پیروی از همه‌ی جوانب آن: عقیده، احکام، عبادات و اخلاق، روان انسان را تزکیه نموده و شخصیتش را پرورش می‌دهد. هم‌چنین راه صحیح و سالم را به او می‌شناساند، تا دریابد که با پایبندی به آن و پیروی از فرامین الهی می‌تواند از درجه‌ی بالایی از سلامت روان و اعتدال و توازن در شخصیتش برخوردار شود و به این ترتیب به رشد و کمال خود و سعادت و خوش‌بختی‌ دنیا و آخرتش دست یابد. 

واژه‌های اصلی: سلامت، اسلام، شخصیت بهنجار، شخصیت نابهنجار. 

 

مقدمه

همه‌ی مکاتب روان‌شناسی، در مورد سلامت روان-سوای اختلاف در جزئیات- اساساً با نگرش مادی به ماهیت انسان می‌نگرند و در مطالعات و بررسی‌های خود جنبه‌ی معنوی او را نادیده می‌گیرند. این دیدگاه مادی تأثیر چشم‌گیری بر مطالعات روان‌شناسی، روش تحقیق و روش‌های درمان بیماری‌های روانی و تفسیر بیماری‌ها و اختلالات رفتاری و علاج مشکلات انسان داشته است. در میان نظریات روان‌شناسان غربی در مورد دست‌یابی به سلامت روان نمی‌توان، نظریه‌ای یافت که به اهمیت دین و جنبه‌ی روحی انسان و ارزش‌های اخلاقی در پرورش شخصیت وی و یا به نقش دین در سازگاری فرد با جامعه و کارایی آن در مواجهه با مشکلات زندگی، توجه نموده‌باشد. ازاین‌رو، نمی‌توان انتظار داشت، روان‌شناسی نوین ‌بتواند، شخصیت بهنجار و متکامل را بدون توجه به جنبه‌ی روحی انسان، پرورش دهد. 

بر این اساس «دانشمندان روان‌شناس، علی‌رغم تخصصشان در همه‌ی رشته‌های روان‌شناسی، نمی‌توانند ادعا کنند که پس از بررسی‌ها و تحقیقاتشان در مورد انسان، حقیقتی از نفس او را شناسایی کرده و توانسته‌اند تفسیر درست و مقبولی از رفتار انسان ارائه دهند، زیرا صفات نفس در برابر روش‌های تجربی و ابزارهای جدید بررسی‌های علمی، مانند به‌کار گرفتن منطق استنباط، قیاس، مشاهده و سایر روش‌های مادی، مانند معیار‌ها و مقیاس‌ها (به منظور شناخت پایایی و اعتبار داده‌های آماری) خاضع و رام نیست». 

اگر حقیقتاً علم روان‌شناسی ‌بخواهد، حقیقت انسان را بشناسد و برای دست‌یابی به قانون و دانش پخته‌ای در مورد شخصیت انسان بکوشد، بایستی وسایل و اهدافش را تغییر دهد و زاویه‌ی دید تنگ و محدودش را درباره‌ی انسان گسترده‌تر سازد، تا به نتایجی دست‌یابد که بر پایه‌ی آن بتواند، رفتار انسانی را به صورت درست و سالم تفسیر کند. علم روان‌شناسی هرگز به چنین نتایجی نمی‌رسد، مگر آن‌که از روش و برنامه‌ی اسلام پیروی کند، روشی که ماده و نظریات و افکار آن از علم خداوند متعال و آیات روشن و واضح او سرچشمه گیرد. به این ترتیب می‌تواند تحقیقات و مطالعاتش را عمیق و گسترده سازد و دچار فرضیه‌های نادرست، تفسیرات ناقص و ضعیف و تحلیلات سطحی و متناقض و متضاد با خود نشود. 

روان‌شناسان جدید ادعا می‌کنند، در مطالعات و تحقیقاتشان روش تجربی را به‌کار می‌برند؛ روشی که مانع می‌شود آنان به بررسی و مطالعه‌ی جنبه‌ی روحی انسان بپردازند. ادعایی که آنان به آن استناد می‌کنند، این است که هیچ‌کس نمی‌تواند، جنبه‌ی روحی انسان را جهت مطالعات حقیقی برای روش‌های تجربی، رام گرداند. زیرا جنبه‌ی روحی از قیاس و اندازه‌گیری و روش‌های کنترل تجربی گریزان است. واضح است که این ادعا‌ها ارزش و اعتبار علمی ندارد، بلکه تن‌ها، نشان‌دهنده‌ی قصور فکر آنان است که به موجب آن، ادعامی‌کنند که درباره‌ی انسان مطالعه می‌نمایند، درحالی‌که مطالعاتی که درباره‌ی شخصیت انسان انجام‌می-دهند، مطالعاتی جزئی و معیوب و ناقص است. این مطالعات، آنان را از یافتن راه‌های صحیح و مطمئن و ایده‌آل جهت راهنمایی و ارشاد انسان و درمان بیماری‌های روانی او و شناسایی عوامل حقیقی که منجر به اضطراب و تشویش او می‌شود، عاجز ساخته است. 

شایسته است که تحقیقات تجربی و کلنیکی، روش دیگری را برگزینند که کمترین ضرر و آسیب را در بررسی و مطالعه‌ی رفتار انسانی داشته باشد. روشی که تنها بر تجربه و آزمایش متکی نباشد، بلکه بر توصیف درست و دقیق نفس انسان متکی بوده و به مثابه‌ی چراغ و مشعلی در فهم رفتار انسان بهره ببرد. 

به‌کارگیری روش‌های تجربی روان‌شناسی در مطالعه و بررسی شخصیت انسان، تلاشی بیهوده و روشی ناکارآمد است که نتیجه‌ی یک شناخت ناقص می‌باشد، زیرا این مطالعات از روش تجزیه و تحلیل برای بررسی اجزایی از شخصیت انسان بهره می‌گیرد، به‌گونه‌ای که شخصیت انسان را به عناصر و اجزایی تقسیم می‌کند تا به سهولت برای مطالعات علمی و تحقیقات آزمایشگاهی رام و خاضع گردد. البته تصور چنین چیزی در مطالعه و بررسی شخصیت انسان مقدور نیست، زیرا عقل انسانی هر چند از توانمندی و ذکاوت برخوردار باشد و بتواند اسلوب‌ها و ابزارهای جدید را به‌کارگیرد، اما تا زمانی که در فهم و علاج بیماری‌های روانی و درمان نفس انسانی روش‌های تجربی و تطبیقی و تحلیلی و مادی را دنبال کند، ره به جایی نخواهد برد. 

ازاین‌رو، اختلافات زیادی بین مکاتب مختلف روان‌درمانی درباره‌ی نحوه‌ی نگرششان به ماهیت انگیزه‌های اساسی محرک رفتار و ماهیت تهدیدهای اضطراب‌برانگیز و عوامل ایجادکننده‌ی نشانه‌های بیماری‌های روانی و عقلی وجود دارد. این اختلافات، سبب شده که رسیدن به یک اتفاق نظر کلی، میان همه‌ی مکاتب مختلف روان‌شناسی، پیرامون یک نظریه‌ی متکامل درباره‌ی شخصیت و سازگاری آن و عوامل ایجادکننده‌ی ناسازگاری و روش‌های درمانی با مشکل مواجه شود. چنان‌که هر یک از مکاتب موجود، از یک دید و زاویه‌ی معین و محدودی به انسان می‌نگرد و نمی‌توانند با دیدی کلی و همه‌جانبه به انسان بنگرند و همین امر موجب شده آنان از فهم درست و دقیق انسان عاجز و ناتوان گردند. 

بنابراین، غفلت و بی‌توجهی روان‌شناسان جدید به جنبه‌ی روحی انسان و سلامت روان، منجر به درک نادرست آنان از شخصیت انسان و عوامل تعیین‌کننده‌ی شخصیت بهنجار و نابهنجار و هم‌چنین سبب ناتوانی آنان از ارائه‌ی مفهومی واضح و دقیق از سلامت روان شده است. 

بدین‌جهت بعضی از نظریات روان‌شناسی جدید نتوانسته‌اند، تفسیر درست و صحیحی از ماهیت انسان ارائه دهند و این امر، سبب اختلاف‌نظر و تناقض آرای میان مکاتب مختلف روان‌شناسی شده است؛ مانند نظریه‌ی روان‌کاوی فروید و نظریه‌ی رفتارگرایی واتسون و نظریه‌ی گشتالت و دیگر نظریات و رویکردهای روان-‌شناسی که رهبران آن‌ها بر مطالعه‌ی انسان به‌دور از مصدر و خالقش اهتمام می‌ورزند و انسان را از هدفی که برای آن خلق شده است، عزل نموده و او را در جایگاه پایین‌تری از انسانیت خود قرار داده‌اند. چنین مشکلی، از آن‌جا سرچشمه می‌گیرد که ارائه‌دهندگان چنین نظریاتی به منهج ربانی، مؤمن نیستند؛ منهجی که قرآن کریم است و خداوند متعال برای اصلاح جهانیان وضع و توصیف نموده است. 

هم‌چنین در زمینه‌ی شاخص‌های بهداشت روانی که روان‌شناسان معاصر، وضع کرده‌اند، می‌توان گفت که همه‌ی آن‌ها بر محور سازگاری و توافق فرد با خود و جامعه‌اش و میزان توانایی و کارایی او در انجام امور واقعی زندگی و تأمین نیازهای مادی دنیوی‌اش می‌چرخند. روان‌شناسان جدید، مطابق با نگرش مادی حاکم بر مطالعات روان‌شناسی نوین، هیچ توجهی به جنبه‌ی روحی انسان و اهمیت نقش دین و ایمان در سلامت روانی نشان‌نداده‌اند. تنها تعداد بسیار کمی از روان‌شناسان جدید و روان‌کاوان، مانند ویلیام جیمس (willam. james) و کارل یونگ (carl. yung) و ۱. ۱. بریل (A. A. Bril) و هنری لینگ (Henry. linke) اخیراً شروع به فهم و شناخت اهمیت دین و ایمان به خدا در ایجاد سلامت روان نموده‌اند. 

 

ذات انسان: 

قرآن کریم در آیات بسیاری به کیفیت آفرینش انسان پرداخته و اساس آفرینش او را از ماده و روح، بیان کرده‌است. بر اساس آیات قرآن، وقتی انسان جنین است، روح در او دمیده می‌شود و نفس یا روان به‌وجود می‌آید. نفس به این معنا شامل جسم و روح است که دو چیز جدا و مستقل از هم نیستند، بلکه در یک کل متکامل و هماهنگ ترکیب یافته‌اند. 

در نفس یا روان انسان، جنبه‌ی جسمی شامل انگیزه‌های فیزیولوژیکی و مادی و تبعیت از هوی و هوس و شهوات و لذایذ جسمانی می‌باشد، و جنبه‌ی روحی در بردارنده‌ی همه‌ی فعالیت‌های معنوی است که انسان انجام می‌دهد، مانند گرایش به خدا‌شناسی و بندگی و عبودیت او، تقوی و پرهیزگاری، کسب ارزش‌ها و فضایل والای اخلاقی، مانند خیر و نیکی، مهربانی، دوستی، صداقت، امانت‌داری، عدالت و اشتغال به امور فکری و عقلی. قرآن کریم سه حالت از نفس را بیان نموده است: نفس امّاره، نفس لوّامه، نفس مطمئنه. هر یک از این حالات بر شخصیت انسان، تأثیر خاصی دارند. طبیعت نفس امّاره -که از پایین‌ترین درجه‌ی رشد و تکامل برخوردار است- چنین است که انسان را به همه‌ی انواع زشتی‌ها و ناپسندی‌ها امر می‌کند، زیرا از خداوند متعال دور است و مطیع و منقاد خواهش‌های شهوانی و خواسته‌های شیطانی است، در مقابل نفس امّاره، نفس مطمئنه قرار دارد که عالیترین درجه‌ی نفس را از لحاظ ایمان و وصول به کمالات و فضایل داراست؛ نفسی است که مطیع و فرمان‌بردار خداوند متعال است و به سبب معارضه‌اش با شهوات، اضطراب را در انسان می‌زداید و به او آرامش و اطمینان می‌دهد، به همین خاطر به نفس مطمئنه توصیف شده است. اما نفس لوّامه، نفسی است که صاحبش را به‌خاطر کوتاهی در عبادات یا گناهانی که مرتکب می‌شود، سرزنش می‌کند. از این رو، آرامش و اطمینان همیشه بر وی حاکم نیست، زیرا با کوتاهی در عبادات یا لغزش در گناهان، آرامش او به‌هم‌می‌خورد و به اضطراب و تشویش دچار می‌شود. بر این اساس، شخصیت بهنجار در اسلام، فردی است که دارای نفس مطمئنه است و کل شخصیت او در یک حالت اعتدال و توازن قرار دارد. بین خواسته‌های مادی و خواسته‌های روحی‌اش تعادل برقرار می‌کند و نیازهای خود را بدون افراط و تفریط و در حدود شرع برآورده می‌سازد. 

بنابراین «نفس مطمئنه،‌‌ همان الگویی است که انسان مسلمان می‌کوشد، به آن دست یابد و حالتی است که فرد در آن، بیماری حیرت و شک، شهوت و فریب و گمراهی را نمی‌شناسد و الگوی کاملی برای دست‌یابی به سلامت روان است، از این رو، روی آوردن انسان مسلمان به خداوند متعال و روز آخرت و ذکر و دعا و التماس و توبه با تضرع و زاری به درگاه خدا، موجب آرامش روانی او می‌‌شود و به‌خاطر استعداد و آمادگی و رضایت و عقیده‌ای راسخ که پیدا کرده و امید به زندگانی پاکیزه‌ای که خداوند به مؤمنان توبه‌کننده‌ی صالح خودش وعده داده است، از بیماری‌اش شفا می‌یابد. 

 

تعریف و مفهوم سلامت روانی از دیدگاه اسلام: 

تعریف سلامت روانی از دیدگاه اسلام: 

بهداشت روانی این است که انسان براساس فطرتش، همیشه در حال تقرب به خداوند بوده و با مردم در صلح و صفا و سازگاری بوده و دارای سلامت جسمی و موفقیت در زندگی، باشد 

بهداشت روانی، حالتی است که در آن انسان، احساس رضا و آرامش کند و با حُسن خُلق با خدا و با خود و با مردم تعامل داشته باشد. 

بهداشت روانی در اساس،‌‌ همان ارزش فرد است که در خلال عمل و رفتار و تصرفاتش بروز می‌کند. این ارزش، نه از طریق اشیا و افکار، تعیین می‌شود و نه به شکل آرا و نظریاتی متبلور است که انسان را از ارزش‌های دینی دور می‌سازد. بلکه گرایش و نگرش انسان به خیر و نیکی است و خیر و نیکی آن است که رفتار و تصرفات انسان به‌خاطر رضای خدا باشد. 

بهداشت روانی؛ یعنی، توانایی فرد بر کنترل خود در پیروی کردن از هوی و هوس و خالص گردانیدن بندگی و عبودیت برای خداوند متعال، از طریق محبت و دوستی، اطاعت و پیروی، دعا و نیایش، ترس و امید، توکل به خدا همراه با تزکیه‌ی نفس و پرورش آن از طریق عمل به تکالیفی که خداوند بر بندگان تشریع و مقرر نموده است. هم‌چنین داشتن توانایی تعامل با محیطی که در آن زندگی می‌کند و داشتن رفتار مفید و سازنده، نسبت به خود و اجتماعی که در آن زندگی می‌کند، تا او را قادر سازد، در مواجه با مشکلات و بحران‌های زندگی، به شیوه‌ای مثبت و بدون ترس یا اضطراب، با پذیرش خود و واقعیت زندگی‌اش تعامل کند و با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، سازگاری داشته باشد. 

سلامت روانی از دیدگاه اسلام: 

رسیدن به سلامت روان، غایت و مراد روان‌شناسی است. برای تحقق این امر، روان‌شناسان به منظور کمک به انسان، در شناسایی نشانه‌های سلامت روان و عواملی که آن را بهبود و ارتقا می‌دهد، مطالعاتشان را در زمینه‌های متعددی گسترش داده‌اند. ازاین‌رو، شناسایی روش‌هایی که این عوامل را تقویت و محافظت می‌کند و تشخیص علایم و نشانه‌های انحراف از تعادل و سلامت روانی و عواملی که موجب انحراف و بیماری می‌-شوند و شناخت راه‌های درمان و روش‌های پیشگیری از بیماری را در سر لوحه‌ی مطالعات خود قرار داده-اند. اسلام، در مورد شناخت ویژگی‌های سلامت روان از روان‌شناسی جدید، گوی سبقت ربوده است، مسلمانان را تشویق نموده، تا خود را به صفات و ویژگی‌های خوب و نیکو، آراسته نمایند. اسلام چیزهای پاکیزه و طیب را به‌منظور دست‌یابی مسلمانان به سلامت روان، حلال نموده است، همان‌طور صفاتی را که بیانگر ضعف سلامت روان است، به آن‌ها نمایانده، تا خود را از آن برحذر دارند. پلیدی‌ها را برای آن‌ها حرام نموده تا در دام آن نیفتند. کسی که صفات و اخلاق «عبادالرحمن» را بشناسد، درمی‌یابد که این‌ها صفات و ویژگی‌های شخصی هستند که از سلامت روان برخوردار است،‌‌ همان ویژگی‌هایی که روان‌شناسان جدید، آن را از علایم و نشانه‌های سلامت روان تلقی می‌کنند. کسی که معاملات اسلامی را بررسی و مطالعه می‌کند، درمی‌یابد که خداوند سبحان، نعمت‌ها و خوبی‌ها را برای انسان روا دانسته، تا سلامت روانی او تحقق یابد. به مسلمانان سفارش نموده که بکوشند، بیشتر احکام و تکالیف دینی را انجام دهند. بدی‌ها و منکرات را حرام نموده و مسلمان را از انجام آن‌ها نهی نموده است، چون موجب ضعف سلامت روانی آن‌ها می‌شود. هم‌چنین کسی که از اسرار و حکمت فرض شدن عبادات بر مسلمانان مطلع باشد، درمی‌یابد که حکمت فرض شدن آن‌ها اصلاح نفس و تزکیه‌ی آن است و پی‌می‌برد که انجام فرایض و احکام و واجبات، به مثابه‌ی تمرینی است که انسان را بر نفسش چیره و غالب می‌سازد، تا بتواند از قید شهوات آزاد شده و توانایی‌هایش را در آن‌چه برای آخرت او سودمند است، به‌کار گیرد. 

بنابراین فردی که از سلامت روان بالایی برخوردار است، در مواجهه با شرایط و احوال زندگی با «خُلق عظیم» برخورد می‌کند، به‌ندرت مرتکب گناه می‌شود، از گناهان کبیره، دوری می‌جوید و جز در موارد اندکی مرتکب گناهان صغیره نمی‌شود و به کارهای ناپسند و ناروای آشکار و پنهان نزدیک نمی‌شود. وقتی سخن می‌گوید، راست می‌گوید و وقتی وعده می‌دهد، وفا می‌کند. چنین کسی امانت‌دار است و از گفتار دروغ، پرهیز می‌کند. مغرورانه در زمین راه نمی‌رود، زیرا می‌داند که نمی‌تواند زمین را بشکافد و هرگز به بلندای کوه‌ها نمی‌رسد، با تکبر و بی‌اعتنایی، از مردم روی‌نمی‌گرداند، با مردم با حسن خلق معاشرت می‌کند، آن‌چه را که برای خود دوست دارد، برای برادر دینی‌اش روا می‌دارد. بدین صورت محققان مسلمان، اهمیت سلامت روان را از لحاظ ارتباط آن با حسن خلق بررسی و شناسایی کرده‌اند. غزالی می‌گوید: «حُسن خُلق ایمان است و سوء خُلق، نفاق». ابن قیم می‌گوید: «ایمان؛ یعنی، حُسن خُلق». 

براین اساس، لازم است فرد مسلمان نگاه مثبتی به دیگران و به زندگی خود داشته باشد. در مواجهه با رویدادهای زندگی، موضعی نظاره‌گر و تماشاچی نداشته باشد، بلکه بکوشد، در تعامل با این رویداد‌ها آن-چه را مطلوب دین است، انجام دهد، عمل صالح انجام دهد و از کارهای ناپسند دوری نماید. 

عوامل سلامت روان، از دیدگاه اسلام، عبارت‌اند از: 

اولاً: عوامل درونی: مجموعه عواملی هستند که در درون فرد در هم آمیخته و یک کلیت متکامل را به وجود آورده‌اند، شخصی که از این عوامل، برخوردار است، سلامت روان خوبی دارد. مهم‌ترین این عوامل عبارت-انداز: 

۱- ایمان: ایمان، اولین رکن از ارکان و مهم‌ترین آن‌هاست. مقصود از آن عبارت‌است از: 

الف) ایمان به خداوند متعال. ب) ایمان به ملائکه. ج) ایمان به کتاب‌های آسمانی. د) ایمان به پیامبران. ه) ایمان به آخرت. و) ایمان به قدر خیر و شر. هم‌چنین ایمان، شامل انواع سه‌گانه‌ی توحید است: 

الف) توحید ربوبیت ب) توحید الوهیت ج) توحید اسما و صفات خداوند تبارک و تعالی. 

۲- عمل صالح: از مهم‌ترین اعمال صالحی که بر سلامت روان تأثیر مهم و اساسی دارد، عبادات است و از مهم‌ترین عبادات، نماز و زکات و روزه و حج است. 

۳- اخلاق نیکو: مهم‌ترین آن، عبارت‌است از: الف) اخلاص ب) امانت ج) صداقت د) صبر ه) توانمندی و) تواضع ز) حلم ح) عفو و بخشش. 

۴- روابط: منظور از آن، شبکه‌ی روابط و پیوندهایی است که فرد با خدا و خود و دیگران برقرار می‌سازد. 

ثانیاً: عوامل محیطی: منظور از آن، مجموعه عواملی است که دور و بر فرد را احاطه نموده است، مانند خانواده و همسایه‌ها، دوستان، مکان‌های عبادت و آموزش و کار و نیز وسایل ارتباطی که فرد با آن‌ها تعامل و برخورد دارد و موجب می‌شود، فرد، محیط اطراف خود را بهتر بشناسد. 

شاخص‌های سلامت روان، از دیدگاه روان‌شناسان مسلمان: 

از نظر شرقاوی (۱۹۸۵) مهم‌ترین شاخص‌های ایمانی که نشان‌دهنده‌ی سلامت روانی فرد هستند، عبارت‌اند از: 

۱-‌ رضایت: منظور، رضایتی فرا‌تر و کامل‌تر از رضایت از خود است و شامل رضایت از خود است، با در نظر گرفتن توانایی‌ها و امکانات فرد و رضایت از دیگران و رضایت از خداوند متعال که در رضایت به قضا و قدر الهی و رضایت از هستی، جلوه‌گر است. 

۲- التزام و ارتقای نفس: منظور از آن، ترفیع نفس است، برای رسیدن به کمالاتش، از طریق تعهد و التزام به دستورات دین که جسم و روح را دربرمی‌گیرد. اسلام از فرد مسلمان می‌خواهد، به نظافت جسم و سلامت آنکه به منزله‌ی بخشی از ایمان است، توجه کند، چنان‌که پیامبر-صلى‌الله‌علیه‌وسلم- می‌فرماید: «الطهور شطر الإیمان». و بخش دیگر آن،‌‌ همان سلامت روان است. در اسلام عبادات به هر دو جنبه‌ی جسمی و روحی انسان، توجه دارد. فرد مسلمان به دستورات و تعالیم دین، پایبند می‌شود، تا موجبات رشد و تعالی او را فراهم سازد و به سلامت روانی خود دست یابد. بنابراین، لازم است، او معتقدات دینی‌اش را ثابت و محکم گرداند و با تمسک به رفتار و روش اسلامی و اخلاق نیکو، به ادای عباداتش بپردازد. 

۳- فداکاری و ایثار: فرد مسلمان، مال و دارایی خود را به‌خاطر رضایت و خشنودی خداوند متعال، می‌بخشد و از این مرحله، فرا‌تر می‌رود و به مرحله‌ی ایثار می‌رسد، خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ یُؤثرونَ علَى أَنفُسهِمْ و لَوْ کانَ بِهِمْ خصاصَةٌ» (حشر: ۹). 

بنابراین، لازم است، فرد مسلمان، باارزش‌ترین بخش از نفس و مالش را به‌خاطر خشنودی خداوند تبارک و تعالی، فدا کند، زیرا خداوند از مؤمنین در برابر بهشت، جان‌ها و اموالشان را می‌خرد. پس باید محبت و فداکاری و ایثار و گذشت، تنها برای خداوند متعال باشد و رضایت غیر خدا مدنظر نباشد. 

۴-‌ مثبت بودن: اسلام از فرد مسلمان می‌خواهد که در ارتباط با خودش، مثبت‌اندیش باشد، به نظافت شخصی خود توجه کند و سیمای بیرونی خودش را از هر گونه آلودگی پاک کند. همیشه طهارت و وضو، داشته باشد و به طهارت درونی‌اش- با پرهیز از هر‌گونه آلودگی داخلی و افکار بد و منفی که منجر به رفتار انحرافی می‌شود-، اهتمام نماید. هم‌چنین، اسلام از فرد می‌خواهد، در رابطه با پروردگارش، حسن ظن داشته باشد، پیوسته بکوشد رابطه‌ی خود را با پروردگارش، از طریق نماز و دیگر شعایر عبادی بهبود بخشیده و تقویت کند. 

از نظر محمد و مرسی (۱۹۹۴) شاخص‌های بهداشت روانی شامل چهار جنبه از ساختار نفس انسانی به شرح ذیل است: 

۱-‌ جنبه‌ی روحی: ایمان به خدا، انجام عبادات، تسلیم به قضا و قدر الهی، احساس نزدیک بودن به خدا، ارضای نیاز‌ها با امور حلال، مداومت بر ذکر و یاد خدا. 

۲-‌ جنبه‌ی روانی: صداقت با خود، سلامت قلب از کینه و حسد و نفرت، پذیرش خود، توانایی تحمل ناکامی، توانایی تحمل اضطراب و دوری از آن‌چه به روان، آسیب می‌رساند (مانند تکبر، غرور، اسراف، خسّت، کسالت، بدبینی)، پایبندی به اصول و مبادی شریعت، توازن عاطفی، سعه‌ی صدر، خودانگیخته بودن، تمایل به زندگی، کنترل و مهار نفس، ساده‌زیستی، آرمان‌خواهی، اعتماد به نفس. 

۳-‌ جنبه‌ی اجتماعی: دوست‌داشتن والدین، دوست‌داشتن همسر، دوست‌داشتن فرزندان، کمک به نیازمندان، امانت‌دار بودن، شجاعت در بیان حق، دوری از آن‌چه به مردم آسیب می‌رساند (مانند دروغ، فریب‌کاری، دزدی، زنا، قتل، شهادت و گواهی دروغ، خوردن مال یتیم، فتنه‌گری، کینه، حسد، غیبت، سخن‌چینی، خیانت، ظلم)، صداقت با مردم، علاقه به کار، پذیرش مسؤولیت اجتماعی. 

۴-‌ جنبه‌ی بیولوژیکی: سلامت جسم از بیماری‌ها و نقص‌های فیزیکی، داشتن مفهومی مثبت از بدن، توجه به بهداشت جسم، و تکلیف نهادن بر جسم به اندازه‌ی توان آن. 

از نظر یارکندی (۲۰۰۳) شاخص‌های بهداشت روان، شامل پنج جنبه‌ از ساختار روان است که از قرآن و حدیث پیامبر-صلى‌الله‌علیه‌وسلم- نشأت گرفته و عبارت‌اند از: 

۱-‌ جنبه‌ی روحی: ارتباط بنده با پروردگارش، که موجب رشد و تعالی و رسیدن به کمالات و استقامت و پایداری او می‌شود و شامل ایمان به خدا، تسلیم به قضا و قدر او، انجام عبادات، همراه با احساس همیشگی نزدیک بودن به خداست. 

۲-‌ جنبه‌ی جسمی: شامل سلامت جسم از بیماری‌ها، ارضای نیازهای جسمی و بیولوژیکی مانند نیاز به طعام و آشامیدنی، نیاز جنسی، نیاز به فعالیت و استراحت، نیاز به دفع فضولات بدنی، تمرین‌های ورزشی؛ مخصوصاً، آن نوع تمریناتی که موجب تقویت جسم می‌شود، مانند تیراندازی، اسب‌سواری و سیر و سیاحت. 

۳- جنبه‌ی عقلی: شامل کارکردهای عقلی، مانند هوش کلی، استعدادهای درخشان، فعالیت‌های عقلی، مانند توجه، به‌خاطرسپردن، یادآوری و تخیل و... و مقصود از آن، اهتمام به سلامت عقل است و حفظ آن از اموری که باعث نقصانش می‌شود که به نوبه‌ی خود، منجر به اختلال در سلامت عقل می‌شود. 

۴- جنبه‌ی هیجانی: شامل انواع فعالیت‌های مربوط به هیجانات مختلف، مانند محبت و تنفر، ترس و خشم، خوشحالی و شادمانی و... و مواردی از این قبیل که به ثبات هیجانی و یا عدم آن ارتباط می‌یابد. 

۵- جنبه‌ی اجتماعی: شامل تربیت اجتماعی شخص در خانواده و مدرسه و اجتماع است و نیز پذیرش معیارهای اجتماعی، نگرش‌ها، رهبری و اطاعت و روابط اجتماعی او با دیگران. 

از نظر نجاتی (۲۰۰۰) شاخص‌های سلامت روان، از لحاظ رابطه‌ی فرد با خدا و خودش و مردم در پرتو قرآن و سنت عبارت‌اند از: 

۱- در رابطه‌ی فرد با پروردگارش: 

ایمان به خداوند یکتا و بی‌شریک، به کتاب‌های آسمانی، پیامبران، فرشتگان و به روز آخرت و حساب‌رسی بندگانش، تقرب به خداوند متعال با عبادات و پیروی از دستورات او، اخلاص در تقوی و پرهیزکاری، پیروی از فرامین الهی و توصیه‌های رسول گرامی-صلى‌الله‌علیه‌وسلم-، پرهیز از اعمال بد و گناهان و همه‌ی آن‌چه، پروردگار متعال و رسول بزرگوارش-صلى‌الله‌علیه‌وسلم- از آن نهی نموده‌اند. 

۲- در رابطه‌ی فرد با خودش: 

خودش را بشناسد، امکانات و توانایی‌ها و قدر و منزلت خود را بشناسد، آرزو‌هایش در دنیا به اندازه‌ی امکانات و ظرفیت‌هایش باشد، دایماً بکوشد، به کمال انسانی خود، در حدود امکانات و توانایی‌ه?