ـ شهوت‌رانی روح را تباه می‌کند: تا وقتی که تن‌پروری کنیم، فرصتی برای تربیت درون و نفس خود نمی‌یابم. جسمی که فربه شده باشد هنگام مردن در میان انبوهی از مشک هم بوی بد می‌دهد. و چاره‌ی آن این است که تا زنده هستیم مشک ذکر و یاد خدا را بر دل بمالیم.
تا تو تن را چرب و شیرین می‌دهی / جوهر خود را نبینی فربهی
گر میان مشک تن را جا شود / روز مردن گند او پیدا شود
مشک را بر تن مزن، بر دل بمال / مشک چه بود؟ نام پاک ذوالجلال
ـ شهرت طلبی آفت است: بارها انسان را از اینکه خود را در نزد خلق مشهور کند، برحذر می‌دارد. شهرت طلبی یا اشتهاری را نکوهش می‌کند که کبر و غرور یا اسارت را در درون انسان پرورش دهد نه کسب شهرت های مطلوب.
که اشتهار خلق، بند محکم است / در ره، این از بندِ آهن کی کم است؟
قصّه‌ی بازرگان و طوطی و این‌که اسارت طوطی (نماد شهرت‌طلبان) نزد انسان‌ها به خاطر شهرت‌طلبی است، در همین راستاست.
هر که داد او حسن خود را در مزاد / صد قضای بد سوی او رو نهاد
ـ تأثیر لقمه‌ی حلال: کسب حلال و جستن روزی پاک خداوند، نور ایمان، رحم و دلسوزی و روشنی در درون آدمی پدید می‌آورد. بر علم و دانش انسان می‌افزاید و عشق و محبّت را در بین او و همنوعانش پایدار می‌کند.
لقمه‌ای کان نور افزود و کمال / آن بُوَد آورده از کسب حلال
علم و حکمت زاید از لقمه حلال / عشق و رقّت زاید از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام / جهل و غفلت زاید، آن‌را دان حرام
ـ ارزش علم با تهذیب نفس: مولانا علمی را که همراه هوا و هوس و آرزوهای نفسانی باشد، نمی‌پسندد. در جای جای مثنوی از علم ناچیز بشر در برابر علم لایتناهی خداوند، اظهار عجز و ناتوانی نشان می‌دهد.
قطره علم است اندر جان من / وا رهانش از هوا و ز خاک تن
ـ قرب نوافل: همان‌گونه که در پیش‌درآمد مقاله اشاره شد، مولانا در کلام خود برای پروراندن مفهومِ حیات معنادار در پرتو قرآن و حدیث، از احادیث پر بار نبی اکرم(ص) نیز بسیار تأسّی جسته‌است. یکی از آن احادیث، حدیث قدسی معروفی است که بدان قرب نوافل گویند. مولانا در اشعار خود به کرّات از آن استفاده کرده است. قسمتی از آن حدیث این است: «وما يزال عبدي يتقرّب إليّ بالنّوافل حتّى أحبّه، فإذا أحببته كنت سمعه الّذي يسمع به، وبصره الّذي يبصر به، ويده التي يبطش بها، ورجله الّتي يمشي بها، وإن سألني لأعطينّه، ولئن استعاذني لأعيذنّه» و بندة من همیشه با انجام دادن سنت ها به من نزدیک می‌شود تا آن که او را دوست می‌دارم و چون او را دوست داشتم، گوش او خواهم شد که با آن می‌شنود و چشم او می‌شوم که با آن می‌بیند و دست او خواهم‌شد که با آن حمله و دفاع می‌کند و پای او می‌شوم که با آن راه می‌رود و اگر از من چیزی بخواهد، به او عطا می‌کنم، و اگر از شرّ چیزی به من پناه جوید، او را پناه می‌دهم.» (ریاض الصّالحین، ج 1، ص 366)
گفته او را من زبان و چشم تو / من حواس و من رضا و خشم تو
رو که بی یَسمع و بی یُبصر تویی / سر تویی، چه جای صاحب سر تویی
چون شدی من کان للّه از و له / من تو را باشم که کان الله له
5- اهداف اجتماعی:
ـ تباهی در نپرداختن حقوق نیازمندان: مولوی در بیشتر ابیات مثنوی معتقد است که اگر از پرداختن حقوق نیازمندان که بر گردن ما دارند، خودداری کنیم بلا‌ها و گرفتاری‌های متعددی دامنگیرمان خواهد‌شد. از جمله این گرفتاری‌ها تباهیهای اجتماعی است، که فقر و بیماری‌ها به انسان روی می‌آورد و بنیان خانواده‌ها را متزلزل می‌کند.
ابر بر ناید پی منع زکات / و ز زنا، افتد وبا اندر جهات
ـ دنیا و دنیا پرستان: مولوی دنیاگریز نیست و معتقد است که به دنیا به مقدار آن باید توجّه کرد. مفهوم توجّه به دنیا را غفلت دل می‌داند نه تلاش‌های اجتماعی و اقتصادی انسان، همان‌گونه که در قرآن سوره‌ی قصص آیه‌ی 77 آمده‌است: «وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْیَا»
چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن / نی قماش و نقره و میزان و زن
مال را کز بهر دین باشی حمول / نعم مال صالح خواندش رسول
که در بیت آخر به حدیثی از پیامبر خدا (ص) نیز استناد جسته‌است. بنده‌ی حقیقی خدا، به خدا زنده است نه به دنیا. دنیا‌پرستان ارزش‌های اخلاقی را وارونه می‌بینند. شرف و اعتبار را در پستی‌های دنیایی می‌جویند.
سایه یزدان بود بنده خدا / مرده این عالم و زنده خدا
آخر آدم زاده‌ای ای نا خلف / چند پنداری تو پستی را شرف
در بیتی حال کسانی را که همیشه به دنبال جستن کالاهای ناچیز دنیوی هستند، بد تصور می‌کند و برعکس حال عقبی‌جویان را بهتر و آیات 16 و 17 سوره اعلی را یاد‌آور می‌شود.
بد مُحالی جست کو دنیا بجست / نیک حالی جست، کو عقبی بجست
دنیا محل آسایش نیست، اگر انسان به امید راحتی و آسایش در کنجی بخزد، آفتی دیگر به او روی خواهد آورد. زندان دنیا جای استراحت نیست. هیچ گوشه‌ای از دنیا از درّنده‌خویان و حیوان‌صفتان خالی نیست. در دنیا اگر به دنبال آسایش می‌گردیم در خلوت‌گه حضرت حقّ است که آرامش و فراغت دارد و این است زندگی معنا‌دار.
گر گریزی بر امید راحتی / زان طرف هم پیشت آید آفتی
هیچ کنجی بی دد و بی دام نیست / جز به خلوت‌گاه حقّ آرام نیست
والله از سوراخ موشی درروی / مبتلای گربه چنگالی شوی
ـ اهمّیّت تلاش و کار و قبح بیکاری: آدمی تا زنده‌است ناگزیر از تلاش و کوشش است. به تعبیر قرآن کریم: «وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ» ( سوره نجم، آیه 39). مولانا معتقد است حتّی کوشش بیهوده بهتر از خواب و بیکاری است. تا دم آخر حیات نباید فارغ باشی. مفاهیم آیات «فاذا فرغت فانصب» (سوره انشراح، آیه آخر) و «واعبد ربّک حتی یأتیک یقین» (سوره حجر، آیه 99) در ابیات زیر گنجانده شده است:
دوست دارد یار این آشفتگی / کوشش بیهوده به از خفتگی
اندرین ره، می‌تراش و می‌خراش / تا دم آخر، دمی فارغ مباش
تا دم آخر، دمی آخر بُود / که عنایت با تو صاحب سر بُود
ـ اهمیّت مصاحبت با کاملان: مولانا معتقد است که هر کس عقلی جزئی دارد و عقل‌های جزئی کاری پیش نمی‌برد مگر این‌که با کامل عقلان همراه شود. کارها به شیوه‌ی فردی پیش نمی‌رود، انسان ناگزیر از بودن با جماعت است.
مر تو را عقلی است جُزوی در نهان / کامل العقلی بجو اندر جهان
جزو تو از کلّ او کلّی شود / عقل کلّ بر نفس چون غُلّی شود
همچنین هم‌نشینی با مقبلان را چون کیمیا می‌داند، نظر به این‌که مقبلان در زمانه کمیاب هستند، همچون ابوبکر صدّیق (رض) با پیامبر (ص) هم‌نشین شد و در قرآن به صدّیق مشهور شد.
هم‌نشینی مقبلان چون کیمیاست / چون نظرشان کیمیایی، خود کجاست؟
 چشم احمد بر ابوبکری زده / او ز یک تصدیق، صدّیقی شده
همانگونه که با جماعت بودن، کامل عقلی برای انسان می‌آورد، برعکس مصاحبت با نا‌راستان، عقل را کاستی می‌دهد:
هرکه با ناراستان هم سنگ شد / در کمی افتاد و، عقلش دنگ شد
6- عقل‌گرایی: تأکید بر عقل و توصیه به عقل‌گرایی به عنوان یکی از مصادیق زندگی معنا‌دار در مثنوی مولانا بسیار است که به چند مورد اشاره می‌کنیم:
ـ فرصت شمردن ایّام: نیک می‌دانیم که در آیات بی‌شمار و احادیثی از نبی اکرم (ص) به این امر بسیار سفارش شده‌است. مولوی فرصت شمردن ایّام را محصول درک الهی می‌داند. به ما توصیه می‌کند که مواظب این اوقات باشیم. نفحه‌های حقّ یک‌بار برای بنده می‌آید، پس باید آن‌را دریابد. یکی از مظاهر سفاهت انسان ندانستن ارزش وقت و زمان در عبادات است. فرصت نمازها، روزه، صدقات و حج برای کسی که توانایی داشته باشد، دیگر فراهم نمی‌شود. در جهان آخرت آرزوی اهل دوزخ بازگشت به دنیا برای انجام صدقات است که آن‌را از دست داده‌اند.
گفت پیغمبر که نفحت‌های حق / اندر این ایّام می‌آرد سَبَق
گوش و هُش دارید این اوقات را / در ربایید ای چنین نفحات را
نفحه دیگر رسید، آگاه باش / تا از این هم وانمانی، خواجه‌تاش
یکی از فرصت‌های با‌اهمیّت زندگی که یک‌بار برای انسان دست می‌دهد، فرصت ایّام جوانی است. مولانا می‌گوید خوشا به سعادت کسی که ایّام جوانی را غنیمت بداند و دَینِ خود را ادا کند. ایّامی که انسان توانایی، صحّت، نیرو و قدرت قلبی دارد. ایّام جوانی مانند باغی سرسبز، میوه‌ی اعمال و طاعاتش پربار‌تر است.
ای خُنُک آن‌را که او ایّامِ پیش / مُغتَنَم دارد، گزارد وام خویش
اندر آن ایّام کش قدرت بُوَد / صحّت و زور دل و قدرت بُوَد
و آن جوانی همچو باغ سبز و تَر / می‌رساند بی دریغی بار و بَر
ـ موقعیت لرزان اهل قیل و قال در برابر شبهات دینی: یکی از مظاهر سفاهت در عصر ما، قیل و قال‌هایی است که از روی ظنّ و گمان مطرح می‌شود. در قرآن مرتّب به این مطلب پرداخته شده که بر خلاف اهل یقین، افراد صاحب ‌ظنّ و گمان، گرفتار شک و وسوسه هستند و ظنّ هم راه به جایی نمی‌برد. ظنّ و گمان و ایجاد شبه‌ی دینی و به نام دین، بدون شک زیان‌بارتر است.
صد هزاران اهل تقلید و نشان/  افکَنَد در قعر، یک آسیبشان
که به ظنّ، تقلید و استدلالشان / قایم است و جمله پرّ و بالشان
شبهه ای انگیزد آن شیطان دون / درفتد این جمله کوران، سرنگون
ـ معامله و برخورد عقل‌گرایانه با زن: در آن دورانی که مردان با درشت‌گویی و نگاهی تحقیر‌آمیز به زنان نگاه می‌کردند، خداوند متعال در آیات متعدّدی می‌فرماید با زنانتان به خوبی رفتار کنید: «و عاشروهن بالمعروف» و با زنانتان به نیکی رفتار کنید. (آیه 19، سوره نساء( احادیث بی‌شماری هم در مورد برخورد و ملاطفت با زنان از نبی اکرم (ص) نقل شده‌است. مولانا هم در دفتر دوم مثنوی، چند بیتی در خصوص برخورد عاقلانه با زن دارد که می‌گوید مرد عاقل مغلوب زن می‌گردد و جاهل بر زن غالب می‌شود. بنایی که بر اساس سکونت و مودّت نهاده شده، عاقل آن‌را بر هم نمی‌زند. رستم زال و حمزه که نیرومندترین مردان دوران خود بودند، اسیر زن خود بودند. پیامبر (ص) که عالم به سخنان او مباهات می‌کرد با همسرش، عایشه (رض) همدم و هم‌صحبت می‌شد و به آرامش می‌رسید.
چون پیِ یَسکُن الیهاش آفرید / کِی تواند آدم از حوّا بُرید
رستم زال ار بُوَد، وز حمزه بیش / هست در فرمان، اسیر زال خویش
آنکه عالم بندةگفتش بُدی / کَلِّمینی یا حمیرا می‌زدی
ظاهراً بر زن، چو آب ار غالبی / باطناً مغلوب و زن را طالبی
گفت پیغمبر که : زن بر عاقلان / غالب آید سخت و، بر صاحبدلان
باز بر زن جاهلان غالب شوند / کاندر ایشان، تندی حیوان است بند
ـ لغزش آدمی مقدّمه‌ی بیداری اوست: انسان ناگزیر از خطا‌ها و لغزش‌هاست، ولی عاقل امید را از دست نمی‌دهد و لغزش‌ها را به فرصت‌ها بدل می‌کند و با توبه و انابت زمینه‌ی بیداری خود را فراهم می‌کند:
اشتباهی و گمانی در درون / رحمت حقّ است بهر رهنمون
نتیجه‌گیری:
با بررسی گلچینی از ابیات مثنوی مولانا در مورد زندگی معنادار، پژوهش حاضر به نتایجی به شرح زیر منجر گردیده‌است:
مولانا با تأسّی از کلام پروردگار، حیات طیّبه‌ای که آفریدگار انسان برای او به عنوان اشرف مخلوقات در نظر گرفته و سبب سعادت وی در دنیا و آخرت می‌شود، ایمان و عمل صالح می‌داند. این ایمان و عمل صالح به زندگی او معنا می‌دهد، یأس و ناامیدی‎‌های عصر امروز را از او می‌زداید، سر‌زندگی و نشاط جسمی و روحی در انسان به وجود می‌آورد و سبب می‌شود که انسان با خود، هم‌نوع و خالقش تعامل مثبت و سازنده‌ای در زندگی داشته باشد.
ابیات دست‌چین شده‌ی مولوی در سه جهت اعتقادی (تعامل با خالق) و اخلاقی و تربیتی و تزکیّه‌ی نفس (تعامل با خود) و اهداف اجتماعی و عاقلانه زیستن (تعامل با دیگران) بررسی و واکاوی شد. در اهداف اعتقادی، پیوند و ارتباط بنده با پروردگار که او را مبدأ، پایان و انجام هرکاری بداند. زندگی با ایّاک نعبد و ایّاک نستعین انسان را به گونه ای بسازد که خود را در برابر خالق طوری بداند که او فقط بنده است و از بنده توکّل و راز و نیاز بر می‌آید. مرگ اختیاری برای خود برگزیند با گسستن از وابستگی‌ها و ترک نکردن ان شاءالله در زندگی و...
در اهداف اخلاقی و تربیّتی و تزکیه‌ی نفس، مواردی از اشعار مولانا بررسی شد که به زندگی شخصی انسان معنا می‌دهد از قبیل: دوری از حسادت، ترک خودبینی، توجه به آفت‌های زبان، اهمیت ادب، مهار نفس امّاره، حضور قلب در نماز، پرهیز از شکم‌بارگی، اهمیّت صبر، دوری از شهوت و اشتهار، ارزش علم، توجّه به نوافل و ...
در اهداف اجتماعی و عاقلانه‌زیستن هم به توجّه به پرداختن حقوق دیگران، تعامل با دنیا‌دوستی و دنیاپرستان، توجّه به تلاش و کار و قبح بیکاری، مصاحبت و همنشینی با عقلا و کاملان، فرصت شمردن ایّام زندگی، نحوه‌ی رفتار با اهل شک و قیل و قال، بر خورد عقل‌گرایانه با زن و استفاده از تهدید لغزش‌ها و تبدیل آن‌ها به فرصت بیدارشدن.
منابع و مآخذ
1-    قرآن کریم.
2-    ریاض الصّالحین (در سخنان پیامبر امین صلی الله علیه و آله) ج 1، مترجم: استاد احمد حواری نسب،(1383)، انتشارات کردستان.
3-    زمانی، کریم، (1382)، برلب دریای مثنوی معنوی، چاپ اول، نشر قطره.
4-    زمانی، کریم، (1387)، شرح جامع مثنوی، چاپ بیست و نهم، انتشارات اطلاعات.
5-    زرّین‌کوب، عبدالحسین، (1376)، با کاروان حلّه، چاپ دهم، انتشارات علمی.
6-     زرّین‌کوب، عبدالحسین، (1384)، پله پله تا ملاقات خدا، چاپ بیست و ششم، انشارات علمی.
7-    یوسفی، غلامحسین، (1369)، چشمة روشن، چاپ اوّل، انتشارات علمی.