خداوند مهربان بارها در قرآن انسانهای با ایمان را به صبر دعوت کرده است و آن را کلید موفقیت بندگان خدا بیان فرموده است و انگار صبر چاشنی هر امتحان الهی است و ضامن سرافرازی در آزمونهای زندگی.به طبع آن خواستم این فاکتور اساسی زندگی را در" زن" این نمونهی والای" صبر" بیشتر به تصویر بکشم؛ آری زن در همهی مراحل زندگی و در همهی نقشهایش تندیسی در دست راست اوست به نام صبر. آن زمان که دختر است و نقش خواهر و دختری را در خانه به دوش دارد، سنگ صبور مادر، پدر، برادر و خواهرش است و غم همهی آنان را به خوبی درک مینماید. مانند حضرت فاطمه( رضی الله عنها) که همیشه غبار غم از چهرهی پاک پدر پاک مینمود و شریک غم و شادی ایشان بود. و نیز حضرت مریم آن هنگام که مادرش به او گفت او را نذر راه خدا نموده است؛ با احترام و آرامش فرمان مادر را پذیرفت و سختی و دوری از خانواده و آغوش مادر با وجود سن کم خیلی زیبا تحمل کرد.
زن وقتی ازدواج میکند یک نقش به نقشهای دختر و خواهر بودنش اضافه میشود و آن همسر بودن است. انگار خداوند صبر را خوب در سینهی زن جای داده است که اینچنین مانند حضرت هاجر میتواند مطیع خداوند و شوهرش باشد و بدون هیچ گلایهایی با فرزند کوچکش در سرزمینی زندگی میکند که تا آن زمان هیچ بشری زندگی نکرده و هیچ امکاناتی حتی آب که مایهی حیات است، وجود نداشته و خداوند مهربان خود پاداش صابران را به طورکامل میپردازد.
و یک نمونهی دیگر از نقش همسری زن؛ حضرت خدیجه(رضی الله عنها) است که با وجود اختلاف سنی و ثروتی که با حضرت رسول( صل الله علیه و سلم) داشت، چه آرام و صبور شبها و روزها به بالای کوه و به غار حرا میرفت تا برای همسرش آب و غذا ببرد و به او بگوید که راهی را که میرود دوست دارد و همیشه همراهش هست. آنچنان که تا لحظهی مرگ همراهش بود و یک بار نیز زبان به گلایه نگشود. این صبر بود که باعث شد خوب جای خود را درقلب پیامبر( صل الله علیه و سلم) باز نماید.
توصیف زن بودن و صبور بودن تمام نمیشود تا جایی که به کمال خود یعنی مادر بودن میرسد. مادری که صبور بودن را به تمام بشریت یاد میدهد. باز به داستان حضرت هاجر باز میگردیم، آن هنگام که تنها و بی کس در وادی گرم و بی آب و سایه و همزمان بیتابی فرزند تشنهاش، او را بیقرار کرده بود. بله یک بیقرار صبور! تا جایی که بارها و بارها فاصلهی بین دو کوه را پیمود تا مادری خود را به خوبی ثابت کند و خداوند به پاداش آن لحظههای سخت، آبی ابدی به نام" زمزم" را به او بخشید تا مایهی آبادانی مرکز همهی مسلمانان جهان باشد و خداوند حکیم تنها به این پاداش اکتفا نفرمودند بلکه به همهی حجاج دنیا امر فرمودند تا از صبر حضرت هاجر( رضی الله عنها) پند بگیرند و مانند او فاصله بین دو کوه صفا و مروه را بارها طی نمایند و آن را برای همیشه از ارکان حج قرار دادند.
داستان صبر و ایمان با یک تراژدی دیگز به اوج خود میرسد، حضرت محمد( صل الله علیه و سلم) در شب معراج در یکی از طبقات آسمان بوی خیلی خوشی را احساس میکند. از حضرت جبرئیل در مورد آن میپرسد، جبرئیل پاسخ میدهد این بوی متعلق به مادری است اهل بهشت که چند هزار سال با ما فاصله دارد. حضرت رسول( صل الله علیه و سلم) ادامه داد داستان این مادر چیست؟
و جبرئیل جواب داد: این زن آرایشگر دختر یکی از فرعونیان بود که به دلیل ایمانش به خداوند، چهار فرزندش را یکی پس از دیگری در مقابل چشمان او در روغن داغ میاندازند تا از ایمانش به خداوند پشیمان شود اما او پشیمان نمیگردد و در آخر او را نیز با این عذاب روغن داغ شهید میکنند. بله این چنین صبر و ایمانی که پای بر روی احساسات مادری بگذارد و به اوج برسد، چنان بویی را در آسمانها پخش مینماید!
به زندگی حال باز میگردیم، در لحظه لحظههای حال هم میتوانیم صبر دختران، خواهران، همسران و مادران را به تصویر بکشیم. گاهی چند نقش همزمان برای یک زن پیش میآید که با صبر و درایت و از خود گذشتگی خود به خوبی آن نقشها را با هم ایفا میکند.
مانند دختری که با پرستاری کردن از مادر ناتوانش امتحان دختر بودن خود را با" صبر" زیاد پس میدهد. مانند خواهری که مدام دغدغههای خواهر و برادرش را در دل خود حفظ میکند.
مانند همسری که حاضر میشود علی رغم جسم و روح حساس و ظریفش دو سوم بار مسئولیت خانه و فرزندان را با" صبر" به دوش بکشد تا زندگی زیبا سپری شود.
آری اکسیره و جوهرهی یک انسان راستین" صبر" است که او را به مرحلهی انسانیت میرساند و نیز اساس تربیت با آن شکل میگیرد زیرا خداوند به یک بار بلکه چندین بار به آن توصیه نموده تا با آن انسانها ساخته شوند و چه در گذشته و چه در معاصر اگر نظری بیندازیم همهی زنان موفق و ماندگار با صبر خود توانسته اند خود را به قلههای رفیع و درجات بلند برسانند.
نظرات