محمد ملازاده

چکیده.
این نوشتار به بررسی جایگاه زن در سنّت می‌پردازد، که ابتدا به" جایگاه سنّت در اسلام" پرداخته، سپس موارد مساوات زن و مرد چون آفرینش، تکلیف، حق حیات، حدود و عقوبات، بعد موارد اختلاف چون: طلاق، میراث، شهادت، دیه و...را ، مورد کاوش واقع شده و در نهایت مقاله با پاسخ به دو شبهه و یک نتیجه‌گیری، به پایان رسیده است.
کلید واژه‌ها: اسلام، سنّت، زن و حقوق

پیشگفتار:

1ـ اسلام و منزلت سنّت:

سنّت که بر "قول" "فعل" و "تقریر" رسول خدا(ص) اطلاق می‌گردد در دین اسلام از منزلت و جایگاه ویژه برخوردار است. این منزلت زمانی بخوبی روشن می‌گردد که آن را از زبان شخص رسول خدا(ص) بشنویم که می‌فرماید: «الا انی اوتیت القرآن و مثله معه الا یوشک رجل شعبان علی اریکته یقول علیکم بهذا القرآن فما و جدتم فیه من حلال فأحلوه و ما وجدتم فیه من حرام فحرموه الا و ان ماحرم رسول الله(ص) کما حرم الله» [1]

ترجمه: بدانید که قرآن و مثل آن، با آن بمن داده شده است. آگاه باشید احتمال می‌رود مردی سیر و تکیه زده بر تخت خویش (بیاید) و بگوید: شما را به این قرآن وصیت می‌کنم هر چه در آن یافتید از حلال، حلالش بدانید و هر چه در آن یافتید از حرام، حرامش بدانید. بدانید که آنچه رسول خدا حرامش کرده همچون چیزی است که خداوند"جل شأنه" آن را حرام کرده است.

در روایت دیگری از حسان پسر عطیه آمده «کان جبریل ینزل علی رسول الله(ص) بالسنة کما ینزل علیه بالقرآن، و یعلمه ایاها کما یعلمه القرآن»[2]
جبرائیل سنّت را بر رسول خدا(ص) فرود می‌آورد چنانکه قرآن را بر او فرود می‌آورد و سنّت را به او تعلیم می‌داد چنانکه قرآن را به او تعلیم می‌داد.

و از مکحول روایت شده، گوید: رسول خدا فرمود: «آتاکم الله القرآن و من الحکمة مثلیه».[3]

خداوند قرآن، و دو برابر آن از حکمت "سنّت" را بشما داده است.

پیام این سه فرموده‌ی رسول خدا(ص) این است که، سنّت همچون قرآن وحی، و تفسیر قرآن تلقی می‌شود و کمااینکه اطاعت از قرآن و اجب، و عدم ایمان به آن کفر بشمار می‌آید حدیث صحیح نیز این حکم را دارد.

2ـ سنّت دومین مرجع شریعت:

دومین مرجع شریعت بودن سنّت به نص آیات قرآنی و احادیث صحیح نبوی ثابت و محرز است خداوند می‌فرماید: «قل اطیعوا الله و الرسول» آل عمران ـ 32

«بگو خدا و این فرستاده (محمد) را اطاعت کنید.

رسول خدا(ص) معاذ پسر جبل را بعنوان نماینده‌ی خود به یمن فرستاد و خطاب به او فرمود: «کیف تقضی اذا عرض لک قضاء؟» قال: اقضی بکتاب الله. قال: «فان لم یکن فی کتاب الله»؟ قال: فبسنة رسول الله ... فضرب علی صدره و قال: «الحمدلله الذی وفق رسول رسول الله لمایرضی رسول الله» [4]

«اگر قضاوتی برای شما پیش آمد چگونه قضاوت میکنی؟» گفت: به کتاب خدا "قرآن" داوری می‌کنم. فرمود: «اگر در کتاب خدا نبود؟» گفت: به سنّت رسول خدا داوری خواهم کرد ... بر سینه‌ی او کوبید و فرمود: «سپاس و ستایش برای خدای که فرستاده‌ی رسول خدا را توفیق داد بسوی آنچه که رسول خدا را راضی و خوشنود می‌گرداند.

در رابطه با پذیرش، یا عدم پذیرش جزیه از مجوسیها آیه‌ی در قرآن نیامده است؛ رسول خدا در این مورد، مورد سوال واقع شد فرمود: «سنوا بهم سنة اهل الکتاب» [5]

طبق سنّت و روش (معامله با) اهل کتاب (یهودیان و مسیحیها) با آنها (مجوسیان) نیز رفتار کنید.


3ـ سنّت حد فاصل قرآن و سیره:

جای هیچ شکی نیست که قرآن، سنّت و سیره بعنوان سه ضلع یک مثلث هستند که سنّت نقش حد وسط میان قرآن و سیره را دارد چون وحی صرفا خدایی و غیر انسانی، و سیره صرفا انسانی و غیر وحیانی است. در حالیکه سنّت از حیث معنا و مصدر خدایی، و از حیث لفظ نبوی و انسانی است سنّت شرح و تفسیر وحی و هادی و مرشد سیره تلقی می‌گردد.



زن در آینه‌ی سنّت نبوی:

پیشاپیش اشاره به این نکته ضروری است که، آنچه بعنوان یک واقعیت شرم آور بر گونه‌ی صفحات تاریخ خود نمایی می‌کند این است که زن در مکتبهای غیر الهی ـ حتی در میان پیروان ادیان آسمانی تحریف شده نیز ـ بعنوان یک موجود پست شریر، نماد شیطان، حامل روح خبیث، مایه‌ی سرافکندگی و در عین حال وسیله‌ی شهوت‌رانی و اشباع غریزه‌ی جنسی مردان تلقی شده است.

برای اثبات این ادعا همین بس که در «سِفر اللاویین» تشریعی (در کتاب مقدس) یهود و نصاری حکم به نجاست ابدی زن شده است.[6]

و در اصحاح دوازدة کتاب مقدس آمده که: «خداوند با موسی صحبت کرد و گفت: با بنی اسرائیل صحبت کن و به ایشان بگو اگر زن فرزند مذکر بدنیا آورد تا هفت روز، ـ چون ایام قاعدگی ـ و اگر دختر به دنیا آورد تا چهارده روز نجس است.[7]

این در حالی است که براساس تعالیم سنّت نبوی، «مؤمن "مرد یا زن" همیشه پاک است و هرگز نجس نمی‌شود. قال رسول الله(ص) «اِنَّ المُؤْمِنَ لا ینُجُسُ»[8]

ترجمه:«همانا مؤمن در کلیه‌ی حالتهایش پاک است و نجس نمی‌شود.»



اگر دقت شود صیغه‌ی «المؤمن» معرف به الف و لام جنس است که شامل مرد و زن می‌شود.

مادر مؤمنان عایشه‌ی صدیقه(ص) روایت می‌کند که: «کان رسول الله یأمرنی فاغسل رأسه و انا حائض، و کان یتکئی فی حجری و انا حائض فیقرأ القرآن»

رسول خدا بمن دستور می‌داد سر او را می‌شستم در حالیکه در قاعدگی بودم و در حجره ی من بر من تکیه می‌کرد و قرآن می‌خواند و من در قاعدگی بودم.

رفت و آمد و رسول خدا به حجره‌های همسرانش در حال حیض به اینجا ختم نمی‌شود بلکه چنانچه در صحیح به نقل از عایشه(رض) آمده است گوید: «کنت اتعرق العرق و انا حائض فاعطیه النبی(ص) فیضع فمه فی الموضع الذی و ضعت فمی فیه و اشرب الشراب فانا و له فیضع فمه فی الموضع الذی کنت اشرب منه»

من با دندان گوشت از استخوان می‌کندم در حالی که در قاعدگی بودم بعد آن را به رسول خدا(ص) می‌دادم دهان را درست در جای که من گزیده بودم و از آن گوشت کنده بودم قرار می‌داد و از آن گوشت می‌کند آب می‌آشامیدم بعدپیاله را به او می‌دادم دهان را درست روی جای قرار می‌داد که از آنجا آب آشامیده بودم.


آری رسول خدا(ص) در شرایطی این چنین با زنان رفتار می‌کرد و آنها را مورد تکریم و احترام قرار می‌داد و جایگاه آنان را به پله‌ی مساوی مردان ارتقاء داد که در شبهه جزیره‌ی عربستان ـ خاستگاه اسلام ـ زنان در بدترین وضعیت بسر می‌بردند، دختران معصوم را زنده بگور می‌کردند، زنان را به کنیزی می‌گرفتند، بعد از مرگ شوهر، آنها را به ارث می‌گرفتند، حق اخذ ارث از وارثین خود را نداشتند و به بدترین شیوه از آنها بهره برداری جنسی می‌کردند اما بعد از ظهور اسلام و در سایه‌ی تعالیم آن در سرزمین شبهه جزیره تحول آنچنانی در وضعیت زنان بوجود آمد که همتا و مساوی مردان شدند و به جرئت می‌توان گفت در دنیای متمدن کنونی نیز که هیاهوی دفاع از حقوق زنان گوش جهانیان را کر کرده است زنان به این درجه از حقوق نرسیده‌اند.



اسلام و مساوات زنان و مردان

اسلام به تبعیض میان زنان و مردان پایان داد و زن را همچون مرد، انسان، مکلف، و صاحب حق معرفی کرد بلکه رسول امین در بیان مقام و منزلت زن گفت: «انما النساء شقایق الرجال»

همانازنان نیمه و پاره تن مردان هستند.

این فرموده به صیغه‌ی "انما" که مفید حصر است آمده، و حاکی از این است که اسلام جز مساوات کامل میان زنان و مردان در حقوق و تکالیف هیچ طرز حکم دیگری قبول ندارد و هر حکمی که برای مردان ثابت است ـ جز در موارد استثنایی ـ برای زنان نیز ثابت است.

با این وصف، اصل بر مساوات کامل زنان و مردان است و اگر در چند مورد استثنایی اختلاف و جدایی میان مرد و زن وجود دارد این اصل کلی را منتفی نمی‌کند زیرا شذوذ قواعد کلی را، منتفی نمی‌کنند. و اینک چند مورد اساسی، که شریعت اسلامی در آنها، اصل را بر مساوات زنان و مردان قرار داده است.



1ـ مساوات در آفرینش:

قرآن کریم در تقریر این اصل می‌فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم» حجرات/ 13

ای مردم: ما شما را از یک مرد و زن آفریده‌ایم، و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید قطعا ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست.

«یا ایها الناس اتقوا ربکم الذی خلقکم من نفس و احدة و خلق منها زوجها» النساء/1

ای مردم پروای پروردگار خود را داشته باشید آنکه شما را از یک نفس (آدم) آفرید و بیافرید از ذات او جفتش را.

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «کلکم بنوآدم، و آدم خلق من تراب و لینتهین قوم یفخرون بآبائهم، اولیکونن اهون علی الله تعالی من الجعلان»[9]

همگی‌تان فرزندان آدم هستید و آدم از خاک آفریده شده، قومی که به پدران خویش افتخار می‌ورزند یا باید از این عمل دست بردارند یا در نزد خداوند از حشره‌ی سرگین غلطان نیز پست تر و بی‌ارزش‌تر خواهند گشت!!

رسول خدا(ص) مکانت و ارزش زن را آ نچنان ارتقاء بخشید که حکم به قصاص از مرد ـ در صورت اقدام به قتل زن ـ نمود و فرمود: «ان الرجل یقتل بالمرأة» [10]

همانا مرد در مقابل (اقدام به قتل) زن (از باب قصاص) کشته می‌شود.



2ـ مساوات در تکلیف و جزای اخروی:

این مطلب در آیات و احادیث فراوانی به ثبوت رسیده است،ادنی نظری بر سیره نیز این واقعیت را به اثبات می‌رساند که زنان همچون مردان مخاطبان دعوت رسول خدا بوده‌اند حتی:

در برخی از روایات موثق سیره آمده است که اولین کسیکه دعوت رسول خدا(ص) را لبیک گفت همسرش خدیجه(رض) بود.

در مقام اثبات مساوات زنان و مردان همین بس که خداوند می‌فرماید: «و من یعمل من الصالحات من ذکر اوانثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنه و لایظلمون فتیلا» النساء/ 124

و هر که ـ از مرد و زن ـ کارهای شایسته انجام دهد درحالی که مؤمن باشد آنها داخل بهشت می‌شوند و به اندازه ی ذره‌ای به آنها ستم نمی‌رود.

و می‌فرماید: «فاستجاب لهم ربهم انی لااضیع عمل عامل منکم من ذکر اوانثی بعضکم من بعض» ـ آل عمران / 195

پس پروردگارشان "دعای ایشان را" اجابت کرد که من عمل هیچ عاملی از شما را اعم از مرد یا زن تباه نمی‌کنم شما از یکدیگرید. (زن از مرد و مرد از زن)

یعنی مکمل همدیگر و مایه آرامش و سکنای یکدیگرند.



3ـ مساوات در حق حیات:

قبل از ظهور اسلام دختران را ـ به جرم دختر بودن ـ زنده بگور می‌کردند و چون اسلام آمد این عادت جاهلی را از بیخ و بن برکند، و در جای که سنّت جاهلی اولویت را به فرزندان ذکور می‌داد و دختران رامّایه‌ی ننگ و شرم، اسلام دختر رامّایه‌ی نجات پدر و مادر از آتش دوزخ معرفی کرد. رسول خدا(ص) فرمود:

«من کان له ثلاث بنات فعالهن و کفلهن دخل الجنه. قلنا: واثنین؟ قال: واثین قلنا: و واحدة؟ قال: و واحدة» [11] هر کس سه دختر داشته باشد آنها را نان آوری کند و مسئولیت کفالت و سرپرستی شان بعهده بگیرد وارد بهشت می‌شود. گفتیم دو تا چی؟ گفت: دو تا هم همینطور. گفتیم: یکعدد چی؟ فرمود: یکعدد هم همینطور.

و در روایتی «من ابتلی بهذه البنات بشیئی کنِّ له سترامن النار» [12]

هرکس از سوی این دختران به چیزی "از ناراحتی و مشکلات" مبتلا شود "مورد امتحان واقع گردد" باعث حفظ او از آتش دوزخ خواهند گشت.



4ـ مساوات در حدود و عقوبات:

این مطلب یکی از اساسی‌ترین جنبه‌های مساوات زن و مرد در اسلام می‌باشد و ثابت می‌نماید که زن و مرد در خلقت تکلیف دیانت و مساوات در برابر قانون، در هنگام ارتکاب جرم، مساوی همدیگرند چنین نیست که زن در مقابل ارتکاب جرمی مجازات شود ولی مرد از مجازات معاف گردد.
در زمینه‌ی قصاص قتل، اصل در دین اسلام بر« النفس بالنفس» مائده ـ 45 است.

همانا جان در مقابل جان، چه جان کافر باشد یا مسلمان "طبق مذهب ابوحنیفه". یا جان زن یا مردطبق نظر بقیه ی فقها.

این حکم در هنگام اجرای حد ارتکاب عمل منافی عفت "زنا" و حد دزدی نیز جاری است.


5ـ مساوات در اهلیت تصرف در ممتلکات و انجام معاقدات مالی:
زنان همچون مردان حق خرید، فروش، هدیه، هبه اجاره، وقف، مصالحه، وکالت، اعاره، رهن و ... در اموال خود را دارند. خداوند متعال می‌فرماید: «للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن» النساء /2

برای مردان هست بهره‌ای از آنچه که کسب کرده‌اند و برای زنان نیز بهره‌ای هست از آنچه که کسب کرده‌اند.

رسول خدا(ص) می‌فرماید: «لایحل مال امرء الا من طیب نفسه» [13]

مال هیچ مرد و زنی "برای کسی" حلال نمی‌شود مگر به اختیار کامل و طیب خاطر او خداوند جل شأنه خطاب به شوهرانی که قصد طلاق همسران خود را دارند می‌فرماید: « و ان اردتم استبدال زوج مکان زوج و آتیتم احداهن قنطارا فلا تاخذ وامنه شیئا أتأخذ و نه بهتانا و اثما مبینا و کیف تأخذونه و قد افضی بعضکم الی بعض و اخذن منکم میثاقا غلیظا» النساء ـ 20 و 21.

«اگر خواستید همسری جایگزین همسرتان کنید و به یکی از آنها مال فراوانی داده‌اید چیزی از او پس نگیرید آیا آن را به بهتان و با گناه آشکار پس می‌گیرید «که با اتهام زدن از مهرشان دست بردارند» و چگونه آن را باز می‌ستانید با اینکه از یکدیگر کام گرفته‌اید و آنها [با عقد و ازدواج] از شما پیمان محکمی گرفته‌اند.

اسلام و موارد اختلاف میان زن ومرد:
چنانچه در صفحات قبل توضیح دادیم در اسلام اصل بر مساوات میان زن و مرد است. با این وصف در مواردی میان زن و مرد اختلافی وجود دارد که در واقع این موارد اختلاف نشانه‌ی ارج و احترام اسلام برای زنان است نه کسر شأن و بی‌احترامی به آنان و هر یک از این موارد اختلافی دلایل فلسفی، روان‌شناختی، اجتماعی و فیزیولوژی خود را دارد که در ذیل بصورت اختصار به ذکر چند مورد اکتفا می‌شود.

1ـ قوامت و سرپرستی:

سکولارها و سایر دشمنان دین موضوع قوامه را دست‌آویزی جهت تبلیغ علیه اسلام قرار داده‌اند که گویاقوامه ی مرد بر زن بی‌احترامی به کیان و شخصیت زن تلقی می‌شود. اینک جهت دفع و تفنید این ترفند به بیان دلیل قوامه و حقیقت آن می‌پردازم. اصل قوامه از آیه «الرجال قوامون علی النساء بمافضل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا» [14] گرفته شده است.

«مردان سرپرست زنانند به سبب برتریهای که خدا به برخی از آنان در برابر برخی دیگر داده است و به سبب آنکه از اموالشان [برای آنها] خرج می‌کنند.

چنانچه ملاحظه می‌شود در این آیه برای قوامه دو سبب ذکر شده است یکی فضل خدا و دیگری انفاق، از اینرو نه تنها تحقیری برای زن در قوامه متصور نیست بلکه تشریف و اکرام او را در بر دارد که از مسئولیت تامین نفقه و هزینه‌ی زندگی خود و اولادش معاف گردیده ومسئولیت آن بر دوش مرد نهاده شده است. ضمنا قوامه هیچ مسئولیت اضافی بر دوش زن قرار نمی‌دهد بویژه اگر مرد بخواهد با استفاده از آن زن را به معاصی و نافرمانی خدا وا دارد یا انتظاری بیش از حد از زن داشته باشد قاعده سنّتی نبوی: (لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق) [15]

بمیان می‌آید که اطاعت از مرد را از دوش زن بر می‌دارد.

و چنانچه فقها گفته‌اند، هرگاه مرد از تأمین نفقه‌ی زن خودداری ورزد یا عاجز گردد حق"قوامه"اش بر زن از بین می‌رود، و زن می‌تواند به سبت آن نکاح را فسخ کند و خانواده را بر هم زند. و مذهب مالکی و شافعی بر این است که در صورت اعسار مرد به نفقه و لباس، حق فسخ نکاح برای زن پیدا می‌شود.»[16]

بلکه زن در شرایطی می‌تواند با استفاده از حق خلع صاحب طلاق شود. یا در صورت ظهور یکی از عیوب فسخ(ابتلا به جنون، جذام، برص، عنینیت و ارتداد) در مرد، یا اعسار به نفقه و لباس، یا اخلال در کفائت و ... که در کتب فقهی بصورت مفصل آمده‌اند می‌تواند حق طلاق را از مرد سلب کند و خود صاحب آن شود.

علاوه بر همه‌ی این موارد در صورتی که زن خواهان جدایی و طلاق باشد و مرد از آن نکول کند قاضی شرع می‌تواند با استفاده از قدرت خویش برای زن طلاق بگیرد بدون اینک به مرد مراجعه، و رضایت او را جلب کند.


2ـ طلاق: شریعت اسلامی به دوسبببی که در بحث قوامه گذشت (فضل و انفاق) حق طلاق را به مرد واگذار کرده است. لیکن این حق برای مرد مطلق و همیشگی نیست.بلکه در صورت پیدایش عیوب فوق در مرد حق طلاق به زن انتقال می یابد.

3ـ میراث: سومین مورد تفاوت زن و مرد در اسلام موضوع ارث است. مدعیان حقوق زن از اسلام انتقاد می‌گیرند که اسلام در قضیه‌ی ارث بر زنان ستم روا می‌دارد. این امر مسلم است که قرآن مقرر فرموده: «یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین» النساء/11

«خداوند شما را درباره فرزندانتان شفارش می‌کند که سهم پسر [در میراث] چون سهم دو دختر است»

تفصیل این مطلب در کتب فقهی مبحث فرایض آمده است. و مخالفان هم از این ناحیه بر اسلام خرده می‌گیرند. که مختصرا در سه بند به این شبهه پاسخ خواهم داد.

1ـ مرد مکلف به پرداخت و تامین نفقه ی زن است لیکن زن از آن معاف، در نتیجه اگر به درستی دقت شود سهم مرد و زن در ارث برابر می‌گردد چون سهمی که زن از پدرش

(مثلا) دریافت می‌کند به خود او تعلق می‌گیرد و کسی در آن سهمی ندارد. ولی سهمی که مرد از پدرش به ارث می‌گیرد همه‌ی آن به او تعلق نمی‌گیرد بلکه باید نفقه‌ی همسر و فرزندان را از آن تامین کند و بپردازد که در این صورت بسیار اتفاق می‌افتد که چیزی برای او باقی نماند یا آنچه می‌ماند کمتر از سهم خواهرش باشد. و در این امر شکی نیست که "نفقه" و "میراث" دو باب نظام اقتصادی و مالی اسلامی هستند که مکمل همدیگرند.

1- در ارث نیز، زن همواره نصف سهم مرد نمی‌گیرد بلکه مواردی وجود دارد که سهم زن مساوی ،یا بیشتر از سهم مرد است، اگر در یک درجه نباشند و زن اقرب، یا زن ذی فرض و مرد عصبه باشد. که تفصیل آن در کتب فقهی مبحث فرایض آمده است.



3ـ اسلام در عصر و شرایطی این

حقوق را به زنان ارزانی داشت که در جوامع جاهلی آن زمان (بویژه در خاستگاه اسلام شبهه جزیره‌ی عربستان) اصلا سهمی از ارث برای زن قائل نبودند بلکه خود او را بعنوان کالا و ترکه‌ی بر جای مانده از مرد به ارث می‌بردند.



4- تعدد زوجات در اسلام:
منتقدان شریعت اسلامی می‌گویند اسلام به مرد اجازه می‌دهد در یک زمان تا چهار همسر با هم جمع کند ولی زن حق ندارد در یک زمان واحده بیش از یک شوهر داشته باشد. و این احجاف و ظلم به حق زنان است. در رد این شبهه می‌گوئیم.

1ـ اسلام اجازه تعدد زنان را بصورت مطلق به مرد نداده است بلکه شروط و قیودی برای آن وضع کرده که فرد در نهایت ناچار می‌شود مگر در صورت اضطرار ـ از اقدام به تعدد اجتناب ورزد. خداوند می فرماید: «فانکحوا اماطاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع و ان خفتم الاتعدلوا فواحدة»النساء/3



« از زنان آنچه برای شما پاک است دو یا سه یا چهار زن را به همسری در آورید پس اگر بیم آن دارید که عدالت نکنید به یک همسر اکتفا کنید».

و در همین سوره آیه 129 میفرماید: «و لن تسنطیعوا ان تعد لوا بین النساء و لو حرصتم» ـ النساء /129

«و هرگز نمی‌توانید [به لحاظ محبت قلبی] میان زنان عدالت کنید هر چند هم بکوشید».

قتاده گرید: رسول خدا(ص) فرموده است من کانت عنده امرئتان فمال الی احد هما جاء یوم القیامه واحد شقیه باشد در روز قیامت می‌آید درحالیه یکی از دو مائل)

هرکس نزد او و همسر باشند و بطرف یکی از آنان متمایل طرف او کج است.

بر این اساس، امام ابو حنیفه می‌گوید:«آنچه برای نفس خویش می‌گزینم اقتصار بر یک همسر است.[17]

2ـ جواز استفاده از تعددهمسر برای ظروف و شرایط اضطراری است. چون غالبا تعداد زنان بیشتر از مردان است بدلیل اینکه مردان بر اثر کارهای طاقت فرسا و جنگها بیشتر در معرض فنا هستند و برخی از مردان از نیروی جنسی زیادی برخوردارند، یا زنانی وجود دارند که با مسائل جنسی ناسازگار، و ... ، در همه‌ی این موارد استثنای چاره‌ای جز استفاده از تعدد نیست در غیر این صورت، دو راه بیش بر روی زنان اضافه بر مردان باقی نمی‌ماند، یا محرومیت همیشگی از ازدواج و کانون خانواده و سرپرست .یا غلطان در دام و مسیر انحراف که اسلام هیچکدام از این دو را قبول ندارد.

3ـ جواز تعدد زوجات منوط به داشتن امکانات و قدرت مالی و تامین مسکن و لباس و نفقه‌وسایر نیازها ی زن است.

4ـ فسادی که بر تعدد مترتب می‌گردد عدم رعایت عدل است و بس، اما فساد مترتب بر تعدد شوهر بی‌خطیر است هتک حرمات و اعراض، اختلاط انساب، تجاوز به حریم خصوصی و شیوع فساد و فحشاء، و فرزندان نامشروع و ...

نکته: باری: چند نفر جلوی بنده را سد کردند و گفتند سوالی داریم. گفتم: بفرمایید. گفتند: چرا در اسلام اجازه تعدد همسر داده شده و اجازة تعدد شوهرنه، در حالیکه در جهان متمدن غرب وضع چنین نیست و چند شوهری و کام‌گیری جنسی نامحدود آزاد است؛

گفتم: اگر صریح و شفاف جواب بد هم به سه دلیل:

1ـ ما مسلمانان به اشباع غریزه جنسی حلال و حرام ایمان داریم امّا در دنیای غرب میان این دو راه هیچ فرقی نیست.

2ـ ما میان فرزندان مشروع و غیر‌مشروع فرق قایل هستیم امّا در دنیای متمدن! چنین نیست.

3ـ و بالاخره ما به ناموس و شرف ارج می نهیم امّا در دنیای غرب چیزی بنام ناموس از نظر قانونی مطرحیت ندارد.

گفتند کافی است و ما هم قانع شدیم.

5- ادای شهادت: در اسلام در مسئله ی گواهی ویژه ی زنان، و مباهله و ملاعنه و در مسئله رضاع گواهی زن همانند گوامی مرد است و هیچ فرقی میان گواهی مرد و زن نیست هر چند در میان فقها کسانی وجود دارند که گواهی زنان در مسئله‌ی زنان را به هیچ وجه نمی‌پذیرند. ولی مواردی وجود دارد چون موضوع بکارت، یا رضاع که جز شهادت و گواهی زنان در آن پذیرفته نمی‌شوند.

و مواردی از اختلاف در شهادت زن و مرد که در قرآن بدان تصریح شده قضیه‌ی گواهی براموال است که خداوند متعال می‌فرماید: «فان لم یکونا رجلین فرجل و امر أتان ممن ترضون من الشهداء[18]» البقره /285

... اگر گواهان دو نفر مرد نبودند یک مرد و دو زن از گواهانی که رضایت می‌دهید (انتخاب کنید) و دلیل این امر هم چنانکه قرآن تصریح کرده رواج پدیدة نسیان در میان زنان است «ان تضل احدیهما فتذکیراحدیهما الأخری»

«تا اگر یکی شان از یاد برد دیگری [او را] یاد آوری کند».

علاوه بر این زنان کمتر از مردان در امور معاملاتی حضور دارند و فعالیت می‌نمایند که باعث می‌شود اطلاعات آنان در این زمینه کمتر از مردان باشد در نتیجه نسیانشان بیشتر.

6ـ دیه‌ی زنان:

قدر مسلم اینکه، در قتل عمد که موجب قصاص می‌شود فرقی میان زن و مرد وجود ندارد چه قاتل مرد باشد و مقتول زن یا بر عکس، اما در قتل خطأ که به اتفاق فقها موجب دیه می‌شود، دیه‌ی زن نصف دیه‌ی مرد است و این امر هیچ توهین به زن، و تنقیص شخصیت او را در برندارد، بلکه دیه تعویض مالی است و بس و چون زن مکلف به پرداخت نفقه نیست دیه‌ی او نیز نصف دیه‌ی مرد برآورد شده است رسول خدا می‌فرماید:

«دیة المرأة علی النصف من دیة الرجل فی الکل » دیه‌ی زن در کل نصف دیه‌ی مرد است.



پاسخ به دو شبهه:

سکولارها و سایر معاندان اسلام در دو زمینه بر اسلام شبهه وارد می‌کنند و برای هر کدام از شبهات به یکی از احادیث رسول خدا استدلال می‌ورزند.

1. زنان ناقص العقل و دین هستند چون پیغمبر اسلام فرموده «هن ناقصات القعل و الدین»؟

در پاسخ به این شبهه می‌گوئیم: اصل روایت را امام مسلم و امام بخاری با اندک تفاوتی در صحیحین خود آورده‌اند که من به روایت صحیح النجاری اکتفا می‌ورزم.

امام بخاری بنقل از ابی سعید حذری چنین آورده است: «خرج رسول الله فی اضحی او فی فطر الی المصلی، فمرعلی النساء فقال: «یا معشیر النساء تصدقن فانی أریتکن اکثر اهل النار» فقلن: و بم یا رسول الله؟ «قال تکثرن اللعن و تکفرن العشیر، مارأیت من ناقصات عقل و دین اذهب للب الرجل الحازم من إحداکن» قلن: و ما نقص دیننا و عقلنا یا رسول الله؟ قال: «الیس شهادة المرأه مثل نصف شهاده الرجل؟ قلن بلی، قال: «فذلک من نقصان عقلها. ألیس اذا حاضت لم تصل و لم تصم؟ قلن بلی، قال: «فذلک من نقصان دینها [19]

رسول خدا در روز عید رمضان یا قربان بسوی محلی از خانه بیرون آمد بر گروهی از زنان عبور کرد. فرمود: «ای طایفه‌ی زنان بسیار صدقه و نیکی کنید چون شما زنان بیشترین ساکنان جهنم بودید که بمن نشان داده شدید». گفتند: بخاطر چه ای رسول خدا، فرمود: «زیاد نفرین می‌فرستید و در معاشرت نا سپاسی می‌ورزید. من ندیده‌ام در میان زنان ناقص عقل و دین، رباینده‌تر و فریبنده‌تر از یکی از شما برای عقل و هوش مرد دوراندیش.

گفتند: نقصان عقل و دین ما در چیست؟ فرمود: « آیا گواهی زن نصف گواهی مرد نیست؟ گفتند بلی. فرمود: این ناشی از نقصان در عقل اوست. و آیا اگر در عادت ماهیانه واقع شد نماز و روزه ترک نمی‌کند؟ گفتند بلی: فرمود اینهم نقصان دین اوست.




ادنی تاملی در مضمون و مفاد این روایت ثابت می‌کند که نه تنها تنقیص شخصیت زن را در بر ندارد که معرفی دل ربایندگی و جاذبه دار بودن آنها است و نقصان در عقل ناشی از دوری آنها از معاملات مالی و مسائل اقتصادی است نه کمبود عقل چنانچه در آیه نیز بدان تصریح شده ا «فتذکر احدیهم اراخری» و اما نقصان دین، تخفیف است نه توهین و تنقیص زن، زیرا خداوند به هنگام درد و ناراحتیهای قاعدگی آنها را از تکلیف عبادت معاف می‌نماید.

امام ابن حجر عقلانی در تفسیر این روایت بیان بس زیبای دارد و می‌فرماید. «آنچه برای من آشکار شده اینکه، از جمله اسباب اکثریت اهل دوزخ بودن زنان این است که به حدی دلربا و جاذبه‌دار هستند که دل و عقل مردان حازم را ـ که مرتبه بالاتر از عقل است ـ می‌ربایند تا آنجا که کاری می‌کند وسخنی می‌گوید که زینده‌ی مردانگی او نیست و بدین وسیله در گناه او شریک می‌شوند»[20].

ومی‌گوید: « ابن البنین از برخی از علما نقل کرده که نقصان عقل در این روایت را حمل بر دیه کرده‌اند که تأویلی ضعیف و بعید است و سیاق کلام آن را نمی‌پذیرد». [21]



و گوید:«و این مبالغه در شان زنان است چون اگر دل مردان حازم را بربایند بطریق اولی دل مردان غیر حازمم را خواهند ربود»[22]

اما امام نووی در شرحش بر مسلم می‌گوید«نقصان عقل زن فقط بخاطر این است که گواهی دو تن از زنان معادل گواهییک تن از مردان است که خداوند متعال در کلام مجیدش آنرا ذکر کرده و بیان فرموده که یکی از آنان دیگری را یاد آوری کند که نشان از کم دقتی و نقص ضبط در زنان است.»[23]

و اما نقصان دین در این زمینه گوید: «این قول مسلم است که نقص در عبادات باعث نقص در دین می‌شود و زنان به هنگام قاعدگی از نماز و روزه و ... معاف هستند از این رو دینشان ناقص می‌گردد لیکن. این نقصان در دین‌نقصی بر دوش آنان نمی‌نهد».[24]

و او خود بابی به موضوع «نقص در عبادت موجب نقص در دین می‌شود» اختصاص داده است.



2. زن و ولایت عامه:

می‌گویند اسلام زنان را از نیل به مناصب مهم دولتی بویژه مقام رهبری مملکت منع کرده است و به این فرموده رسول خدا (ص) استدلال می‌ورزند که می‌فرماید: « لَنْ یفلِحَ قوم و لْوا امرهم امرئَهً».[25]

ملتی که تولیت و رهبری امر خود را به زنی واگذار کنند هرگز رستگار نخواهند شد.



پاسخ این شبهه: انچه معلوم است اینکه این فرموده در مورد ولایت و رهبری عمومی آمده است و در اینکه آیا شامل بقیه‌ی ولایتها و مسؤولیتهای دولتی می‌شود یا خیر اختلاف وجود دارد؟

برخی از علماء گفته‌اند این فرموده فقط ولایت عمومی(رهبری) را شامل می‌شود و سایر مناصب و پستها را در بر نمی‌گیرد. از اینرو اتفاق علماء بر این است که زن نمی‌تواند به ولایت عامه(ریاست دولت اسلامی) برسد.[26]

«قومی که تولیت امر خود را به زنی واگذار کنند هرگز رستگار نمی‌شوند»

شیخ محمد غزالی مصری در پاسخ این شبهه توضیح زیبایی دارد که خلاصه آن چنین است «زمانیکه فارسها زیر استبداد حاکمیت یک ملکه مستبد بسر می‌بردند که اصلا شورا را نمی‌شناخت و برای رای مخالف احترامی قائل نبود و ... که در نتیجه باعث نابودی و زوال حکومتشان گردید. رسول خدا(ص) در مقام تعلیق بر همه‌ی این امور این فرموده را بر زبان آورد. ولی اگر به نظام شورا وفادار می‌ماندند به چنین سرنوشتی گرفتار نمیدند چنانچه ملکه ی صبا با داریت و مشورت خویش ملت خود را از زوال حتمی نجات دار و قرآن داستان او را در سوره نمل بیان کرده است، یا یهودیها در زمان نخست وزیری خانم گلد مایرو انگلیسیها در زمان حاکمیت ملکه و یکتوریا و هندیها در زمان اندیرا گاندی به اوج رشد و شکوفایی رسیدند. پس مسئله ربطی به ذکورت و انوثت ندارد بلکه به قضیه استبداد و شورا مرتبط می‌شود و یک زن دین دار بهتر از یک حاکم مرد رشید اما کافر است.[27]

در زمینه‌ی حاکمیت زنان امام ابوالاعلی مودودی نیز نکته‌ی جالبی دارد و آن اینکه در یکی از انتخاباتها رقابت میان زنی بنام فاطمه جناح و مردی که ظاهرا به استبداد شهرت داشت گرم بود امام مودودی دستور داد اعضای جماعت اسلامی به فاطمه جناح رای بدهند وقتی این عمل از سوی برخی از علماء مورد انتقاد واقع شد امام گفت: حاکمیت زنی که از استبداد و ستم بدور باشد بهتر و کم زیان‌تر است ـ از باب فقه موازنات ـ از حاکمیت یک مرد مستبد.[28]



حسن ختام

محبت زن در سنّت نبوی:
زن در سنّت نبوی بعنوان یک موجود بسیار محبوب مطرح شده است که نشان از اوج احترام اسلام برای زنان می‌باشد. رسول خدا در این زمینه می‌فرماید: «حبب الی النساء و الطیب و جعلت قرة عینی فی الصلاة» نزد حسن دوست داشتنی شدهاست [سه چیز] زن، بوی خوش و نور چشم من در نماز است‌.( مسند امام احمد.)

ام المؤمنین عایشه گوید: «لم یکن شیئی احب الی رسول الله من النساء الا الخیل» تفسیر ابن کثیر. و در روایتی «... من الخیل الا النساء» پیشین . ترجمه:هیچ چیزی جز اسب نزد رسول خدا از زن محبوتر نبود.

در روایتی: هیچ چیزی جز زن نزد رسول خدا از اسب دوست داشتنی‌تر نبود.

و می‌فرماید: «الدینا متاع و خیر متاعها المرأة الصالحة».[29]

دنیا وسیله‌ی زندگی است و بهترین وسیله‌ی لذت و زندگی آن، زن نیکوکار است.

نتیجه: دین اسلام زن را به مقام رفیع و شامخ رسانده، و او را در همه‌ی موارد جز چند مورد استثنایی همپا و مساوی مرد قرار داده است و در واقع زنان تنها در سایه‌ی اسلام می‌توانند بصورت درست و کامل به حقوق خود دسترسی پیدا کنند.




پاورقی‌ها:
-------------------

[1] روایت از ابوداود، ترمذی و ابن ماجه بنقل از مقداد پسر معدی کرب.
[2] روایت از امام مسلم و ابوداود.
[3] - روایت از امام احمد و ابوداود و ترمذی و غیر آنها.
[4] -روایت از امام احمد و ابو داوود و ترمذی و غیر هم.
[5] روایت از عبدالرحمن پسر عوف. السنة و مکانتها عبدالحلیم محمود ص 31
[6] - مکانة المرئة فی الاسلام د ـ محمد بلتاجی ص 75
[7] - پیشین ص 75
[8] - صحیح البخاری کتاب الغسل و روایت از مسلم و ابی داود و نسائی و احمد و غیر هم.
[9] ـ مسند ابوبکر البزار از حدیث حذیفه، نگاه فی ظلال القرآن دارالشروق ج 6 ص 3348
[10]ـ النسائی کتاب القسامه
[11] -اخراج از مسلم و ترمذی، و روایت از طبرانی در الاوسط بنفل از ابوهریره
[12] -صحیح البخاری. کتاب الزکاة
[13] -روایت دیلمی از انس. نگاه کشف الخفا ج 2 ص 516
[14] - سوره النساء ـ آیه / 34
[15] صحیح البخاری کتاب الاحکام
[16] تفسیر قرطبی ج 5 ص 169
[17] پیشین ص (236)
[18] روایت از بیهقی در سننش ج ص 95و المرأه فی القرآن و السنة. ص 454
[19] البخاری کتاب الحیض، باب ترک الحائض الصوم
[20] فتح الباری، شرح صحیح النجاری ج1 ص 48 دار الحدیث قاهره
[21] پیشین الباری، شرح صحیح البخاری
[22] پیشین الباری، شرح صحیح البخاری
[23] مسلم وبشرح النوی ج2 ص 67 دار احیاء التراث العربی
[24] پیشین بشرح النوی ج 2 ص 68 دار احیاء التراث العرب
[25] صحیح البخاری کتاب المغازی حدیث 4425 و 7099
[26] در این مورد به المحلی ابن حزم 10/504. و بدایة المجتهد ابن رشید 2/421 و غیاٍث الام جینی ص 96 مراجعه شود.
[27] السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث ص 52 ـ 59 (اقتباس)
[28] بنقل از کتاب حرکت اسلامی و اولویتها «یوسف القرضاوی» ترجمه از نگارنده
[29] صحیح مسلم از عبداله پسر عمر و عاص. و ابن ماجه سنن.

**********

مراجع:

1ـ قرآن کریم ترجمه و شرح استاد ابوالفضل بهرام پور
2ـ تفسیر نور دکتر مصطفی خرم دل
3ـ القرآن العظیم للامام ابن کثیر دمشقی
4ـ مکانة المرأة فی الإسلام دکتر محمد یلتاجی
5ـ المرأة فی القرآن والسنه: شیخ خالد عبدالرحمن العک.
6ـ المرأة بین الفقه والقانون: دکتر مصطفی السباعی.
7ـ السنة ومکانتها ـ عبدالحلیم محمود.
8ـ فتح الباری بشرح البخاری
9ـ سایر مسایند و صحاح که در پاورقی به آنها اشاره شده است.
10ـ تفسیر القرطبی.
11ـ مسلم بشرح النووی
12ـ السنة النبویة بین اهل الفقه و اهل الحدیث، محمد الغزالی
13ـ حرکت اسلامی و اولویتهای آن، یوسف القرضاوی ـ ترجمه محمد ملازاده