یکی از اصلهای مهمی که در آفرینش دنیا وجود دارد و خدای متعال آن را در همه جوانب این دنیا قرار داده است، اصل اختلاف و تضاد است. این اختلاف و یکسان نبودن را میتوانیم در همهی ابعاد بنگریم. رنگها، نژادهای مختلف، زبانهای متفاوت، اندیشهها، افکار و سلایق و... در بعد انسانی، و همچنین اختلافات و تضاد در خلقت طبیعت و حیوانات را میتوان یکی از نشانههای خداوند متعال در جهان هستی نامید. اما چرا خدا این اختلافات را در این جهان قرار داده است؟
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ [روم: ٢٢]
«و از جمله آیات او آفرینش آسمانها و زمین است و دگرگونی زبانهای شما و رنگهای شما؛ بیگمان در این برای دانشمندان مایههای عبرت است«
خداوند در غیر یکسان آفریدن انسانها نشانههایی را قرار داده است. در گذر عمر، نحوه تفکر، سلایق فردی، دین و مذهب، از هر انسان، فردی منحصر به فرد میسازد. اینجاست که همه ما در آزمونی بزرگ قرار میگیریم و آن هم این است که چگونه به بهترین شکل ممکن با تفاوتهای فردی کنار بیاییم.
در قرون گذشته و در زمانی که جنگی بین دو کشور درمیگرفت، طرف پیروز جنگ ضمن تصرف کامل آنجا، مردم سرزمین شکست خورده را به پذیرش دین و آیین خود مجبور میکردند. حال آنکه شاید در ظاهر دین و آیین طرف پیروز مورد پذیرش مردم قرار میگرفت، اما باطن را نمیتوان به اجبار وادار کرد.
این امر در ذات انسان بوده و تا به امروز هم ادامه داشته و ادامه نیز خواهد داشت. در حال حاضر و دنیای کنونی که در آن قرار داریم نیز موارد مشابهی مانند آنچه در قرنهای گذشته انجام گردیده، وجود دارد و جای بسی تأسف است که این موارد هنوز هم پابرجا هستند و بعضی از انسانها در پذیرش تفاوتهای فردی اعم از رنگ و نژاد، دین، طرز تفکر (خطمشی فکری)... با مشکل مواجه هستند.
اختلافات مورد اشاره، در طول سالیان باعث بروز جنگها و خونریزیهای زیادی گردیدهاند. از کشتار مسیحیان موحد در روم باستان تا کشتار مسلمانان در فلسطین اشغالی و میانمار و... . اما چاره چیست؟ چگونه باید از این جنگها و نفرت و کینهتوزی و خونریزی جلوگیری نمود؟ این سوالی است که شاید برای بسیاری از انسانهای متمدن دنیای امروز نیز پاسخی نداشته باشد، اما دین مبین اسلام در 1400 سال پیش راه چارهای بس زیبا برای آن اندیشیده است و آن هم دگرپذیری است.
دگرپذیری و همزیستی با دیگران اصلی است که اسلام آن را بنا نهاده و پایههای آن را محکم ساخته است و همزمان با آغاز شکلگیری حکومت اسلامی در مدینهی منوره، از زمانی که فاتحان و پیروان پیامبر( صل الله علیه و سلم) در شرق و غرب جهان در پی گسترش اسلام بودند، پیش از آن کهاین اصل در طول روزگاران دراز به گوش همهی دنیا برسد، پیامبر محمد( صل الله علیه و سلم) و اصحاب بزرگوارش آن را به صورت عملی به مرحلهی اجرا درآوردهاند.
بنابراین اسلام به مسلمانان آموخت و اصل دگرپذیری و همزیستی را بر اساس رعایت حقوق و وظایف در میان آنان کاشت. در حکومت اسلامی غیرمسلمانان در کنار مسلمانان بر اساس برابری در حقوق و وظایف، در سلامت و امنیت و آرامش زندگی میکنند و قانونی عادلانه که رابطهی مسلمانان با غیر مسلمانان را بر اساس اصل «مساوات در برابر قانون» تنظیم میکند در میان مردم حکمفرماست؛ قانونی که رابطهی مسلمانان با غیر مسلمانان را در نزدیکترین مرز همزیستی تنظیم میکند و برای همهی مردم امنیت و آرامشی را به همراه دارد که بشریت آن را به جز در اسلام ندیده است. [بر اساس این قانون] هیچ تفاوتی در حقوق و تکالیف مردم به سبب دین، رنگ، نژاد، ملّیّت، ثروت و فقر وجود ندارد؛ بلکهاین تفاوت در پایبندی به حقوق و تکالیف هم متوقف نشده و به مرز گذشت و احسان میرسد.
در اسلام، ذات انسان صرفنظر از هر اعتبار دیگری مورد احترام است. این اصل را میتوان در روایتی از ابویوسف دریافت:
عمر بن خطاب( رضی الله عنه) پیرمردی یهودی را دید که از مردم گدایی میکند، از حال وی جویا شد و فهمید که پیری و نیاز او را به این کار واداشته است، پس او را بهسوی خزانهی بیتالمال برد و به او امر نمود که از بیتالمال برای او و امثال او هر قدر که نیازشان را برطرف سازد و شأن آنها را حفظ کند پرداخت شود. سپس فرمود: اگر ما در جوانی از او جزیه بگیریم و سپس در هنگام پیری او را به حال خود رها کنیم عدالت را در مورد او رعایت نکردهایم.
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است در باید در هر حالت دگرپذیر بود و با تفاوتها کنار آمد؛ چه قدرتمند باشی چه ناتوان. تاریخ شاهد است که پیامبر ما محمد( صل الله علیه و سلم) زمانی که از مکه مکرمه به سوی مدینهی منوره هجرت میکند پایههای حکومت اسلامی را در مدینهی منوره بنیانگذاری نموده و از جمله اقداماتی که انجام میدهد عهدنامهی میان مسلمانان و یهودیان است که پیامبر در آن حقوق و وظایفی را که همگان اعم از مسلمانان و یهودیان غیرمسلمان باید بدان پایبند باشند را مشخص میسازد.
و با وجود اینکه مسلمانان حکومت و ریاست را در دست داشتند، اما قانون حاکم در میان همهی مردم که مسلمانان و غیر مسلمانان بر اساس آن مورد قضاوت قرار میگرفتند قانون واحد «برابری و مساوات» بود. اما یهودیان با حیله و نفاق و عدم پایبندی به عهد و پیمان تمرّد نموده و پیمانی را که با پیامبر( صل الله علیه و سلم) بسته بودند نقض نموده و خیانتهای بسیاری به ایشان کردند.
در هر حال با توجه به شرایط موجود جهان و جنگ و درگیریهای زیادی که اصل همه آن ها عدم دگرپذیری و پذیرش تفاوتهاست، با پذیرش تفاوتها و احترام نهادن به ذات انسانیت، میتوان دنیایی بدون درگیری و تضاد و تقابل جبهههای مختلف داشت. دنیایی شاد که همه از حقوق انسانی خود بهره میبرند و به دنبال سوءاستفاده از هم نوع خود و یا دشمنی با او نیستند. این امر بسیار مشکل است که فراگیر شود، اما با نگاهی به تاریخ در مییابیم که میتوان به چنین روزی امیدوار بود؛ جایی که کمتر از دو قرن پیش در کشور ایالات متحده آمریکا، سیاه پوستان به عنوان برده استفاده میشدند و جای خواب آنها با حیوانات یکی بود، اما امروزه مردم آن دیار با تفکر باز و تکیه بر اصل دگرپذیری، جامعه سیاه پوستان را به عنوان بخشی از ملت خود پذیرفتند و اکنون میبینیم که بسیاری از افتخارات کشور ایالات متحده آمریکا مرهون سیاه پوستان آن سرزمین است.
در پایان نیز باید به این موضوع توجه داشت که دگرپذیر بودن هم حدود و مرزهایی دارد که اگر رعایت نشوند و در آن افراط گردد باعث مشکلات فراوانی میگردد. پس باید حد تعادل را نیز در این امر رعایت نمود.
نظرات