دکتر عماره یکی از کسانی بود که خداوند صفات علمای بزرگ امّت را در او جمع کرده بود؛ در شخصیت او سادگی و فروتنی و هیبت و وقار را در آن واحد میدیدی. در سخن گفتن با او در و بحث و پرسش و پاسخ مانعی میان خود و او احساس نمیکردی نه خستگی ابراز میکرد و نه گله و شکایتی مینمود. هیبت و وقار و جدیت او ایجاب میکرد که جدی و دقیق باشی. این صفات است که ارزش ادب در کنار بزرگان را به انسان میآموزد.
آثار نوشتاری و شنیداری و دیداری او نشان میدهد که دانشمند بزرگی است و شاکلهی فکری او آمیزهای از اندیشه و فلسفه و عقیده و ادب و تاریخ و فقه است.
هیچ وقت نمیپذیرفت در مجلس او از کسی غیبت کنند یا به شخصیت کسی توهین شود. هر گاه میخواست از مسألهای انتقاد کند از تفکّر سخن میگفت بدون این که به شخصیت کسی اشاره کند. زیرا چیزی که برایش مهم بود ساختن بود نه ویران کردن؛ تقویت فکر بود نه برتریطلبی.
دکتر عماره را به عابد محراب اندیشه میشناختند؛ در ملکوت حقیقت گشت و گذار میکرد و در میدان واقعیت مدافع اسلام بود. اسب خردش را در عرصهی معرفت و اندیشه میتاخت. غیرت دینی او آدمی را اسیر میکرد و دفاعش از حریم شریعت و ایستادگی در برابر حملات فریبخوردگان و دهنکجان حیرتآور بود. در میدان پاسخ به شبهاتی که پیرامون تفکر اسلامی مطرح میشد یکهتاز بود و به توصیف شیخ قرضاوی پاسبان بیدار مرزهای اسلام بود.
دکتر عماره مرد میدان اندیشه و صاحب مواضع درخشان بود؛ نمایندهی تفکر اعتدال اسلامی بود و آن را از انحراف حفظ میکرد. به مثابه دژ مستحکمی بود که حق و حقیقت را پناه میداد. موضعش ثابت بود و در رویارویی با رخدادهای زمان دستخوش تغییر و تحول نمیشد؛ افکارش هیچ رنگ و لعابی نگرفت و سهگانهی اندیشه، اصالت و موضعگیری او بود که این رادمرد را از دیگران ممتاز میساخت و جایگاه او را در دلهای غیرتمندان حفظ میکرد و احترام او را نزد موافقان و مخالفان نگاه میداشت.
دکتر عماره خود را به تمام کسانی که به دینشان علاقمند بودند معرفی کرد؛ او از مناظرهی قوی خود در نمایشگاه بینالمللی کتاب سال ١٩٩٢ مصر با عنوان «مصر بین حکومت دینی و حکومت مدنی» آغاز کرد و توجه نویسندگان عرب و مسلمان را به خود جلب کرد. آنجا بود که ستارهاش در آسمان اندیشه درخشید و آوازهاش به عنوان معدود کسانی که توان بحث و گفتگو دارند پیچید. در حالی که دربارهی سختترین مشکلات فکری و معضلات فرهنگی میگفت، سلامت منطقش آدمی را به خود جذب میکرد و باعث میشد به وضوح اندیشه و سهولت عبارتش اعتراف کند. من از همان زمان او را شناختم و فعالیتها و گفتگوها و مقالات و کتابهایش را پیگیری میکنم. با اشتیاق مقالات هفتگی «هذا دیننا»ی او را در روزنامههای «مردم» مصر پیگیری میکردم. در این سلسله بحثها جای سلف خود شیخ غزالی را گرفت و شیوهی او را ادامه داد تا این که نشریه توقیف شد.
سرنوشت چنین بود که همواره با او ارتباط داشته باشم در دیدارهای حضور و به صورت تلفنی و... و این همراهی تنها با رحلت او متوقف شد و دعا میکنم که در آخرت هم در کنارش باشم. آغاز این همراهی به زمانی باز میگردد که در تدریس پروژهی علمای آینده مشارکت داشت؛ این برنامه توسط اتحادیه جهانی علمای مسلمان و زیر نظر بزرگانی چون دکتر محمد سلیم عواء، دکتر احمد عسال، دکتر عبد المجید محمود، دکتر نادیه مصطفی، دکتر محمد کمال امام، دکتر ابراهیم بیومی غانم و دیگران اداره میشد.
استاد فقید موضوع «مسائل فکری معاصر» را تدریس میکرد و جلسات سخنرانی او در سالن اجتماعات رابعهی عدویه برگزار میشد. زمان سخنرانی یک ساعت و نیم بود؛ یک ساعت سخنرانی و نیم ساعت بحث و گفتگو. وقتی سخنرانی تمام میشد وقت پرسش و پاسخ بود که با دقت و مهارت علمی خاص به تک تک پرسشها پاسخ میداد. اندوختهی فکریاش گسترده و حافظهاش قوی بود؛ حضور ذهن خوبی داشت و به دقت و روشنی و با زبانی ساده و با دلایل قوی و محکم به سؤالات پاسخ میداد. زمان جلسه به سرعت میگذشت و گاهی پرسش و پاسخ دو ساعت و نیم به طول میانجامید و حاضران در هالهای از سکوت گوش فرا میدادند. بیشتر آنان از متخصصان علوم اسلامی بودند. غیر متخصصان هم بیشتر از کسانی بودند که به شریعت و اندیشهی اسلامی علاقمند بودند.
عادت داشتم که پس از سخنرانی او را به منزل برسانم و من این فرصت را غنیمت میشمردم و پرسشهای خودم را مطرح میکردم. دوست داشتم از برکت همراهی با او بیشتر استفاده کنم و هر چند ترافیک سنگینتر بود آن را هدیهی سرنوشت قلمداد میکردم تا زمان استفاده از استاد و همراهی با او بیشتر باشد. یک روز در حالی که در راه بازگشت به خانه بودیم مرتکب خلاف شدم و پلیس مرا متوقف کرد و انتظار داشتم که جریمهام کند اما وقتی دکتر را دید لبخندی زد و با شرم اشاره کرد که حرکت کنیم.
در یکی از این سخنرانیها به ما گفت که مهرههای گردنش به شدت درد میکند و پزشکان به او سفارش کردهاند که گردنش را راست نگه دارد و بالا و پایین نکند. اما او چگونه میتوانست راحت باشد؟ او راحتی را تنها در میان کتابها و سالنهای درس و آموزش میدید. او چگونه میآسود در حالی که بحث و نوشتن و تألیف برای او مانند گردش خون در رگها و جریان هوا در ریههایش بود. بنابراین چگونه میتوانست بیاساید و به سفارش پزشکان گوش فرا دهد؟ روشی را برای خود ابداع کرده بود که هم سفارش پزشک را شامل میشد و هم علاقمندی وافر او به تألیف و مطالعه را پاسخ میداد: در حال مطالعه کتاب را با دستانش میگرفت و در مقابل چشمانش نگه میداشت. این روش در سیرهی امام ابن رشد حفید نیز آمده است. کسی که دربارهاش گفتهاند: مطالعه و نوشتن را تنها دو شب ترک کرد: شبی که پدرش از دنیا رفت و شبی که ازدواج کرد.
مرگ دکتر عماره به منزلهی مرگ بخش بزرگی از علوم بود. سعید بن مسیب میگوید: در تدفین جنازهی زید بن ثابت حاضر شدم وقتی او را در قبر گذاشتند ابن عباس گفت: هر کس میخواهد بداند علم چگونه میرود رفتن این شخص را نگاه کند؛ به خدا امروز بخشی عظیمی از علم مدفون شد. در صحیح بخاری در "کتاب علم" باب علم چگونه از بین میرود؟ عبد الله بن عمرو بن عاص حدیثی از رسول خدا روایت کرده است. او میگوید: شنیدم که رسول خدا فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبِضُ الْعِلْمَ انْتِزَاعًا يَنْتَزِعُهُ مِنَ الْعِبَادِ، وَلَكِنْ يَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ، فَإِذَا لَمْ يَبْقَ عَالِمٌ اتَّخَذَ النَّاسُ رُؤَسَاءَ جُهَّالًا، فَسُئِلُوا فَأَفْتَوْا بِغَيْرِ عِلْمٍ فَضَلُّوا وَأَضَلُّوا»
خداوند علم را به کلّی از بندگان نمیگیرد بلکه با گرفتن علما علم را میگیرد تا این که عالمی باقی نمیماند و مردم از رهبران نادان پیروی میکنند؛ وقتی از آنان سؤال میشود از روی ناآگاهی پاسخ میدهند و خود و دیگران را گمراه میکنند.
وضعیت ما قدری بهتر از گذشتگان ما است زیرا در این زمان کتابهایی که علما نوشتهاند، به برکت مراکز نشر و فضاهای الکترونی و وسایل ارتباطی جدید حفظ میشود و نسلهای آینده میتوانند از آن بهرهبرداری کنند اگر چه خردها و جسمهای آنان بیش از نوشتهها و آثارشان برای ما ارزشمند است. مسأله این است که ما با از دست دادن آنان از مواضع درخشان و روح قوی آنان محروم میشویم امری که افتخار به حق و ثبات و پایداری را در ما تقویت میکند.
عظمت امتی که خداوند آن را برای هدایت مردم قرار داده است این است که هیچ گاه از علمای ربانی و داعیان برحق خالی نیست. چنان که بزاز در مسند خود آورده است که پیامبر اسلام فرمود:
«يَحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ كُلِّ خَلَفٍ عُدُولُهُ يَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِيفَ الْغَالِينَ، وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِينَ، وَتَأْوِيلَ الْجَاهِلِينَ»
این علم را علمای معتمد هر قوم حمل میکنند و آن را از تحریف بدعتگزاران و دروغ باطلگرایان و تأویل ناآگاهان حفظ میکنند.
ما این شهادت را میدهیم که دکتر عماره یکی از همین کسانی که خداوند او را در زمان ما انتخاب کرده بود تا دینش را از تأویل ناآگاهان و تحریف بدعتگزاران و دروغ باطلگرایان حفظ کند. از کسانی که بود که دلهای اهل حق را تقویت و اهل هوا و هوس را سرکوب میکرد.
خدایا ما به خاطر تو او را دوست داریم ما را از پاداش او محروم مفرما و پس از او به فتنه دچار مکن و همهی ما را بخششا و بیامرز.
نظرات