فلسفه چین ریشه در نوشتههای كهن و باستانی این كشور دارد. برخلاف فلسفه غرب كه در هر مكتب مسائل معرفتشناختی و هستیشناسانه خاصی در آن قابل ردیابی است؛ فلسفه چین مبتنی بر مسائل مشخص و انضمامی مثل شیوه تعلیم و تربیت، اخلاق و سیاست است. فلسفه چین پیش از میلاد علاقه زیادی به شناخت برای شناخت ندارد و همواره در روش و نوع مطالب به زندگی و چگونگی استفاده از اندیشه برای بهتر شدن وضعیت مردمان دارد. مكاتب فلسفی كنفوسیوس و دائو دو جریان مهم فلسفه چین هستند؛ با این همه فیلسوفانی مانند موزِه و یانگ جو نیز در دوران پیش از میلاد اندیشههای خاص خود را پروراندهاند كه میتوان آنها را در تداوم و همچنین تمایز با مكاتب دائو و كنفوسیوس بررسی كرد.
كنفوسیوس
بخش اعظم اندیشه كنفوسیوس را تعلیمات او به صورت مربی برای شاگردانش و اندیشههای سیاسی تشكیل میدهد. كنفوسیوس بیشتر از آنكه مبدع مفاهیم باشد به مطالعه و تعلیم آثار فكری دوره باستان چین علاقه داشت. مهمترین متن مورد نظر او شش كهننامه بود. اندیشه سیاسی كنفوسیوس - از آنجا كه خود مدتی دولتمرد بود - مبتنی بر حكومت نیك بود كه اصولش فراوانی خوراك، سپاهیان مناسب و مهمترینش اعتماد بود. به نظر كنفوسیوس در صورت شكاف میان اعتماد مردم و حكومت سیاسی، خطرهای بزرگی حكومت را تهدید میكند. همچنین كنفوسیوس به عنوان یك مربی با الهام از شش كهننامه بر كاربرد اصولی برای تربیت اشخاص تاكید داشت كه به شكوفایی شخصیت آنها منجر میشد. این اصول عبارت بودند از: شعر برای یاد دادن آرمانها، تاریخ برای یاد دادن رویدادها، پاس داشتن آیینها كه خود، یاد دادن رفتارهاست، موسیقی كه یاد دادن هماهنگی است و همچنین اصولی چون تغییر كه در طبیعت ریشه دارد. اما آنظور كه مورخان میگویند اصلی كه آرمان كنفوسیوس برای شكوفا كردن استعدادها به عنوان مربی بود مجموعه دانش ِ ژن نام داشت. ژن بر اساس اصولی چون فضیلت روان و اصل مهر بنا شده است. ژن تركیب دو واژه انسان و دو است كه به معنای اهمیت انسان و همبستگی و پیوند او با دیگران است. كنفوسیوس میگفت: «ژن دوست داشتن دیگران است» پس ژن مرحلهای كامل از علم اخلاق و آرمانهای سیاسی كنفوسیوس بود.مِنسوس دیگر حكیم پیرو كنفوسیوس نیز در نظریه سرشت انسانی خود بر خیر بودن سرشت انسان تاكید داشت. براساس نظر او انسان به لحاظ فطری معنای خیر را درون خود دارد و انساندوستی و فرزانگی اكتسابی نیست؛ تنها گاهی نیكی را فراموش میكنیم. در آخر و برای جمعبندی اندیشه كنفوسیوسی باید گفت این مكتب فلسفی بر اساس ایده خیر درونی و انسانگرایی بنا شده است.
لائوزه
لائوزه قدیمیترین فیلسوف دائویی است. بسیاری از افراد برای شناخت تفكر دائویی به سراغ اندیشههای او میروند كه كاری عبث نیست. یكی از اصولی كه لائوزه برای اندیشه دائویی برمیشمرد هماهنگی و انسجام كلی تمام عناصر هستی با یكدیگر است. خودانگیختگی طبیعت و حركت به سوی كمال اصل دائویی است. لائوزه بر خلاف كنفوسیوس كه اندیشهای انسانگرا داشت و بر اهمیت تعلیم شعر، موسیقی و ... تاكید میورزید، فردی طبیعتگرا بود. او این اكتسابات را دوركننده انسان از سرشت طبیعی خود میدانست و راه اصلی تفكرش زیستن در طبیعت در میان كوهها، رودها و جنگلها بود. به نظر لائوزه اصل بنیادین و قانون جهان دائو است كه ندیدنی، نشنیدنی و لمسناپذیر است. دائو بر اساس تفكر لائوزه بر آنچه طبیعی و فطری است تاكید دارد و تمدن را اساس دوری از وضع طبیعی میداند. دائو بر یگانگی تمامی جهان یعنی یك كه اساس كل هستی است تاكید دارد و میتوان گفت برخلاف اندیشههای كنفوسیوس توان تعلیم اخلاقی و رهنمود سیاسی به حاكمان را ندارد. در كل دائو نوعی واگذار كردن امور و بیكنشی است.
یانگ جو
یانگ جو با اینكه در برخی از تعالیم تحتتاثر اندیشه دائو بود اما فلسفه خاص خود را داشت. رابطه جز و كل در اندیشه او به صورت پیوند میان من و عالم كبیر خود را نشان میدهد. ما بخشی از جهان هستیم و جهان خود را در هر كدام از ما به صورتهای مختلفی نشان میدهد. به نظر یانگ جو خوددوستی راهی برای خیر عمومی است. همانطور كه پیداست او فردگرا است. در اندیشه او طی كردن راه كسب خوشی یا لذت بردن از زندگی به صورت فردی برهم زننده نظم هستی نمیشود.
موزه|موزه نیز اندیشهای منحصر به خود داشت كه ما اینجا به بداعتهای او در اندیشه سیاسی میپردازیم. موزه فلسفه سیاسی مبتنی بر انساندوستی و مهر به دیگران دارد كه با تمرین مهر برای همه ممكن میشود.یكی از مهمترین جنبههای اندیشه اجتماعی-سیاسی موزه «وضع طبیعی» و «پراگماتیسم» است كه قرنها قبل از هابز و جان دیویی در مورد آنها سخن گفته است. اینكه بدون دولت مركزی و در وضع طبیعی انسانها در شرایط ناعادلانه قرار میگیرند و این مورد كه هر عمل را باید بر مبنای سود آن سنجید.
پایان سخن
با اینكه امروزه برای بسیاری از افراد اندیشههای متكفران چینی ناشناخته مانده است اما در این یادداشت تلاش كردیم تا اهمیت و امروزی بودن بسیاری از اندیشههای فلسفه چینی را نشان دهیم.
منبع: تاریخ فلسفه چین، چو جای و وینبرگ چای، برگردان ع.پاشایی نشر نگاه معاصر
نظرات