نویسنده‌: طارق علی
ترجمه: محمدتقی دلفروز

اگر چه من با بخش اعظم گفته‌های خالد ابوالفضل در مورد اسلام و تساهل موافقم، اما اساساً با تأکید او بر موضوعات الهیاتی برای تبیین اَعمال مردم و جوامع مخالف هستم. اگر مسائل مطرح‌شده به وسیله‌ی حادثه یازده سپتامبر صرفاً از منظر الهیات اسلامی مورد بررسی قرار گیرند، مشکلاتی بروز خواهد نمود که در اینجا به آنها خواهم پرداخت. کشیش‌ها اغلب در مورد منع الهی جنگ، استعمارگری و اقدامات امپریالیستی سخن می‌گویند. خاخام‌های یهودی و روحانیون مسلمان نیز به همین‌گونه‌اند. اما پیروان آنها اینگونه نیستند. ساکنان متعصب یهودی در سرزمین‌های فلسطینی با پیروان القاعده و ویژگی‌های مشترک دارند. پرداختن به سوابق و تاریخ این سه دین در این خصوص خیلی بیشتر از الهیات مفید است، و بدین‌منظور نکاتی در زیر طرح می‌شوند:
1- این حقیقت که حملات یازده سپتامبر تحت لوای مذهب انجام شد نباید باعث غفلت از موضوعات اساسی دیگر شود. تورات و قرآن مستعد تفاسیر زیادی هستند. همه‌ی فِرَق می‌توانند از منبع جاودان این کُتب دینی سیراب شوند و به مثابه ایدئولوژی‌های قدرتمندی ظهور کنند. درست است که در برهه‌های گوناگونِ تاریخ اسلامی علمای دینی از یک استقلال نسبی در مقابل قدرت سیاسی برخوردار بودند، اما در نهایت صدای مخالف محدود بود، و بسیاری نزد سلطان و حاکم سر تعظیم فرود می‌آوردند. در حقیقت، این برخورد از آغاز در اسلام وجود داشت. محمد (ص) طرفدار مدل روحانیت مسیحی نبود. خلیفه، هم حاکم دنیوی بود و هم حاکم معنوی. یک نهاد روحیانیت در اسلام رشد نمود، تا حدی به خاطر اینکه رشد سریع اسلام وجود یک بوروکراسی مذهبی را که بتواند هر هفته حکم اسلام را در مورد مسائل جدید اعلام کند، ایجاب می‌کرد. قرآن به عنوان یک کتاب مرجع مورد استفاده قرار می‌گرفت، اما باید سنت‌هایی برای تسهیل حکومت مسلمانان در مناطق مختلف جهان جعل می‌شد. همانند آنچه در مورد تلمود یهودیان مصداق داشت، علمای اسلامی رقیب که مواجب‌بگیر حاکمان رقیب بودند می‌توانستند یک آیه‌ی قرآنی را به شیوه‌ی متفاوتی تفسیر کنند. از اینرو من هیچ دلیلی نمی‌بینم که با پاک‌دینان اسلامی در مورد درستی یا نادرستی تفسیرشان بحث کنم، این کار به منزله‌ی ورود به میدان جنگ آنهاست.
مسأله‌ی اصلی این است که چرا بن لادن و دار و دسته‌اش به مخالفت با حامیان سابق خود پرداخته‌اند؟ پاسخ، ارتباط بسیار کمی با مذهب دارد و تا حد زیادی به تاریخ و سیاست برمی‌گردد. از آنجا که دلایل نه مذهبی ، بلکه سیاسی هستند، راه حل نیز باید سیاسی باشد و نه نظامی یا تمدنی. اگر بنا به استدلال فوکویاما، اعضای القاعده «فاشیست‌های اسلامی» هستند، پس باید پرسید که آنها چه زمانی به فاشیست‌های اسلامی تبدیل شدند؟ عقاید مذهبی آنها از زمانی که برای «جهاد» علیه اتحاد شوروی در افغانستان به استخدام ایالات متحده، عربستان سعودی و مصر درآمدند تغییری ننموده است. آیا اعضای القاعده هنگامی که زبیگنیو برژینسکی، فرستاده‌ی سیاسی کارتر رئیس‌جمهور آمریکا، در مرز پاکستان و افغانستان خطاب به آنها گفت: «خدا با ماست»، فاشیست‌ اسلامی بودند؟ یا این تحول فکری پس از یازده سپتامبر در آنها به وقوع پیوست؟
واقعیت اساسی این است که اسلام رادیکال به واسطه‌ی نیازهای جنگ سرد پا به عرصه‌ی وجود گذاشت. طنز روزگار اینجاست که دولت وهابی در عربستان سعودی به عنوان محافظه‌کارترین صورتبندی اجتماعی در جهان اسلام، با تأیید کامل واشنگتن، به کانال اصلی تأمین مالی و تسلیح اسلام‌گرایان رادیکال در سراسر جهان تبدیل شد.
2- کنترل دولت‌هی اسلامی بر موقوفات مذهبی که زمانی مستقل بودند، موضوع چندان عجیبی نیست. جوامع مسلمان مانند بقیه بخش‌های جهان در معرض آشوب‌های قرن بیستم قرار گرفتند. کمال آتاتورک در ترکیه اولین کسی بود که پس از جنگ جهانی اول مذهب را از دولت جدا ساخت و خلافت را ملغی نمود. مصر، سوریه و عراق در اوایل دهه‌ی 1950 و دهه‌ی 1960 تحت سیطره‌ی رژیم‌های سکولار ملی‌گرای رادیکال درآمدند. شکست ناسیونالیسم عرب به وسیله‌ی اسرائیل، تحت حمایت ایالت متحده، در 1967 خلاء بزرگی در منطقه ایجاد نمود. حزب بعث سکولار به مدت تقریباً نیم قرن در سوریه و عراق در قدرت بوده است. در مصر، انور سادات اسلام‌گراها را به مبارزه علیه ناسیونالیست‌ها و کمونیست‌ها کشاند، و بدین‌ترتیب آنها را به کانون سیاست وارد ساخت. سپس او با اسرائیل قرارداد کمپ دیوید را منعقد نمود و توسط دوستان اسلام‌گرایش به قتل رسید؛ و این اولین انفجار بود. در الجزایر، فرانسه با تشویق شکل‌گیری جبهه‌ی نجات اسلامی، رهبری جبهه آزادیبخش ملی را تشویق نمود که تندروها را از جمع خود بیرون کند. در اینجا نیز جبهه‌ی نجات اسلامی به هیولای فرانکشتاین[1] تبدیل شد.
بنابراین، به هر کجا که نظر افکنیم روشن می‌شود که مشکل از قرآن نیست، بلکه از منافع دولت‌های غربی گوناگون است. حتی پس از واقعه‌ی یازده سپتامبر نیز تونی بلر توسعه مدارس تک دینی را در بریتانیا تشویق نمود در حالی که در این کشور بر خلاف ایالات متحده اکثریت بزرگی از مردم به یک خدا اعتقاد ندارند.
1- تلاش برای اِعمال یک سیاست هویتی پسامدرن با استفاده از منابع اسلام یک اقدام بی‌فایده است. جهان اسلام به اصلاحاتی نیاز دارد که ایده‌هایی را در همه‌ی سطوح (فلسفی، سیاسی، اقتصادی) بپرورد، تا هم از گذشته‌ای که در آن غوطه‌ور است گذر کند و هم از سیاست نئولیبرال که غرب در حال عرضه آن است. این اصلاحات مستلزم جدایی دولت از مذهب و دموکراتیک نمودن جهان اسلام از جمله عربستان سعودی، کویت و مصر است. اگر احزاب دموکرات مسیحی می‌توانند در اروپای غربی کارکنند، پس احزاب دموکرات اسلامی در مصر، ترکیه و الجزایر نیز می‌توانند. به ویژه، متفکران اسلامی باید حق خود را برای تفسیر متون که دارایی جمعی فرهنگ اسلامی است، اعاده نمایند. سنت اسلامی پرسش‌گری فکری به گونه‌ای اسف‌بار پس از چند قرن اول اسلامی افول نمود. در طی قرون یازدهم و دوازدهم بیش از امروز تضارب آراء، اختلاف عقیده و شک‌ورزی در اسلام وجود داشت. در واقع، در حال حاضر میلیون‌ها شکاک، لاادری و بی‌دین در جهان اسلام زندگی می‌کنند. آنها از ترس واکنش جرأت اظهارنظر عمومی را ندارند، اما برای همیشه ساکت نخواهند نشست.
4- جالب اینجاست که کشوری که می‌تواند شاهد چشمگیرترین اصلاحات باشد ایران است. بخش اعظم جمعیت ایران زیر سی و پنج سال دارند و تجربیات مذهبی و سیاسی‌شان عمدتاً به وسیله‌ی کنترل روحانیون بر حکومت شکل گرفته است. خوشبختانه ایالات متحده در این کشور دخالت ننموده و وضعیت را آشفته نکرده است. بنابراین، توسعه جنبش نوظهور دموکراسی خواهی در ایران، انداموار و غیرتحمیلی است. جوانان خواستار تغییرند و نداهای مخالف درون خود نهاد روحانیت، نوید اصلاحات را می‌دهد. البته هنوز برای پیش‌بینی دقیق آینده ایران زود است، ولی تغییر در این کشور می‌تواند هر دولتی را در جهان اسلام تحت تأثیر قرار دهد. به عبارت دیگر، داستان هنوز تمام نشده است. ما باید از بحث در مورد اینکه قرآن تساهل را ترویج می‌کند یا خیر، فراتر رویم، و به مشکلات اجتماعی و سیاسی مهمی که بر جهان اسلام تأثیر می‌گذارند بپردازیم.
جریانِ پیوستن به گروه‌هایی نظیر القاعده نه به وسیله‌ی ترویج نگرش متفاوتی از اسلام از طریق تفسیر قرآنی متوقف می‌شود، و نه به وسیله‌ی آنچه «جنگ علیه تروریسم» نامیده می‌شود. جنگ علیه تروریسم عملاً فقط باعث تشدید ناامیدی گسترده می‌گردد و خشونت بیشتری را خواهد آفرید. این وضعیت راه‌حل‌های سیاسی می‌طلبد. نزاع اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها و مسأله‌ی عراق موضوعاتی هستند که جوانان طبقه‌ی متوسط و تحصیل‌کردگان دانشگاهی را به سمت تروریسم سوق می‌دهد. «جامعه بین‌المللی» باید هر چه زودتر به نگرانی‌های خود که از مشکلات واقعی ناشی می‌شوند توجه نماید. الهیات در این خصوص مشکلی را حل نمی‌کند.


ارجاعات:
[1] - فرانکشتاین معروف‌ترین اثر نویسنده معروف خانم ماری شلی است. در این کتاب، فرانکشتاین یک هیولای مافوق بشری است که علیه خالق خود به پا می‌خیزد و او را نابود می‌سازد (م).