برای اینکه به تعریف و مقام زن در اسلام بهتر و دقيق‌تر آشنا شویم و به اوج عظمت و قله کمالش واقف آییم بهتر آن است که زن را از دیدگاه شریعت‌ها و ادیان دیگر مورد بررسی قرار دهیم.
شریعت برهمایی زن را از نظر شایستگی ناقص می‌شمرد که حق انجام هیچ کاری را طبق خواست خود ندارد زیرا از تابعیت پدرش به تابعیت همسرش در می‌آید و وقتی شوهرش مرد، این تابعیت به پسرانش یا نزدیکانش منتقل می‌شود. 
در یونان قدیم می‌بینیم زن از آموزش محروم و تابع مرد می‌باشد و وقتی افلاطون تلاش کرد در مدینه فاضله خودش (جمهوری) اصل برابری زن با مرد را در عرصه آموزش و فرهنگ پیاده کند، به خاطر حمله اندیشمندان و فلاسفه به این اصل در تلاش خود شکست خورد.
و بوستن، سخنران معروف یونان گفت: ما فقط به این خاطر زن می‌گیریم که برای ما پسران مشروع بزایید.
اما موضع دین یهود نسبت به زن موضعی خصمانه است. بطور مثال " تلمود " تمام یهودیان را اندرز می‌دهد که اگر انسان پشت سر شیر راه برود بهتر از این است که پشت سر یک زن راه برود. در کتاب مقدس آنان آمده که بر زن واجب است تحت حکومت مرد باشد و مرد بر او سلطه داشته باشد.
تعریف زن در دین مسیحیت چنین است که زن شری است گریز ناپذیر، گمراه‌گری طبیعی، بلایی حتمی، خطری خانگی و فتنه‌ای هلاک کننده.
کشیش معروف ایتالیایی " توماس اکوینی " می‌گوید: زن به خاطر اینکه هم از نظر طبیعی و هم از نظر جسمی و هم از نظر کاری ناتوان است، خاضع و تابع مرد است، و مرد آغاز و پایان زن است، و خداوند خضوع و پیروی را به زن واجب کرده است.
زن پیش از اسلام در دوره جاهلی خوار و فرومایه بود و عرب وی را منشاء خواری و ننگ می شمرد، وقتی خبر از ولادت فرزندی دختر میافت چهره‌اش به شدت می‌گرفت و سرگردان می‌ماند که آن را با خواری نگه دارد یا در خاک پنهان سازد.
تحقیر و در هم شکستن زن، تنها در میان عرب جاهل نبود بلکه در میان اقوام دیگر و حتی شاید متمدن‌ترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتی ناچیز داشت، و غالباً با او به صورت یک کالا و نه یک انسان رفتار می‌شد.
در چنین شرایط تاریک و هولناکی بود که خورشید اسلام طلوع کرد و با خرافات در ابعاد مختلفش، سرسختانه جنگید و با نخستین انقلاب حقوقی و اجتماعی، زن در جایگاه خود قرار گرفت، زن همسان مرد و در زندگی اجتماعی شریک وی گردید.
عصر نبوی در مدینه چيزی به نام جلوگیری از مشارکت زنان با مردان وجود نداشت.
نقش زنان در جامعه مدینه به بالاترین سطح رسیده بود، و بخشی جدایی ناپذیر از جامعه بود و با مرد در همه عرصه‌های زندگی اجتماعی مشارکت داشت و وقتی به هم می‌رسیدند مرد به زن و زن به مرد، سلام می‌کرد و بدین ترتیب زنان در میادین مختلف نقش پر رنگی را پیدا کردند، و از همه مهمتر نقش بسزایی که در کارزار جهاد داشتند. 
زن مسلمان در دوره پیامبر( صلی الله علیه و سلم) در فعالیت سیاسی همانند بیعت، هجرت و مشورت مشارکت داشت.
فعالیت زنان در دوره رسالت شامل فعالیت در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، کشاورزی و تجارت و غیره نیز می‌شود.
سیدنا عمر بن خطاب، شفاء مخزومی دختر عبدالله مخزومی را به مسـئولیتی در بازار گمارد و یا خیمه بنی غفار که از ( رفیده اسلمی) بود و در کنار مسجد رسول خدا( صلی الله علیه و سلم) برای رسیدگی به بیماران و تداوي مجروحان بر پا شده بود.
در آن زمان نقش زن در جهاد محدود به رسیدگی به بیماران و مجروحان و آب دادن به مجاهدین تشنه و مانند آن نبود و لیکن همانند مرد اگر لازم می‌شد به جنگ واقعی نیز می‌پرداخت، از مهمترین آن نسیبه انصاری مازنی "دختر کعب انصاری مازنی" است با کنیه "ام عماره" که در جنگ‌های احد، خیبر، حنین و روز جنگ یمامه و واقعه حدیبیه حضور داشت. و سیدنا عمر روایت می‌کند که پیامبر فرمود:
« مَا الْتَفَتُّ يَوْمَ أُحُدٍ يَمِينًا وَلَا شِمَالًا إِلَّا وَأَرَاهَا تُقَاتِلُ دُونِي» روز احد به راست و چپ ننگریستم مگر اینکه نسیبه را می‌دیدم که در دفاع از من می‌جنگید.
نسیبه به همراه ام ایمن و ام سلیم بود وقتی برتری مشرکان را دیدند آب دادن و معالجه زخمیان را رها کرده، سلاح برگرفتند تا از رسول خدا دفاع کنند.
(فتح الباری جلد6 ص 8)
نقش زن مسلمان محدود به جهاد نبود و زن مسلمان در عرصه‌های دیگری نیز حضور یافت که نشان دهنده اهمیت و بزرگی ارزش وی می‌باشد و مثال‌های آن قابل شمارش نیست.
در عرصه فعالیت‌های سیاسی، زن مسلمان وارد عرصه‌های سیاسی با تمام مشکلات آن شد.
در زمینه علم و ادبیات زن مسلمان دارای مهارتی گسترده بود.
در عرصه حکومت و نقش اجرائی، تاریخ اسلام پراست از زنان مسلمان که عهده‌دار مسئولیت حکومتی شدند یا به کار اداری پرداختند.
آیات قرآن هم رسیدن به مقامات معنوی را در زن و مرد یکسان بیان فرموده است، و هرگز اختلافات جنسیتی و تفاوت ساختمانی و به دنبال آن پاره‌ای از تفاوت‌ها در مسئولیت‌های اجتماعی را دلیل تفاوت زن و مرد ندانسته است، و درهای سعادت را بطور یکسان به روی هر دو باز کرده است.
بدین ترتیب معیار، تنها ایمان و اعمال صالح زائیده از آن است. و دیگر هیچ قید و شرطی، نه از نظر سن و سال، نه از نظر نژاد و نه از نظر جنسیت و نه از نظر پایه و رتبه اجتماعی، در کار نیست.
در مکتب عزت آفرین اسلام تنها ملاک ارزش انسان تقوا و قرب به خدا ست.
و در این زمینه زن و مرد در جایگاه یکسانی قرار دارند. چه بسا بانوان وارسته‌ای که در میدان عبودیت و اطاعت الهی و نیل به کرامت انسانی از مردان روزگار خویش گوی سبقت ربوده و الگوی خدا پرستان و موحدان قرون و اعصار شدند، و گاه زن در عظمت روح و تعالی معنوی به جایی می‌رسد که برترین زنان ممتاز روزگار و اسوه انسان‌های خداجوی طول تاریخ می‌شوند.
و پیمودن این راه رشد و کمال برای همه بانوان خداجوی، ممکن و دست یافتنی است؛ چرا که اسلام برنامه خوشبختی و سعادت ابدی و راه تعالی را برای همگان بیان فرموده است.
در پرتو تربیت، زن است که مردان الهی و بزرگ پرورش داده و از دامن مهرش به معراج می‌روند،
و جزء اسطوره‌های قرون به شمار می‌آیند.
اما زن همانطور که می‌تواند مربی قرار گرفته و نسل را تربیت کند و یا با دلاوری‌ها و اوج گرفتن بر قله علم و ادب و دانش و معرفت تاریخ را مشحون سازد به همان میزان می‌تواند قوی‌ترین اسلحه دشمن قرار گیرد.
دشمنان اسلام همیشه سعی می‌کنند با اشاعه بی‌بندوباری و فساد، هویت مسلمانان را از او بگيرند این امر ممکن نیست مگر از طریق ترویج بی‌بندوباری در میان جامعه زنان.
سید قطب در کتاب آیا ما مسلمانیم می‌گوید: بر اساس مدرکی که دیدم یکی از پاپ‌ها از تمام کشیش‌ها در واتیکان دعوت کرده و از آن‌ها خواسته برای خاموش کردن چراغ دین اسلام به صورتی که برای واتیکان و مسیحیت هزینه‌ی زیادی نداشته باشد نظر بدهند. جلساتی برای این منظور تشکیل شد و نظریاتی از جانب صاحب نظران ابراز شد، از میان این نظرات این رای مقبول همه کشیشان و خود پاپ قرار گرفت که برای از بین بردن اسلام قوی‌ترین و کم هزینه‌ترین برنامه، بیرون آوردن دختران و زنان مسلمان از حجاب و قرار گرفتن آنان در اختیار جوانان و مردان به صورت آزاد در کوچه‌ها و بازار، مراکز عمومی، پارک‌ها و سینماها، ادارات و مراکز تجاری و... است.
در اسلام زنان نمونه که از مردان هم زمان خود به مراتب بالاتر و والاتر بودند کم نیستند که ذکر تک‌تک آن‌ها در مجال این بحث نیست.
وظیفه مسلمانان در این دوره زمانی آن است که به خود آیند خویشتن را بشناسند، از سرگذشت مسلمین آگاه شوند، بزرگان خود و خدمات دینی و اجتماعی آن‌ها را به دنیا معرفی کنند تا دیگران درباره آنان سخن نگویند و قضاوت نکنند.