سخن از امّت اسلام، حدیث از عزّت، سربلندی و سرافرازی است، سخن از جانفشانی، جانثاری، ایثار، جهاد و مجاهدین راستین تربیتشدگان این مکتب عظیم و راهروان حق وحقیقت است. درختی بس بزرگ و سایهگستر و سرسبز و ریشهدار، با ریشههای قوی و ممتد در اعماق تاریخ، ریشهاش در تار و پود تاریخ و بزرگان و سازندگان صرح و بزرگی و پیروزی، دوانیده و با دل و جان آنها تنیده شده است. « ... ملة أَبِیكُمْ إِبْرَاهِیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ ..» (حج: 78) ای مسلمانان، بدانید نام اسلام بهترین، زیباترین و تابناکترین نام است، همان نامی که خلیل الله، آن ابرمرد تاریخ انسانیت، که با همت بلند همتای خورشید و آسمانهای خروشان، بتهای سرکشیده و طاغوت زمانه که در وجود انسانها رخنه و خانه کرده بود را، شکست. از اسلام، صلح، صفا، زیبایی و انساندوستی میبارد.
معنای من مسلمانم:
ای مسلمانان ای انسانها، ای کسانی که با من در ارتباط و در تعامل هستید، بدانید که شما پارهی تن من هستید، من مرهم و تریاک زخمهای شما هستم، عمر گران خویش با من بسر بردن، یعنی در گلشن و گلزار محبت، گذراندن است، خود و ناموس، و حریم خویش از من در امان است. محبت و عشق و مهربانی، چاشنی رفتارم است. نگاه، و حرکت، سعی و تلاش من و قدرتم، خدایی است؛ رسول مهربان -صلی الله علیه وسلم- از قول خداوند متعال میفرماید: «... وَمَا یزَالُ عَبْدِی یتَقَرَّبُ إِلَی بِالنَّوَافِلِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یسْمَعُ بِهِ وَبَصَرَهُ الَّذِی یبْصِرُ بِهِ وَیدَهُ الَّتِی یبْطِشُ بِهَا وَرِجْلَهُ الَّتِی یمْشِی بِهَا..» (صحیح البخاری، حدیث6021 باب تواضع) بعد از تقرب و نزدیک شدن به آن قدرت ازلی، و محبوب خدا گشتن، شرح حال اینچنین خواهد بود، من خالق هستی، و خدای جهان و جهانیان و قدرت مطلقه، برای مؤمن، گوش میشوم که با آن میشنود وچشم او میگردم که با آن میبیند و قدرت او هستم که با آن حرکت و تلاش میکند. خوشا بحال انسانی که گوش چشم و قدرتش، خدایی میشود وآنرا فقط و فقط در راه و رضای او هزینه مینماید و به کار میگیرد، پس این فرد کسی نیست، جز مسلمان و مؤمن است، خیر و خوبی در این سراچه و بر پهنهی زمین، نامش مسلمان و وجودش سرشار از مهر و محبت و ایمان، تعلق و اعتماد و وابستگی بغیر از خدا را، طاغوت میداند، فکر و وجود خویش را با آن آلوده نمیکند هر کجا هست، او سفیر و نویدبخش و پیک مشتاقان اسلام است، خوبی و خوشی و سعادت و سر بلندی، از وجودش میطراود، سیرت عطرآگینش و بوی خوش نامی او، مشام و دل و جان اطرافیان خویش، را میبرد و رقصکنان آنها را به وجد میآورد، و تکتک افراد مجذوب و تشنه و مطیع اخلاق و رفتار زیبایش، میگردند.
مرحبا ای پیک مشتاقان بگو پیغام دوست تا کنم جان از سَرِ رغبت فدای نام دوست
نگاهها بسوی اوست، نجات و نوید پیروزی همره و در رکاب خود دارد، هر آنچه دارد، توشهای چند از اقیانوس بزرگ و پهناور اسلام است، شمّهای از خیر و خوبی به مشام سالم و مطبوع او رسید، پردههای وَهم و خیال و ظلمت را درهم درید. تاریکی و ظلم و ظلمت قرار از جان او میگیرد، تا زمانی که چراغ عدل و سعادت را روشن نکند وآن همه ظلمتها را محو نابود نگردند، آرام نمیگیرد، در برابر هر حادثه و رخنهای خویش را مسئول میداند و بیتفاوت گذر نمیکند، تا توان و رمق حیات دارد، در تب و تاب است، دست از جهاد و تلاش بر نمیدارد. این بود گذشته مسلمانان راستین و زندهدل، بسان موج دریایند، که همیشه در جوش و خروش بودند.
وضعیت سدهی اخیرما:
نمیدانم این همه تاریکی و ظلمت از کجا آمده است، تصور کردنش سخت و طاقتفرسا است، که اینچنین قلعه و دژهای محکم و پولادین مسلمانان را شکافت و آنرا تخریب، پارهپاره و متزلزل ساخت؛ امّت به امّتها و ملتها مبدل گشت، نامهای ساختگی جایگزین نام پربار اسلام شد، هر نام برحسب سهم خویش، نام اسلام را درمیان جهانیان کمرنگ و بیروح و روان ساخت، چه بسا نیرو و توانها جهت تثبیت اسمهای ساختگی صرف شد، در مقابل، دشمنان دیرینه، مسلمانان و مرز و بوم اسلام را به تاراج بردند و بلافاصله تاوان این همه ضعف را پرداخت کردیم.
جنگ هفتاد و دو ملّت همه را عذر بنه چون حقیقت ندیدند ره افسانه زدند
دگر نامی و محل اعرابی برای این آیهی گوهر بار، در میان نماند«إِنَّ هَذِهِ امّتكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (انبیاء:92) هان بدانید که این امّت، امّت مسلمان، امّت واحد و یکپارچه است و من خدای شما پروردگار و خالق یکتای شما هستم، پس مرا عبادت کنید، نامم را ورد زبانها قرار دهید، و بزرگی و الوهیت مرا چنان که در آسمانها هستم، در زمین به اثبات برسانید. «قُمْ فَأَنْذِرْ * وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ» (المدثر:2و3) آری اگر همان نام وحلّهی اسلام برتن ما بود، اوضاع ما چنین نبود، نام اسلام حد و مرز نمیشناسد، هرکجای عالم هستی، «لا إله إلا الله» بگوش میرسد و یا مظلومی طلب نصرت و یاری میکند، خاک و سرزمین او آنجا است. بسیار سخت و اسفبار است؛ قلب صاف وآرام ما، خون گشت، با قناعت کاذب، تفسیر و قرائت ناصواب، قافلهی خیر و خوشبختی را به نا کجاها بردند، دزدان، چپاولگران بیدار و در کمین نشسته، محمل خیر و خوبی را به یغما بردند و آنرا چپاول نمودند، جز نامهای بیجا چیزی دیگر برای ما نگذاشتند؛ همان اسمهای که به بسب آن، «أنا ربکم، وامّتکم أمة واحدة»، و مسلمان برادر مسلمان است، زیر پاها و چکمههای استبداد، لگدمال گشت و از و تابناکی و تجلی افتاد. با درجا زدن و جاماندن از قافلهی جهاد، تلاش و حرکت، از قافله علم، معرفت، عزت، سرافرازی و فرزانگی، جا ماندیم. آیا امروزه اینچنین خوب و لایق است، کشوری مانند امریکا، شعار و ندای اسلام و مسلمانان، همان شعار آزادی، برابری و دفاع از مظلومیت را سر دهد و آنرا علم کند و با این بانگ، خون ملتها و کشورهای مظلوم، که مسلمانان از این دایره خارج نیستند را میمکد و سرمایههای هنگفت آنها را به تاراج میبرد در حالی که مسلمانان نظارهگر اوضاع میباشند.
آری این شعار، شعار آزادی، برابری، دفاع از مظلومان و ستمدیدگان و غارت شدگان، شعار مجاهدین اسلام در امّتداد تاریخ بوده، با این پیام، ملتها را از چنگ ظلم، استبداد و وحشت رهانیدند و راه و روش زندگی کردن را به انسانیت آموختند. بلی اگر آواز و ندای مظلوم و به ستم کشیدهای در این عرصهی گیتی بپیچد، اما در مقابل جوابی و عکسالعملی یافت نشود، آن هنگام میتوان شک کرد که مسلمان زندهای وجود ندارد«وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِیا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِیرًا» (نساء:75) (ترجمه: شما را چه شده چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران ) تضعیف شدهاند پیكار نمیكنید؟ همان افراد (ستمدیدهاى) كه میگویند خدایا ما را از این شهر كه اهلش ستمگرند بیرون ببر و براى ما از طرف خود یاوری قرار، ده. و از براى ما از طرف خود یار و یاورو ناصری قرار بده.) این سخن (ترک جهاد مساوی با ذلت وسرخوردگی است) «لا یدع قوم الجهاد فی سبیل الله إلا ضربهم الله بالذل» قسمتی از سخنان و خطبهی ابوبکر- رضی الله عنه-، سخنی پر معنا و صادقی است، هشت قرن جهاد بنام اسلام و دفاع از مظلومان را رها نمودیم، و سرانجام کار ما به اینجا رسید. گویا دشمنان با خویش عهد و پیمان بستهاند، که هر حرکتی بنام اسلام و شعار اسلام، حرکت و تلاش کند، باید سرکوب گردد.
آیندهی ملّت مسلمان:
با نگاه و امعان نظر و تعمق در حرکتها و تغییرات اواخر قرن گذشته، و احوال امروزی ما، امید و نوید خوشبختی و بهار خوش بوی اسلام به مشام میرسد و در دل و جان زنده میگردد.
از صبا هردم مشام جان ما خوش میشود آری آری طیب انفاس هواداران خوشست
اسلام خورشید تابناک است، گاهی پشت تراکم ابرها، کم نور و یا دچار کسوف میگردد، اما غروبی ندارد و نمیشناسد، سنّت و قانون خداوند در این کون و مکان است، خاموش شدن آن بمثابهی هلاکت این جهان هستی است، وعدهی حق از جانب حق است، رسول خدا -صلی الله علیه وسلّم- میفرماید: « لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ امّتی ظَاهِرِینَ عَلَى الْحَقِّ لَا یضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى یأْتِی أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ» (حدیث 3544صحیح البخاری) پرتو و تجلی نور اسلام، تا قیام قیامّت، تابان و متجلی خواهد بود، با وجود ضربههای مهلک و سهمگین راهیافته بر پیکر اسلام، بیداری اسلامی به اوج و بر فراز قلهها رسیده است. محفلی و نشستی نیست، جز اینکه نام اسلام ومسلمانان در آن میان حاضر و شاهد است و این امر مایهی خوشحالی و خوشوقتی ماست.
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران
امروزه اسلام حدیث دوست و دشمن گشته است، کشتی جامعه بشری خداجویانه در تلاطم امواج، سرگشته و به بیراهه رفته، همواره تمام کشتیبانان، در طول تاریخ خویش را تجربه کردند، متأسفانه کس نتوانست این کشتی سرگشته و از مسیر خارجشده و سرگردان را به ساحل امن امان، برگرداند. کسی که مسیر خدا را بپیماید و خواهان سعادت و خوشبختی ابدی است، یقیناً خداوند او را همراهی خواهد کرد، و شک و گمان او را به یقین مبدل میکند بهقول مولوی خداوندگار عشق:
زر قلب و زر نیکو در عیار بی محک هرگز ندانی زاعتبار
هر که را در جان، خدا بنهد، محک مر یقین را بازداند او زشک
غرب و شرق، پارهای مکتبهای فکری را گزیدند و آنرا در طول زندگی خویش محک زدند، پوچی و ناخالصی آنرا یافتند، سپس از خواب سنگین و طولانی خود بیدار گشتند، و سرانجام پی بردند که آنها در در تمام این مدت در سعادت کاذب بسر میبردند. زمانی که به حرکت موزون و منسجم برادران عاشق و زنده دل خود در جهان و بالاخص در غرب نگاه میکنیم؛ مقولهی آینده از آن اسلام است برای ما روشن و آشکار میشود، حرکت منسجم و با برنامه، امّت واحد در حرکت آنها نمایانگر است، بجز زیبایی و جمال و عشق و محبت به انسانیت، چیزی دیگر نمایش نمیدهند، محبت و انساندوستی از رخ نورانی و پر یُمن و برکت آنها میبارد. اما هنوز راه طولانی و دشوار است، و هیچگاه از سختی و مشکلات راه نباید در هراس باشیم، و بدانیم این مشکلات و سختیها هستند که ما را خواهند ساخت آن هنگام پرچم و بیرق هدایت و سعادت جهانیان را به اهتزاز میآوریم و سرانجام ما نیکنامی خواهد بود.
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بیخار کجاست
بنابراین جای خوشحالی و خوشوقتی است که روز به روز مسلمانان بیدار در جهان، جای و مقام خویش را مییابند و سعادت انسانیت در گرو آنان است.
نظرات
بدوننام حم شادكام
21 شهریور 1390 - 05:06معمولاً مضافٌ اليه امّت « محمّد » ( ص ) است كه عبارت امّت محمدّي را شكل مي دهد. اسلامي صفت كليه اديان توحيدي و ابراهيمي است. حضرت ابراهيم ( ع ) بود كه تمامي جهانيان را به وحدت فراخواند تا با همديگر در حال صلح و سلم بسر برند. در طول تاريخ ، بني اسرائيل با تعصّب نژادي از شجره بشري براي خويش شاخه اي ( شعبي ) خاص درآورده ديگران را حتّی قابل دعوت به ملّت _ دين _خود نيز نشمارده اند كه صهيونيسم را جغل كرده بلاي جان عرب و عجم شده اند. شئومت اينان شعله هاي خشم ابناي بشر را شدّت داده و انواع مصايب را بيار آورده است. از اين روست كه در هر فتنه اي ، اعم از تفرقه هاي مذهبي و شعوبي و مفاسد اخلاقي و اجتماعي و اقتصادي رد پاي اين قوم شوم به چشم مي خورد. هر گونه انحرافات و خغليات ديني هم به همين دليل اسرائيليات ناميده شده است. مشكل اين است كه بر اساس واقعيت زن و مردانگي ، شعوب و قبائل بشري حقيقت هم ريشگي اين پديده ها ( جهت امكان شناخت متقابل ) تعارض هاي بسيار ساخته شده تا جائي كه همدينان نيز مفتون بلاياي گونگون شده و نهايتاً مغلوب اغيار مي گردند. در مدينة النّبي است كه ائتلاف مهاجرين و انصار و اهل كتاب و حتّی بي دينان تحقّق مي يابد.امّت آرماني است كه خاتم النّيين ف با امضاي اولين قانون اساسي مكتوب جهان به آن جامه تحقّق پوشاند. تا وقتي كه اين واقعه مورد كنكاش قرار نگيرد نه دينداران از تفرقه رهائي خواهند يافت و نه بشريّت از مصاف مزمن نجات تواند جست.