در حقیقت آن اصول وپایه‌هایی که اسلام آنها را در دل مسلمانان نسبت به دیگران کاشته است، اثری است در واقعِ ارتباطی وجود دارد که مسلمانان با آن، با اهل ادیان دیگر زندگی می‌کردند. آنان در فضایی از امنیت و آزادی و کرامت زندگی کرده‌اند که شواهد متعدد تاریخی که صفحه‌های تازه‌ای سفید در تمدن اسلامی آن را ثبت کرده و با اعتراف بسیاری از مورخان منصف از غربی‌ها به ثبت رسیده است، بر آن گواهی می‌دهد. 
از آن چیزهایی که اصول و احکام اسلامی را متمایز می‌کند آن است که اصول آنها ربانی است و صبغه‌ی دینی دارند، بدین خاطر مورد پذیرش و استجابت واقع می‌شوند، بگونه‌ای که هیچ شریعت دیگری چنین نیست همانگونه که قانون بشری که آن را برای خود نهاده است، چنین نیست.( غیر المسلمین فی المجتمع الإسلامی، یوسف القرضاوی، ص، 51 )
تسامح یا رفتار نیک از بارزترین این ارتباط‌ها است و پدیده‌ای آشکار است که در گذر زمان‌ها تکرار می‌شود، جایی که، واقعیت تاریخی امت اسلامی را در دوران‌ها و سر زمین‌های مختلف با جذاب‌ترین نمودهای تسامح پر کرده است، به گونه‌ای که آن توجیهات سنجیده در حق غیر مسلمانان تنها فلسفه‌هایی نبوده، بدون آن که در زندگی مردم واقع نشود، زیرا آن راهنمایی‌ها به رفتارهای عمومی برای تمامی مسلمانان تغییر یافت، رفتارهایی که از رسول ما و خلفای راشده‌ی او و والیان مسلمان آغاز گشته و با تمامی مردم مسلمان پایان یافته است وآنها نمونه‌های حقی هستند که ایده‌آلی رفتار نیک را با آن به تصویر می‌کشد، از پایه‌های این نیک رفتاری که بر اندیشه‌های مسلمانان در تسامح با دیگران تجلی یافته است، این است که ایمان مسلمانان به این مهم است که خداوند به دادگری دستور می‌دهد و عدالت را دوست می‌دارد و بسوی ارزش‌های اخلاقی فرا می‌خواند، هرچند که با مشرکان باشد و خداوند ستمگری را ناپسند می‌دارد و ستمگر را مجازات می‌دهد، هر چند که ستمگری از مسلمانان به کافران باشد. خداوند متعال می‌فرماید:( وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ ( مائده/ 8) و دشمنانگی قومی شما را بر آن ندارد که( ‌با ایشـان‌) دادگری نکنید. دادگری کنید که دادگری( ‌بـویژه بـا دشـمنان‌) بـه پـرهیزگاري نزدیکتر( ‌و کوتاه‌ترین راه به تـقوا و بـهترین وسـیله برای دوری از خشم خدا) است‌) ( غیر المسلمین فی‌ المجتمع الإسلامی، یوسف القرضاوی، 46) 
بررسی زندگی نامه‌ی پیامبر رحمت و عطوفت علیه أفضل الصلاة والسلام از صفحه‌های درخشان در تسامح‌گرایی و نیک رفتاری با غیر مسلمانان خبر می‌دهد، ایشان از آنان( غیر مسلمانان) همسایگانی داشت بر نیک رفتاری و هدیه دادن به آنها مداومت می‌کرد، مریضان آنها را عیادت می‌نمود، به آنان صدقه می‌داد و در تجارت با آنان معامله می‌کرد، بلکه او یارانش را بر رفتار نیک با غیر مسلمانان تربیت می‌نمود، این رفتار نیک و سماحت در برخورد با اهل کتاب یهود و نصاری در مجموعه‌ای از نمونه‌های که بیان آنها در سیره‌اش تکرار شده، تجلی می‌یابد.( حقوق غیر المسلمین فی بلاد الإسلام، صالح بن حسین العابد،ص؛ 80-81) زمانی که به مدینه هجرت نمود و در آنجا تعداد فراوانی از بزرگان یهود بودند، اولین کاری که انجام داد آن بود که میان خود آنان پیمان بر قرار نمود و دولت اسلامی به دفع اذیت از آنان ملتزم شد، با این وصف که آنان نیز با مسلمانان در برابر کسانی که قصد بد به مدینه دارند، یکدست باشند، پیامبر در آغاز کارش فضیلت تسامح- بذر اولیه‌ی دولت اسلامی در مدینه- را نهادین و اجرا داد( مصطفی السباعی. من روائع حضارتنا، ص، 65 ) 
زمانی که هیئت مسیحی حبشه‌ای به مدینه آمدند، رسول خدا در مسجدش آنان را جای داد و خود شخصاً به ضیافت و خدمت به آنان پرداخت و این اخلاق با حبشی‌ها، وفایی از جانب او بوده است، زمانی که فرمود: آنان اصحاب ما را گرامی داشته‌اند، من هم دوست دارم خودم آنان را شخصاً تکریم کنم.( مصطفی السباعی. من روائع حضارتنا، ص، 84) ثبت و بیان گواه مهم دیگری از تسامح ایشان علیه أفضل الصلاة و السلام با دشمنانش در اینجا نیکو می‌باشد و آن نیک رفتاری او با اسیران جنگ بدر است، زمانی که هفتاد اسیر را بر اصحابش پخش کرد و به آنان دستور داد که با اسیران نیکو رفتار کنند، آنان نیز اسیران را در غذا دادن بر خود ترجیح دادند، سپس درباره‌ی آنان با اصحابش مشورت نمود، برخی گفتند، باید کشته شوند و برخی گفتند باید از آنان فدیه گرفته شود، پس بر فدیه توافق نمود و فدیه‌ی کسانی را که می نوشتند، باسواد کردن ده کودک از کودکان مسلمان قرار داد. ( ابن حنبل؛ المسند؛ ص، 247) 
از نمونه‌های تسامح پیامبر( علیه أفضل الصلاة والسلام) با کسانی که او را اذیت نموده‌اند و به او ستم کرده‌اند و او را بیرون نمودند، گذشت ایشان علیه أفضل الصلاة والسلام با اهل مکه و درگذشتن از آنهاست، هنگامی که پیروزمندانه وارد مکه شد در سال(80ه) وآن زمانی بود که با این گفته‌اش آنان را مورد خطاب قرار داد" ای گروه قریش باشما چه کار کنم؟ چه نظری دارید؟ گفتند: انتظار خیر؟ ای برادر بزرگوار و فرزند برادر بزرگوار، پیامبر فرمود: بروید شما آزادید.( ابن هشام ، السیرة النبویة: ص 412) ازآن جمله دعای پیامبر برای مخالفینش از غیر مسلمانان طفیل بن عمرو الدوسی است، یارانش آمدند و گفتند ای رسول خدا دوس کافر شده است وخودداری کرده است، برعلیه آنان، دعا کن، گفته شد، نابود باد دوس، هنگامی که پیامبر دستش را بلند کرد، پنداشتند بر آنان دعا می‌کند، فرمود: خدایا دوس را هدایت کن وآنان را بیاور. ( مسلم ، صحیح مسلم ،شماره، 2524) 
از آن جمله روایتی که ابن هشگام از ابن اسحاق در سیره‌اش بیان نموده است .که هیئت نجرانی که مسیحی بوده در مدینه بر پیامبر وارد شدند، در مسجد بعد از نماز عصر داخل شدند، وقت نماز بود، برخاستند که در مسجدش نماز بخوانند، مردم سعی کردند آنان را منع کنند، رسول الله( صلی الله علیه و سلم) فرمود آنان را رها کنید، به مشرق رو کردند و نمازشان را خواندند.( ابن هشام ، السیرة النبویة: ص 574) بخاری از انس بن مالک روایت نموده است، غلامی یهودی به پیامبر خدمت می‌کرد، مریض شد، رسول الله به یارانش فرمود نزد او برویم تا او را عیادت کنیم نزد او رفتند، پدرش بالای سرش نشسته بود، رسول خدا به او فرمود، بگو لاإله الا الله تادر روز قیامت با آن برای تو شفاعت کنم، غلام به پدرش می‌نگریست؛ پدرش به او گفت، بنگر ابوالقاسم به تو چه می‌گوید؛ گفت:( أشهد لاإله الا الله وأشهد أنّ محمداً رسول الله) رسول خدا فرمود: سپاس برای خدایی که او را از آتش جهنم نجات داد.( بخاری، صحیح بخاری ، ص،455) 
بخاری روایت نموده است ( که پیامبر وفات نمود و در حالی که زره‌ی او نزد یک نفر یهودی بخاطر هزینه‌ی خانواده‌اش در گِرو بود.( بخاری، صحیح بخاری، ص،455) در جای که در توان او بود که از یارنش قرض بگیرد وآنان نیز نسبت او هیچگونه بخلی نداشتند ولی خواست که امتش را آموزش دهد. پیامبر( صلی الله علیه وسلّم) هدیه‌ها را از غیر مسلمانان می‌پذیرفت و در صلح و جنگ از غیر مسلمانان کمک می‌گرفت، بگونه‌ای که( هدی گرفتن) دوستی آنان را برای او ضمانت می‌کرد و از شر و نیرنگ آنان در ایمن بود. ( غیر المسلمین فی المجتمع الإسلامی، یوسف القرضاوی، ص46)
پیامبر رحمت(صلی الله علیه و سلم) هدیه‌ی زینب دختر حارث یهودی زن سلام پسر مشکم در خیبر را پذیرفت، زمانی که گوشت کباب گوسفندی به او داد و او ( ناجوانمردانه) در آن سم ریخته بود.( بخاری، صحیح بخاری ،2617) و از آن نمونه‌های واقعی در تاریخ امت اسلامی ما، آن واقعه است که امام بخاری آن را روایت کرده است که جابر بن عبدالله گفت: جنازه‌ای از پیامبر گذر کرد، بخاطر آن بلند شد و ایستاد، به او گفته شد، ای رسول خدا آن جنازه‌ی یهودی بود، فرمود: آیا انسانی نبود.( بخاری، صحیح بخاری؛ 1250) بله هر نفسی در اسلام احترام و جایگاه خاص خود را دارد، تفسیر و توجیه( پیامبر) چقدر باشکوه بود.
همان گونه که محمد بن حسن همنشین ابوحنیفه و تدوینگر مذهب او روایت کرده است: که پیامبر هنگام خشکسالی مکه مالی را برای آنان فرستاد، تا میان فقیران پخش کنند و این در حالی است که خود و یارانش از آنان اذیت و رنج‌ها دیده بودند.( غیر المسلمین فی المجتمع الإسلامی، یوسف القرضاوی، ص45)
در پرتو این بخش از تسامح‌گرایی اسلامی است که احمد حوفی در کتابش، نوشته است او( صلی الله علیه و سلم) در ولیمه‌های اهل کتاب حاضر می‌شد و در مجالس آنان می‌نشست و در هنگام مشکلات آنان را یاری می‌داد و با آنان داد و ستد می‌نمود تا با انواع معاملاتی که جمع شدگان در جماعتی که یک قانون بر آنها حکم می‌کرد و مکان مشترکی را اشغال می‌کردند تبادل کالا نمایند، از آنان قرض می‌گرفت و کالاها را در گرو آن می‌گذاشت و آن قرض گرفتن بخاطر آن نبود که عاجز باشد از یارانش قرض بگیرد زیرا برخی از یارانش ثروتمند بودند و همگی خوشحال بودند که به رسول الله( صلی الله علیه و سلم) قرض بدهند، بلکه بخاطر آموزش به امت بود و تا تثبیت عملی باشد برآنچه که از سلامتی و درستی بدان فرا می‌خواند و راهنمایی باشد بدین معنا که اسلام رابطه مسلمانان را با دیگر شهروندان غیر مسلمان قطع نمی‌کند. 
ادامه دارد