مرحوم مهندس مهدی بازرگان
پیغمبر اسلام این فرق را با مبلغین دیگر اعم از ما و سایرین داشته است که خود مؤمن، عامل، مجری و مباشر بوده است و همهی این مراتب در نزد او به همدیگر مرتبط و در همدیگر مؤثر بوده است.
تبلیغ او از ایمان و علاقه و عشق سرشاری سرچشمه میگرفته است. مزدور و مأمور و منتفع نبوده «... وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ مِنْ أَجْرٍ...»[1] دربارهاش صدق میکرده است.
قبل از تبلیغ (بشارت و تنذیر) و قبل از هر مؤمن دیگر خود به آن عمل مینموده، شخصیتش تغییر یافته و شاهد و سرمشق شده است:
«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَنَذِیراً »[2]
بعد به صرف گفتن و آموختن تعلیمات و دستورات اکتفا نکرده، از قدم اول آنها را به مرحلهی اجرا در میآورده است. اگر میگفت: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...»[3] خود با علی عقد برادری بسته بود و در ورود به مدینه مهاجر و انصار و اوس و خزرج را برادر و دوستدار و خدمتگزار همدیگر مینمود. اعلام آیهی:
« إِنَّ اللّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاء ذِی الْقُرْبَى...»[4]
یک اعلامیهی خشک و تظاهر یا تذکر نبود. عملاً عدل و احسان را در خانه و مدینه و جامعه جاری ساخت و خود و سایرین به صلهی رحم و دستگیری نزدیکان میپرداختند. آیات:
« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاکُم...»[5]
و « وَجَاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ »[6]
جنبهی تلاوت و تحسین فصاحت یا شعار تبلیغاتی نداشت. علی رغم تمام ناراحتیها و خطرات و تلفات مربوطه با عمل و اجرا توأم بود.خود او و یارانش هم از مالشان تا آخرین درهم انفاق میکردند و هم شمشیر و نیزه به دست گرفته و در میدان نبرد فداکاریها و شجاعتها مینمودند. علاوه بر این امر انفاق و امر جنگ و جهاد را اداره یا مباشرت میکرد. نه «... وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَینَهُمْ...»[7] تابلوی بالا سر بود، و نه «وَالَّذِینَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْی هُمْ ینتَصِرُونَ »[8] برای تعارف و تحبیب بود. بلکه با وجود امداد وحی الهی و نبوغ بشری و نفوذ کلمه ای که داشت، در ادارهی کارها و تصمیم جنگها با جمع مؤمنین مشورت میکرد و آنها را به شور با یکدیگر و حمایت از همدیگر وا میداشت.
فکر نمیکنم در دنیا هیچ مبلغ دینی یا اجتماعی و تجارتی و سیاسی پیدا شده باشد، که این طور از هر جهت جامع و کامل و به تمام معنا مظهر و شاهد مقصد تبلیغی خود بوده است. معذالک با وجود حداکثر عشق به محبوب و اشتعال و اشتغالی که به انجام مأموریت و تبلیغ رسالت داشه است، او را متعصب و ملتهب نمیبینم. در حساسترین لحظات میان موت و حیات آن نوزاد، او را چون کوهی امیدوار و آرام میبین. در برابر سختترین مخالفان یا دشمنان، مهربان و بزرگوار است. به جای تزلزل توسل دارد و به جای تعصب تلطف میورزد و به جای خودخوری به تسبیح و توکل میپردازد. دستور الهی را خوب عمل میکند که:
« طه مَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى إِلَّا تَذْکِرَةً لِّمَن یخْشَى »[9]
آنچه در نیا کامل و جامع و عمیق و مؤثر است و خالی از نقص و غرض یا انحراف و تفریط و افراط میباشد، آیا میتواند غیر طبیعی و ساختگی و خصوصی باشد؟ یعنی فطری و الهی نباشد؟
آیا حز کار طبیعت و دست پروردههای استاد خلقت، که نمونههای آن را در منظومههای آسمانی و شگفتیهای حیاتی و فطرت انسانی و نیروهای جهانی میبینیم، کار دیگران میتواند کامل و جامع و نافذ و پایدار باشد؟ پس معلم و محرک این تبلیغ جز ذات پروردگار نیست:
« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ »[10]
ما خود قرآن را فرستادهایم و خود ما پاسدار آن میباشیم.
از طرف دیگر امتیاز بارز این تبلیغ و تربیت و سرّ موفقیت وسیع آن خاصیت اجتماعی و تشکیلاتی آن میباشد. از این جهت شباهت به خروج موسی از مصر و نهضت بنی اسرائیل دارد. ولی باز با این تفاوت فاحش که عمل اجتماعی و تشکیلاتی حصرت موسی، محصور و محدود در قوم تشکل یافتهی بنی اسرائیل بود. ولی عمل پیغمبر هم جنبهی جهانی دارد و هم مسبوق به تشکل و تجمع قبلی نیست. مظهر کامل و اولیهی این خاصیت در ستون اصلی آن، یعنی نماز و در صفوف جماعت دیده میشود که خود و خلفایش به این ترتیب آن را به پا میداشتند و به مسلمین تأکید و توصیه فراوان کرده و ما را از نماز فرادا و تک روی در راه خدا منع نموده است.
تربیت و تبیلغ پیغمبر تنها متوجه تزکیه و به عمل صالح واداشتن فرد نبود، بلکه به حکم:
« وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ...»[11]
به پیوند و همکاری آنها نیز نظر خاص داشت.
در چارچوب اجتماع و اتحاد، فرائض دینی را تبلیغ و اجرا میفرمود و آنها را به کار دستهجمعی (تعاون - مشاوره- توصیه – انتصار) وامیداشت و به مصداق حدیث:
« مؤمنین خونهایشان همردیف یکدیگر است و هم آنها دست واحدی علیه غیر خود میباشند.» مؤمنین را در حکم یک دست میدانست. هدف و عملش این بود که از مسلمین، امت واحد و واسطی برای عرضه به جهانیان و اصلاح دنیا تشکیل دهد. امت واحدی که مجموعهی آنها انعکاس دهنده و تکرار کنندهی خود او باشند:
« وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُمْ شَهِیداً...»[12]
تبلیغ ما چگونه باشد؟
با تجزیه و تحلیل گذشته، شاید نیازی به جواب سؤال فوق نداشته باشیم. یک مرور مجدد به اجمال مختصر که فوقاً ذکر شد، نموداری از برنامهی تبلیغی حضرت پیغمبر را برایمان مجسم نماید. ولی شاید این تذکر و تکرار بی فایده نباشد که ما هم اگر بخواهیم تبلیغ و خدمت و اطاعتی نماییم و تبلیغمان (اعم از دینی، مسلکی، تجارتی و غیره) مؤثر واقع شود، باید از همان راه که پیغمبر رفت و حداکثر نتیجه را در دنیا داد، برویم و عمل کنیم. یعنی از راه تحرک و تأثیر و به وسیلهی تبلیغ عملی به جای تبلیغ لفظی و نظری.
نگارنده بدون آنکه منکر و مخالف بیان و استدلال باشم و مقابله و مجادلهی منطقی با مدعیان را لازن ندانم و یا آنکه خود مشغول و محتاج این راهنمیی نباشم، ولی میگویم از جهت نظری و بحثی در تبلیغات به قدر کافی پیش رفته ایم و انجام میدهیم. این همه مسجد و منبر و مجلس و حدیث و کتاب و اجتماعات و سخن سرائی داریم. آنچه نداریم و نمیکنیم و خیلی باید به آن بپردازیم، مراحل تربیتی و عملی و اجتماعی تبلیغ است.
اولاً: به تبعیت از حضرت که در آن روز چون خرما خورده بودند، به نصیحت فرزند پیرزن نپرداختند، باید بدانیم که تبلیغ از ایمان درونی و علاقه و عمل شخصی باید سرچشمه بگیرد و آنچه مزدی و حرفه ای باشد، معلوم نیست فایده و اثر چندانی که خالی از ضرر باشد بدهد.
ثانیاً: پیش از آنکه تابلو بزنیم و کارت دعوت پخش کنیم، اگر آن اصول و معانی را قبول داریم و در خود به کار بندیم. خویشتن را تزکیه و اصلاح نماییم. افراد پاکیزه و مهربان به یکدیگر باشیم. در این صورت دیدار و رفتار ما صد بار گویاتر و رساتر از گفتارمان خواهد شد نه آنکه مبلغ منفی و آبرو برندهی مذهب یا مسلکمان باشیم. حضرت صادق (ع) میفرموند: برای ما زینت و آبرو باشید، نه باعث آبرو ریختن و سرزنش ما و اگر سایرین با زبانشان تبلیغ امر ما را میکنند، شما با عملتان این کار را بکنید.
ثالثاً: همان طور که در صدر اسلام عمل شد و امروزه نیز میبینیم، که مؤثرترین تبلیغ برای یک محصول داروئی، آماری است که از نتایج مثبت و شفابخش آن روی بیماران متعدد به دست آمده باشد، به جای تجزیه و تحلیلهای فلسفی و ارائه دلایل نظری بگذاریم مردم نتایج مفید و آثار مکتوب ما را ببینند و قضاوت کنند. یعنی به عملیات و خدمات و تأسیسات بپردازیم و مصداق آیهی شریفه کلام و تبلیغ ما، چون درخت پاکیزهی اصیلی باشد که ریشه دار و ثابت بوده و هر دم شاخ و بر دهد، بالا رود و به مردم بهره رساند. ولی از این جهت مبلغین مسیحی خیلی بر ما پیشی گرفته آیهی:
«... وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیرَاتِ...»[13]
را اجرا نموده، این همه بیمارستان، آموزشگاه، تیمارستان، یتیمخانه، کتابخانه، صلیب سرخ مؤسسات عام المنفعه در اقطار دنیا تأسیس کرده به پرستاری و آموزگاری و همراهی محتاجان میپردازند. در حالی که مسلمانها (حتی امروزه) به طور نسبی مبالغ خیلی بیشتری در راه وجوهات و موقوفات صرف میکنند، محتاج و مراجعه کننده به مؤسسات آنها و یا به تشکیلات دولتی غیر مذهبی و غیر ملّی (اگر نگویم ضد مذهبی و ضد ملّی) ناقص و فاسد بوده و همیشه سرافکنده و سرگردان هستیم!
رابعاً: اینک که با داشتن چنان مذهب و سرمشق اعلا و با وجود وسائل تعلیم و تبلیغ فراوان از دانشمند و گوینده و صرف این همه وجوهات شرعی، باز چنین نادان و ناتوان هستیم، علتش این است که علاوه بر عدم توجه به تزکیه و تربیت و خودداری از عمل و فعالیت، مردم انفرادی مسلک نیز میباشیم. از اجتماع و همکاریهای اجتماعی گریزانیم، معتقد و مقید به تشکیلات و انضباطهای عمومی نیستیم. این بزرگترین نقص و گناه ماست. بنابراین به این قسمت فوق العاده باید اهمیت بدهیم، به خود و به نزدیکان و به دنیا بفهمانیم که اسلام آئین زندگی، زندگی اجتماعی و سلامت و سود و سعادت است. اگر سه مرحلهی اول را نشان دادیم، آخری را هم طرف میپذیرد. بیائیم و تصمیم بگیریم وظائف دینی و ملی و حتی معاشی و تفریحی را با اجتماع و اتحاد و همکاری و مشارکت انجام دهیم. در میان همفکران و همکاران و همدردان پیمان برادری و همدستی بسته، انجمنها و اتخادیهها و گروهها و جوامع و شرکتها تشکیل بدهیم. با روی هم گذاردن فکرها، علاقهها، پولها، کارها و با رفتن زیر بار قیود و مقررات تشکیلاتی، دست به ایجاد و ادارهی مؤسسات عمومی بزنیم؛ اعم از تعاونی، آموزشی، بهداشتی، اجتماعی، ورزشی و همچنین انتفاعی و عمرانی و تولیدی.
در اجتماع و اتحاد است که استعدادها و امکانها بروز و ظهور مینماید، افراد تربیت و تشویق میشوند، دوست دلگرم و دشمن فراری میشود و نیروی دماغی و تعرضی تولیدی جمع متشکل، موانع را منهدم میکند و همکاریهای بزرگ و کارهای محال را عملی میسازد. رحمت و قدرت خدا بینهایت است، ولی وقتی خدا ما را یاری و مشمول رحمت و قدرت خود مینماید، که ما خودمان با همکاری یکدیگر به خدمت او برخیزیم:
« إِن تَنصُرُوا اللَّهَ ینصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ »[14]
برگردیم به تبلیغ اسلام و پیغمبر خودمان:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ارجاعات
---------------------------------------------------
[1] (شعراء:109)... پاداشی از شما تقاضا نمیکنم...
[2] (فرقان: 56) ما تو را جز به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده نفرستادهایم.
[3] (حجرات:10) هر آینه مؤمنان برادرانند...
[4] (نحل: 90) خداوند به دادگری، و نیکوکاری، و نیز بخشش به نزدیکان دستور میدهد...
[5] (بقره: 254) ای کسانی که ایمان آوردهاید! (برخی) از آنچه بهره شما کردهایم (در راه خدا) صرف کنید.
[6] (حج: 78) و در راه خدا جهاد و تلاش کنید آن گونه که شایسته جهاد و بایسته تلاش در راه او است
[7] (شوری: 38)... و کار آنها مشورت کردن با خودشان است...
[8] (شوری: 39) و کسانیند که اگر ستمی بدیشان شد، خویشتن را یاری میدهند.
[9] (طه: 1 تا 3) (ای پیغمبر!) ما قرآن را برای تو نفرستادهایم تا (از غم ایمان نیاوردن کافران، و نپذیرفتن شریعت یزدان) خویشتن را خسته و رنجور کنی. لیکن آن را برای پند و اندرز کسانی فرستادهایم که از خدا میترسند.
[10] (حجر: 9)
[11] (آل عمران: 103) و به ریسمان خدا همگی و مجتمعاً چنگ بزنید و متفرق نباشید...
[12] (بقره: 143) و بیگمان شما را ملّت میانهروی کردهایم، تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد...
[13] (مائده: 48) و اگر خدا میخواست حتماً شما را امت واحدی قرار میداد و لکن (میخواهد) تا شما را در آنچه دستور داده است، مورد آزمایش قرار دهد. بنابراین با یکدیگر در خیرات مسابقه بگذارید...
[14] (محمد: 7) اگر (دین) خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری میکند (و بر دشمنانتان پیروز میگرداند) و گامهایتان را استوار میدارد (و کار و بارتان را استقرار میبخشد).
نظرات